راهبرد امنیتی ایران در منطقه چیست

شاید قضاوتی تند،عجولانه و غیر معمول به نظر برسد اما در آینده ای نه چندان دورمسئله اصلی سیاست خارجی و امنیت راهبردی ایران، نه موضوع پرونده هسته ای و نه حتی روابط با جامعه بین المللی، که چگونگی و مدیریت مناسبات با کشور های منطقه عربی و غرب آسیا خواهد بود

رئيس جمهور حسن روحاني در مبارزات انتخاباتي 2013 بيشتربه اين دليل مورد توجه راي دهندگان قرار گرفت كه خواهان تحول اساسي در سياست خارجي ايران شد.او با صراحتي كم سابقه تعارفات معمول را كنار گذاشت و مشكلات فزآينده و رو به مخاطره ايران را ناشي ازوجود نابساماني هاي گسترده و بي تدبيري ها در سياست خارجي كشورش در دولت قبل اعلام و وعده داد در صورت انتخاب شدن به اين وضعيت به قول او آشفته خاتمه خواهد داد.اكنون پس از گذشت حدود 15 ماه از به قدرت رسيدن اين سياستمدار نو گرا و واقع بين ، آيا روحانی قادر به دفاع از عملكردش در سياست خارجي ست؟پاسخ سهل است و ممتنع. سهل است چون روحاني و وظريف توانسته اند به نحو شگفت انگيزي فشارهاي بين المللي عليه ايران را كاهش دهند،اعتماد به شدت صدمه خورده جامعه جهاني به ایران را تا حدي زيادي ترميم نمايند و مذاكرات خاموش شده هسته اي را دوباره فعال كنند.اما ممتنع است چون روحاني به اندازه محمود احمدي نژاد اينقدر خوش شانس نبود كه در زمان آغاز به كار، منطقه اي آرام و بي مخاطره را تحويل بگيرد. متقابلا پرزيدنت روحاني اينقدربد شانس بود كه وارث منطقه اي پر آشوب با ضريب امنيتي قرمز شد.ازچنين زاويه اي اين مردم ايران هستند كه با خوش شانسي رئيس جمهوري رابه قدرت رساندند كه توانسته اعتماد بين المللي وسيعي را به خود و جامعه ايراني جلب كند. البته شايد عملكرد ديپلماسي روحاني و وزير خارجه اوتا آنجا كه به منطقه خاور ميانه عربي و غرب آسيا مربوط مي شود، شايسته پاره اي انتقادها باشد- كه به اعتقاد من اينگونه است- اما نمي توان اين نكته را پنهان نگاه داشت كه در وضعيت خطر ناك فعلي اين شانس بود، اعتبار و اعتماد بين المللي نسبت روحاني و تيم ديپلماسي او بوده كه توانست تاحد زيادي به پيشبرد اهداف ايران در عرصه بين المللي و مديريت بحران هاي منطقه اي كمك كند. هرچند عده اي از ديپلمات ها و كارشناسان سياسي انتقاداتي را به متد سياست خارجي روحاني وارد مي دانند.اما به هر حال روحاني اينك براي ايرانيان و جامعه جهاني به يك خوش شانسي تجديد ناپذير تبديل شده و پايتخت هاي اروپائي و واشنگتن با همه اختلاف نظر هاي جدي كه با ايران دارند لازم است با سرعت بيشتري از اين فرصت بزرگ و تجديد ناپذير استفاده و توجه لازم را به ايران جديد مبذول دارند.نه صرفا به دليل شرايط آينده،بلكه عمدتا به اين علت كه هم اكنون ودر بحراني ترين شرايط منطقه اي و بين المللي، با همه مشكلات قابل پيش بيني ،اعتماد قابل توجه و بي سابقه اي در داخل نسبت به روحاني  وسياست خارجي اش ديده مي شود .اين مي تواند موقعيت رئيس جمهور كنوني و كاملا متفاوت ايران را در صحنه سياست ايران آينده تضمين كند. اما در آنچه به راهبرد امنيتي ايران در منطقه  مربوط مي شود فكر ميكنم رسم ديپلماسي كنوني تهران از يك عدم توازن شكلي در اضلاع رنج مي برد. اگر پرونده هسته اي،ديپلماسي بين المللي و سياست منطقه اي ايران را 3 پايه هاي اصلي سياست خارجي تهران فرض بگيريم ،آزار دهنده ،هيچ تناسب هندسي ميان ابعاد پايه هاي آن ديده نمي شود. حداقل در بعد ديپلماسي منطقه عربي و خليج فارس به اندازه كافي يا حداقل به همان ميزان كه به روابط با غرب توجه مي شود - كه حتما سياست درستي است- به اصلاح و ترميم روابط با كشور هاي منطقه توجه نمي شود. در واقع كارشناسان سياسي با يك چرائي بزرگ دراين زمينه روبرو هستند و معتقدند نوع و جنس اختلافات ميان تهران و پايتخت هاي كشور هاي منطقه به اندازه كافي توجيه گر علت اين دوري و تقابل نيست و مي تواند دلايل ديگري داشته باشد. يك ديپلمات ارشد عرب خليج فارسي مقيم وين كه دولتش داراي مناسبات نسبتا گرمي با تهران است ميگويد" به اعتقاد من اصل موضوع به بدبيني و سوء تفاهم هاي ناشي ازعدم مذاكرات مستمر و ديپلماسي متقابل بر ميگردد.هر يك ديگري را مسئول رفع آنها ميداند كه بايد قدم اول را او بردارد. قدم اول هم هزينه هاي خود را دارد.پرزيدنت روحاني در ماه مارچ به مسقط رفت، در ماه ژوئن نيز امير كويت به تهران. سفر و ملاقات با دو عضو شوراي همكاري . اما براي ما ديپلمات ها جاي اين سوال مطرح است چرا ابر سياه بد بيني به كنار نرفت؟".
البته نمي توان مسئوليت دولت هاي منطقه در بروز وضعيت كنوني را ناديده گرفت،به نحوي كه ايجاد ناامني و فضاي تيره در منطقه، توسط پاره ای از آنها حتي صداي پايتخت هاي قدرت هاي غربي راهم درآورده است. اعتراض كه  فرصتي كم نظير در اختيار ايران قرار داده و زيركانه تهران مي تواند از آن بهره  برده  و آن را به نقطه پرش ديپلماتيك قابل توجهي در ارتقاء روابط ميان خود با غرب و جامعه جهاني تبديل كند. ولي صرف نظر از اين ايده،در نگاهي محدود اما عميقا كاربردي و استراتژيك شرايط بسيار حساس در منطقه ايجاب ميكند تهران به ديپلماسي متوازن منطقه اي در مقابل ديپلماسي عمومي بين المللي فرصت و قدرت مانور بيشتري بدهد. شايد قضاوتي تند،عجولانه و غير معمول به نظر برسد اما فكر ميكنم در آينده اي نه چندان دورمسئله اصلي سياست خارجي و امنيت راهبردي ايران، نه موضوع پرونده هسته اي و نه حتي روابط با جامعه بين المللي، كه چگونگي و مديريت مناسبات با كشور هاي منطقه عربي و غرب آسيا خواهد بود.شايد شما با اين ديدگاه موفق نباشيد اما در تعاريف جديد از مفاهيم چهار گانه "قدرت،ثبات،امنيت،منافع " اهميت و جايگاه يك كشوربيشتر در توانايئ هاي منطقه اي او در كنار قابليت همگرائي بين المللي مورد ارزيابي قرار مي گيرد تا صرف قابليت مانور در عرصه بين المللي.(شبيه رفتار تركيه)ايران هم از اين قاعده نمي تواند خود رامستثني بداند. همه اينها صرف نظر از دريچه امنيتي ست كه از سوي آنكارا به سوي تهران در حال باز شدن است  و موجب شده ضريب امنيت ملي و منطقه اي ايران با مخاطره و چالشي بالقوه پايدار روبرو شود. مخاطره اي كه ظرفيت عملياتي خود را در اعمال قدرت منطقه اي جستجو و تجربه ميكند. اينكه دكترين ايران در منطقه چه خواهد بود؟ فعلا كه معلوم نيست .اما مي توان گفت در هندسه سياست خارجي ايران انجام يك باز ترسيمي اضلاع كاملا ضروريست،قبل از آنكه دير شود.matinmos@gmail.com

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 381200

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۱:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۷
    1 1
    من زیاد از سیاست سر در نمیارم .ولی فکر می کنم در صورتیکه روابط ایران و غرب در چارچوب احترام متقابل بهبود پیدا کنه و تحریمها به حداقل برسه و یا کلا برداشته بشه عربا و کشورهای منطقه خودشون میان جلو و برای بهبود روابط و دیپلماسی فعال با ایران پیشقدم میشن .