■ دکتر ظریف، وزیر محترم امورخارجه، در کورانِ مذاکرات سختِ برجامی و در دو،سه روز پایانی که طرفهای مذاکره، بویژه ایالاتمتحده، به دنبال امتیازگیری و فشار و تحمیلهای بیشتر بودند، توئیتی منتشر کرد با این مضمون:"شما نمیتوانید وسطِ مسابقه، اسبتان را عوض کنید." و با یک ضربالمثل به حریفِ بدقِلق و پُرتوقّع فهماند که دیگر نمیتواند زیرِ میز بزند و بازی را به هم بریزد.
اگر استفادۀ یک دیپلمات از "ضربالمثل"، کاربردِ ادبیات نیست، پس چیست؟
■ آوردهاند هارونالرشید در خواب دید که دندانهایش ریخته است.صبحگاه مُعبِّر آوردند تا برایش تعبیر کند. خوابگزار گفت:"تعبیر این است که همۀ خویشاوندان سلطان، پیش از شما از دنیا میروند و میمیرند." هارونالرشید گفت آن موقع تک و تنها بدون خویشاوندان زندگی به چه درد من میخورد؟! خشمناک شد و دستور داد آن خوابگزار را صدضربه شلّاق بزنند.
خوابگزار دوم را فراخواند و او اینگونه گفت:"عمر سلطان دراز باد. تعبیر این است که عمر پادشاه از عمر همۀ نزدیکان ایشان درازتر خواهد بود." هارونالرشید گفت صدسکّه به او پاداش بدهید.
خوابگزار دوم، فرق سخنرانی و سخندانی را میدانست و مقامِ کلمه را میشناخت.
اگر انتخابِ سنجیده و انتقالِ مفهوم با واژگان گزیده، کاربردِ ادبیات نیست، پس چیست؟
■ دکتر روحانی، رئیسجمهور در سال۹۲، نام دولت خود را "تدبیر و امید" گذاشت و هیچ بعید نیست ایشان به این بیتِ حافظ التفات داشته است:"رِندِ عالمسوز را با مصلحتبینی چه کار؟/کار مُلک است آن که تدبیر و تأمُّل بایدش".
رئیسجمهور قرار است کار مُلک(سیاست و کشورداری) را به دست گیرد. کیست که تایید نکند واژۀ "تدبیر" در نام و شعار و قولِ یک دولت، آنهم از پسِ ۸سال بیتدبیریِ ویرانگر، در اقبال عمومی اثرگذار بوده است؟! چنانکه در دورِ دوّم هم، همچنان تاییدی ۲۴میلیونی اتفاق میافتد.
اگر انتخابِ هوشمندانۀ واژه برای نام و شعارِ دولت، کاربردِ ادبیات نیست، پس چیست؟
■■■
تصور سنتی عامۀ مردم از "شاعر"، فردی است با گیس و محاسن بلند. همچنان عموم مردم، شاعری را "شغل" نمیدانند؛ چنانکه "برنارد شاو"، ادیبِ ایرلندیتبار بریتانیایی میگوید نتوانستم به همسرم بفهمانم وقتی کنار پنجره ایستادهام و دستم را زیرِ چانهام زدهام و به افق خیره شدهام و دارم "فکر" میکنم، دارم "کار" میکنم.
هنوز هم عموم مردم جامعه، وقتی با لفظ "شعر" مواجه میشوند، عشق و عاشقی به ذهنشان میآید و اساسا ادبیات را امری سوای امور اجتماعی میبینند و میپندارند.
■■■
استاد بلندمرتبهای داشتیم در دورۀ کارشناسی که به ما یاد داد "ادبیات، عین زندگی است" و میگفت اگر مردم ایران، همین غزلیات حافظ را(حدوداً پانصد غزل است) بفهمند و به کار ببندند، سعادتمندترین مردم جهان خواهند بود. تعمّداً حافظ را مثال میزد که هم دیوان جمعوجوری دارد و هم آشناترین شاعر برای مردم است و هم دیوانش در تمام خانهها هست و هم شاعری است که بیشترین و منظمترین مراجعۀ مردمی به او میشود؛ از فالفروشی سرِ چهارراهها بگیرید تا هر سال شبِ یلدا. حالا ببینید اگر مولانا و سعدی را هم به این فهمیدن و بهکاربستن، اضافه کنیم چه میشود روزگار و زندگیمان!
از دلبردن و دلباختن بگیرید تا کسب و کار و حتی حمّامرفتن، امری و شأنی از امور و شئون اجتماعی و تعاملات روزمرۀ زندگی نیست که درسِ آن در متون ادبیمان نباشد. خاصه اینکه این متون، برگرفته و برخاسته و متأثر و تفسیرشده از متن کتاب مقدس قرآن است.
■■■
روز شعر و ادب فارسی امسال هم مثل هر سال میآید و میرود و ما هر سال، بیشتر از آنکه در مفاهیم کاربردی و اجتماعی ادبیاتِ غَنی خود غور کنیم و در زندگی و ارتباطات اجتماعی به کار بندیم، در ایموجیهای آپديتشدۀ تلگرام و اینستاگرام، شیرجه میرویم تا شِکلکِ جدید کشف کنیم و یا با واژههای سخیف و جعلی با هم حرف بزنیم.
*روزنامهنگار و مجری تلویزیون
۴۷۴۷
نظر شما