وقتی ۲ دست یک شاهزاده قاجاری به‌خاطر به‌راه انداختن دعوا قطع شد

گزارش زیر، از روی یک نسخه دستنویس تقدیم می شود. نویسنده آن که عبدالعلی قاجار فرزند فرهاد میرزاست، وقایع دو سال را روی تقویم خود به کوتاهی نوشته که ذیلا ملاحظه می کنید. در میان آنها وقایع جالبی هست، از جمله خبری در باره شاهزاده ای که دستانش را قطع کردند اما شاه بعدا گفت نمی دانسته شاهزاده است، و الا اجازه نمی داد... نمونه ای است از ادبیات گزارش نویسی وقایع آن دوره، مسائل مهم قابل ذکر از نظر یک شاهزاده، و چند خبر درگذشت و غیره.

یادداشت های تاریخی
نوشته عبدالعلی قاجار فرزند معتمدالله از رویدادهای مهم سال 1315 و 1316

این یادداشت ها که در نوع خود جالب توجه است، توسط مؤلف آن در پشت تقویم چاپی سالانه ای که این سالها مرحوم نجم الدوله آن را تهیه و منتشر می کرد نوشته شده است. در واقع، مولف، نسخه ای از این تقویم را داشته و مطالب زیر را روی آن نوشته است. به احتمال بسیار زیاد، همین مولف روی تقویم های سالهای دیگر نیز وقایع را می نوشته که بنده بی خبرم. حتی اینها را هم نمی دانم جایی چاپ شده است یا خیر، اما عجالتا بنا به اهمیت، تدوین و خدمت عزیزان عرضه می کنم. همین که در آغاز نوشته شده «تتمه وقایع سال 1315» معلوم است که در باره ماههای قبل از شوال این سال هم، مطالبی روی تقویم دیگری نوشته بوده است.

نویسنده، آن طور که در سطور آخر نوشته، عبدالعلی قاجار فرزند معتمدالدوله فرهاد میرزا است که شاهزاده ای فرهیخته و اهل تألیف بوده و ایشان هم در اواخر این یادداشت ها به این مسأله اشاره کرده است. وی علائق صوفیانه داشته و چنان که در آخرین خبر سال 1316، در باره فوت میرزا حسن صفی علیشاه آورده، خودش هم لقب صوفیانه با عنوان «ظهور علی» داشته است.

نوع مطالب، در باره عزل و نصب های سیاسی است، و مهم ترین آنها، عزل امین الدوله و بازگردان امین السلطان است. اما وقایع مهم دیگر، خبر از دو مورد تنبیه است: یکی چوب خوردن یکی از دبیرها، و دیگری قطع کردن دو دست یک شاهزاده، که البته بعد از قطع کردن، متوجه شاهزاده بودن او شده، و ششصد تومان هم از مواجب حاکم تهران که این حکم را داده بود، گرفته به او دادند.
در هر حال، وقایع ذکر شده، از هرجهت جالب و نمونه ای از روزنامه نگاری دوره قاجار است که خود سبک بسیار شایعی برای تاریخ نگاری است.

تتمه وقایع سنه 1315 تخاقوی ئیل ترکی
روز دوشنبه 19 شهر شوال سنه 1315 تخاقوی ئیل نواب والا حسام السلطنه ابوالنصر میرزا پسر مرحوم مبرور حسام السلطنه سلطان مراد میرزا ـ طاب ثراه ـ والی لرستان و بروجرد شد و حشمة الدوله عبدالله میرزا معزول شد.
روز یکشنبه بیستم شهر شوال سنه 1315 موکب همایون شاهنشاهی السلطان مظفرالدین شاه قاجار ـ روحنا فداه ـ میهمان حضرت مستطاب میرزا علیخان صدراعظم از صبح تا عصر در پارک معظم الیه بودند، و غالب طبقات نوکر حضور داشتند.

[چوب خوردن میرزا حسین قوام دفتر]
واقعه حکایت تازه چوب خوردن میرزا حسین قوام دفتر است که روز دوشنبه 19 شهر شوال سنه 1315 حسب الامر الاقدس الاعلی در خلوت کریمخانی چوب فراشی مضبوط خورد، و آنچه گفتند، تقصیرش این بود که کاغذ پرانی می کرد، و سخنانی که اندازه هفتاد پدر او نبود در کاغذها نوشته، و با آدم مُنکَّر شب ها به درب اندرون همایونی و گاهی به خانه حاجب الدوله و غیره و غیره می فرستاد تا عاقبت به عمل خود مأخوذ شد، و پس از چوب خوردن مستوفی او را تحت الحفظ به اردبیل بردند که در اردبیل حاجی محمد کاظم ملک التجار تنها نباشد، و من بنده قطعه خوش مزه در مدیحه ذات همایونی عرض کرده، این شعر حافظ ـ علیه الرحمه ـ را این طور تصرّف کرده ام:
یا مکن با شاه شاهان مکر و کید /یا بنا کن خانه ای در اردبیل
در دوازدهم محرم سنه 1316 توسّط شد، و از تقصیرش عفو فرمودند، و حکم به احضارش شد که به طهران به سر خانه و زندگی خودش بیاید.

[درگذشت ملک آرا عباس میرزا]
امروز که دوشنبه بیستم شهر شوال سنه 1315 تخاقوی ئیل جنازه مرحوم مبرور شاهزاده ملک آرا عباس میرزا ولد شاهنشاه ماضی محمد شاه ـ طاب ثراه ـ را حمل به حضرت معصومه قم کردند. بنی اعمام و غالب رجال حالیّه در تشییع جنازه بودند. اللهم تجاوز عنه

[تحویل سال نو]
بتاریخ یکشنبه 27 شهر شوال سنه 1315 ایت ئیل
سه ربع ساعت تقریباً به غروب آفتاب مانده تحویل شمس به برج حمل و نقطه اعتدال ربیعی شد. در اطاق موزه مبارکه سلام تحویل شد، و این بنده محرّر فوق العاده مورد مرحمت ملوکانه شده، مدتی دراز طرف فرمایشات ملوکانه و خطابات خسروانه شدم. تقریباً سه ربع از شب گذشته فراغت از سلام حاصل شده، با بنی اعمام عظام نوابان مؤید الدوله و حسام السلطنه به صندوقخانه مبارکه رفته، اسلحه جواهر را که در سلام حامل بودیم تحویل دادیم. باران هم می آید. مراجعت به منزل کردیم. اللّهم اجعل عواقب اموری خیراً بجاه محمّد و علیّ و عترتهما الطاهرین سلام الله علیهم اجمعین.
اللهم انّ هذه سنة جدیدة، و أنت مَلِک قدیم، أسئلک خیرها و خیر ما فیها، و أعوذ بک من شرّها و شرّ ما فیها بحقّ محمّد و علیّ و عترتهما الطّاهرین سلام الله علیهم اجمعین.

[درگذشت وزیر مختار آلمان در ایران]
روز دوم ذی القعدة الحرام سنه 1315 ایت ئیل نعش و جنازه وزیر مختار دولت آلمان یعنی (پروس) که اسم آن وزیر مختار این است [جای نام سفید مانده] . به دولت آلمان بر حسب حکم امپراطور آلمان و وصیت خود آن وزیر مختار حمل نمودند. تشریفات دولتی کاملاً به عمل آمد، حتی آنکه جناب مستطاب اشرف امجد ارفع اعظم آقای میرزا علیخان صدراعظم دولت علیه ایران نیز در مشایعت تا بیرون دروازه همراه جنازه بودند، و آنچه به تحقیق ثابت شد و گفتند این وزیر مختار صاحب بیست کرور مکنت و تموّل بوده است که ده کرور متجاوز از آن نقدینه بوده، و مابقی ملک و مستغلّات بوده است.
از ارسطوی حکیم پرسیدند که مرگ چیست گفت خواب گران. پرسیدند خواب چیست گفت: مرگ سبک.

[ورود سفیر عثمانی به طهران]
روز چهارم شهر ذی القعده سنه 1315 سفیر کبیر فوق العاده دولت علیه عثمانی حامل نشان مخصوص اجل اعلیحضرت قدر قدرت ظل اللهی ـ روحنا فداه ـ وارد دارالخلافه طهران شد. فردا که روز چهارشنبه هفتم شهر ذی القعده است این بنده شرمنده اخبار دولتی محل! تشریفات ورود سفیر کبیر فوق العاده در اطاق مخصوص سلطنتی همایونی شده ام.
روز نهم ذی القعده سنه 1315 حسب الامر دولت علیه با لباس رسمی که عبارت از سرداری شلوار سیاه بود که امتیازات را بروی همان سرداری سیاه زده بودیم به دیدن سفیر کبیر عثمانی به سفارت رفتیم. نواب مویدالدوله. نواب حسام السلطنه. العبد العاصی معتمد الدوله عبدالعلی.

[درگذشت دختر ناصرالدین شاه زن امام جمعه]
نواب علیه ضیاء السلطنه صبیه شاهنشاه سعید شهید که بیست و دو سال بود که حلیله جلیله جناب امام جمعه سید زین العابدین بودند، در ذی الحجه سنه 1315 به رحمت ایزدی پیوست. تقریباً چهل و چهار سال عمر داشت و در دروازده حضرت عبدالعظیم در سر مقبره معروف به قبر آقا مدفون شدند. اللهم تجاوز عنها

[عزل نیر الدوله حاکم طهران]
نواب نیرالدوله سلطان حسین میرزا از ذی الحجه از حکومت طهران معزول شد. 1315 و جناب نظام الملک ولد مرحوم میرزا کاظم خان نظام الملک ولد مرحوم میرزا آقا خان صدراعظم نوری به حکومت منصوب شدند.

[خلع میرزا علی خان امین الدوله از صدارت و تمام مناصب دیگر]
جناب مستطاب اشرف میرزا علیخان صدراعظم دولت علیه حسب الامر الاقدس الاعلی در چهار ساعت به غروب مانده روز یکشنبه پانزدهم شهر محرم الحرام سنه 1316 از تمام مشاغل موروثی و مُکتسبی و قدیمی و جدیدی مخلوع و معزول شدند. صبح روز 5شنبه من به در خانه مبارکه رفتم و شرفیاب حضور آفتاب ظهور اقدس اعلی روحنا فداه شدم، و زیاده از حدّ اظهار مراحم خسروانه در حقّم فرمودند. آنچه علی الحساب از وزراء معین شده است، از این قرار است. ولی مشکل، ثبات و دوامی باشد.

[فهرست وزرای وقت]
نواب عین الدوله پسر نواب والا عضدالدوله وزیر دربار و داخله [زیر آن نوشته شده:] استعفا فرمودند و به جناب امین الملک میرزا محمداسمعیل خان پسر مرحوم امین السلطان و برادر صدراعظم اسبق میرزا علی اصغرخان مرحمت شد.
وزیر مالیه جناب نظام السلطنه حسین قلیخان مافی.
وزیر پست خانه صنیع الدوله پسر مرحوم علی قلیخان مخبرالدوله.
وزیر عدلیه و تجارت میرزا اسدالله خان ناظم الدوله از سادات نظام العلمایی آذربایجان.
وزیر خارجه همان شخص میرزا محسن خان مشیرالدوله که سابق بود.
قایم مقام میرزا سیّد عبدالرحیم خان آذربایجانی از سادات نظام العلمایی وزیر وظایف و اوقاف.
وزیر جنگ نواب والا امیرخان سردار رحمت الله میرزا پسر نواب والا عضد الدوله سلطان احمد میرزا معروف به موچول میرزا.
از همه عجب تر گرفتن پست خانه ایران از جناب مستطاب امین الدوله صدراعظم سابق بود که به صنیع الدوله مرتضی قلیخان پسر علی قلیخان مخبرالدوله نوه رضا قلیخان معروف به امیر الشعراء المتخلص به هدایت و معروف بلَلَه باشی صاحب تالیف و تصانیف معروفه که فعلاً داماد اعلیحضرت همایونی است، مرحمت شد.

[بازگشت امین السلطان از اقامت دو ساله قم برای گرفتن صدارت]
حضرت مستطاب میرزا علی اصغر خان امین السلطان صدر اعظم اسبق که تقریباً دو سال بود که در شهر قم و جوار حضرت معصومه سلام الله علیها رفته بودند، حسب الامر الاقدس الاعلی به دارالخلافه احضار شدند، و روز سه شنبه بیست و دوم شهر صفر سنه 1316 قبل از ظهر قمر در اواسط ثور (و شمس) در 21 درجه سرطان (و زحل) در قوس (و مشتری) در میزان (و مریخ) در ثور، بسلامتی و اقبال وارد شهر دارالخلافه شده، و بقدر چند دقیقه در خانه های شهری خودشان که در خیابان باغ لاله زار است تشریف برده، و از آنجا در کمال عجله به صاحبقرانیّه نیاوران که ییلاق اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی ـ روحنا فداه ـ است رفته بخاکپای جواهر آسای همایون اعلی مشرف و مورد مراحم ملوکانه شدند.

[درگذشت حاجی میرزا ابوالفضل مجتهد]
هو الحیّ الذی لا یموت
حمیم صدیق و رفیق شفیق من الفاضل النحریر و الحکیم الناقد البصیر، و الفقیه المجتهد الخبیر، اللامعی اللوذعی جهان علم و ادب و جان فضل و حسب و نسب، حاجی میرزا ابوالفضل مجتهد ولد مرحوم میرزا ابوالقاسم مجتهد طهرانی معروف به کلانتری، در قبل از ظهر روز سه شنبه هشتم (آفتاب در ششم درجه سرطان، قمر در میزان) شهر صفر سنه 1316 ایت ئیل ترکی در دارالخلافه طهران به مرض مطبقه به ریاض قدس جان پاکش خرامید، و به درود این سرای فانی را فرمودند، و دل احباب را آن مرد خداپرست و درویش موحّد در آتش فراق و سوز اشتیاق بگداخت.
ذَهب الذین اُحبّهم /و بقیتُ مثل السیف فردا
کم من اخٍ لی ماجدٍ /بؤاتُّهُ بیَدّیَ لحدا
و نعم ما قال الشاعر بالفارسیه:
بگو به خضر بجز مرگ دوستان دیدن /دگر چه لذت از این عمر جاودان دیدی

[ورود امین السلطان به صاحبقرانیه برای گرفتن خلعت صدارت]
صبح روز سه شنبه بیست و دوم صفر سنه 1316 قمر در اواخر درجه حمل شمس در سرطانT جناب مستطاب اشرف اجل میرزا علی اصغر خان صدر اعظم اسبق که بر حسب عزل و امر اراده علیه ملوکانه تقریبا دو سال بود در دارالایمان قم تشریف داشتند، مجدّداً، حسب الامر الاعلی احضار به دارالخلافه قاهره شدند، و در روز مزبور وارد طهران شده و مستقیماً به صاحبقرانیّه ییلاق مشهور به نیاوران به خاکپای جواهر آسای اقدس همایون السلطان مظفرالدین شاه ـ روحنا فداه ـ مشرّف شده، و مورد مراحم و عواطف خسروانه بحمدالله تعالی واقع شدند. اللهم اقض حوائجنا بحقّ محمد و علی و عترتهما الطاهرین، سلام الله علیهم اجمعین.
روز پنجشنبه 22 شهر ربیع الاول سنه 1316 ایت ئیل جناب مستطاب اجل اشرف ارفع آقای امین السلطان صدراعظم اسبق مجدّداً به منصب صدارت عظمی سرافراز شدند. موکب همایون، روز مزبور را از ییلاق صاحبقرانیه تشریف فرمای شهر طهران و مقرّ خلافت کبری شدند، و در تالار تخت مرمر مجلس منعقد شد، و جناب حکیم الملک حامل جبّه خلعت مشمّس اعلا ترمه سفید تا قلمدان و شرّابه و غیره بودند، و به سلامتی خلعت را پوشیده و شرفیاب حضور مهر ظهور همایون ـ روحنا فداه ـ شدند.

[درگذشت شیخ مزعل برادر شیخ خزعل]
شیخ مزعل [برادر خزعل] علی خان پسر مرحوم حاجی جابرخان عرب ملقب به معز السلطنه، حاکم شطّ العرب و محمّره در اوائل صفر سنه 1316 مرحوم شد.

[بریدن دو دست شاهزاده عزیزالله به جرم به راه انداختن دعوا در امامزاده داود]
حکایت غریب و امر بدیع تازه خیلی عجیب که در شهر ربیع الاول 1316 واقع شد، بریدن و ساطور کردن دو دست بدبخت بیچاره مادر مرده شاهزاده عزیز الله میرزا پسر مرحوم آقا سردار نوه مرحوم نصرالله میرزای معروف به شاهزاده والی ولد مرحوم مبرور شاهزاده کامکار محمدعلی میرزای معروف به دولت شاه ولد ارشد خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه قاجار طاب ثراهم است که عزیزالله میرزا نوه دایی این بنده نگارنده است، و مشار الیه جوان پاک بی عیب بی معصیتی است. ولی قدری لوطی صفتی و به اصطلاح مشهدی است. بدبخت بیچاره فلک زده بی تقصیر می رود با جمعی از بچه های محله پامنار به امام زاده داود و در امام زاده دعوای مختصری می شود، و بعد به تحریک میرزا لطف الله روضه خوان اصفهانی و عداوت نایب حسن معروف شیشه بُر که علی التحقیق به مرض معروف! گرفتار است، به عداوت و بی مبالاتی و نخوت میرزا عبدالوهابخان نوری که حاکم طهران بود، هر دو دست آن جوان بدبخت را صبح روز هفدهم ربیع الاول که عید سعید و ولادت با سعادت حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است، در نظامیه خراب شده، قبل از طلوع آفتاب قطع کردند، و بعد، تمام قاجاریه و شاهزاده ها به صاحبقرانیه به خاکپای جواهر آسای اقدس همایونی روحنا فداه به تظلّم و آه و گریه و زاری رفتند. قبله عالم و عالمیان روحنا فداه قسم یاد کردند که نمی دانستند عزیز الله میرزا شاهزاده و قاجار است. باری مضی ما مضی، دو دست آن بدبخت از میان رفت و مال المصالحه و حق السکوت عزل نظام الملک از طهران شد و ششصد تومان از مواجب نظام الملک به عزیز الله بیچاره، تظلم دادند. مادر عزیزالله میرزا سیّده علویّه پیرزن بیچاره کاری می کرد که دل سنگ آب و کباب می شد.

[درگذشت محمود میرزا نوه فتحعلی شاه]
محمود میرزا پسر مرحوم سلطان مصطفی میرزا پسر خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه ـ طاب ثراه ـ که سال ها بود نوکر پدر مرحوم بزرگوارم معتمد الدوله فرهاد میرزا طاب ثراه بود، در روز سه شنبه هفدهم شهر جمادی الاولی در قریه دز آشوب [کذا] شمیران به مرض فالج رحمت ایزدی پیوست. خداش رحمت کند که خیلی حق صحبت و الفت و خدمت با من داشت. «فَمِنهم مَن قَضی نَحبه و مِنهُم مَن یَنتظر وَ ما بَدّلُوا تَبدیلا».

[در مهمانی شام روز تولد اعلیحضرت همایونی مظفرالدین شاه]
امسال که ایت ئیل سنه 1316 هجری است، در شب چهارشنبه پانزدهم شهر جمادی الثانیه که یک شب بعد از عید مولود همایون اعلیحضرت قدر قدرت اقدس شاهنشاهی روحنا فداه بود، در منزل و پارک یعنی باغ حضرت مستطاب اشرف صدراعظم میرزا علی اصفهان ـ دام ظله العالی ـ مهمان بودیم، و پارسال در چنین شب در منزل جناب میرزا علیخان امین الدوله دام اقباله مهمان همین عید و جشن و سرور بودیم که میرزا علیخان پارسال صدراعظم بود. سبحان الله این همه اختلافات در این چند سال واقع شد. «سبحان الذی لا یُغیَّر مَرَّ الشهور و الاعوام».

[درگذشت حاجی میرزا حسن صفی علی شاه]
در بیست و چهارم ذی القعده الحرام سنه 1316 تنکوزئیل سبحان الله، سبحان الله، سه ساعت به غروب مانده طایر قدس روح پر فتوح حضرت مستطاب اقدس حاجی میرزا حسن صفی علیشاه خلیفه نعمة اللهی ـ انارالله برهانه ـ به حظیره قدس شتافت و خرقه تهی فرمودند. این بنده ذلیل عبدالعلی قاجار معتمد الدوله، المتخلص بعبدی النعمة اللّهی الملقّب فی السلسلة العلیة بـ ظهور علی النعمة اللهی ابن معتمدالدوله فرهاد میرزا، صاحب التصانیف و التالیف ابن ملک الاعظم ولیعهد نایب السلطنه عباس میرزای قاجار بهادرخان ـ طاب ثراهما ـ در حالت نَزع آن بزرگوار حضور داشتم، در خانه خودشان که در آخر پارک معروف حضرت والا ظلّ السلطان سلطان مسعود میرزا است، فوت آن ولیّ کامل واقع شد. اللّهم اعلی مکانه بحقّ اولیائک المقرّبین صلواتُ الله علیهم اَجمعین آمین آمین.

رسول جعفریان

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 626402

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =