فرهاد کیانفرید: محسن کوهکن عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری معتقد است که اصولگرایی یک حزب نیست و یک جریان متشکل از چندین تشکل است. شما زمانی با یک حزب طرف هستید و برای اجماعش جلساتی برگزار میشود و در ساختار کلی خود به یک تصمیم واحد میرسد و به همه اعضا ابلاغ میکند و همه موظف هستند از تصمیم حزب، تبعیت کنند. اما اصولگرایی، حزبگرایی نیست و لذا طبیعی است که خود تصمیمگیری و اختلاف نظر وجود داشته باشد. وی که معتقد است پس از فوت رهبران سنتی این جریان، هیچ خلاء و بحرانی بوجود نیامدهاست در گفتوگو با خبرآنلاین به بررسی شرایط جریان اصولگرایی پس از فوت مرحوم حبیبالله عسکر اولادی و مرحوم آیتالله مهدوی کنی، پرداخته است:
*برخی از تحلیلگران و فعالان سیاسی بر این باورند که جریان اصولگرایی پس از فوت رهبران خود، یعنی مرحوم عسکراولادی و آیتالله مهدوی کنی، دچار یک خلاء و بحران رهبری شدهاند. تا چه حد با این دیدگاه موافق هستنید؟
ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که مرحوم آیتالله مهدوی کنی دبیر کل جامعه روحانیت مبارز بودند و ایشان عملا پدری و هدایت و ارشاد میکردند. یعنی هرگاه اختلاف نظری بوجود میآمد ایشان راهنمایی و هدایت میکردند . به این شکل نبود که تصمیمات را ایشان به شخصه اتخاذ کنند.لذا بعد از فوت ایشان قطعا نبودشان احساس میشود و خواهد شد. اما با این وجود جامعه روحانیت در آینده همچنان به فعالیت خود ادامه خواهند داد همانطور که اعلام کردهاند، پس از چهلم ایشان، دبیر کل این حزب معرفی خواهد شد. از نظر ماهم که عضو پیروان هستیم و اساسا با جامعه روحانیت در ارتباط هستیم با شخص معرفی شده در تعامل قرار میگیریم و قطعا همان رویه و رویکرد ادامه داده خواهد شد. اما در خصوص جبهه پیروان هم که مرحوم عسکراولادی دبیر کل بودند و پس از فوت ایشان آقای باهنر برای این سمت انتخاب شدند. درست است که مرحوم عسگراولادی در برخی از مسائل از ایشان باتجربهتر و متفاوت تر بودند اما آقای باهنر هم تمام تلاش خود را انجام میدهند وقت میگذارند تا بتوانند، شرایط را همانگونه که مرحوم عسکراولادی بودند، مدیریت کنند. ما منکر این نمیشویم که هرکسی جایگاه خود را دارد اما به هرحال هر فردی یک عمری دارد و روزی میرسد که از میان ما میرود و اشخاص دیگر جایگزین میشوند.لذا به عقیده من پس از فوت این دو بزرگوار، ما رخنه یا مشکلی در جریان اصولگرایی نداریم.
*هرچند شما معتقد هستید که پس از فوت مرحوم عسکر اولادی آقای باهنر همان رویه را دنبال میکنند اما به هرحال نمیتوان نادیده گرفت که از نظر وزن سیاسی و شیخوخیت بین این دو نفر تفاوتهای بسیاری وجود دارد. با این حال فکر میکنید، دبیر کل فعلی پیروان میتواند جای خالی مرحوم عسکر اولادی را از نظر عملکردی پر کند؟
ببینید طبیعی است که شیخوخیتی که مرحوم عسکر اولادی داشتند و مشکلات را حل و فصل میکردند، بر اهمیت و ارزش حضورشان افزوده بود. اما شک نکنید که جانشین ایشان و مرحوم آیتالله مهدوی کنی با تلاش بیشتر خود همان رویه را پیگیری و ادامه خواهند داد. ضمن اینکه ما(جبهه پیروان) جامعتین را ملاک و مبنا میدانیم و به ندرت به سمت فردگرایی میرویم.حتی در زمان حیات مرحوم عسکر اولادی هم ایشان بارها و بارها در جلسات به این نکته اشاره کردهبودند که ملاک و مبنا، برای همگرایی و نزدیک شدن دیدگاهها، جامعتین است و پشت سر آنها حرکت میکنند.
*اینکه شما میفرمایید آقای باهنر با تلاش بیشتر، سعی میکنند جای خالی مرحوم عسکر اولادی را پر کنند و یا بهقولی همان رویه را ادامه دهند، یک بحث است. اینکه میتوانند یک بحث دیگر. به هرحال از نظر دیدگاه و اصول آقای عسکر اولادی یک نگاه معتدل و ناب اصولگرایی داشت. بطوری که هم در میان اصلاحطلبان مورد وثوق بودند هم در میان اصولگرایان. ولی آقای باهنر این شرایط را ندارند.
عرض کردم که من هم موافقم که مرحوم عسکراولادی با شیخوخیتی که داشتند کارها را پیش میبردند. اما آقای باهنر بسیار جوانتر هستند و تحرک بیشتری دارند و شخص آشنا با مبانی سیاست هستند و یک پخته بشمار میآیند. منظورم این است که هرکدام ویژگیهای خود را دارند و با توجه و استفاده از این ویژگیها مشکلات را رفع میکنند و مسائل را به پیش میبرند.به هرجهت الان که با من صحبت میکنید، من به عنوان کسی که در تشکیلات به هردوی این عزیزان نزدیک بودم و هستم، معتدقدم که با جایگزینی دبیرکل هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. البته این را هم یادآور شوم که آقای باهنر جزء معدود افرادی هستند که هیچگاه نخواستند که مطابق آنچه که ظرفیتش را دارد، جلوداری کند. نمونهاش هم مجلس هفتم است.من همان زمان هم گفتم، باز هم میگویم که اگر در آن دوره ایشان به سمت و سوی ریاست مجلس میرفتند قطعا میتوانستند این جایگاه رابدست بیاورند. زیرا رای کافی داشتند. اما ایستاد و تلاش کرد تا آقای حداد رئیس بشوند. انتخابات ریاست جمهوری دور یازدهم هم همینطور. ایشان فعالیت انتخاباتی خودشان را آغاز کردند اما زمانی که صحبت از وحدت میان اصولگرایان شد سریعا از انتخابات کنارهگیری کردند.در کل من معتقدم که هر کسی، منجمله آقای باهنر، ویژگیهایی دارند که از آنها یک فرد توانمند میسازد. با این وجود شخص آقای باهنر هم اذعان دارند که نمیتوانند جای خالی آقای عسکراولادی را پر کنند چراکه بطور کلی آن مرحوم یک شخصیت بیبدیل بودند.
*شما در صحبتهایتان به اجماع اصولگرایان در انتخابات اشاره کردید. اما دقیقا عدم اجماع میان این جریان بود که منجر به شکستشان، آن هم با فاصله زیاد شد. اگر بخاطر داشته باشید در همان دوران مرحوم مهدویکنی بسیار تلاش کردند که این اجماع را بوجود بیاورند اما موفق نشدند و بطور کلی این مشکلی است برخی از اصولگرایان هم به آن اشاره کردهاند...
بله من هم این را قبول دارم. اما نباید فراموش کرد که اصولگرایی یک حزب نیست و یک جریان متشکل از چندین تشکل است. شما زمانی با یک حزب طرف هستید و برای اجماعش جلساتی برگزار میشود و در ساختار کلی خود به یک تصمیم واحد میرسد و به همه اعضا ابلاغ میکند و همه موظف هستند از تصمیم حزب، تبعیت کنند. اما اصولگرایی حزبگرایی نیست و لذا طبیعی است که خود تصمیمگیری و اختلاف نظر وجود داشته باشد. اتفاقا در همان زمان هم عدهای از دوستان مسئله تشکیل حزب واحد، قدرتمند و متمرکز را مطرح کردند به دنبال رفع همین مشکلات بودند. با این وجود همانطور که میدانید، بحث انتخابات ریاست جمهوری تاحدود زیادی با انتخابات مجلس متفاوت است. آنجا صحبت از اجماع بر روی یک فرد است. اما در انتخابات مجلس صحبت از 390 نفر است. لذا این قبیل مشکلات در انتخابات آتی مشکبلی برای جریان اصولگرایی ایجاد نخواهد کرد. ضمن اینکه من موافق نیستنم که مرحوم مهدویکنی در انتخابات ریاست جمهوری موفق به ایجاد اجماع نشدند. زیرا اگر حرف ایشان نبود در لیست نامزدهای انتخابات حداقل 5 نفر دیگر از اصولگرایان حضور داشتند. همه کسانی که دیدگاه مرحوم آیتالله مهدوی کنی برایشان ملاک کو مبنا بود تبعیت کردند.
*همین نکته که اشاره کردید که هر فردی که دیدگاه مرحوم مهدوی کنی برایش ملاک بود کنارهگیری کرد، نشاندهند این است که در این جریان افراد یا جریاناتی حضور دارند که ساز خود را میزنند و مدعی اصولگرایی هم هستند.که نمونه بارز این افراد هم تندروهایی هستند که با اسم اصولگرایی و زیر پرچم این جریان به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کردند.به عقیده شما رویکرد جریان اصولگرایی در قبال این افراد در شرایط فعلی که دیگر نه مرحوم عسکراولادی در قید حیات هستند و نه مرحوم مهدویکنی، چه خواهد بود؟
به هرحال شما سراغ هرجریانی مثل اصولگرایی که ساختار و کارکرد حزبی ندارند، بروید، تعداد زیادی از افراد رادیکال و میانهرو و... خواهید دید. طبیعی است که این افراد تندرو در هرجریانی حضور داشته باشند. مهم حرکت کلان است نه گروههای تندرو و میانهرو. بنظر من نباید هم به دنبال حذف آنها بود. باید تلاش کرد آنها را قانع کنیم و دیدگاهها و روشها را به هم نزدیکتر کنیم.
*تا حالا همچین تلاشی هم از سوی اصولگرایان میانهرو و سنتی در قبال تندروها انجام شدهاست؟ یعنی تا امروز جلاساتی در خصوص آرام کردن تندروها با آنها داشتهاید؟
بله. چه در زمان حیات مرحوم عسگراولادی و چه بعد از فوت ایشان دوستان بارها و بارها جلساتی برگزار کردهاند و به این روند ادامه خواهند داد. امیدواریم که بتوانیم این مشکلات را رفع کنیم.
2929
نظر شما