بررسی روابط دو کشور تأثیرگذار منطقه؛ ایران و ترکیه

خبرگزاری خبرآنلاین طی مناظره‌ای با حضور دو کارشناس،به بررسی رویکرد دیپلماسی ایران و ترکیه و همچنین چالش‌های موجود می‌پردازد.

محمد اکبری-ابوالفضل خدایی: یکی از موضوعات مهمی که می توان درباره ایران و ترکیه مطرح کرد، عدم شکل گیری یک رابطه راهبردی به عنوان دو کشور مهم و تأثیرگذار در منطقه است و در این بین با وجود تعارضات کم و با گذشت زمان نه تنها روابط رنگ و بوی تازه ای به خود نگرفته است، بلکه ترکیه در اتهام زنی به ایران از هیچ کوششی دریغ نمی کند و از طرفی مواضع منطقه ای این کشور به نوعی سیاست تنش صفر را زیر سوال برده است. از طرف دیگر نیز فضای سیاسی این کشور صحنه تنش میان موافقان و مخالفان تغییر قانون اساسی از سیستم پارلمانی به ریاستی است.خبرگزاری خبرآنلاین بررسی چالش های روابط ایران و ترکیه، میزبان اسدالله اطهری استاد دانشگاه و کارشناس مسایل ترکیه و سید علی قائم مقامی کارشناس مسائل خاورمیانه بود که در ادامه مشروح آن را می خوانید:

کارشناسان بر این باورند که ترکیه خیلی بهتر می توانست در منطقه رفتار کند و براین باورند که سهم ترکیه در فضای متشنج کنونی در منطقه و در همکاری با عربستان زیاد بوده است. همچنین براین باورند که این رفتار با نظریه تنش صفر که داود اوغلو مطرح کرده بود، در تضاد کامل بوده است. آیا این درست است که رفتار ترکیه پس از بهار عربی ناگهان تغییر کرد؟

 قائم‌مقامی: در بررسی این موضوعات باید به گذشته بازگردیم. من فکر می کنم که بهار عربی آغاز کننده چنین مسائلی نبود. رجب طیب اردوغان قبل از رسیدن به قدرت با بیعت با لابی‌های صهیونیستی آمریکا مانند اتحادیه مبارزه با افترا و انکار ... Anti-Defamation League, ADL و کنگره جهانی یهودیان The World Jewish Congress -WJC و شورای روابط خارجی آمریکا The Council on Foreign Relations (CFR) ارتباط برقرار کرد. طی این دیدارها اردوغان موارد همکاری خود را را مطرح کرد و در ادامه از جریان ملی گوروش Milli Görüş و حزب رفاه به رهبری نجم الدین اربکان منشعب شد و حزب نوینی به اسم عدالت و توسعه تاسیس کرده و در نوامبر 2002 حکومت جدیدی را در ترکیه تشکیل داد. در آن مقطع اردوغان خود را دموکرات- مسلمان معرفی کرد در حالیکه در اساسنامه از آن به نام حزب لائیک طرفدار نظم نوین جهانی و بازار آزاد بین المللی یاد شده است. عضویت ترکیه درناتو سبب شده تا این کشور از نظم نوین جهانی و بازار آزاد بین المللی تبعیت کند. علاوه بر این موارد ترکیه در سال 1999 اعلام کرد که خواستار عضویت در اتحادیه اروپا است و در سال 2005 ترکیه و اتحادیه اروپا بر اساس 35 سرفصل مذاکرات برای عضویت کامل قراردادی را امضا کردند.

در تاریخ 7 فوریه 1992 قرارداد ماستریخت امضا شد. اصول و معیارهای کپنهاک Copenhagen criteria در 22 ژوئن 1993 تدوین و اعلام شد. در 14 ژوئن 1985 قرارداد شنگن Schengen Agreement امضا شد. در تاریخ ۲۹ اکتبر4 ۲۰۰ قانون اساسی اروپا (Treaty establishing a Constitution for Europe امضا شد. ولی از دور خارج شده و پیمان لیسبون در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۷ تدوین و جایگزین و اجرا شد. ترکیه می بایست همه اصول کپنهاک را اجراکند. یکی از اصول اتحادیه اروپا هم بر مبنای نظام آزاد اقتصاد جهانی است و در نتیجه ترکیه در محوریت اروپا قرار گرفت. پس از اشغال عراق توسط آمریکا، ترکیه درصدد بود تا نیروهای آمریکا از طریق این کشور وارد شمال عراق شوند، تا به نوعی بتواند از عملیات آمریکا حمایت کند که در نتیجه آن مجلس ترکیه این موضوع را رد کرد و طرح اردوغان در این راستا با شکست مواجه شد. در ادامه اردوغان اذعان داشت که ترکیه با رد این طرح بسیار متضرر شده است.

بعد از مدتی که آمریکا از عراق به تدریج خارج شد، اردوغان گفت که آمریکا اشتباه بزرگی انجام داده است و نباید نیروهای نظامی خود را از عراق خارج می کرد و عراق را به دست شیعیان می داد. همچنین اردوغان اعلام کرد که این اقدام آمریکا نفوذ ایران را در منطقه گسترش خواهد داد. از سال 2005 تا 2009 میلادی ترکیه تلاش کرد تا بشار اسد را به جناح سازشکار عرب با اسرائیل نظیر عربستان سعودی بکشاند و او را از صف ایران جدا کند. در همین راستا آمریکایی ها نیز گفتند که اگر بشار اسد از محور مقاومت و ایران جدا شود و به محور سازش عربی نزدیک شود، می تواند به کار خود ادامه دهد. میانجی گری اردوغان بین بشار اسد و اسرائیل برای عادی سازی روابط سوریه و اسرائیل تا اواخر 2009 ادامه یافت که با حمله اسرائیل به غزه، مردم ترکیه علیه رژیم صهیونیستی قیام گسترده ای را انجام دادند و در نتیجه اردوغان مجبور شد که این روند را متوقف کند. اردوغان در عراق و سوریه نقش بسیار مخربی را بر عهده گرفت که در زمان بهار عربی و حتی قبل از آن شروع شده بود، اما حالت پنهانی داشت. شورشی که 4 مارس 2011 در سوریه رخ داد و منجر به سرکوب شد، باعث شد تا سوریه متشنج شود. البته اینکه آیا این سرکوب توسط بشار اسد یا سرویس های امنیتی اطلاعاتی انجام شده است جای بحث دارد. اما از این تاریخ به بعد مساله ورود ترکیه، به علاوه غرب، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی و کشورهای وابسته به آمریکا مطرح شد و همه در ترکیه گرد هم آمدند.

ترکیه تمام پایگاه های نظامی خود را در اختیار سرویس های ویژه و عملیات مخصوص آمریکا، انگلیس و فرانسه قرار داد و در ادامه شورای ملی سوریه و شاخه نظامی ارتش آزاد به وجود آمد که در این راستا عملیات های ترور در سوریه آغاز شد که حدود 120 نفر از نیروهای پلیس را قتل و عام کردند و مرکز فرماندهی و امنیتی سوریه را منفجر کردند که مقام های عالی رتبه امنیتی- اطلاعاتی و نظامی سوریه کشته شدند. نکته جالب پخش مستقیم این حوادث از تلویزیون ترکیه و تائید این نوع از انفجارها بود. ارتش آزاد سوریه که وابسته به شورای ملی سوریه بود، اکثراً جز سرویس های اطلاعاتی فرانسه بودند و افراد دیگری از این قبیل مانند "برهان غلیون" بودند. همچنین فرماندهی ارتش آزاد سوریه هر شش ماه یکبار توسط عربستان سعودی و قطر دست به دست می شد ولی سرانجام متلاشی شد و در نتیجه شبکه های سلفی تکفیری وارد سوریه شدند که این اتفاق به سرعت گسترش پیدا کرد و گروه های تروریستی مانند داعش، جبهه النصره شکل گرفت. نکته بعدی موضوع اخوان المسلمین در مصر و در راس آن" مرسی"بود که کودتای عبدالفتاح السیسی موفق شد و روابط ترکیه و مصر بر هم خورد و اردوغان این کودتای نظامی را محکوم کرد و گفت که تا زمانی که السیسی در راس قدرت حضور دارد ما مذاکره ای با آنان نخواهیم داشت. از طرفی دیدیم که ترکیه در امور داخلی عراق نیز دخالت می کرد، نمونه آن حمایت از مسعود بارزانی برای تضعیف حکومت مرکزی بغداد بود. دلیل دیگر آن نیز مقابله با نفوذ ایران در عراق بود. از طرفی دیگر ترکیه با عشایر سنی عراق در ارتباط بود و آنها را تحریک می کرد که علیه بغداد شورش کنند.

اردوغان در همین راستا نیز اعلام کرده بود که اگر نوری المالکی بخواهد شمال عراق یا کردستان و تعدادی از مناطق مانند موصل و کرکوک را تصرف کند، به کمک پیشمرگان کرد خواهد شتافت . ترکیه در شمال عراق و در حوزه ساختمان سازی و نفت حدود هشت یا نه میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده است و علاوه برآن زمینه های حضور شرکت های آمریکایی و انگلیسی را نیز در این منطقه به وجود آورده و مسعود بارزانی را از لحاظ نظامی- اطلاعاتی کمک کرده تا بغداد را تضعیف کند. بنابراین موضوع تنش صفر داود اوغلو حداقل در حوزه عراق و سوریه دستاوردی برای اردوغان نداشت و از بین رفت و این کشور در لیبی هم دخالت کرد. ابتدا از حملات هوایی ناتو به لیبی انتقاد و سپس از آن استقبال کرد و باز هم در این رابطه متضرر شد. ترکیه در لیبی حدود بیست و هشت میلیارد دلار قرارداد تجاری و سرمایه گذاری داشت. در نتیجه اشغال لیبی باعث شد تا ترکیه و روسیه از لیبی خارج شوند. به عنوان نکته آخر عرض کنم که ترکیه چه قبل از بهار عربی و چه بعد از آن در راستای منافع آمریکا عمل کرده است و با اتحاد با عربستان سعودی، قطر و دیگر کشورها، حتی در خلیج فارس نیز یک سری اقداماتی را که خلاف امنیت منطقه و تهدیدی برای امنیت ملی ایران است انجام داده است.

آقای دکتر اطهری پیش از این که پاسخ دهید این نکته را هم یاداور شویم که برخی این موضوع را مطرح می کنند که متشنج شدن فضای عراق و سوریه بیشتر به ضرر ترکیه بوده است تا ایران و از این بابت معتقدند که ترکیه ناگزیر از دخالت و تغییر رفتار در منطقه بوده است.  نظر شما چیست؟

اطهری: معتقدم که تا سال 2011 سیاست خارجی ترکیه بر مبنای تنش صفر با همسایگان بود.اما نکته مهمتر این بود که چرا این سیاست به سمت و سوی دیگری رفت. در آن مقطع کسی صحبتی از وابستگی اردوغان به آمریکا نمی کرد و عنوان نمی کرد که وی عامل ناتو است. همچنین او در ایران پذیرفته شده بود. اما یا عده ای از این موضوع با خبر بودند و یا شرایط به گونه ای بود که آن را بیان نکنند. اکثر مقامات ترکیه نیز تحت تاثیر انقلاب ایران و افرادی مانند علی شریعتی و سید حسین نصر بودند. سخنگوی دولت ترکیه یعنی "ابراهیم کالین" نیز از شاگردان نصر بود. بعدها مطرح شد که اسلام پیروز شد و دموکرات ها به قدرت رسیدند و اذعان داشتند که این افراد فرزندان انقلاب اسلامی هستند. اما وقتی در این مورد از آنها سوال ها می کنیم می گویند آنها" ملی گوروش" بودند و از طرفداران اربکان بودند که به گفته آنان از انقلاب ایران پشتیبانی می کرد. در سیاست خارجی نیز این افراد گفتند که بایستی با همه کشورها همسایه ارتباط برقرار کنیم و تئوری "شامگن" را در برابر "شینگن" مطرح کردند. همچنین با سوری ها علی رغم میل آمریکا که گفته بودند جز محور شرارت است ارتباط برقرار کردند. حتی میانجی گری بین سوریه و اسرائیل کردند و در ادامه مانورهای نظامی مشترک انجام شد. در همین راستا رابطه خوبی میان اردوغان و بشار اسد برقرار شد و این روابط خوب با کشورهای دیگری مانند ایران و ارمنستان ایجاد شد.

بعدها حتی ترک های آذربایجان از این روابط حسنه عصبانی می شوند و به ترکیه می گویند که شما حق ندارید قبل از ما و در موارد اقتصادی و تجاری با ارمنستان وارد معامله شوید، بنابراین کشور ترکیه با ظهور دموکرات های مسلمان و تئوری آشتی مسیحیت و اسلام، وارد سیاست شدند. جامعه در آن زمان از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه واهمه داشت و عقیده عمومی بر این باور بود که حزبی سرکار می آید که نه با اسرائیل و نه با ایالات متحده مشکلی دارد و همینطور از سیاست و از دموکراسی غربی نیز نمی هراسد. مقامات ترکیه اعلام داشتند که این طور نیست اسلام مخالف غرب و یا ایالات متحده باشد و این نظر مقامات ایران است و ما باید از رابطه برقرار کردن با این کشورها ترسی نداشته باشیم و ضمن اینکه می توانیم با جهاد اسلامی و حماس رابطه برقرار کنیم. نگاه مقامات ترکیه به گروه ها به شکل ایدئولوژیک نبود و به صورت حقوقی بود. بنابراین این نوع رویکرد ترکیه و دیپلماسی این کشور آن را در چارچوب ناتو قرار داد.

در عرصه داخلی ترکیه دموکراسی، تأثیرات زیادی داشت. به نظر من چند نوع دموکراسی وجود دارد، یک نوع آن به صورت نخبه گرایانه، نوع دیگر چند گونگی، قانونی و در آخر نیز مشارکتی است. من فکر می کنم که نوعی رقابت نخبه گرایانه در ترکیه رخ داد و دموکرات ها، سکولارهای مسلمان و اسلام گرایان با این ایده ای که داشتند به قدرت رسیدند. اینکه آیا آمریکایی ها و اسرائیلی ها موافق یا مخالف بوده اند جای خود دارد. به نظر من استقبال از ایده شان باعث موفقیت آنان شد. دلیل آن هم این بود که این ایده آلترنتیوی برای مدل ایران و یا القاعده، بود. اما باید بررسی کرد که پس از سال 2011 چه اتفاقاتی رخ داد و موضوع تنش صفر تبدیل به تئوری دیگری در روابط بین الملل تحت عنوان سازه انگاری شکل گرفت و ژئوپولیتیک به اضافه هویت و فرهنگ شکل گرفت. البته اردوغان صریحاً از سازه انگاری نام نبرد ولی کامل به تشریح جزئیاتی پرداخت.

داود اوغلو به عنوان استاد دانشگاه در مالزی تدریس می کرد و سفری هم به تهران داشت و مقالاتی نوشته بود که ترجمه هم شده بود. وی دریافت که به چه علتی ترکیه باید سیاستی را پیاده کند که غرب و اتحادیه اروپا با آن مخالف است. تئوری کمالیزم در ایران هم در زمان شاه نمونه آن بود که بیانگر این سیاست بود که برای حکومت کردن در منطقه، کشورها نیاز به حمایت غرب دارند و بایستی با قدرتهای هژمون سازش کرد تا بتوان در سطح منطقه آقایی کرد. بعدها این سوال مطرح شد که اولین بمبی که در ژاپن فرود آمد توسط چه کشوری انجام شد و یا هیروشما را کدام کشور بمباران کرد؟

از این مورد که بگذریم، موضوع مهم بهار عربی بود که بسیاری از کارشناسان آن را پیش بینی کرده بودند. مثالی در این رابطه می زنم. همسر ملک عبدالله گفت که جمعیت جوان در حال خیزش است. متفکران در ایران و خاورمیانه اظهار داشتند که دولت های منطقه در حال ورشکستگی هستند. گزارش های توسعه انسانی نیز تمام این موارد را اثبات کرد.نکته بعدی جمعیت آواره حاصل از جنگ ها بود که دولت ها نمی توانستند آنها را کنترل کنند.کنترل اردوگاه آورگان درسوریه ولبنان خارج از توانایی دولت ها بود. موارد دیگری مانند کهنه سربازان در افغانستان و یا کسانی که در چچن جنگیده بودند وجود داشت. حال باید توجه کرد که ترکیه در این مقطع چه بازی را می توانست انجام دهد. بنده معتقد هستم که ترکیه در محاسبات خود دچار اشتباه شد.

اگر ایران و ترکیه به عنوان دو قدرت بزرگ منطقه با یکدیگر همکاری می کردند می توانستند موفق تر عمل کنند. اما عواملی بود که ترکیه با ایران مشورت کند. یک مورد این بود که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ایران به ترکیه درباره سوریه هشدار داده بود که در آینده بحران هایی به وجود خواهد آمد. در سوریه سیستم سکولار حاکم است و یکدست نیست و به صورت قومی قبیله ای است که شامل اقوام و مذاهب متفاوت است. بشار اسد نماینده اقلیت هاست. همه این موارد را که عرض کردم نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ترکیه بدان توجه نداشتند زیرا آن را تجربه نکرده بودند. حزب جمهوری خلق در ترکیه نیز مخالف سیاست های اردوغان در سوریه بود زیرا این حزب گرایشات عربی دارد. ارتش نیز به نظر من خواستار دخالت اردوغان در منطقه بود تا در فرصت مناسب ضربه خود را بزند. بنابراین تئوری سازه انگاری شکست خورد و ترکیه مقداری به روسیه و ایران نزدیک شد و معتقدم که رفتار اردوغان با کشورمان خیلی بهتر از کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس بود.

وقتی از نگاه رئالیستی به روابط ایران و ترکیه می نگریم تضادهای زیادی مشاهده نمی کنیم، بنابراین دو کشور همسایه باید پیش تر به فکر روابطی خوب بودند که دارای فضای ایده آلی باشد. اما در حال حاضر این رابطه شکل نگرفته است و کافی است تا موضوعی جدید مطرح شود تا تنش دیگری ایجاد شود، چرا این خلا در روابط دو کشور شکل گرفت؟

قائم‌مقامی: کادر اصلی حزب عدالت و توسعه پرورش یافته مکتب نجم الدین اربکان بود. اربکان در گذشته اصطلاحی را تحت عنوان "دموکراتور" مطرح کرد که کاملاً با دموکراسی تفاوت داشت. بدین معنا که فقط از دموکراسی استفاده ابزاری می کنند و اعتقادی به آن ندارند. اربکان قبل فوت، پیش بینی کرده بود که حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان درگیر سوریه خواهد شد و این کشور را در جهت منافع رژیم صهیونیستی به آتش خواهند کشید، که در حال حاضر با گذشت چند سال به خوبی مشاهده می کنیم که این پیش بینی به وقوع پیوسته است. در پاسخ به اظهارات آقای اطهری مبنی بر طرفداری حزب عدالت و توسعه از ایران عرض کنم که بله اینگونه بوده است اما خط مشی خود را تغییر داده بودند. حتی اینجانب کتابهای دکتر شریعتی را ترجمه و با کمک افرادی آنرا چاپ می کردم. ولی اکنون برخی آنها بعلت بحران سوریه گرایشات تکفیری-سلفی دارند و کاملاً با تشیع و ایران مخالف هستند و با آن دشمنی می کنند. دلیل آن هم وجود و تاثیر نفوذ خط فکری وهابیت عربستان سعودی بر اینگونه از افراد می باشد. نهضت ملی گوروش از این جریان جدا بود و است. این نهضت یک جریان ضد امپریالیستی، ضد صهیونیستی و ضد ناتو است.

قبل از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه یعنی تمام حکومتهای لائیک قبل از حزب عدالت و توسعه جرات نداشتند که با اسرائیل روابط بسیار گسترده ای داشته باشند. البته شبه کودتای 1997 ارتش که با اسرائیل متحد شده بود از این قاعده مستثنی بود. ولی حکومت حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان با اسرائیل گسترده ای روابط برقرار کرده است در حکومتهای لائیک حجم تجارت با اسرائیل حدود یک میلیاردو دویست میلیون دلار بود. این رقم در دوره حاکمیت اردوغان به چهار میلیاردو دویست میلیون رساندند و علاوه بر این همکاری های اطلاعاتی و نظامی بین دو کشور افزایش یافت. حتی پس از حادثه کشتی مرمره آبی، همکاری های تجاری دو کشور که براساس قرارداد تجارت آزاد اسرائیل-ترکیه است، حدوداً دو نیم برابر گسترش یافت.

در ادامه تمام کالاهای اسرائیل از اتحادیه اروپا وارد ترکیه می شود و همانطور که عرض کردم دو کشور سرمایه گذاری های عظیمی را انجام دادند و همکاری های اطلاعاتی و نظامی ترکیه کاهش نیافت و فقط شکلی پنهان به خود گرفت و هم اکنون نیز این روابط به شکلی آشکار ظاهری تازه به خود گرفته است. به نظر من ده ماده ای که دو کشور برای عادی سازی روابط امضا کرده اند، جنبه واقعی نداشته زیرا روابط اسرائیل و ترکیه عادی بوده و امضای اینگونه سندها و یا صحبت از عادی سازی جنبه پوششی دارد زیرا دیپلماتها و نظامیان اسرائیل و موساد در ترکیه فعال بودند و در حال حاضر نیز بر اساس ده ماده ای که به امضا رسیده است فعال هستند. بنابراین می‌توان نتیجه گیری کرد که دولت ترکیه بر خلاف مردم این کشور گرایشات ضدصهیونیستی نداشته است.

از این مبحث که عبور کنیم موضوع بعدی ناتو و شامگن است. شامگن شامل کشورهایی مانند سوریه، عراق، ایران و ترکیه را شامل می شد. مانند D8 که اردوغان درصدد تشکیل آن بود. در سال 2011 شامگن تبدیل به یک سیاست تهاجمی و خرابکارانه در کل منطقه تبدیل شد. علاوه بر این موضوع می بینیم که در نشست آنتالیای ناتو در 13=14 می 2015 ، ترکیه اعلام آمادگی کرد که یکی از کشورهایی باشد که در عملیات ویژه جهانی ناتو به نام "سرنیزه ناتو" شرکت کند که در همین راستا Jens Stoltenbergدبیر کل ناتو از ترکیه تقدیر به عمل آورد و ترکیه به نوعی به ماشه کش آمریکا در منطقه تبدیل شد. این کشور در خلیج فارس با کشورهایی چون عربستان، امارات متحده عربی و قطر قراردادهای نظامی عظیمی منعقد کرده و در همین راستا پایگاه های نظامی ایجاد کرده است. ترکیه به رهبری اردوغان در مسئله یمن از تهاجم خونین و مخرب رژیم آل سعود حمایت و عبد الربه منصور هادی را رئیس جمهور مشروع می داند و با حوثیها مخالفت کرده و از رژیم عربستان سعودی بطور علنی حمایت لجستیکی و اطلاعاتی به عمل می آورد.

نکته مهمی که وجود دارد مخالفت و ممانعت آمریکا و ناتو برای ایجاد روابط استراتژیک بین ایران و ترکیه است. ترکیه با ایران مشارکت استراتژیک سطح پایین را انجام می دهد اما شاهد بودیم که ترکیه با عربستان، امارات متحده عربی، قطر، پاکستان و پیش تر مصر با مجوز آمریکا و ناتو همکاری های استراتژیک نظامی داشته و دارد. اما ایران نیز می تواند با ترکیه همکاری هایی در حوزه اطلاعاتی و امنیتی انجام دهد ولی ارتش ترکیه نمی تواند با ارتش ایران مانورها و رزمایش های نظامی مشترک و یا همکاری نظامی داشته باشد. در نتیجه موارد ذکر شده از جمله موانع مهمی هستند که دو کشور با آن مواجه هستند. به نظر من ترکیه می بایست طرح D8 را در کل منطقه دنبال می کرد که این طرح هم به نفع این کشور و هم به سود کشورهای جهان اسلام بود. بدین معنا که D8 شامل هشت کشوری بود که سیستم های اقتصادی، تجاری، امنیتی، فکری، فرهنگی توریستی و غیره را در بر می گرفت که در ادامه به 60 و 120 کشور افزایش پیدا می کرد.

اردوغان این طرح و نیز طرح "شامگن" (طرح همکاری اقتصادی گسترده ترکیه و ایران و عراق و سوریه بود) را از دست داد که در صورت تحقق آنها می توانست بسیار سازنده باشد و به جای آن سیاست تهاجمی را ادامه دادند. داود اوغلو در شهر قیصریه ترکیه سخنرانی داشت و اظهار داشت که ترکیه باید به مرزهای 1911 بازگردد؛ البته نه به این معنا که درصدد اشغال کشورها باشد بلکه با آنها روابط گسترده اقتصادی و فرهنگی داشته باشد. اما هم اکنون که با دقت می نگریم در می یابیم که سیاست های این کشور منطبق با طرح بزرگ خاورمیانه آمریکا است که ظاهرا اشاره به دموکراسی سازی دارد و بر رعایت حقوق زنان و گسترش سطح فرهنگ و و تجزیه برخی از کشورها تاکید دارد، ترکیه نیز در همین راستا چنین طرحی را به اجرا گذاشت، اما چون منبع و سرچشمه آن نبود، با شکست مواجه شد. به نظر من ترکیه بجای رقابت تخریبی با ایران ، ایران و ترکیه باید رقابت سازنده را در پیش بگیرند و در راه خیر رقابت کنند و در این صورت این دو کشور می توانند امنیت کل منطقه را تامین کنند. اما ترامپ با ورود به کاخ سفید طرح مثلث ترکیه، آمریکا و روسیه و همچنین ترکیه، عربستان سعودی و اسرائیل را مطرح کرد.

اطهری: نکته ای که آقای قائم مقامی فرمودند؛ پیشنهاد داشتند که دو کشور مسلمان بایستی با هم همکاری داشته باشند ، ایشان می فرمایند که آمریکا و ناتو مهمترین متغیرهایی هستند که مانع نزدیکی دو کشور به هم است. نکته سومی که ایشان فرمودند این بود که باید D8برگردد. یعنی اگر به D8برگردند راهکاری عملیاتی است که می تواند چاره ساز باشد. من اما باید متغیرهای دیگری را مطرح کنم . به نظر من یک تجربه خیلی خوبی که وجود دارد ایران و ترکیه یک نگاه چالدرانی را پشت سر گذاشته اند. هر دو کشور تجربیات تلخ و خونینی در گذشته داشتند و محافلی که در تهران و استانبول بودند خطر زرد را در رابطه با ترکیه مطرح می کردند و محافلی در ترکیه خطر یاران را مطرح می کردند. این تجربیات را دو کشور پشت سر گذاشتند. هر دو کشور تجربیات مشترکی را در رابطه با ورود به دوره مدرن، در رابطه با قانون اساسی، در رابطه با ایجاد زیر ساخت ها ارتباط با غرب داشتند که تا به انقلاب اسلامی در ایران می رسد.

در مورد ناتو باید گفت که ترکیه برعکس مصدق که مقابله با غرب را برگزید عدنان مندرس ورود به ناتو و همکاری با غرب را پذیرفت. عدنان مندرس به هر حال نماینده دموکرات ها و اسلام گراها بود و در مقابل لائیکها قرار داشت. وقتی وارد سازمانی می شوید بایستی چارچوب آن سازمان را رعایت کنید. مثلا دوگل در فرانسه قسمتی از سازمان را می پذیرفت قسمتی از آن را مورد نظامی نمی پذیرفت و سارکوزی آن را دوباره برگرداند. از این رو ساختار ترکیه حضور در ناتو را پذیرفته است. در 28 نقطه ترکیه، پایگاه وجود دارد.

وقتی انقلاب شکل گرفت روابط خاصی وجود داشت. افراد و مبارزین ترک رفت و آمد داشتند. در مبارزه با شوروی و کمونیزم، مداخلات روسیه در افغانستان مقابله می کردند. ولی علیرغم آنکه دو سیستم متفاوت در ترکیه و جمهوری اسلامی وجود داشت چیزی که دو کشور را به هم نزدیک می کرد اقتصاد بود. متغیر اقتصادی متغیرهای دیگر اعم از متغیر ایدئولوژی و سیاسی را تحت تاثیر قرار می گذارد. زمان جنگ ایران و عراق کشور ترکیه از این مناسبات سود می برد و با حفظ بی طرفی منافع خود را پیش می برد. به نوعی هم راه تنفس اقتصادی ایران بود.

منطق حکم می کند هر دو کشور به عنوان دو کشور مستقل و طبیعی و دارای دولت- ملت و برآمده از مردم می توانند با هم همکاری کنند. اگر بخواهند از تروریسم و خشونت و جنگ عبور شود باید با هم همکاری کنند و مسائل اقتصادی، توریسم، انرژی و مسائل فرهنگی می تواند بیش از حد دو کشور را به هم نزدیک کند.

جای سوال است که چه اراده ای برای برآوردن این مسائل وجود دارد؟ چه کسانی در این عرصه فعال هستند؟ برای نزدیکی دو کشور کدام گروههای تجاری، مدنی و روزنامه نگاری و بخش خصوصی فعالیت می کنند؟

چه روابطی بین لایه ها و جامعه مدنی ایران و ترکیه سازماندهی شده است. به نظر می رسد که هر دو کشور و مخصوصا ایران در این رابطه، کوتاهی کرده است. ایران بخش خصوصی قدرتمندی ندارد. روابط فقط در حد اطلاعاتی امنیتی است و به بخش های دیگر اقتصادی وارد نمی شود و باید گفت که این موضوع اراده و گفت وگو برنامه می خواهد.

روابط بازرگانی، شهرک های صنعتی در نقاط صفر مرزی و چیزهای دیگر باید توسط طبقه متوسط دو طرف، انجمن های اقتصادی و بازار دو طرف پی گیری شود. اینها چیزهایی است که بیش از اندازه نیاز به کار دارد. اگر دو کشور در موضوع انرژی و اقتصاد به همدیگر وصل شوند نیاز نیست که دو کشور مواظب اطلاعات امنیتی همدیگر باشند.

به نظر می رسد که ایران باید مواظب باشد که ترکیه از سمت ایران به سمت شیخ نشینهای عربی رانده شود. نقاط اشتراک بسیار زیادی وجود دارد کما اینکه اختلافات خاصی وجود دارد نباید اشتراکات تبدیل به تعارضات شوند و ضمن اینکه باید اختلافاتی که وجودشان طبیعی است را مدیریت کرد.

علیرغم اینکه ترکیه، ناتو و ایالات متحده با اسرائیل روابط گرمی دارند ولی هرگز در رفتار ترکیه مشاهده نمی شود که بخواهد در رابطه با ایران مانند غرب یا شیخ نشین های خلیج فارس رفتار کند. آنها پراگماتیست و اقتصادی هستند و با نگاه تجارتی به مسائل نگاه می کنند و شاخص های که باعث پیوند دو کشور می شود خیلی بیشتر از مسائل اختلاف زا است و می توان روی این اشتراکات کار کرد و روابط موجود را به همگرایی ارتقاء داد. همگرایی اقتصادی را می توان به همگرایی های سیاسی و استراتژیک ارتقاء داد. چطور است که اسرائیل یا روسیه بتواند روابط ویژه و استراتژیک برقرار کنند ولی ایران قادر نباشد این را انجام دهد.

ما باید دنبال نقاط ضعف خود بگردیم، چرا ما باید به جای رفتن به سمت تعامل با نظام بین الملل به سمت درگیری برویم. تمام ظرفیت های ما اعم از انرژی و خطوط لوله نفت و گاز توسط ترکیه تخلیه شده است. چه اتفاقی افتاده است که ما بایستی نقش ایفا می کردیم تخلیه ژئوپلتیکی شده ایم و ترکیه جایگزین ایران شده است. از استانبول به چند کشور سفر صورت انجام میشود؟ از تهران به چند کشور؟ مرکز ترانزیت منطقه ایران است چطور می شود که این ظرفیتها از دست رفته و آنها بجای ما نشسته اند.

مسئله امنیتی کردن بحثهای قومیتی را می توان در این موضوع تاثیر گذار دانست؟

اطهری: من نمی توانم این متغیر را تاثیر گذار بدانم. چون کشورهای اسیای مرکزی و قفقاز حوزه تمدنی ایران هستند. ممکن است که این کشورها از ابزار تبلیغاتی و چیزهای دیگر استفاده کنند ولی نمی تواند به سطح بالایی تاثیرگذار باشد. و روی کسانی کار می کنند که روی تاریخ مشروطه تاثیر گذار است. کسانی که به ناسیونال بودن مشهور هستند. در زمان مشروطه وقتی عثمانی ها رفتند سراغ سران مشروطه جوابهای مشخصی داده شد. بسیاری از نویسندگان مشروطه مانند تقی زاده وجود دارد. به نظر من ناسیونال تر از تبریز سراغ نداریم. احساسات ناسیونالیستی آنها بسیار قوی است. اینها هستند که ایران را حفظ کردند. ترکها هستند که در جنگ ایران و عراق از تبریز که با جنوب فاصله زیادی هم دارد در جنگ شرکت می کنند. کسانی مانند باکری از تبریز بسیار در این زمان مقدم بودند و شهدای بسیاری داده اند. از این رو نمی توان تبلیغات ها را با واقعیت و باطن مردم یکی دانست. از این رو مردمان ترک که در همه کشور هم وجود دارند به کشور یکپارچه و مستقل بیشتر از هر کسی دیگر معتقد هستند. آذربایجانی ها به ایران با شکوه و با عظمت اعتقاد دارند. ایران کشوری خاص است. مرزهای فرهنگی کشور فراتر از مرزهای خاکی است و خیلی از مردمان خارج از مرزهای جغرافیایی خود را حوزه تمدنی فرهنگی می دانند.

از این رو اگر مسائل اقتصادی و روابط تجاری در دو سوی مرزها رونق داشته باشد خیلی از موضوعات قابل حل است. اگر شاخص ها را نگاه کنیم در نهضت های عدالت خواهی، انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی، نوشتن قانون اساسی و پدید آمدن دولت ملت مدرن و مبارزات علیه بیگانگان مردم آذربایجان پیشرو بوده اند.

آقای دکتر قائم مقامی شما چه نظری دارید؟

قائم‌مقامی: نظر من هم این است عامل زبانی نباید عامل تفرقه و جدایی ملتها شود. این عامل باید تبدیل به فرصت در راستای همگرایی شود. همچنان که اتحادیه عرب داریم، می توانیم اتحادیه ترک زبان هم داشته باشیم. اما این را باید در نظر گرفت که اتحادیه عرب در کنار اتحادیه ترک زبان در کنار ایران ، جهان اسلام را تشکیل می دهد که با داشتن اشتراکات فراوان، سالها به شکل مسالمت آمیز زندگی کرده اند. این موضوع نباید باعث نگرانی کشورها باشند. هر زبانی برای افراد آن مقدس است و هرکسی بتواند زبان زنده دیگری یاد بگیرد او را می تواند از لحاظ زبانی دو انسان دانست. بر عکس کشورهای اروپایی که نژاد و زبان باعث تفرقه و جدایی آنها شده است. بیگانه ستیزی هنوز ادامه دارد. ولی کشورهای اسلامی می توانند با گوناگونی زبانی و نژادی در کنار هم زندگی کنند.

اطهری: باید گفت نبایستی مسائل قومی، مذهبی و نژادی به شکل امنیتی نگاه شود. هر کدام از این موضوعات فرصتهای بسیار مناسبی هستند اگه هر گروه می تواند با تنوعاتی که دارند می تواند قدرت سیستم را افزایش دهد. همه کشورهای اطراف مسلمان هستند و از این اشتراک باید در دیپلماسی سیسات خارجی در حوزه عربی بخصوص استفاده شود از موضوع کردها در سوریه و عراق، از ترکمن ها در حوزه ترکمنستان، از موضوع ایرانشهری و زبان فارسی در حوزه آسیای میانه و قفقاز استفاده شود. نباید به این مسائل نباید نگاه امنیتی داشت. این موضوع ظرفیت های ایران را می تواند افزایش دهد.

در مورد مذاکرات آستانه، باید گفت که ترکیه و روسیه روابط شکننده ای داشتند که در حال حاضر به روند مناسبی رسیدند، ترکیه و ایران در موضوع بشار اسد و حضور معارضان در سوریه نقطه اشتراکی نداشتند و در حال حاضر ترامپ موضوع مناطق آزاد را مطرح کرده است آیا می توان با حضور بازیگران مختلف به آینده آتش بس امیدوار بود یا نه؟

قائم‌مقامی: ترکیه، عربستان، قطر، امریکا، انگلیس و حتی فرانسه به شدت تلاش می کردند که حلب آزاد نشده و تحت کنترل دوباره ارتش سوریه و نیروهای مقاومت قرار نگیرد. آنها که خود را به شکل "گروه دوستان مردم سوریه" معرفی می کردند 11 کشور هستند که از آزادی حلب ممانعت می کردند. آنها تلاش داشتند حلب را به نوعی تبدیل به بن غازی کنند که در عملیات تهاجمی به لیبی مورد استفاده قرار گرفت و نیروهای پیاده نظام و شبه نظامیان خود را در بن غازی مستقر کردند و از آن شروع به پیشروی در سایر شهرها کردند و باعث سقوط قذافی شدند. حلب را می خواستند به همان شکل مورد بهره برداری قرار دهند و حتی رسانه های گروهی و روزنامه ای وابسته به اردوغان می گفتند که اگر ارتش سوریه وارد حلب شود سه میلیون نفر از مردم حلب آواره می شوند و به ترکیه می آیند و اینها چون اهل سنت هستند ایران و حزب الله و ارتش سوریه آنها را قتل عام خواهند کرد. از این موضوع برای جنگ روانی و تبلیغات استفاده می کردند که این تبلیغات بعد از آزادی حلب کاملاً نقش بر آب شد.

بعد از آن ترکیه مجبور شد که در نشست آستانه شرکت کند. قبل از آن به هیچ وجه مایل نبودند طرح آتش بس در سوریه بوجود بیاید. ادلب که در شمال حلب قرار دارد و نیروهای تکفیری که از حلب خارج شدند در آن منطقه مستقر هستند. ادلب در اختیار جبهه النصره و گروههای تکفیری دیگر است که ترکیه از آنها حمایت می کند. ادلب را کاملا تحت حفاظت خود گرفته است. در چنین شرایطی ترکیه در آستانه شرکت کرد. به نظر من با روی کار آمدن ترامپ اردوغان با او گفت و گویی انجام داد که که به شکل تلفنی این گفت و گو ها ادامه دارد . از طرفی بن علی یلیدریم در مصاحبه مطبوعاتی با دبیرکل سازمان ملل متحد دوباره این موضوع را مطرح کردند که می خواهیم منطقه امن و پرواز ممنوع در سوریه بوجود بیاوریم. ترکیه تلاش می کند که تقریبا پنج هزار متر مریع از خاک سوریه را تبدیل به منطقه امن و پرواز ممنوع کند. از طرف دیگر تلاش می کند که نیروهای ارتش دموکراتیک سوری و "حزب اتحاد دمکراتیک PYD پ ی د " را سرکوب کند. از طرف دیگر تلاش می کند منبج را از کنترل نیروهای حزب اتحاد دموکراتیک و یگانهای خلق ی پ گ YPG خارج کند. سپس عفرین و کوبانی و جیزه را تحت کنترل خود قرار دهد.

ترکیه تلاش می کند از نیروهای طرفدار بارزانی که انجمن کرد سوری ENKSنام دارد و ترکیه نیروهای پیش مرگ آنها را آموزش داده است، اما حزب اتحاد دموکراتیک و نیروهای دموکراتیک سوری اجازه نمی دهند که این حزب با نیروهای مسلحش در مناطق کرد نشین شمال سوریه نفوذ کنند. وارد منطقه کند. سپر دفاع فرات هم که ترکیه راه اندازی کرده و تا الباب پبش روی کرده برای شکستن کریدور بین کوبانی و عفرین هست. اگر این سپر دفاعی فرات انجام نمی شد در بین جرابلس و عزاز تا مثلث الباب پیش نمی رفت این کریدور کردی از کوبانی تا عفرین بهم پیوسته و متحد می شد، شمال سوریه کاملا تحت کنترل حزب اتحاد دموکراتیک سوری که شاخه پ.ک.ک است و از لحاظ ایدئولوژی وابسته به عبدالله اوجالان است قرار می گرفت و ارتباط ترکیه از مرزهای کردستان عراق تا عفرین یعنی تا نزدیکی دریای مدیترانه شرقی قطع می شد و کریدور کردی شکل می گرفت و ارتباط ترکیه با جهان عرب سوری در این منطقه قطع می شد و از این رو ترکیه سپر فرات را راه اندازی کرد.

ترکیه با آمریکا درباره این مسئله اختلاف نظر دارد. امریکا در عفرین و کوبانی و در بخشی از منطقه جیزه پایگاه نظامی تاسیس کرده و "نیروهای دموکراتیک سوریه و پ. ی. د یعنی حزب اتحاد دموکراتیک کرد سوریه" را با سلاحهای سنگین و زرهی نفرتجهیز و آموزش می دهد و تلاش می کند برای آزاد سازی رقه هم از آنها استفاده کند. نظر ترکیه این است که شما بجای اینکه از این نیروها دموکراتیک سوری استفاده کنید ارتش ترکیه در این مسیر می تواند برای آزاد سازی رقه به آمریکا کمک کند. به نوعی مسائل پیچیده ای در این موضوع شکل گرفته است.

آمریکا، ترکیه، عربستان سعودی و قطر به علت اینکه حلب را از دست داده اند تلاش می کنند رقه را در مقابل حلب تحت کنترل خود در بیاورند که نظر من این است که می خواهند به نوعی سوریه را تجزیه کند. یکی اینکه منطقه امن است که تحت کنترل امریکا در مناطق شرقی فرات تا مرزهای عراق در اختیار بگیرند. احتمالا در عفرین هم برای حفظ نیروی های کرد چنین برنامه ای را اجرا کنند. ترکیه با این نوع منطقه امن مخالفت کرده و در حال مذاکره هستند که منطقه پرواز ممنوع را با کمک آمریکا ایجاد کنند.

یک منطقه امن هم می خواهند در مرز اردن شکل دهند. یعنی هدف آنها این است که با تصرف رقه الی مرزهای اردن آن منطقه و درعا را که داعش حضور دارد تصرف کنند و اجازه ندهند که وحدت و ارتباطات نیروهای عراقی با نیروهای سوری در حال جنگ با داعش برقرار شود و همچنین تلاش می کنند که نفوذ ایران از این مسیر در سوریه کاهش پیدا کند و بشار اسد را هم تا حدودی تضعیف کنند.
از طرف دیگردرجوار مرزهای تپه ای جولان که اسرائیل آنجا را اشغال کرده می خواهند منطقه امن دیگری ایجاد کنند. قبلا حزب الله لبنان گفته بود که اگر تمامیت ارضی سوریه حفظ شود جبهه جدیدی را برای آزادی تپه های جولان بوجود خواهیم آورد. از این رو در این چند نکته مرزی بین مرزهای ترکیه ، اردن و اسرائیل با سوریه می خواهند مناطق امن بوجود بیاورند که همان مسئله تجزیه سوریه خواهد بود و تلاش می کنند که نفوذ ایران را کاهش دهند.

مسئله ای که وجود دارد، ولید فارس مشاور امنیت و ضد ترور ترامپ در مصاحبه با تی آر تی خبر ترکیه اعلام کرد که می خواهند با همکاری ترکیه، روسیه و امریکا در منطقه عراق یمن لیبی و سوریه دخالت کنند و در این کشورها امنیت و صلح برقرار کنند و برای مردم کمکهای انسانی برسانند. مسئله دیگر مثلث امریکا ترکیه عربستان و اسرائیل در کنار آنها می خواهند طرحی را در منطقه پیاده کنند و کلا ایران را در منطقه ایزوله کرده و به انزوا بکشانند و ارتباطات منطقه ای آن را قطع کنند. اسرائیل و عربستان به نوعی از این طرح آمریکایی حمایت می کنند و تنها کشوری که می تواند جلوی این طرح را بگیرد ترکیه است.

اطهری: نکته ای که گفته شد باید به این توجه کرد که اولا منطقه ممنوع چیست. آیا تا به حال No flaizon را آمریکایی ها مطرح کرده اند یا نه. این موضوع را ترک ها بیشتر مطرح می کنند که نیازمند قطعنامه های سازمان ملل متحد است که اگر بخواهند خارج از آن عمل کنند زیر اس 300 ها اگر بخواهند چنین چیزی را اجرا کنند عملی نیست مگر اینکه روسیه را هم با خود همراه کنند. از این رو اگر بخواهند چنین منطقه ای در آنجا شکل بگیرد نیاز به همکاری روسیه حداقل است و همچنین متغیر ایران که همراه با ارتش سوریه زمین را در اختیار دارد.

از سوی دیگر در آینده سوریه اگر به این فکر کنیم که شاهد سایکس پیکوی جدیدی باشیم آیا کشوری در منطقه هست که کشورها بر اساس قومیت و مذهب تقسیم شود. این می تواند از اسرائیل شروع شود شامل خود ترکیه شود، شامل اردن که شصت درصد فلسطینی آنجا را تشکیل می دهد. چه کسی از سایکس پیکوی جدید حمایت می کند؟ سایکس پیکوی جدید به نظر می رسد که مسئله خونینی خواهد بود که اگر بخواهیم آنرا در مورد سوریه اجرا کنند. ترکها حتی نمی خواهند کردها در آنجا به خودمختاری برسند از این رو نمی تواند از چنین مسئله ای حمایت کند. یکی از نقاط مشترک ایران و ترکیه وحدت و یکپارچگی سوریه است و برعکس. مخالفت آنها با کردها و پ ک ک و پ ی د و ی پ ژ مقابله می کند و نیروهای خاص دموکراتیک بارزانی را تربیت می کند. اما متغیر ایران را باید در نظر بگیریم. محور ژئوپلتیکی مقاومت که کمربند طلایی نامیده می شود از هرات شروع می شود وتا لبنان ادامه دارد. سوریه هم حکم ژئوپلتیک حیاتی را برای ایران دارد و این از نگاه ژئوپلتیسین ها است. مگر اینکه مدل شوروی سابق در این جریان شکل بگیرد. زمانی شوروی فروپاشید که دست و بازوهایش را در اروپای شرقی زدند و مجبور شد تا مسکو عقب نشینی کنند. یعنی با از دست دادن عمق استراتژیک مجبور شد عقب نشیند.

ژئوپلیتیک  برای ایران حکم مرگ و زندگی دارد و در راه آن هزینه می کند. ایران تبدیل به معادله بسیار مهمی شده است. اگر در زمان پهلوی فقط در خلیج فارس بودیم الان حوزه عملکردی ما تا مدیترانه است. چه آرمانی فکر کنیم چه عمل گرایانه باید گفت که ایران بازیگر تاثیر گذاری است که اگر بتواند به حوزه تمدنی خود در آسیای میانه و قفقاز حضور تاثیرگذاری داشته باشد و از ظرفیت های ژئوپلتیکی خود استفاده کند می تواند نیروی تاثیرگذاری باشد.

به نظر من نوع همکاری با نظام بین املل در موضوع سوریه مهم است. مثلثهایی که می تواند در این منطقه شکل بگیرد مهم است ولی هیچ معادله منهای ایران نمی تواند در اینجا پیش برود.

ایران قبلا توان داشت اما اراده اعمال قدرت نداشت اما در حال حاضر ایران اراده اعمال قدرت را پیدا کرده است. تنها تفاوت ایران با ترکیه این است که ترکیه می تواند هم با شرق کار کند هم با غرب اما ما فقط با یک جبهه کار می کنیم. ایران می تواند این روابط را با دیگران هم گسترش دهد و این خلا را پر کند و این تفکر استراتژیک را داشته باشد که در آینده چگونه می تواند با غرب و شرق به شکل همزمان در رابطه با منطقه کار کند تا آنجایی منافع و امنیت ملی آن در معرض خطر قرار نگیرد.

اما این موضوع را باید در نظر داشت که در آینده خاورمیانه تفکری وجود دارد. یک تقسیم بندی را می خواهند به وجود بیاورند که به اروپای شرقی و غربی گذشته تبدیل شود. اروپای شرقی توتالیتر در مقابل اروپای غربی دموکراتیک و آزاد. یعنی کشورهایی که متحد غرب هستند و همراه آنها هستند و کشورهای مقابل آنها که توتالیتر هستند. مانند ایران و متحدینش. یعنی یک نوعی تقسیم بندی سیاه و سفید از ما و نیروهای مقابل ما انجام شود.

ما نباید کاری کنیم که ترکیه به سمت اسرائیل یا اعراب و آمریکا هل داده شود و این ایران است که باید با طرفین کار کند. همه هم می دانند که در واقع ایران قدرت نرم افزاری بیان دیدگاههای خود را در عرصه بین المللی نداشته است. اگر بپرسند که کدام کشور در منطقه با ترروریسم مبارزه کرده و در راه آن تلفات داده و در مقابل آن قربانی داده می تواند صدای خود را به دیگران برساند و اگر مطرح شود که کدام کشورها هستند که آشوب به وجود می آورند و در حادثه 11 سپتامبر بودند و حامیان مالی گروههای تروریستی منطقه بودند نمی توانیم اینها را معرفی کنیم.

چرا ما قدرت نرم افزاری نداریم که این را در صحنه بین المللی مطرح کنیم و به دنیا برسانیم. به خاطر اینکه ما یک مراودات بین المللی گسترده ایجاد نکرده ایم. ما باید گروههای خصوصی و خبرنگاران و روزنامه نگاران را در مناطق مختلف داشته باشیم و از آنها استفاده کنیم.

49311

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 640159

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 11 =