نرگس کیانی: راوی نجواکنان میگوید: «... خیلی از آنها اگر معالجه شوند و مرخص، بدبخت خواهند شد. مثلا این صغرا سلطان که در زنانه است دو سه بار میخواست بگریزد او را گرفتند...» ناظم فریاد میزند: «... ولی آن سه قطره خون مال گربه نیست مال مرغ حق است. میدانید که مرغ حق سه گندم از مال صغیر خورده و هر شب آن قدر ناله میکشد تا سه قطره خون از گلویش بچکد...» عباس تار زن میخواند: «دریغا که بار دگر شام شد/ سرا پای گیتی سیهفام شد/ همه خلق را گاه آرام شد/ مگر من که رنج و غمم شد فزون...»
ناصر حسینیمهر در ششمین و طبق گفته خودش آخرین تجربه کارگردانیاش به سراغ دو داستان از صادق هدایت رفته است؛ برداشتی آزاد از «بوف کور» و «سه قطره خون». اثری که نه تنها تصاویر ساخته و پرداخته ذهنتان پس از خواندن داستان را خراب نمیکند که رنگی نو به آن میبخشد. حسینیمهر، بازی در نقش پیرمرد خِنزرپِنزری را هم خود بر عهده دارد و آن جا که با خنده خشک و زنندهای میگوید: «اگه حمال میخواستی من خودم حاضرم ها، یه کالسکه نعشکش هم دارم، من هر روز مردهها رو میبرم شاه عبدالعظیم خاک میسپرم ها...» دچار ژوئیسانس (لذتی پایانناپذیر) میشوید...
در جستوجوی راحتی تماشاگر نیستم
ناصر حسینیمهر در مورد چرایی ترکیب «بوف کور» و «سه قطره خون» و عدم اکتفا به «سه قطره خون» برای برقراری ارتباط آسانتر با مخاطب گفت: «نمیدانم میدانید یا نه که «بوف کور» و «سه قطره خون» از نظر ساختاری شباهتهای بسیاری با یکدیگر دارند تا جایی که میتوان عکس برگردان یکدیگر دانستشان. این نه ادعای من که حاصل تحقیق و بررسی منتقدینی چون دکتر همایون کاتوزیان، دکتر محمد صنعتی، ماشااله آجودانی و... است؛ من به عنوان کارگردان در جستوجوی راحتی تماشاگر نیستم؛ برعکس علاقهمندم ذهن او را با آنچه روی صحنه میبیند درگیر کنم وگرنه می گفتیم، بیایید نمایش آسانفهمی نشانتان دهیم که فقط کِیف کنید و بروید! الویت ما این بود که از مدار نگاه صادق هدایت خارج نشویم و با دیدگاه او و درونیات کاراکترهای آثارش فاصله نگیریم.»
شش ماه تمرین منظم؛ هفت روز هفته، روزی هفت ساعت
کاگردان نمایش «مائوزر» (1393) در مورد مدت زمانی که صرف رسیدن به برداشتی آزاد از «بوف کور» و «سه قطره خون» شد توضیح داد: «تمرینات «بوف کور» از مهر 1395 به صورت منظم آغاز شد و تا شش ماه هر روز پیگیرانه ادامه داشت؛ هفت روز هفته و روزی هفت ساعت! کار آسانی نبود. ما هم در «سه قطره خون» و هم در «بوف کور» به جستوجوی لحظات دراماتیک پرداختیم؛ لحظاتی واجد ارزشهای صحنهای و همواره به خود نهیب میزدیم تا فراموش نکنیم که تئاتر کار میکنیم. پرداخت صرف به روایت تماشاگر را خسته میکند و در آن صورت بهتر است به متن ادبی ارجاعش دهیم و فعل خواندن، نه دیدن.»
حسینیمهر ادامه داد: «ما در «بوف کور» تنها 12 بازیگریم، یک نفر طراح لباس و یک نفر دستیار کارگردان بدون حضور سایر عوامل. تاکید من بر این بود که هر 14 نفر بنشینیم، تمام آثار هدایت را بخوانیم، کنفرانس دهیم و نقدهایی را که از سال 1330 به این سو نوشته شده جمع آوری و مطالعه کنیم.»
کارگردان «هراکلس 5» (1392) افزود: «چگونه میتوان روایتی خیالی در ذهن راوی را روی صحنه نشان داد؟! مسلما آسان نیست. نمایش ما حاصل کاری پژوهشی و حدودا 400، 500 صفحه تمریننگاری است. من به همراه این جوانان مستعد تئاتری که هیچ کدام چهره نیستند بدون سر و صدا گوشهای جمع شدیم و روی یکی از بهترین آثار ادبی کشورمان کار کردیم، لذتش را بردیم و نتیجهاش را دیدیم.»
تصمیمی برای گذاشتن نقطه پایان بر
تجربه کارگردانی
حسینی مهر در مورد تصمیمش برای تبدیل «بوف کور» به آخرین تجربه کارگردانی توضیح داد: «(صمیمانه) جانم در این کار گرفته شد و ششمین و آخرین کارگردانی من خواهد بود.»
او ادامه داد: «درست 10 سال پیش، زمانی که به ایران آمدم در بَدوِ ورود چنین برنامهای را در ذهن داشتم. من 23 سال در اروپا بودم که 15 سال آن در آلمان گذشت؛ سالهایی که حاصلش درونی شدن نظمی است که به من اجازه یِلخی بودن نمیدهد. از همان زمان در نظر داشتم با کارگردانیِ شش نمایش دِینَم را به تئاتر کشورم ادا و سپس راه را برای نسل بعدی باز کنم. من هر آنچه میتوانستم در این شش اثر انجام دادم و ترجیح میدهم کنار بکشم. (امیدوارانه) نسل شما از راه رسیده است! این بازی مثل «دوی چهار در 100 متر امدادی» است و باید چوب را به دونده بعدی رساند...»
کارگردان «هملت ماشین» (1389) تصریح کرد: «قطعا دوندههای بعدی قابلیت گرفتن چوب و رساندنش به دیگران را دارند. نوگرایی جوانان حیرتانگیز است و تنها نکتهای که کمی میلنگد اندیشههایی است که قربانی شکلگرایی مفرط شده و برای حلش باید به جهانبینی شخصی بیشتر بها داد و بیشتر دانست؛ جوانان باید تاریخ، زبانشناسی، فلسفه و... بدانند و جهان و جامعه خود را تحلیل کرده و روی صحنه انعکاس دهند...»
او ادامه داد: «ما پیش از آن که فرضا به شناسایی مناسبات اجتماعیِ آمریکای لاتین احتیاج داشته باشیم باید نحوه زیست مردم کوچه بغل دستمان را بدانیم؛ از کفاش تا نانوا و از معلم تا موسیقیدان؛ زندگیهایی پر از پیچ و خم...»
جفایی که در حق صادق هدایت شد
سرپرست گروه تئاتر «6» در مورد این که چرا نمایشنامهنویسان و کارگردانانمان به سراغ آثار صادق هدایت نمیروند گفت: « 80 سال است کسی جرات نکرده به سمت صادق هدایت و مخصوصا «بوف کور» و «سه قطره خونِ» او برای تبدیلشان به اجرای صحنهای برود. شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه از دوران زیست صادق هدایت تاکنون به گونهای بوده که میتوان گفت در حقش جفا شده است. هدایت انسانی شریف با باطنی پاک بود. او برای فرهنگ ایران زحمت کشید، سالها با جیب خالی به آموختن زبان پهلوی در هند پرداخت، فرهنگ فولکلور را احیا و ایرانیان را با نویسندگان بزرگی چون کافکا آشنا کرد.»
کارگردان نمایش «ویتسک» (1390) ادامه داد: «هدایت یک روشنفکر واقعی و به تمام معنی بود. بدون شک هر کسی مجاز است صاحب نظراتی شخصی هم باشد و جای تاسف است که نظرات شخصی هدایت موجب مورد غضب قرار گرفتن و محدود شدن آثارش شد؛ به گونهای که برخی بدون آن که اثری از او بخوانند به اشتباه این گنجینه ادبی را طرد کردند. نادیده گرفتن هدایت و آثار او زیان بزرگی است که ما از نظر ادبی و فرهنگی به خود وارد میکنیم. هر کشوری در جهان هدایت را داشت، او را بر صدر مینشاند و به خود میبالید.»
او افزود: «خوشبختانه با وجود این جریان، همواره منتقدانی هم بودهاند که تلاش کردهاند چهره واقعی هدایت را نشان دهند. ما نیز به سهم خود تلاش کردیم در حد بضاعت همین کار را انجام دهیم. من سالهاست که میخواهم «بوف کور» را روی صحنه ببرم؛ بعد از «هملت ماشین» که سال 89 اجرا شد، قصدم این بود که اثر بعدیام «بوف کور» باشد. از آن سال تاکنون بیش از 100 مرتبه با مدیران تئاتری و سالنداران صحبت و از آنها خواهش کردم از اجرای این متن نترسند تا بالاخره این اتفاق افتاد.»
کارگردان نمایش «اتاق شماره 6» (1386) در پایان گفت: «غیر از یکی دو اثر صادق هدایت باقی آثار او از ظرفیتهای بالای نمایشی برخوردارند و میتوانند به آسانی به نمایشهایی درخشان تبدیل شوند؛ «بوف کور» و «سه قطره خون» جزو همان یکی دو استثنا هستند. نرفتن کارگردانان و نمایشنامهنویسان به سراغ این آثار جدا از آنچه اشاره کردم، نه از ترس که از ناشدنی بودن این کار است. (به طنز) من نیز جسارت کردم، خودم را به آب و آتش زدم و خوشحالم که توانستم جواب مساعدی از تماشاگر بگیرم... از همین طریق به مسئولان فرهنگی کشورم میگویم تنها هدایت نیست که مورد بیمهری قرار گرفته است؛ صادق چوبک، هوشنگ گلشیری، غلامحسین ساعدی و... از اینها غافل نشویم و نترسیم. ما جز اعتلای هنر و فرهنگ قصد دیگری نداریم، ما میخواهیم زیباییشناسی مخاطب را ارتقا دهیم و بس...»
ناصر حسینیمهر در نقش پیرمرد خنزرپنزری
بابک قهرمانی (راوی)، مژگان خالقی (زن راوی)، ناصر حسینیمهر (پیرمرد خنزرپنزری)، نیرهسادات میرزایی (دایه)، شاهو رستمی (قصاب)، مهشید کاظمی (صغرا سلطون)، عزالدین توفیق (دکتر)، وحید فریدی (ناظم)، رضا شهرآ (نوه حکیمباشی)، اسماعیل خزایی (آقا تقی گچبر)، مرتضی مظلومی (عباس تار زن) و میثم دامنزه (اسب) تا 22 اردیبهشت هر روز ساعت 20 در سالن چهاسوی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه میروند تا روایتگر برداشتی آزاد از «بوف کور» و «سه قطره خونِ» صادق هدایت باشند.
58242
نظر شما