حتی در همین کشور خودمان، 50 - 40 سال پیش خطهای انتقال نیرو و لولههای انتقال نفت از سختگذرترین کوهها رد شده بود و این همه ریخت و پاش و تخریب به چشم نمیآمد... . شاید به خاطر این که در چند دههی اخیر خواسته ایم هر کاری را خودمان انجام دهیم (و در این زمینه، تلاش برای اختراع چرخ هم داشته ایم)، و شاید هم به خاطر بیشتر شدن پول در دست دولت و حاتمبخشی آن به شرکتهای پیمانکار باشد که چنین شده؛ پیمانکاران به نفعشان است که حجم خاکبرداری را هرچه بیشتر نشان دهند تا پول بیشتری بگیرند!
طرح گازرسانی به منطقهی کوهستانی لاریجان در مازندران، چنان بیملاحظه پیش میرود که به دیدگان هر آدم غیرحساسی هم اشک میآورد. در ناحیهای پر شیب و ارتفاع نزدیک به سه هزار متر (گردنهی امامزاده هاشم و...) که از نظر آبخیز بودن مهم، و به فرسایش حساس است، لودرها ستیغ کوهستان و پهنهی مرتع را به عرضی که در پارهای جاها به اندازهی عرض یک بزرگراه است، زیر و رو میکنند تا یک خط لولهی گاز رد شود. از یک سو کوهستان کنده و دچار آسیب جبرانناپذیر میشود، و از سوی دیگر خاک برداشتهشده را به روی پوشش گیاهی پاییندست میریزند و آُسیب را چند برابر میکنند. در چندین نقطه هم به زمینهای کشاورزی خسارت وارد شده است. شبیه این رفتار را در چند سال اخیر، در منطقهی حفاظت شدهی دنا و در پارک ملی خجیر هم دیده ایم.
این طرح گاز کشی مخرب در حالی اجرا میشود که هماینک شهر دماوند که قرار است از آنجا به سوی لاریجان گاز برده شود، خود گرفتار کمبود گاز است و فعلا هم قرار نیست که گازی از سوی تهران به آن شهرستان اضافه شود. نمایندهی دماوند و فیروزکوه در مجلس، با اشاره به این نکته، گفته است که این طرح گازرسانی میتواند به بروز تنشهای اجتماعی در منطقه منجر شود.
جای پرسش است که چرا در یک منطقهی کوهستانی و لرزهخیز مانند لاریجان، قرار است گازکشی شود؛ آیا بهتر نیست که این گاز و هزینههای سرسامآور لولهکشی آن، صرف تولید برق شود؟ شاید تجهیز آن همه روستا و شهرک پراکنده، به نیروگاههای کوچک محلی یا واحدهای تولید برق خورشیدی یا بادی، همچنین اصلاح ساختار خانهها برای جلوگیری از هدررفت انرژی، بهتر از عرضهی گاز باشد که قطعا هدررفت فراوان انرژی، اثر گرمایشی بر زمین، و البته خطر آتشسوزی در صورت بروز زمینلرزه را در پی دارد. در خور توجه این که مدیر عامل گاز مازندران گفته است که نصب هر علمک گاز در روستاهای لاریجان، دویست و نود میلیون ریال هزینه دارد (این هزینه در بخشهای شهری، بیست و پنج میلیون ریال است)؛ با توجه به این هزینهی گزاف، آیا راههای جایگزین بهتر برای تامین انرزی منطقه وجود ندارد؟
جا دارد که سازمان جنگلها و مراتع و سازمان حفاظت محیط زیست، این طرح را متوقف کنند و دستور ارزیابی دوبارهی اثرات زیستمحیطی و اجتماعی آن را (با مشارکت نمایندگان مردم منطقه و سازمانهای غیردولتی) بدهند.
آقایان، لطفا به طبیعت ستمدیدهی این سرزمین بیشتر توجه کنید، آن را از سر راه پیدا نکرده ایم!
نظر شما