این جنبش نه تنها در میدان سیاست با زبان حقوقی و استدلالی قوانین تبعیضآمیز «جدایینژادی» (segregation) آن زمان را به چالش میکشید و«حقوق برابر» و «عدالت» را برای همهء شهروندان طلب میکرد٬ که در صحنهء اجتماعی و فرهنگی نیز «هویت»ی جدید برای سیاهپوستان آمریکا ایجاد کرده بود و شخصیتهایی در دامان خود پرورش میداد که هر کدام در رشتهء خود الگو و سرآمد آزادیخواهان و عدالتجویان جهان بودند.
الگوی ورزشی جوانان سیاهپوست آن زمان شخصیتی همچون «محمد علی» (Mohammad Ali) بود که سلامت جسمی و صلابت روحی و قدرت ذهنی را در یک قالب جمع کرده بود٬ و همانطور که در رینگ بوکس همچون «پروانه میرقصید» و چون «زنبور میگزید»٬ در مناظرات سیاسی نیز با شیواترین کلام و محکمترین استلالها٬ تاریخ استعمارگری آمریکا را به چالش میکشید و دلایل اخلاقی و سیاسی امنتاع ورزیدنش از شرکت در جنگ ویتنام را بیان میکرد.
موسیقی سیاهپوستان آمریکا جاز (Jazz) و بلوز (blues) بود که از یک سو تمام حزن و اندوه چند قرن بردگی و شلاق و تحقیر را در سوز ترومپت مایلز دیویس (Miles Davis) مینواخت و از سوی دیگر زیبایی هستی و شوق زندگی و همدلی و دوستی میان انسانها را با «Wonderful world» لویی آرمسترانگ (Louis Armstrong) در گوش جان شنوندگان زمزمه میکرد.
فعالان اجتماعی آنها از جنس رُزا پارکس (Rosa Parks) و مارتین لوترکینگ (Martin Luther King) بودند که میتوانستند از یک تقاضای تبعیضآمیز در یک اتوبوس در شهر مانتگامری ایالت آلاباما٬ تظاهراتی عظیم در پایتخت ایالات متحده برپا سازند و «آرزوی»های یک جنبش را - با ضمیر مفرد - (I have a Dream) برای نسلهای آیندهء بشر تبیین کنند.
چطور ممکن بود که در آن زمان یک سیاهپوست جوان «غرور» جوانیاش را از سرچشمهء آرمانخواهی و ظلمستیزی و آزادمنشی مالکوم ایکس (Malcolm X) سیراب نکند؟
چطور ممکن بود که در آن زمان یک جوان تشنهء حقطلبی و خودسازی، در مدرسهء این جنبش٬ با حضور چنین الگوهایی٬ به «اَبَرانسان»ی مبدل نشود که «Übermensch» نیچه آلمانی را خجل سازد و ساختارهای قدرت نژادپرستی و جنگطلبی و سلطهجویی را فرو ریزد و نیروهای تاریک بشریت را به زانو درآورد؟ چه آیندهء درخشانی در انتظار سیاهپوستان آمریکاست!
۵۰ سال گذتشت...
سیاهپوستانی که آن روزها در صفهای منظم دستان یکدیگر را میگرفتند و آواز «We shall overcome» میخواندند و وعدهء «سرافرازی» به خود میدادند٬ امروز فرزندانشان زیر فشار آرنج و زانوی افسران پلیس آمریکا خفه میشوند و جان میدهند. کمپین «I can't breathe» (نمیتوانم نفس بکشم!) راه میاندازند تا حس خفقانشان را فریاد بزنند. با شعار «Black lives matter» (جان سیاهپوستان مهم است) میکوشند تا افکار عمومی را نسبت به ارزش جان خود آگاه سازند.
امروز سیاهپوستان آمریکا هنوز از فقیرترین و حاشیهنشینترین اقلیتهای آمریکا هستند. آمار جرم و جنایت در بین آنها از سایر اقیتهای این کشور بالاتر است. سیاهپوستان ۱۲٪ جمعیت آمریکا هستند و ۶۰٪ جمعیت زندانها را تشکیل میدهند. ۳۵٪ اعضای گنگهای خیابانی جوانهای سیاهپوست هستند. و از هر ۹ شهروند سیاهپوست در سنین بین ۲۰ تا ۳۴ سال٬ یک نفر در زندان است.
در این ۵۰ سال چه اتفاقی در جامعهء سیاهپوستان آمریکا افتاد که جوانانی که پدران و مادرانشان - به خاطر عزتنفسشان - حتی اسمِ فامیل خود را تغییر میدادند تا نام اربابان بردهدار اجدادشان را حمل نکنند٬ امروز خودشان یکدیگر را «nigger» و «dog» خطاب میکنند؟
چندی پیش در فرانسه کتابی منتشر شد به نام «مَکر وحشتناک رَپ» (L'effroyable imposture du Rap). نویسندهء این کتاب - ماتیاس کَده (Mathias Cardet) -که خودش موسس و خوانندهء سابق گروه رپ «Black Dragons» بوده و با این محیط آشنایی کامل دارد٬ چنین تحلیل میکند که کانونهای قدرت و جریانهای راستگرای آمریکا که به دلایل سیاسی مخالف شکوفایی اقلیت سیاهپویستان بودند٬ در یک روند تعمدی و تدریجی موفق شدند تا بوسیلهء موسیقی رپ٬ حرکت آرمانخواهانه و عدالتطلبانهء سیاهپوستان را به سمت رفتارهای مُخرب و خشم فردی و خودویرانگری منحرف کنند.
یعنی توانستند تا از طریق پیامهای مُخرب و هویتسازی از «فقر» و «مظلومیت» و حس «قربانی» بودن٬ جوانهای سیاهپویست را از هرگونه احساس عزتنفس جمعی و انگیزهء سازندگی و مسئولیتپذیری نسبت به نسلهای آینده منصرف سازند و به جای آن احساس استیصال و عصیانگری و پوچگرایی را در ذهن و روان آنها بنشانند.
زبان فاخر و ادیبانهء نسلهای قبل که از سخنوری و بلاغت و شیوایی بیان ماتین لوترکینگها الهام میگرفت٬ در نسل جدید به فحاشی و ناسزاگویی خوانندگان رپ مبدل شد و شور آرمانخواهی و مبارزهطلبی مالکوم ایکسها٬ به خشم و طغیان و خشونت بیهدف «گنگ»های خیابانی.
امروز شرایط سیاسی و اجتماعی آمریکا با زمان آغاز جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان تفاوت بسیار کرده است. هرچند وجود نژادپرستی ساختاری و پنهانی هنوز در لایههای متعدد سیاسی و اجتماعی آمریکا نهفته است و هرازگاهی به صورت خشونت پلیسی یا سخنان نژادپرستانهء سیاستمداران یا تظاهرات برتریطلبان سفیدپوست سر بر میآورد و آشکار میشود٬ نظام حقوقی و فرهنگ عمومی جامعهء آمریکا دیگر بستر قوانین «جدایینژادی» و تبعیضات عریان نیست.
اگر امروز سیاهپوستان آمریکا از همان انسجام و انگیزه و خودباوری چند دهه قبل برخوردار بودند٬ میتوانستند به یک نیروی عظیم اجتماعی و فرهنگی مبدل شود و تمام معادلات - و حتی هویت - سیاسی آمریکا را به طور بنیادی دگرگون سازند.
آنچه که در طی این سالها سیاهپوستان آمریکا را از رسیدن به چنین جایگاهی محروم ساخته و آنها را همچنان در کمند فقر و ضعف و حاشیهنشینی محصور نگه داشته٬ بیش از آنکه مربوط به عوامل بیرونی باشد٬ مربوط به تحولات «دورنی» آنهاست. تحولاتی که خزنده و بیصدا در درون انسان امیدها و آرمانها را تباه میکند و به یاس و انفعال مبدل میسازد
تحولی که شاید در درون ما نیز در حال رخ دادن است. اگر آگاه نباشیم.
نظر شما