دیدگاه مادی بهرام بیضایی در اثر اصغر خلیلی تبدیل به فریادی فرهنگی میشود و دیگر بحث خاک و وسعت آن نیست بلکه بحث اندیشهای است که هشدار میدهد دشمن همیشه در کمین است و اگر نا به جا تکان بخوریم، از بین خواهیم رفت.
این روزها اصغر خلیلی متنی از بهرام بیضایی با نام «میراث»
را روی صحنه سالن سنگلج برده است. نمایشنامه میراث اگرچه در دهه 40 شمسی به رشته تحریر
درآمده است ولی در اثر اجرا شده به کارگردانی اصغر خلیلی منطبق با حال حاضرمان است.
روایت اصلی، با حضور شخصیتهایی چون بزرگ آقا، میان آقا و کوچک آقا نمادی از اوضاع روز جامعه در زمان نگارش این متن توسط بیضائی است اما گروه تجربه نو به سرپرستی اصغر خلیلی، «میراث» را قابل باور و قابل لمس روی صحنه برده است.
در اجرای اصغر خلیلی از «میراث» برخلاف متن، دیگر بحث دزدی اموال مادی مطرح نیست و صحبت از به غارت رفتن فرهنگ و ارزشهای یک مملکت است. به عقیده من علیرغم تفکر انتزاعی حاکم بر متن، کارگردان توانسته است اثری باورپذیر و قابل لمس تولید کند.
موسیقی این نمایش که توسط علیسینا رضانیا ساخته شده کاملا با فضای اثر سازگار است و به فضا، ساخت حس و همذات پنداری مخاطب با اثر کمک میکند. همچنین بازی بسیار خوب بازیگران با هدایت اصغر خلیلی «میراث» را مبدل به اثری کرده است که با تماشای آن، بغض گلویتان را میگیرد.
از زحمات بسیار ارزشمند هنرمندان این اثر باید به گونهای شایسته تقدیر به عمل آید، چرا که توانستهاند به خوبی فضای نمایش ایرانی را دریافت کنند و به مخاطب انتقال دهند.
در «میراث»، کارگردانی اصغر خلیلی به وضوح حس میشود و نیازی نیست که حتما به عنوان یک مخاطب اصغر خلیلی را بشناسیم. این نوع تفکر، برخورد و ارتباط دوستان در گروه بسیار زیبا و قابل تقدیر است.
دست تک تک اعضای این گروه را میفشارم و ممنونم از این که هنوز نفس میکشند، روی پای خود ایستادهاند، کار میکنند و خاطرات شیرین 50 سال گذشته ما را در سنگلج زنده نگه میدارند.
دیدگاه مادی «میراث» بیضائی در اثر خلیلی تبدیل به فریادی فرهنگی میشود و دیگر بحث، بحث خاک و وسعت آن نیست بلکه بحث اندیشه و خردی است که هشدار میدهد دشمن همیشه پشت در، در کمین است و اگر نا به جا تکان بخوریم، از بین خواهیم رفت.
متاسفم که با وجود متون ارزشمند فارسی، کارگردانان جوان بیشتر به سمت اجرای آثار خارجی میروند. این مشکل، مشکلی بزرگ است که مرا تا مرز دیوانگی میبرد. امروز مهمترین مشکل این است که مسئولین فرهنگی، به فکر ترویج فرهنگ ایرانی نیستند و جوانان را به خواندن متون ایرانی تشویق و ترغیب نمیکنند.
متأسفم که امروز هیچ یک از دست اندرکاران تئاتر کشور به گونهای که شایسته است تئاتر ملی ایران را نمیشناسند. از تمامی کسانی که مدعی تولید ملی تئاتر هستند دعوت میکنم که بیایند و یک ساعت در مورد این گونه تئاتر صحبت کنند.
وقتی چینیها میتوانند تئاتر خود را جهانی کنند به این دلیل است که برای تئاتر خود میکوشند نه این که دنباله روی تئاتر جهان باشند. مشکل امروز ما این است که قدر تئاتر خود را نمیدانیم و به قول حافظ «سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد»
* استاد دانشگاه، نویسنده، پژوهشگر و کارگردان تئاتر
58242
نظر شما