۰ نفر
۱۷ مهر ۱۳۹۶ - ۰۶:۳۰

فضای تربیتی کودکان درخانواده آن‌ها را به سمت و سوی رقابت و حسادت نسبت به هم‌سن و سالان سوق می‌دهد.

بخشی از مردم جامعه وقتی بچه‌مان دنیا می‌آید نمی‌گذاریم بر مبنای طبیعی رشد کند بلکه او را برای گلادیاتورشدن تربیت می‌کنیم.(مقایسه و مقایسه و رقابت و درنهایت ایجاد حسادت) در هر محفلی می‌رسیم با صدای پیروزمندانه‌ای می‌گوییم "عزیزم شعری را که حفظ کردی بخوان" و بیچاره یا می‌خواند یا نمی‌تواند کامل بخواند و یا... در هر صورت وقتی به خانه می‌رسیم با فرزند شهین خانم و عزیزالله خان و بهروز جان مقایسه‌اش می‌کنیم و از او می‌خواهیم که دفعه بعد بهتر باشد. بعد نوبت نقاشی‌هایش می‌شود. او شاید اصلا علاقه‌ای به نقاشی نداشته باشد ولی باید یاد بگیرد تا با بچه‌های همسایه رقابت کند و کمال‌الملک محل شود. بعد نوبت موسیقی می‌شود تا از پرویز یاحقی و شچریان دیگران کم نیاورد و پس از آن هم زبان انگلیسی و...

کودک ما کی خودش هست؟ همیشه تحت فشار آشکار و پنهان ماست. صبح زود و خواب‌آلود به مدرسه‌ای دور از منزلمان می‌رود و در سرویس خواب است و پایان هر امتحان باید نمره‌اش ۲۰ باشد و شاگرد اول وگرنه آبروی مارفته است...

کودک ما یک گلادیاتور است که برای مبارزه با دیگر کودکان تربیتش کرده‌ایم ولی یک سلام و احوال‌پرسی معمولی را بلد نیست و در مواجهه با مردم کم می‌آورد. یک نیمرو نمی‌تواند درست کند و یک قطعه لباسش را نمی‌تواند بشوید و اصلا خودش را در حمام به خوبی نمی تواند بشوید. از حقوق اجتماعی و آثار بزهکاری اطلاع ندارد و یک وسیله را نمی‌تواند بسازد یا بفروشد. از هنر تعامل با دیگران بهره‌ای نبرده ولی حسادت و رقابت را به‌خوبی یادگرفته است.

فرزند من باید برای ریاست و پشت‌میزنشینی تربیت شود، باید دانشمند باشد، نباید از پسرعمه و دخترخاله‌اش کم بیاورد. قطعاً باید در آزمون مدارس تیزهوشان و غیرانتفاعی و نمونه و... و بالاخره کنکور با رتبه بالا قبول شود.

فرزند من نه نقاش و ونگوک شد نه کسایی و یاحقی شد و نه اینشتاین و هیچ کس دیگر... گلادیاتور من سرخورده وارد اجتماع شد و خواست با پسر فلان سرمایه‌دار رقابت کند تا گلادیاتوربازی‌اش تکمیل شود ولی الان زندان است. خواست سطح زندگی‌اش از دختردایی‌اش کمتر نباشد و به مشاغل خاکستری روی آورد.

آن یکی فرزند جامعه من ناکامی‌های گلادیاتوری‌اش را با استفاده از گل و شیشه و کراک فراموش می‌کند و ما هم‌چنان گلادیاتور تربیت می‌کنیم و تلویزیون هم ساز خودش را می‌زند بدون خروجی مناسب...

با این کاری که ما کرده‌ایم و فرزندانی که در سالیان سال تربیت کرده‌ایم باید جامعه پر از دانشمند و هنرمند و افراد موفق باشد، ولی چنین نشد که هیچ، بلکه پارک‌ها پر از فرزندان ما هستند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 715225

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۷:۰۵ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۷
    1 0
    مترادف دونستن حسادت و رقابت به نظرم زیاد درست نیست.
  • جواد IR ۰۷:۱۵ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۷
    1 0
    دست مریزاد... درود
  • مهران A1 ۰۸:۵۴ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۷
    1 0
    احسنت. کاش یاد بگیرم از خودمون شروع کنیم. من که کاملا نا امید شدم از حاکمیت و معتقدم اگه میخوام جامعه درستی داشته باشم باید از خونه ام شروع کنم و بچه ای تربیت کنم که دانشمند نباشه بلکه ادم باشه.
  • بی نام IT ۱۵:۱۲ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۷
    0 0
    خیلی زیبا بود