به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، با توجه به تلاشهای آمریکا در سالهای گذشته برای منزوی ساختن ایران در حوزههای مختلف به ویژه فرهنگی و تشدید فضای ایرانهراسی از جانب این کشور، تقویت حوزههای نفوذ فرهنگی ایران برای مقابله با اقدامات ایرانهراسانه دشمنان، در این دولت با اتخاذ برنامههای مدون کاملاً احساس میشود.
حال که دولت دوازدهم در آغازین روزهای فعالیت خود قرار دارد، فرصت مناسبی است که با نگاهی با عملکرد دستگاههای متولی در حوزه دیپلماسی فرهنگی به ویژه وزارت امور خارجه، اولویتهای این بخش در دوره جدید مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
نصرتالله تاجیک کارشناس مسائل سیاسی در گفتوگو با ایکنا درباره دیپلماسیفرهنگی و ارتباط آن با سیاستخارجی گفت: دیپلماسیفرهنگی که جزئی از سیاستخارجی ما محسوب میشود، شاهد کاستیهایی است که این کاستیها به ضعف در حوزههایی چون اتخاذ راهبرد، سیاستگذاری و نحوه اجرای آنها باز میگردد.
عدم استفاده از نقاط قوت حوزههای تمدنی جهت گفتمانسازی فرهنگی
وی یادآور شد: متأسفانه از نقاط قوت حوزههای تمدنی خود در تنظیمات سیاستخارجی استفاده نمیکنیم؛ یعنی در حوزه تمدنی ظرفیتهای بسیاری داریم که با تعریف و تبیین آنها و تهیه راهبرد و سیاستگذاری میتوانستیم یک مقداری اولویتهای سیاستخارجیمان را بهتر تعریف کنیم.
تاجیک ادامه داد: من حوزه تمدن ایرانی را به دو حوزه پیش از اسلام و پس از اسلام تقسیمبندی میکنم؛ در حوزه تمدنی بعد از اسلام ما از ظرفیتهایی که در هنراسلامی و شاخصههای تمدنی خودمان داریم، درست استفاده نکردهایم و اگر ما بخواهیم فرهنگ را به دو حوزه فرهنگاسلامی و فرهنگایرانی تقسیمبندی بکنیم، در حوزه فرهنگاسلامی، مانند فرهنگ ایرانی خیلی توفیقی برای گفتمانسازی نداشتیم.
دیپلماسیفرهنگی یعنی قدرت تأثیرگذاری و گفتمانسازی
کارشناس مسائل بینالملل ادامه تأکید کرد: طرح این مباحث و ارتباط آن با دیپلماسی، بستگی به تعریف ما از دیپلماسی دارد. در واقع من دیپلماسی را به عنوان قدرت تأثیرگذاری و گفتمانسازی تعریف میکنم که در خصوص دیپلماسیفرهنگی هم صادق است؛ یعنی اگر شما بتوانید از ظرفیتها و نقاط قوت خویش در پیشبرد سیاستخارجی استفاده کنید و یک گفتمانی را شروع کنید که همه براساس همین گفتمان حول قدرت مدنظر گرد هم آیند، تمام امکانات بالقوه و بالفعل را در حوزه سیاستخارجی و فرهنگ برای به راه انداختن یک گفتمانسازی مطلوب در جهت رسیدن به اهداف ملی بسیج کردهاید.
سفیر اسبق ایران در اردن افزود: اگر ما در حوزه تمدنی خودمان چه تمدن ایرانی که عمق تاریخی و استراتژیکی آن بیشتر در شمال و شرق کشور و چه در تمدن اسلامیمان که در جنوب و غرب کشور گسترده شده، میتوانستیم بر اساس همین مشخصات تمدنی، تعریف درستی از نحوه کار، میزان سرمایهگذاری مادی و معنوی و پیدا کردن شاخصههایی که در حوزه فرهنگ تأثیرگذار و مهم هستند ارائه میدادیم، شاهد خلأهای موجود در مقوله دیپلماسیفرهنگی یا سیاستخارجی فرهنگمحور نبودیم. و دلیل اینکه ما تعریف درستی از شاخصهای فرهنگی نداشتیم، یک مقدار زیگزاگی رفتار کردن و حرکت بدون برنامه و اشتباهات ما بود؛ یعنی به جای اینکه دنبال نقش فعال و تأثیرگذار باشیم، همیشه در رخداد تحولات مختلف، منفعل عمل و حرکت کردهایم و کلاً بر خلاف پتانسیل و ظرفیت انقلاب اسلامی ما بهعنوان حکومت، جریانساز نبودیم.
مهمترین شاخص فرهنگی، اشارات قرآنی درباره گفتوگو با لسان قوم
پژوهشگر مسائل بینالملل ادامه داد: مهمترین شاخص فرهنگی به عقیده من همان آیات قرآنی درباره گفتوگو با لسان قوم است. یعنی ما باید شاخصهایی را تعریف کنیم که بتوانیم با اقوام، گروهها، کشورها و منطقه، آن گفتمانسازی موردنظر را با زبان آنها تبیین و تعریف نموده و ارتباط سازنده برقرار کنیم.
سفیر اسبق ایران در اردن یادآور شد: در این مورد ما ضعیف عمل کردهایم. مثلاً در برنامه وزیر امورخارجه که در مجلس برای کسب رأی اعتماد ارائه شد، آنچنان توجهی به حوزه تمدنی ایران وجود نداشت. در حالیکه به نظر من اولویتبندی برای سرمایه گذاری و تخصیص منابع بسیار مهم است.
وی گفت: اگر ما بتوانیم تعریف درستی از شاخصههای تمدنی و فرهنگی ارائه دهیم، میتوانیم با دولتها و ملتها برای پیشبرد دیپلماسیفرهنگی و سیاستخارجی فرهنگیمحور، گفتوگو و مذاکره کنیم. این امر باعث خواهد شد یک الگوی توسعه منطقهای داشته باشیم و بی ثباتی و ناامنی را از منطقه دور کنیم و همه کشورها احساس برنده شدن داشته باشند و در دور باطل تخاصم و هدر دادن سرمایهها نیفتیم.
کمرنگ بودن نقش دانشگاهها و اندیشکدهها در ارایه یک نظریه فرهنگ محور غالب
تاجیک ادامه داد: من معتقدم دلایل جدی وجود ضعفهایمان در حوزه گفتمانسازی فرهنگی و پیشبرد دیپلماسیفرهنگی، غایب بودن دانشگاه، محافل آکادمیک و مراکز مطالعاتی مستقل است. واقعاً مراکز مطالعاتی ما در مقایسه با مراکز غربی که از آنها به عنوان اتاق فکر یا اندیشکده نام میبرند، قوی نبودهاند و اندیشکدههایی هم که در کشور موجود هستند زیاد کاربردی نیستند و در تکمیل آنها میتوانیم عدم سرمایهگذاریهای مناسب مادی و معنوی در پروش نیروها و متفکران را به آنها بیافزایم.
کارشناس مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: ما نداشتن یک نظریه غالب در حوزه فرهنگعمومی کشور و همچنین بسترساز نمودن آن برای تعاملات خارجی را کاملاً احساس میکنیم. آن گفتمانسازی که به آن اشاره شد، برای تحققش نیازمند یک نظریه غالب هستیم که آنهم نیازمند بهرهمندی از نظریهپردازان قوی در این حوزه است.
وی افزود: این نظریهپردازان معمولاً در دستگاههای اجرایی رشد نمیکنند. مثلاً نهادهای اجرایی همچون وزارت امورخارجه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیشتر به دنبال کارهای روزمره و اجرایی هستند، در صورتیکه باید کارهای اندیشهای و نظریهپردازی ما در دانشگاهها و اندیشکدههای مستقل متولد شوند.
تاجیک بیان کرد: علاوه براین موارد باید اشاره کنم که ما در درون خود دانشگاههایمان با ضعف فکری وروزمرگی مواجه هستیم. همانطورکه ارتباط خوبی میان صنعت و دانشگاه برقرار نشده است همین مشکل گریبانگیر رابطه سیاستخارجی و دانشگاه شده است.
نگاه امنیتی و نظامی به مقوله فرهنگ، مانع جدی در پیشبرد اهداف سیاستخارجی فرهنگمحور
این دیپلمات سابق گفت: اگر ما تا به امروز نتوانستیم از حوزه فرهنگی و تمدنی خود در پیشبرد اهداف سیاستخارجی استفاده کنیم، به دلیل فقدان نظریه و بحث غالب است و تا حدی نگاه امنیتی و نظامی به سیاستخارجی شیوع پیدا کرده در نتیجه حاکم بودن چنین وضعیتی طبیعی است. برای غلبه بر چنین مشکلی باید به نیروهایی که مستقلانه و دلسوزانه فکر و نظریه تولید میکنند اهمیت داد.
وی تصریح کرد: درست است که باید خطوط قرمز هر حکومتی رعایت شود اما اینکه ما برای تفکر، ارائه نظر، تولید فکر و حضور سازمان یافته و نهادینه شده متفکران آزاد و دلسوز کشور محدودیت ایجاد کنیم صحیح نیست و با ادامه آن باید شاهد عواقب زیانبار نه تنها در حوزه فرهنگ عمومی کشور بلکه در تعاملات دیپلماسیفرهنگی با کشورهای دنیا خواهیم بود.
فرامنطقهای عمل کردن، دیپلماسی فرهنگی را کارآمدتر میکند
پژوهشگر مسائل بینالملل ادامه داد: حوزه نفوذ ما در خیلی از مقولات مشخص است. متأسفانه به دلیل شرایط تحمیلی از خارج یعنی سوءظن بیش از حد آمریکا به سیاستخارجی ایران و امنیتی کردن علائق و منافع سیاسی ایران در دنیا، ارزشهای فرهنگی ایران، منافع سیاسی و فرهنگی ما در خارج از کشور، توسط رقبا چهره امنیتی و ضد ارزش به خود بگیرد. اما این ما هستیم که میتوانیم با ارائه الگوی شاخصهای سیاسی و فرهنگی اقدامات آمریکا را خنثی کنیم و نباید در سیاست خارجی به نوعی عمل کرد که در زمین آمریکا بازی بکنیم.
وی یادآور شد: حوزه نفوذ فرهنگی ما مشخص و واضح است. آسیای میانه، آسیای مرکزی، همسایگان شرق و غرب کشورمان، حوزههای نفوذ فرهنگی ما هستند و نباید چنین صحنههایی را خالی کنیم.
تاجیک گفت: در سالهای اخیر، فقط بر خاورمیانه تمرکز کردیم در صورتیکه نباید همهچیز ما در اولویتهای تدوینی سیاست خارجی و فرهنگی ما خاورمیانه باشد و باید فرامنطقهای به حوزه فرهنگ نگاه کنیم. هر چند مزیت نسبی سیاست خارجی ما، خاورمیانه است و باید در این جهت حرکت کنیم که با انجام سرمایهگذاریها در این منطقه آنرا به مزیت رقابتی تبدیل کنیم. ولی این تلاشها نباید باعث غفلت ما از حوزه اصلی تمدنی و فرهنگی ما که یک بستر وسیع به عمق تاریخ دارد فراموش شود.
نبود مدلسازی فرهنگی در سیاستخارجی، نتیجه عدم درک صحیح از منافعملی
کارشناس مسائل سیاسی تصریح کرد: ما از فقدان مدلسازی در سیاست خارجی رنج میبریم که این مشکل در تمامی دولتها به چشم میخورد، اما در حقیقت ما باید منافع ملی را بر اساس منافع فرهنگی و سیاسی بازتعریف و دستهبندی کنیم.
وی ادامه داد: دولت یازدهم به خاطر مشکلاتی که کشور با آن روبرو شده بود و بهدلیل تمرکز بر مذاکرات برجام، زیاد نتوانست در حوزه تعاملات منطقهای و حوزه نفوذ تمدنی و فرهنگیمان و همچنین سیاستخارجی تاثیرگذار باشد تا از طریق نفوذ فرهنگی در سطوح منطقهای و فرامنطقهای، کار کند.
تاجیک ادامه داد: البته همزمانی دولت یازدهم با تحولاتی در خاورمیانه که در غرب به بهار عربی معروف گردید، نیز مزید بر علت شد که پای ما به خاورمیانه بیشتر کشیده شود و از سایر مناطق از نظر ساماندهی روابط و سرمایهگذاری مادی و معنوی غفلت کنیم. در حالیکه انتظار میرفت دولت در حوزههای فرهنگی و منطقهای، فعالانهتر برخورد کند ولی در برخی حوزهها منفعلانه عمل کرد. همانطور که اشاره کردم درست است برخی از این مشکلات موجود تحمیلی است، ولی با درایت بیشتر میتوانستیم در رویارویی و یا پرهیز از انزوای فرهنگی و منزوی ساختن سیاست خارجی به نفع امنیتی کردن چهره تعاملات و اهداف خارجی به منظور دامن زدن به پروژه ایران هراسی، اقدامات دشمنان و رقبای ایران را خنثی کنیم.
کارشناس مسائل بینالملل در پایان تصریح کرد: بدین منظور باید فرهنگ و تمدن بشری، محور تعاملات خارجی ما باشد. نقش فرهنگ در تنظیم رابطه توسعه اقتصادی و سیاستخارجی زمانی عینی و ضروری میشود که بدانیم در دنیای کنونی رشد و توسعه اقتصادی مهمترین و محوریترین حوزه رقابت کشورها در عرصه بینالمللی است و دولتهای مختلف در چارچوب دیدگاههای متنوع به دنبال برتری در این حوزه هستند. بنابراین باید اذعان کرد که رشد و توسعه اقتصادی عامل رفاه و آسایش مردم هر کشور و در نتیجه افزایش مشروعیت، مشارکت، انسجام و وحدت در عرصه داخلی میشود و در عرصه بینالمللی نیز بر اعتبار، جایگاه، نفوذ و در نتیجه قدرت آن کشور در صحنه خارجی افزوده و زمینه استقلال و عدم وابستگی را نیز تقویت میکند، زیرا میزان رشد و توسعه اقتصادی یعنی حجم ثروت کشور، خیلی سریع به قدرت در ابعاد مختلف سخت و نرم و در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل شده که به نوبه خود جایگاه کشور را در عرصه بینالمللی تعیین و تقویت میکند.
نظر شما