گزارش - یادداشت زیر حاصل نظاره ای مختصر از مراسم تدفین مرحومه مریم میرزاخانی است که به همراه بیان احساسی شخصی آمده است.

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

ساعت ۱۰ صبح روز سه‌شنبه ۱۸ جولای و هنگام دفن پیکر بانو مرحومه مریم میرزاخانی است؛ در آرامگاه شهر لس گتوس کالیفرنیا(نزدیک سن حوزه) که این غزل حافظ شیرین سخن در نغمه همایون با صدایی حز‌ن انگیز خوانده می‌شود. می‌گویند حافظ این غزل را برای مرگ فرزند پسرش سرود و اکنون خواننده به تناسب در سوگ فرزند احمد میرزاخانی آن را می‌خواند. آن هم در دستگاهی موسیقایی که از آن به دستگاه یا موسیقی بهشتی یاد می‌شود. در جایی خواندم  که موریس ژار برای پیدا کردن موسیقی محوری یا تم اصلی موسیقی فیلم محمدرسول‌الله و بعد از کلی تحقیق در نهایت فضای همایون را برای نوشتن نت‌های محوری یا همان تم اصلی اثر انتخاب کرد تا نشان دهد که یاد و نام محمد آدمی را به یاد بهشت می‌اندازد.
وقتی خواننده به این بیت می رسد:

قرة العین من آن میوه دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد

آقای میرزاخانی( پدر مریم) هق هق گریه‌ای فروخورده امانش نمی‌دهد و آن را برمی‌آورد و به چهره می‌نشاند. کودک شش ساله مریم میرزاخانی که در شباهت به مادرش گویی نیمه دیگر سیب است، دستمال به دست به سراغ پدربزرگ می‌رود، اما دکتر تابش(استاد ریاضیات دانشگاه استنفوردو استاد مریم در تمامی‌سال‌ها) به آرامی او را هدایت می‌کند. او امروز هر فردی از غریبه و‌ آشنا که گریه کرد، را با دستمالی پذیرایی کرد و این البته خود بر تالم طرف مقابل و حاضران می‌افزود.

حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفری در آرامگاه گرد آمده‌اند تا به پدر، مادر، خواهر و همسر مریم میرزاخانی دکتر یان ووندراک(Jan Vondrak)  تسلیت، بگویند. این چهارتن یک روز قبل در اطلاعیه‌ای که برای جمعی محدود و گزینش شده ایمیل شده بود، از آنها خواسته بودند که ساعت ۱۰ صبح در آرامگاه شهر لوس گتوس و برای وداع نهایی با مریم میرزاخانی حاضر شوند.

پیش از این جمعی بسیار محدودتر(شامل حدود ۳۰ نفر) به غسالخانه‌ای در داخل شهر دعوت شده بودند تا مراسمی مختصر را برای مریم میرزاخانی شاهد باشند. نگارنده نیز جزو این جمع بود. در ورودی تالار این غسالخانه اقای میرزاخانی و Jan Vondrak (همسر مریم) و نیز خواهر و مادر مریم به انتظار ایستاده بودند. آقای یان که با مهمانان با زبان فارسی و به خوبی صحبت می‌کند، سخت در خود فرو رفته است. او به قطع و یقین از این رخداد سخت متالم است و این را می‌توان در وجناتش دید.آنهایی که با سرطان دست و پنجه نرم کرده‌اند می‌دانند که  به اطرافیان فشار بالایی وارد می‌شود. این که هر روزه شما شاهد آب رفتن و تحلیل فردی باشی که به جان دوستش داری و کاری هم از تو بر نیاید، سخت‌ترین و جانکاه‌ترین کارهاست.

مریم میرزاخانی
آنجا عکس مریم در گوشه سمت راست تالاری کوچک خودنمایی می‌کند. مراسم با خواندن آیات سوره الرحمن شروع شد. به دنبال آن مجری آیاتی از سوره ملک و اشعاری از مولانا را به انگلیسی خواند تا نوبت به پدر مریم میرزاخانی رسید.
احمد میرزاخانی را سه ماه قبل به همراه دکتر تابش در یکی از مکان‌های فرهنگی دیده بودم . اگرچه این اتفاق، از درون فروریخته‌ بودش، اما سعی می‌کرد ظاهر کار را حفظ کند.  گفت که به یاد مریم تفالی به حافظ زد و این غزل آمد:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید/ یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر/ کز آتش درونم دود از کفن برآید

و کل غزل را می‌خواند و در میانه‌های غزل هم بغضی می‌کند. به دنبال آن خواهر مریم به پشت تریبون می‌آید و غزلی از مولانا را می‌خواند.

تو گویی اینجا قلب آمریکا نیست و بلکه در یکی از مساجد یا مراکز فرهنگی داخل ایران نشسته‌ای و دو بال هویت ایرانی(قرآن و اشعاری از ادیبان کهن ایران) ، بیت الغزل سخنان حاضران است.
پیکر مریم را با خودرویی به آرامگاه می‌برند. آقای میرزاخانی دوباره و هنگامی که تابوت را برای مدتی کوتاه بر زمین می‌گذارند، همزمانا با خواندن فاتحه شروع می‌کند به خواندن این غزل مولانا با مطلع: 

«به روز مرگ چو تابوت من روان باشد» و...  هر بار که تابوت را بر زمین می‌گذارند بیتی از این غزل را می‌خواند تا می‌رسد به این بیت

مرا به گور سپاری مگو وداع وداع

که گور پرده جمعیت جنان باشد

مادر مریم گویی در خود فشرده شده است، چه او و چه آقای میرزاخانی با توجه به وضعیت مریم، این روزها را پیش‌بینی می‌کردند اما باور آن برای هر پدر و مادری سخت و تقریبا محال است. برای آنهایی که پدرند و مادر، چنین صحنه‌ای یکی از دردناک‌ترین صحنه‌هاست.وقتی پیکر  مریم را در قبر قرار می‌دهند. دختر کوچک مریم جعبه مدوری را با روبانی به دست به زمین چمن نزدیک قبر مادرش می‌آورد. آقای یان کنار دخترش می‌نشیند و از او می‌خواهد که روبان گره‌زده به این جعبه کاغذی مدور و صورتی را باز کند. گره باز و درپوش روبان برداشته می‌شود. جمعی از پروانه‌ها در داخل این جعبه مدور جا خوش کرده‌اند. گویی علاقه‌ای به بیرون آمدن ندارند. پدر  به دختر کوچک و زیبایش کمک می‌کند  و جعبه را تکان می‌دهد تا پروانه‌ها به بیرون و پرواز در آیند تا سنتی اینجایی نیز به زیبایی اجرا شود. دختر کوچک به دنبال پروانه‌ها روی چمن است . هنوز مانده است تا دریابد که چه مادری را از دست داده است.

لحظاتی بعد و در حالی که جمعیت با صدای بانویی، تصنیف‌ «جان مریم» مرحوم محمد نوری را زمزمه می‌کنند، حاضران با پیکر مریم میرزاخانی وداع می‌گویند. او در کنار قبر بانو فرشته بازرگان در آرامگاهی که بخشی از آن به ایرانیان منطقه اختصاص یافته، جای گرفته است. مرقدی که حدود چهار ماه قبل خود برای تشییع پیکرش آمده بود.

یادش گرامی باد و نامش ماندگار.

* سن‌ حوزه کالیفرنیا- ۱۸ جولای ۲۰۱۷

توضیح:‌این یادداشت با اندکی اختصار در روزنامه شرق روز شنبه ۳۱ تیر منتشر شد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 689606

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۴:۲۴ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
    13 2
    خدایش بیامرزد
  • بانام IR ۰۴:۲۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
    8 3
    روحش شاد
  • فریدون زرگری IR ۰۴:۵۶ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
    8 2
    فقط آآآآآآآآه و افسوس بی نهایت،روحش شاد و نامش جاودان.
  • بی نام IR ۰۴:۵۸ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
    7 3
    حرف‌های ما هنوز ناتمام .... تا نگاه می‌کنی : وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آن‌که با خبر شوی لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود آی ..... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می‌شود قیصر امین ‌پور
  • بی نام IR ۰۶:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
    6 3
    خدا ایشان را رحمت کند و به بازماندگان صبر بدهد
  • بی نام IR ۰۷:۲۵ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
    4 3
    در مسلخ عشق جز نکویی را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند
  • رامین IR ۰۷:۳۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
    4 4
    نتونستم جلوی اشکمو بگیرم
  • مهناز A1 ۰۷:۴۴ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
    7 4
    جواهري بود گرانبها. چقدر اين مراسم مثل خود مريم آرام و بي ادعا و صبورانه برگزار شده. روحش قرين رحمت الهي
  • بی نام A1 ۱۵:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
    6 3
    صبربسیارببایدپدرپیرفلک را...تادگرمادرگیتی چوتوفرزندبزاید...روح مریم میرزاخانی عزیزشادوغرق رحمت وآرامش الهی...یادش تاابدگرامی...راهش پررهرو...ازصمیم قلب امیدوارم خداوندبه خانواده اش به خصوص به پدرومادرش درغم ازدست دادن چنین فرزندصالح وعالمی صبرعنایت کند.