۰ نفر
۲۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۸

مرتضی ایمانی‌راد *

افلاطون از تمثيل زيبايى در كتاب جمهورى استفاده ميكند كه بحث مُثُل خود را ارايه كند. در اين مثال چندين زندانى رو به روى يك ديوار نشسته اند و چون در زنجيرند، نمى توانند حركت كنند. در پشت سر آنها آتشى روشن است كه از نور اين آتش رفت و آمدهاى انسان ها به صورت سايه روى ديوار نشان داده مى شود و زندانيان تنها مي توانند اين سايه را ببينند. ولى چون نمى توانند پشت سرشان را ببينند و تنها سايه ها را مي بينند، اين سايه را به عنوان واقعيت مى پذيرند، چون واقعيت ديگرى برايشان وجود ندارد. 

در اقتصاد ايران هم خيلى سايه داريم. نظام ارزى نامتناسب با رشد اقتصادى، بيكارى جوانان، نرخ بهره ورى پايين، فساد اقتصادى گسترده و عادت شده، نرخ رشد پايين، حجم پايين تجارت با جهان بدون منظور كردن نفت و... 

از طرف ديگر، ما هميشه عادت داريم براى مشكلات اقتصادى راه حل اقتصادى پيدا كنيم. مثلا اگر نرخ ارز يك باره بالا مى رود، فكر ميكنيم يك عده سوداگر وارد بازار ارز شده اند و بازار ارز را به هم ريخته اند. و يا اگر صادرات محدود است، با بالا بردن ارزش دلار ميخواهيم حجم صادرات را افزايش دهيم.

مرتب از اين سياست ها اتخاذ كرده ايم و مرتب به نتيجه نرسيده ايم. سوال مهمى كه مطرح مى شود، اين است كه چرا؟ چرا اين قدر تكرار در اقتصاد ايران وجود دارد؟ چرا چندين بار يك سياست را اعمال كرده ايم، شكست خورده است، ولى باز آن سياست و يا نوع ديگرش را تكرار مي كنيم. به نظر مي رسد چون به عامل شكل دهنده به اقتصاد ايران كم توجهى شده است، ما با سايه ها مشغوليم و عوامل اساسى شكل دهنده به اين سايه ها را ناديده گرفته ايم. اينها واقعيات و مبناى اصلى شكل گيرى متغيرها و ساختارها در اقتصاد ايران است. 

اگر بخواهم واقعيات اقتصاد ايران را با تمثيل غار افلاطون تشبيه كنم، يك سرى پديده هاى اساسى در اقتصاد ايران وجود دارند كه به طور بنيادى به اقتصاد ايران شكل مي دهند. اين پديده ها يك سرى مولفه هاى شناختى اند cognitive factors كه شكل بندى اقتصاد ايران را تعيين مي كنند. اينها همانند همان آدم هاى واقعى در مثال افلاطون است.

اين مولفه هاى شناختى به صورت انگاره هاى پيش فرض default context بدون دليل و يا با دلايل غيرمستند و آزمون نشده توسط شخص پذيرفته شده است و در بيشتر موارد در ذهن ناهشيار شخص قرار گرفته است، در نتيجه خودش هم نمي داند كه عقيده اش تنها يك امكان است و نه يك واقعيت.

به نظر نگارنده مسئولين، سياستگذاران و مجريان سياست هاى اقتصادى در ايران انگاره هاى پيش فرض متعددى در باره اقتصاد ايران دارند كه به طور اتوماتيك ساختارهاى اقتصادى ايران را شكل داده است و تا اين انگاره ها تغيير نكند، هيچ چيز در اقتصاد ايران تغيير نمي كند. مثلا همه معتقدند كه نقش دولت در اقتصاد بايد كاهش پيدا كند. در همه سياست ها گفته مى شود و در همه سخنرانى ها مورد تاكيد قرار مى گيرد و در برنامه هاى پنج ساله براى تحقق آن برنامه ريزى مي كنند. ولى جالب است كه هر سال نقش دولت در اقتصاد دارد بيشتر مى شود. به نظر من همين انگاره ها دارند كار مي كنند.

به همين دليل است كه متغيرهاى اقتصادى سايه هاى اين انگاره هاى شناختى اند. ساختارها و نهادهاى اقتصادى نيز سايه هايى در اقتصاد ايران هستند. دليل اينكه به جاى معلول از سايه استفاده كرده ام، اين است كه نمي توان رابطه علت و معلولى مشخصى بين انگاره ها و ساختارها و نهادها و در مجموع بين متغيرهاى اقتصادى به دست آورد، ولى مي توان گفت كه انگاره هاى شناختى منبع source شكل بندى اقتصاد ايران است.

اين انگاره ها چند ويژگى دارند و به همين دليل تغيير آنها در كوتاه و ميان مدت امكان پذير نيست.
اول، عمدتا در ذهن ناخودآگاه شخص نشسته اند.
دوم، اگر هم روى آن آگاهى باشد، در مجموع آزمون نشده اند.
سوم، با تعصب و احساس هم آميخته شده است.
چهارم، فرد با اين انگاره ها هم هويت self- identified شده است.

چون اين انگاره ها دارند اقتصاد ايران را شكل مي دهند، بنابراين براى پيدا كردن راه حل ريشه اى نمي توان به سايه ها دل بست، چون آنها سايه انگاره هاى سياسى در مورد اقتصاد ايرانند. و راه حل بنيادى تر كار كردن روى اين انگاره ها است. طبيعى است كه عوامل ديگرى هم وجود دارند كه اقتصاد ايران را تغيير و شكل مي دهند، ولى نقش اين انگاره ها تعيين كننده است.

* این یادداشت برای بار اول به تاریخ ۲۸ مرداد ۹۶ در کانال موسسه مطالعاتی بامداد منتشر شده است.

35225

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 698815

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 7 =