آیت‌الله مقدس‌تبریزی، از چهره های دینی ـ علمی تبریز است که طی سالهای 1300 تا 1330 ش هم در عرصه مطبوعات دینی و هم نگارش کتابهایی چند، فعال بود و خوش درخشید. اندیشه های وی متمرکز روی اصلاح جامعه دینی و نیز اندیشه هایی بود که به نام دین میان مردم ترویج می شد. اخیرا مجموعه آثار ایشان منتشر شد و این هم مطلبی است که بنده به این مناسبت نوشته و در آن مجموعه آمده است.

شکی نیست که انقلاب مشروطه، بنیادهای فکری ما ایرانیان را در هم ریخت. و این پس از آن بود که دست کم طی نیم قرن پیش از آن، افکار جدید غربی راه ایران شده و توانسته بود سقف افکار و اندیشه های ما را سوراخ کرده و چارچوب هایی را که ما برای حفاظت از خود طراحی کرده بودیم، زیر فشار سنگ شکن قرار دهد. وقتی انقلاب مشروطه برپا شد، شهرهای بزرگ ما، از تبریز تا اصفهان ، از مشهد تا تبریز، و از آن سوی شیراز تا بوشهر، به حرکت درآمد. این حرکت، به رهبری گروه های مختلفی بود که در رأس آنها شماری از روحانیون و روشنفکران قرار داشتند. آنها دایما تلاش می کردند راه نجاتی از این مخصمه که اولا از هم ذهنی بود، بیابند و این راه، جز این نبود که با تکیه بر افکار دینی، راهی برای حل و فصل عقب ماندگی ما از یک طرف، و توجیه و تحلیل افکار جدید بیابند. ممکن بود کسانی روی «توطئه» انگشت بگذارند، اما کم نبودند کسانی که فکر می کردند این مشکلات ریشه در میان افکار خود ما دارد، و باید آنها را اصلاح کنیم.

در میان این شهرها، تبریز یکی از شهرهایی بود که بیش از مناطق دیگر، در معرض افکار نو و وارداتی قرار داشت. افکاری که اولا از مملکت عثمانی و ثانیا از منطقه قفقاز و روسیه وارد می شد. حضور این افکار در تبریز، سبب شد تا این شهر، زودتر از دیگر شهرها به جنب و جوش درآید. طبعا مردم، گرفتار تفرقه و چند دستگی سیاسی و فکری شدند و هر کدام جانب گروهی را گرفتند. برخی یکسره متجدد شده و علیه سنت قیام کردند. شماری هم تلاش کردند با سختگیری و سماجت، برابر تجدید بایستند و از سنت ها پاسداری کنند. هر دو گروه قوی و نیرومند بودند، اما متاسفانه و در عمل، به جای فکر کردن، در فکر حذف فیزیکی یکدیگر بودند. همین امر سبب شد تا آسیب های جدی به هر دو گروه وارد شده و اهانت هایی به برخی از رهبران ملی و دینی وارد شود، که بعدها جبران آنها بسیار دشوار بود.

و اما در این اوضاع، روحانیونی بودند که فارغ از این نزاع ها، تلاش می کردند تا بیشتر بیاندیشند و راهی میانه برای حل معضل فکری پدید آمده بیابند. آنها احساس می کردند مسلمانان عقب افتاده اند، و اسلام در اثر این فشارها گرفتار شرایط دشواری شده است. طبعا به حکم روحانی بودن، تلاش کردند تا وظیفه و رسالت خود را در تبیین اسلام، دور کردن خرافات و برداشت های غلط، نیز ارائه نسخه ای از اسلام که تمدن ساز باشد، و در مجموعه ارائه چهره نوینی از اسلام به درستی انجام دهند. آنها نمی خواستند متهم به تجدد افراطی شوند، چون می دیدند که متهم شدن به تجدد، راه را سد می کند، بنابرین سعی کردند از درون اسلام، نگاه تازه ای را استخراج کرده و به ترویج آن در جامعه بپردازند، بطوری که مشکلات قبلی را نداشته باشد و بتواند جوانان را هم جذب کند، و در عین حال، مانع از رشد نوعی از تجدد گرایی ضد دینی شود. آنها شاهد نوعی از تجدد گرایی مانند احمد کسروی بودند که اصل دین را زیر سؤال می برد و بنابرین، وظیفه خودشان دانستند تا در این زمینه، ضمن حل معضلات و دشواری های گذشته، راه تازه ای که سازگار با دین هم باشد، بیابند.

متاسفانه، بدنه سنتی حوزه ها، دیر به حرکت در می آمد، و این امر هم دلایل خاص خود را داشت. روحانیون سنتی، در ارتباط با طبقاتی از مردم بودند که حاضر به قبول هیچ نوع تغییری نبودند. این روحانیون، حتی اگر خودشان می خواستند تلاشی بکنند، زیر فشار این طبقات نمی توانستند تحرکی از خود نشان دهند. طبعا وقتی خودشان هم در چارچوب های قبلی خود محصور بودند، امکان تغییر کمتر پدید می آمد. این در حالی بود که شماری از روحانیون، با فداکاری وارد این عرصه شده و ضمن رعایت همه مصالح، کوشیدند تا قدم هایی در این زمینه بردارند.

یکی از محور های اصلی این گروه، بازبینی اندیشه های دینی از نگاهی تازه بود، چیزی که می توان نام آن را بحث از فلسفه دین گذاشت. اصولا این پرسش که چرا دین پدید آمده و فایده آن چیست، از سؤالات کاملا جدیدی بود که در میان علمای عصر مشروطه و پس از آن مطرح شد، در حالی که پیش از آن کسی به خود جرأت نمی داد چنین پرسشی را مطرح کند. طبعا وقتی سوال می شد که فایده و لزوم دین چیست، لازم بود تا در این باره با نگاهی وسیع تر، موضوع فقه و اخلاق دینی، مورد بحث قرار گرفته و تا اندازه ای رنگ امروزی و انسانی و جدید به خود بگیرد. اگر تا پیش از آن همه چیز بر مبنای تسلیم محض و عدم پرسش بود، حالا بحث این است که این اصول و فروع و این فقه و اخلاق، قرار است کجای زندگی ما را درست کند، و چرا تا به حال چنین نکرده یا اگر کرده، برای چه ما اکنون عقب افتاده ایم و دیگران از ما جلو زده اند.

یک موضوع مهم برای بحث در باره اندیشه علمای ما در اطراف مشروطه و پس از آن، همین است که بدانیم آنها به چه می اندیشیدند، و تلاش می کردند تا در شرایط تازه ای که پدید آمده، چه تصویری از دین ارائه دهند. در این باره، لازم است ما نوشته های عالمان آن دوره را بازخوانی کرده و افکار و اندیشه های آنها را مرور کنیم. ما باید دریابیم به تناسب آن اوضاع و احوال، آنان چه تعریفی از دین ارائه کردند؟ چه چیزی را خرافه تلقی کرده و برای اصلاح آن دست به قلم بردند؟ چگونه خواستند و تلاش کردند تا نقش اجتماعی دین را تقویت و مثبت کرده و جنبه های منفی موجود در زندگی اجتماعی مسلمانان را جدای از دین مبین اسلام بدانند. به عبارت دیگر، ما باید بدانیم، علمای ما در آن مقطع زمانی که در اینجا به طور خاص مقصودم از مشروطه تا پایان عصر پهلوی اول است، چه تصویری از تمدن خوب و بد، زیست مطبوع و مقبول در زندگی، افکار صحیح و درست دینی، و اصولا چه فلسفه ای از دین را در ذهن داشتند. این کار، تنها با خواندن نوشته های آنها که بازتابی از افکار موجود در آن سال ها در میان روحانیون است، مقدور می باشد.

اشاره کردیم که تبریز یکی از مراکز مهم نوگرایی بود. طبعا روحانیونی هم که در این شهر بودند، فارغ از این که چه موضعی در میان تقسیمات فکری و سیاسی گروه های موجود در شهر داشته باشند، تحت تاثیر قرار گرفته و با مباحث جدید آشناتر بودند. چهره هایی مانند مرحوم ثقه الاسلام تبریزی، واعظ چرندابی، میرزا حسن رشدیه، شیخ عبدالله مجتهدی و نیز مرحوم حاج میرزا علی مقدس تبریزی و همین طور شیخ غلامحسین ترک (عبدخدایی) کسانی بودند که در این زمینه فعال بوده و هر کدام تلاش می کردند تا در حوزه نفوذی خود تأثیر گذار باشند. البته چهره های مشابه اینها، در برخی از شهرهای دیگر هم بودند. طبیعی است که برخی از اینها، با مشکلات جدی در روزگار خود روبرو بودند، اما برای ما که امروز در این نقطه زمانی هستیم، مهم این است که به تلاش های آنها ارج بگذاریم و به بازشناسی مسیری که آنها رفته اند، و سیاستی که در این زمینه در پیش گرفتند، توجه کنیم.

مرحوم میرزا علی مقدس تبریزی، رحمت الله علیه، یکی از این چهره های فعال در عرصه فرهنگ بود که بااستفاده از ابزار کتاب و نشریه، تلاش کرد تا روی فضای فکری تبریز آن وقت، تأثیر بگذارد. وی نشریه ای با عنوان الدین و الحیوة داشت که با توجه به محدودیت های آن روزگار، مجبور بود خودش مطالب را تدوین، منتشر و توزیع کند. این نشریه یکی از نشریات ماندگار دینی از سال های نخست حکومت رضاه شاه است. علاوه بر آن، ایشان چندین کتاب نوشت و در تمام آنها سعی کرد اصلاح و بیدارگری را شعار خویش قرار داده و با استفاده از تفکر قرآنی، مسلمانان را به جنب و جوش وادار کرده، آنان را برای احیای عظمت دیرینه فعال کند. وی در طول سالیان، مشغول فعالیت تبلیغاتی و به خصوص مطبوعاتی بود و زمانی که بسیاری از روحانیون سنتی، نشریه و مجله را مذمت می کردند، او در این قالب عقاید خویش را می نوشت. زمانی در کتاب البلاغ و الانتباه نوشت: «بیست سال پیش، دو سال، مجله‌ی «دین و حیات» می‌نوشتم، بی‌همدستی و بدون هیچگونه مساعد فکری و عملی و مالی، با دست تنها و خسارت مالی؛ ناچار خسته شده، قهراً متروک گردید».

یکی از مهم ترین دغدغه های این اندیشمندان، که به راستی نام اندیشمند یعنی «نگران فکر» برآنان صادق است، این بود که در ادامه این عقب ماندگی، اجانب بر سرنوشت امت اسلامی مسلط می شوند، و بنابرین، باید هرچه زودتر، فکری کنند تا مسلمانان از این حالت درآمده و مانع از تسلط اجانب شوند. در عین حال، آنان نگران بی تفاوتی مسلمانان در برابر اجانب و تسلط آنان نیز بودند، به خصوص که می دیدند همه یا دسته مهمی از مردم که نام روشنفکر بر خود نهاده اند، به ستایش غرب می پردازند. به همین دلیل، ضمن آن که از مسلمانان می خواستند تا وظایف اجتماعی خود را بهتر انجام دهند، و آبروی اسلام و مسلمانی را حفظ کنند، برای تقویت آنان در مقابل اجانب هم تأکید مؤکد داشتند. وی در جایی از همان کتاب البلاغ می نویسد: «مقصود اینکه در هر عصری، احتیاجات حفظ دین و عرض و ناموس جان و مال و ملت و مملکت و شعائر مذهبی و سهولت امور مادی و معاشی جامعه را منظور داشته، موجبات حفظ آنها را با موافقت دولت وقت فراهم آورده و افراد جامعه را وادار همراهی نموده تا مبادا اجانب به ممالک اسلامی مستولی گردیده و نفوذ یافته، آبروی اسلام و مسلمین را ببرند و آنها را دچار ذلت و شدت و هرزه‌کاری کنند».

روشن بینی مرحوم مقدس، به اندازه ای است که از نظام سربازی گیری برای تقویت دولت و حکومت دفاع کرده می نویسد: «عجب از فهم و ادارک ما، هر وقت در ایران حرف سربازگیری و ترتبیات نظام لشکری شد، همه رد نموده گفتند در ایران لزومی ندارد. جهاد از ارکان دین ماست!» این توضیح وی نشانگر واقع بینی مرحوم مقدس در شرایطی است که بسیاری از سنتی ها، به دیده منفی به این قبیل اقدامات می نگریستند.

ملاحظه همین رساله کوتاه البلاغ و الانتباه، نشان می دهد که وی هم بالنسبه، از اوضاع روز دنیا مطلع بوده، و هم تغییر شرایط و اوضاع و احوال را درک می کرده است. وی توجه دارد که اگر مسلمانان دیر بجنبند، به زودی همه چیز خود را از دست خواهند داد: «امروز ما باید اهمیت موقع را بشناسیم و تدارک کار خود بنماییم. دول عظیمه که زمامداران عالم تمدن‌اند، از سیاستمداران دنیا، مجمع حقوق بین‌المللی تشکیل داده، مقدرات عالم را آنجا می‌خواهند حل نمایند. ما اگر دوره‌ی کسالت و جهالت را خاتمه نداده و از خواب گران غفلت بیدار نگشته، دست اتفاق و اتحاد به هم ندهیم، امروز است و فردا که نجم سعادات ما از افق آسمان ترقی زایل گشته در مهاوی و بیغولها محو و خاموش می‌گردد». و در جای دیگری می گوید: «این اکتشافات و اختراعات جدیده ما را در حیرت گذاشته و مفتون خارجی مذهب نموده، آنها در علم و هنر و صنعت کار کردند، ما در شیطنت و خیانت!»

و باز می گوید: «حاصل جامعه‌ی ما فاسد گردیده، باید در فکر اصلاحات شویم و ملتفت باشیم که از هر جهت عقب افتاده‌ایم و فردا را ابدا نمی‌دانیم که پیشآمد ما چه خواهد شد».

اما نگاه اصلاحی وی، به آن چیزی که به نام اسلام شهرت یافته نیز مکرر در این رساله مورد توجه قرار گرفته و در جایی ضمن تأکید بر این که قوانین اسلام همه با طبیعت موافق بوده و فطری است، می نویسد: «بس که در طول مدت اشخاص فاسد، حقیقت اسلام را با پرده‌های کثیف و مختلف پوشانیده، جهال و مغرضین عمداً و یا از روی جهل او را موهومات و خرافات تصور نموده و دیگران را از او منفور می‌دارد، خصوص که افعال و حرکات ظاهر مسلمانان فعلی را شاهد صدق خود نشان می‌دهند».

مرحوم مقدس که در مشروطه سی و دو ساله بوده و دوره ای طولانی از وضع گذشته ایران را به خاطر داشت، در جایی می گوید اگر کسانی که شصت هفتاد سال قبل بودند بیایند و ایران امروز را ببینند، متوجه می شوند که ایران چه تفاوتی کرده و لابد حدس باید زد که اگر کاری برای دین نکنیم، در آینده نزدیک چیزی از آن باقی نخواهد ماند. با این حال تأکید دارد که هنوز راه چاره بسته نشده «باید فکر فردا را بکنیم که وسائل و مقدمات اعراض و خروج مردم از دین از جهات عدیده فراهم و مردم دسته دسته از دین خارج می شوند».

مرحوم مقدس، از این که این عقب ماندگی ها به اسلام نسبت داده شده، انتقاد کرده و این باور روشنفکرها که می گویند «اختلال اوضاع مسلمین و عقب ماندن آنها مستند به دین» است را نمی پذیرد. او می گوید الان وضع به گونه ای است که می توان گفت «اسلام مانند آفتاب است در وسط دایره جهالت» یعنی جهالت چیزی است و اسلام چیز دیگر که در میان این جهالت گیر کرده است. مشکل این است که ما اسلام را نمی بینیم اما مسلمانی را که سرشار از دروغ و دزدی و آدم کشی و مردم فریبی و شیطنت شده، مشاهده می کنیم. متاسفانه همین وضع را ملل اجنبی از ما ملاحظه می کنند.

به نظر وی ریشه این مسأله در این است که ما عامل به احکام اسلام که روی پاکی و شرافت و صداقت تأکید دارد، نیستیم. به نظر وی هنوز ریشه دین نخشکیده و امید زنده کردن آن هست: «جای حرف نیست که اهالی مملکت از حیث اخلاق و عادات و نیات و ملکات و اعمال و حرکات نوعاً فاسد گردیده ولی ریشه‌ی علاقه‌ی دینی هنوز از نوع اهالی بریده و یا خشک نگردیده است. بلی، عده قلیلی از شدّت جهالت و سوء تربیت به کلی اعراض نموده ولی ریشه اگر مختصر حال نموی پیدا کند، آنها هم قهراً عدول نموده، موافقت می‌نمایند».

اینها نمونه ای از دیدگاه های این مرد دانشمند است که در شرایط سختی که برای دین و تفکر دینی در ایران پس از مشروطه فراهم شده بود، کوشید تا ضمن بیداری مسلمانان، میان اسلام و تمدن جدید هماهنگی ایجاد کرده و مسلمانان را نسبت به وضعیت ناهنجاری که گرفتارش شده اند، آگاه سازد. طبیعی است که تفصیل این بحث نیازمند، مرور بیشتر بر همه آثار آن مرد بزرگ است که باید در فرصتی دیگر دنبال شود.

حدود دو سال پیش حضرت آیت الله شیخ ابوالقاسم مقدّس، آقازاده مرحوم آیت الله مقدّس که اکنون در تهران صاحب مسجد و محراب ومدرسه علمیه هستند، از اینجانب خواستند تا آثار پدر مرحومشان به شکل شایسته ای آماده شود. بنده پیش از این با آثار آن مرحوم آشنا بوده و در کتاب جریانها، در این باره مطالب مختصری آورده بودم، با همکاری دفتر محترم ایشان، و نیز یاری دوست و همکار عزیز جناب آقای علیرضا اباذری، متون اصلی کتابها را فراهم آورده، پس از تایپ، به تصحیح آن پرداخته و اکنون تقدیم خوانندگان عزیز و ارجمند می کنیم. در این زمینه باید از روحانی عزیز جناب آقای علی احمدی که کتاب را مرور کرده، و منابع آن را استخراج و تکمیل کردند، سپاسگزاری کنم.

همچنین از حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ جعفر سبحانی ـ زید عزه العالی ـ که بر ما منت نهاده، این اثر باارزش را مزین به مقدمه خویش کردند سپاسگزارم. طبعا از دوستانی که در دفتر حضرت آیت الله مقدس در تهران همکاری داشتند، به ویژه فرزند عزیز ایشان، متشکرم. امیدواریم خداوند به همه این عزیزان جزای خیر دهاد. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
2/11/1395

رسول جعفریان

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 648409

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 16 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۷:۲۲ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۳
    0 3
    جناب جعفریان این نبش قبرها انهم از افرادی که بواسطه نوع حکومت اسمشان مطرح میشود و در منابع رد مهم و اثر بایسته ای یافت نمیشود مشکل مارا حل نمیکند توصیه میکنم جلسات پرسش و پاسخ واقعی به دور از گرایشهای حکومتی برگزار کنید تا مردم سوالات خود را بدون سانسور بپرسند
  • ادیب ES ۱۰:۰۲ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۴
    0 1
    http://qom.farsnews.com/news/13960114000599 جناب استاد سلام علیکم آیا از بازخورد های نشر یادداشت شهید مطهری در کانال خود خبر دارید؟ سه نقد و دفاعیه آقای علی مطهری خواستم اطلاع داده باشم