۰ نفر
۱۴ آبان ۱۳۹۳ - ۰۷:۴۸

حث درباره فرهنگ می تواند در چهار سطح صورت بگیرد یا به عبارت دیگر چهار نقطه عزیمت برای تفکر و تامل و تعقل پیرامون فرهنگ قابل شناسایی است.

حث درباره فرهنگ می تواند در چهار سطح صورت بگیرد یا به عبارت دیگر چهار نقطه عزیمت برای تفکر و تامل و تعقل پیرامون فرهنگ قابل شناسایی است.
سطح یک، سطح نظری و عمدتا برای شناسایی ماهیت فرهنگ و مفهوم فرهنگ است که به بررسی مطالعات گذشته و چیستی فرهنگ می پردازد . در واقع این سطح به معنای بررسی عام و تاملات فلسفی پیرامون فرهنگ است که حدود یک قرن صاحبنظران را به خود مشغول کرده و گویا نقطه ی پایانی ندارد و همواره یک ضرورت تعقلی است.
یکی از ابعاد این سطح ، ارتباط فرهنگ با دیگر ساحت های زیست جهان به معنای متعارف آن است . متولیان و مخاطبان این سطح متفکران و روشنفکران، فرهنگ پژوهان، صاحب نظران و متخصصان حوزه علوم انسانی هستند.
در سطح نظری سه ضعف جدی وجود دارد؛ نخست اینکه کادرسازی به معنای تربیت فرهنگ پژوه انجام نگرفته و افرادی که به طور اخص در حوزه فرهنگ مطالعه ، پژوهش و تفقه کنند وجود ندارد. دوم اینکه در کشور ما دایره المعارف نویسی در حوزه فرهنگ نیاز است بدون تردید تجربه دیگر ملل و دیگر تمدنها نشان داده موفقیت هایی که در فرهنگ پژوهی داشتند از این جهت بوده که به سمت دایره المعارف نویسی و تدوین دایر ه المعارف های متنوع در حوزه فرهنگ رفته اند .
ضعف سوم مربوط به فعالیت های پژوهشی و آکادمیک است. در حال حاضر اگر به پروژه یا موسسه ها و دانشگاه ها پروپوزالی مبنی بر انجام فعالیتی در یکی از ابعاد فرهنگ داده شود، بلافاصله با برچسب غیر کاربردی بودن این موضوع را رد کرده یا به حاشیه می برند و یا نهایتا بودجه درخواستی برای این فعالیت ها را کاهش می دهند. گویا مطالعه و پژوهش در سطح نظری در فرهنگ مهم نیست . متاسفانه این واژه کاربردی بعنوان پسوند در پژوهشها در حوزه آکادمیک بسیار سطحی شده است غافل از اینکه مطالعات و پژوهشهای نظری و بنیادی مقدمه لازم برای
بسیاری از پژوهش های کاربردی است.

سطح دوم، سطح پایشی و رصدی در حوزه فرهنگ است. این سطح با هدف درک عمیق تحولات و تصورات فرهنگی با جنس مطالعاتی صورت می گیرد. در واقع در این سطح افراد فرهنگ شناس و صاحب دغدغه های فرهنگی حضور دارند که عمدتا متولیان این سطح روشنفکران، روزنامه نگاران و منتقدان هستند. این افراد ساحت فرهنگ را در ابعاد مختلف رصد، آسیب شناسی و نقد می کنند. این سطح یک ضرورت است که نمی توان از آن غفلت کرد چرا که پویایی مطالعات فرهنگی در واقع نیازمند این سطح است.
این سطح هم سه الزام دارد، نخست اینکه باید روشمند و متودولوژیک باشد یعنی باید از سطحی نگری پرهیز شود که در حال حاضر در کشور ما از این نظر مشکل داریم. دوم اینکه در این حوزه به آزادی بیان و اندیشه نیاز است چرا که مباحثات و گفتگوی فرهنگی بسیار ارزشمند است. الزام سوم حمایت قانونی است، قانون، آیین نامه، بخشنامه، سازمانها و نهادها نه تنها باید مانع این رویکرد نقادانه نسبت به حوزه فرهنگ شوند بلکه باید حمایت کنند.
سطح سوم برنامه ریزی فرهنگی است. همان چیزی که در کشور بارها با هدف تنظیم تغییرات فرهنگی با تدبیرات مدیریتی در حوزه فرهنگ مطرح شده است. فرهنگ ، موجود زنده ای است که بین اجزایش رابطه ارگانیکی برقرار است. شناسایی فرهنگ به ویژه در حوزه تصمیم سازی باید تغییر کند و مخاطب این حوزه مدیران فرهنگی هستند. آنچه در قالب انتظارات رهبری از شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح است و هنوز هم برطرف نشده در این سطح است.
سطح سوم هم نیازمند مطالعه و بررسی و پژوهش است که در این حوزه هم 2 آسیب وجود دارد، نخست اینکه در این حوزه نهادهای فرهنگی نیازمند ارزیابی عملکرد مستمر هستند که در حال حاضر در کشور ما به شکل منظم و دقیق صورت نمی پذیرد. البته مقدمات این کار در نقشه مهندسی فرهنگی کشور در دبیرخانه شورای انقلاب فرهنگی صورت گرفته ولی هنوز اجرایی نشده است.
ضرورت بعدی در سطح سوم نیز سیاست زدایی از فرهنگ است، خواسته و ناخواسته نگاه و رویکرد فرهنگی در کشور متاثر از سیاست به معنای جناح و حزب است. این سبب شده در تخاصمات سیاسی بیشتر از هر بخش حوزه فرهنگ آسیب اصلی را ببیند.
سطح چهارم که از سه سطح مطرح شده مهم تر بوده و بدون آن کار فرهنگی به نتیجه نخواهد رسید، سطح کاربردی برای زیست فرهنگی نام دارد. مخاطب این حوزه همه مردم و شهروندان از کودک تا افراد کهنسال و از کارافتاده هستند و زیست فرهنگی تنها با مدیران و روشنفکران و اندیشمندان و روزنامه نگاران سر و کار ندارد.
سطح چهارم مهم است و کسی نمی تواند خود را خارج از آن ببیند. در این حوزه 4 دغدغه وجود دارد؛ نخست تولید انبوه فرهنگی است که نیازمند سرمایه گذاری است. به این معنا که تجربه صنعت فرهنگ در 50 سال اخیر بعد از جنگ جهانی دوم نشان داده است که با گزیده ها و نمونه های فرهنگی نمی توان در حوزه فرهنگ تاثیرگذار بود. برای مثال هالیوود در حوزه فرهنگ جهان تاثیر گذار است هرچند ما در نوع تاثیری که می گذارد اختلاف داریم ولی در نوع انبوه تولیدات فرهنگی در دنیا تاثیر گذار است. اگر صدا و سیما دو یا سه شبکه داشته باشد که بهترین برنامه را هم پخش کند باز هم این استراتژی غلط است. استراتژی صحیح تنوع شبکه هاست و بعد اگر در همه شبکه ها خروجی های با کیفیتی هم وجود داشته باشد قطعا تاثیرگذار خواهد بود.
تولید انبوه به معنای سرمایه گذاری در حوزه فرهنگی است به گونه ای که بخش زیادی از شهروندان در حوزه فرهنگ کار حرفه ای کنند و حتی برای تامین معیشت و امور خود به فعالیت فرهنگی بپردازند.
دغدغه بعدی اولویت حوزه فرهنگ نسبت به دیگر حوزه ها است. بین حوزه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باید برای حوزه فرهنگی اولویت قائل شویم که متاسفانه در حال حاضر حوزه فرهنگ در اولویت ما نیست. برای مثال در تخصیص بودجه آمده است که تمامی نهاد ها باید بین 3 تا 4 درصد از بودجه خود را به حوزه فرهنگ اختصاص دهند که در عمل این اتفاق نمی افتد و غالبا بودجه فرهنگی را برای جبران دیگر قسمت ها صرف می کنند.
این استثنا تنها در مورد مقام معظم رهبری صدق می کند که ایشان در حوزه فرهنگی دغدغه و عزم جدی دارند و در دولت های مختلف هم بروز دادند که البته باید این فرهنگ عمومی در سطح تصمیم سازان در قوای سه گانه باشد. این در حالی است که ایران در حوزه فرهنگ مزیت نسبی در رقابت با سایر کشورهای دنیا دارد.
سومین دغدغه در سطح چهارم، تنوع فرهنگی است. متاسفانه مقولات فرهنگ را کلیشه ای تعریف کرده ایم، در حالی که فرهنگ به شدت تحت تاثیر امیال و علایق عامه مردم است و باید آن را به رسمیت شناخت. نمی توان در مقابل موسیقی ایستاد و ادعا کنیم آدم های فرهنگی هستیم زیرا موسیقی نمایشگر و بازتابنده فرهنگ است. اکثریت مردم به این حوزه فرهنگی علاقه مند هستند و این ندانستن علم تنوع فرهنگی است و از طرفی هم نمی توان با گرایش ها و علایق دینی در فرهنگ برخورد کرد چرا که آیین های مذهبی و مناسک شرعی بخشی از لایه های فرهنگی کشور ماست .
نشناختن این مورد از سطح چهارم و عدم تعریف درست از تنوع فرهنگی سبب می شود اقشار مردم از فرهنگ دور شوند.
چهارمین دغدغه در این سطح مفهوم مهم مهندسی فرهنگی به معنای امکان سازی برای کنش فرهنگی است. بدین منظور که زیرساخت ها، امکانات، منابع، جهت گیری ها و سیاست ها در خدمت کنش فرهنگی، اصحاب فرهنگ و زیست فرهنگی باشد. روزی می توان گفت انقلاب فرهنگی در کشور ما صورت گرفته که فرهنگیان و علاقه مندان فرهنگ از زندگی در ایران لذت بیشتری ببرند و احساس کنند که ساز و کارها بیشتر در خدمت این حوزه است. در صورتیکه در حال حاضر اینچنین نیست و جامعه ما تنها مطلوب سرمایه داران اقتصادی است، کسانی که از پول بیشتری برخوردارند از امکانات، ابزار نفوذ و فرصت های بیشتری بهره مندند. ملاک جایگاه فرهنگ یا اقتصاد در جامعه به این است که کدام نفوذ بیشتری در جامعه دارند. از این دریچه در کشور ما اصحاب فرهنگ و صاحبان دغدغه های فرهنگی در صدر ننشسته اندو برای آن باید چاره اندیشی کرد..

منبع : www.haraa.ir 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 383812

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 2 =