قاسم محبعلی مدیر کل اسبق خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت خارجه کشورمان در گفتگو با خبرآنلاین فضای موجود تنش بین ایران و عربستان را مورد ارزیابی قرار داده است.

محمد اکبری: تحولات خاورمیانه در بالاترین سطح و با سرعت بالایی در حال وقوع است. استعفای یکباره سعد حریری نخست وزیر لبنان آنهم از کشور عربستان شگفتی همگان را برانگیخت. همگامی این رویداد با تحولات داخلی عربستان و مواضع تند مقامات این کشور علیه ایران در پی برخورد موشک یمنی به فرودگاه عربستانی و نسبت دادن این موشک به ایران، باعث شده است منطقه در شرف بحرانی جدید قرار بگیرد. به طور مشخص چه تحولاتی در حال وقوع است؟ آیا همه ین مسائل پیوسته و مرتبط با هم است. در این باره با قاسم محبعلی مدیر کل اسبق مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا در وزارت خارجه کشورمان گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید.

چه تحولاتی را در داخل عربستان شاهد هستیم؟ مجموعه تحولات اخیر را باید به هم پیوسته و مرتبط بدانیم؟

باید بگوییم که تحولاتی که در داخل عربستان در حال شکل گیری است در ارتباط و در ادامه تحولات جابجایی قدرت از پادشاه قبلی به پادشاه فعلی هست که روند آن در حال تکمیل شدن است، به نظر می رسد برای اینکه عربستان بتواند به نیازهایی که در رابطه با دنیای جدید شکل گرفته است، پاسخ بدهد و خود را تطبیق بدهد، ناچار است که این کارها را انجام بدهد. بخشی از این تحولات به این برمی گردد که انتخاباتی در عربستان وجود ندارد؛ دموکراسی وجود ندارد که این تغییر و تحولات از طریق انتخابات صورت پذیرد، پس در نتیجه تغییر و تحولات به این شکل و از بالا به پایین شکل می گیرد. انتخابات مردمی وجود ندارد که از طریق آن یک گروهی که سر کار بودند و حالا ناکارآمد و متهم به فاسد هستند از طریق جابجایی دموکراتیک از قدرت کنار بروند.

بنابراین، این اقدامات به نوعی از بین بردن میراث هایی است که از یک حکومت فرسوده پا به سن گذاشته به یک حکومت نسبتاً جوان می رسد. البته بخشی ممکن است جنگ قدرت باشد، بخشی هم نیازهایی است که ظاهرا برای پروژۀ بیست، سی (2030) که عربستان سعودی این چشم انداز را برای رسیدن به یک کشور توسعه یافته در سطح اروپای شمالی تعریف کرده است. در آن برنامه بالاخره شاید آدمهای متناسب باشند، فساد از بین برود و دستور کارهای قبلی عوض شود. دستور کارهایی که به شکل سنتی، محافظ کارانه و مذهبی وجود داشت و از سوی تندروهای مذهبی حمایت می شد. همه اینها مجموعه ای است که بخشی از این تحول محسوب می شود که می توانیم بگوییم خاورمیانه جدیدی در حال شکل گیری است.


 عربستان از لحاظ داخلی یک حکومت سنتی و محافظ کار را داشته و به نوعی واهمه ای از کودتا و موارد از این دست در بین مقامات سعودی وجود نداشته است و به خاطر روایت و مدلی که از شکل حکومت داشتند همه چیز از طرف مردم پذیرفته می شود. آیا این مدل بازداشتها و حصر کردن ها را فقط به خاطر آمدن یک پادشاه جدید بدانیم یا واقعاً تحولات عمیقتری قرار است اتفاق بیفتد؟ به نظرتان عربستان نیاز به یک جنگ دارد که در منطقه راه بیفتد تا این فضای جدید شکل گیرد؟

بله باید توجه کرد که عربستان از آن حالت سنتی که شما فرمودید، در این 40، 50 سال به دلایل مختلفی، تغییر شکل پیدا نکرده بود. اگر شما به مذاکرات یا مباحثات دیپلماتیک آمریکا یا اروپایی ها و عربستان نگاه کنید، چالش آنها این بوده بالاخره باید این ساختار به روز شود. ما نیز در مقطعی این تجربه را در کشور خودمان داشتیم. مثلاً در دو دوره، یکی دوره اصلاحات ارضی، یکی هم در دوره اصلاحات حقوق بشری شاه بود که شاه تمایل داشت این اصلاحات مورد نظر امریکا را پیش ببرد و حکومت بتواند شرایط جدیدی را تجربه کند. شاه سعی کرد این کارها را پیش ببرد ولی جواب نداد، در جامعه ایران جواب نداد، یا دیر شده بود یا به هر حال جواب نداد.

در عربستان هم به همین شکل است؛ یعنی تاثیرات عمیقی این تحولات امر اجتناب ناپذیری است؛ یکی از آنها طبیعتاً برای اینکه حکومت به نوعی به نوسازی برسد مبارزه با فساد است.کشوری که سیستم بسته داشته است، همه مسائل به شکل رانتی و خانوادگی بوده است، فساد هم به هر روی در آن باب است، یعنی هر سیستم بسته ای با یک حکومت بسته و سنتی و حکومت فردی و غیر انتخابی را در نظر یگیریم شاخص های فساد بالا هست.

سعودی ها در حال حاضر ادعا می کنند که می خواهند با بخشی از این مسئله برخورد کنند. به چه منظور؟ یکی دلیلی که به آن اشاره کردم؛ در جابجایی قدرت، تلاش می کنند سریعتر رقبای قبلی و آدمهای قبلی را حذف کنند، منتها بهانه آنها و مستمسکی که در دست دارند مسئله فساد است. دوم هم پروژه بیست، سی که عربستان باید از یک جهت تغییر کند. یعنی این گفته شما شاید اینجا معنی پیدا کند یعنی هم ساختار داخلی ان باید با یک دنیای مدرن با اقتصاد مدرن، با سیاست ، فرهنگ، جامعه و اجتماع مدرن متناسب شود و هم سیاست خارجی و رویکردهای بین المللی.

اما سعودی ها برای ایجاد تغییرات داخلی، مشکلی را که مطرح می کردند خطر اسلام سیاسی بوده است که همیشه مطرح می کردند و این خطر اسلام سیاسی یا از سوی ایران یا از سوی تندروهای سنی داخلی دنیای عرب مطرح بود. در حال حاضر به نظر میرسد بعد از شکست القاعده، داعش و اخوان المسلمین، خطر اسلام سیاسی سنی کاهش پیدا کرده و آنها تمرکز پیدا کردند روی خطر باقی مانده، آن چیزی که خودشان می گویند ایران، جمهوری اسلامی و خطر اسلام سیاسی شیعی. بنابراین این دو به همدیگر مربوط است.

در حال حال حاضر سعودی ها با حمایت آمریکاییها برای تغییرات داخلی و برای رفع خطر ایران تغییرات داخلی را پیش می برند و همزمان سیاست خارجی منطقه ای را پیش می برند که دلیل آنرا حضور بی ثبات کننده ایران می دانند. به هر حال هرگونه اصلاحات و رفتاری بهانه و پیش درآمد خود را دارد که به نظر می رسد این مواضع و رفتارهای اخیر با مستمسک قرار دادن به اصطلاح تهدیداتی که عنوان میکنند از سوی ایران وجود دارد.

با این نگاه استعفای حریری هم به نوعی در راستای همان اصلاحاتی است که در سیاست خارجی قرار است پیش برود؟

باید در نظر گرفت که موضوع استعفا هم کیس خاصی است و باید در جای خود بررسی شود. به هم مرتبط است اما مفهومش این نیست هر چه اتفاق می افتد در ارتباط مستقیم با یکدیگر است.

جامعه، سیاست، ترکیب قومی و ساختار سیاسی اجتماعی و تاریخی لبنان کاملاً با عربستان متفاوت است. در لبنان دولت براساس یک موازنه داخلی، یک موازنه منطقه ای و یک موازنه بین المللی شکل می گیرد. یعنی باید مجموعه کنشگران داخلی، طوایف و احزاب، کنشگران منطقه ای مثل ایران، عربستان، اسرائیل و به اصطلاح شاید صرفاً بعضی از نیروهای دیگر مانند سوریه و در سطح بین المللی فرانسه، آمریکا و ... به یک بالانسی و تفاهم برسند که دولت در لبنان شکل گیرد. این بالانس در چند سال اخیر به نوعی بهم خورده است و لبنان دولت نداشت، مجلس نداشت، هنوز هم مجلس تمدید شده بر سر کار است، رئیس جمهور نداشت، سیاستمداران دولت تشکیل نمیدادند، یعنی عربستان با شرایط و موازنه جدید موافقت نمیکرد.

اما به هر روی یک موازنه ای برقرار شد و توافق کردند که رئیس جمهوری به میشل عون یعنی طیف 8 مارس و نخست وزیری به 14 مارس یعنی آقای حریری برسد. اما در حال حاضر به نظر میرسد با تحولاتی که در سوریه و منطقه اتفاق افتاده، موازنه به هم خورده است. به خصوص که سال دیگر انتخابات قرار است با شرایط جدید و انتخابات جدید صورت بگیرد، این به هم خوردن موازنه طبیعتاً دولت لبنان را هم تحت تأثیر قرار میدهد. عربستان برای این که پیشدستی بکند و آن بازی را به هم بزند و یک بازی جدیدی شروع بکند که به سیاست منطقه ای او مربوط است این روند را شروع کرده است.

طبیعتاً حریری هم احساس میکرد که ادامه دولتش با شرایط سوریه و منطقه، با توافقی که یک سال و نیم دو سال گذشته صورت گرفته است نمی خواند و هم با وضعیت عربستانی ها که بازیگر حامی اهل سنت داخل لبنان هستند، همخوانی ندارد. حریری نیز خود را کاملا به عربستان وابسته می داند و تحت فشار آنهاست. از طرفی حزب الله هم خود را وابسته به ایران می داند و این دوگانگی داخل لبنان به یک دوگانگی منطقه ای تبدیل می شود. بنابراین آقای حریری با استعفا خودش لبنان را وارد دوره ای کرده که حالا باید هم ایران، هم عربستان، هم سایر بازیگران در منطقه بنشینند و با هم ارتباطاتی برقرار کنند، منافع خودشان را تعریف کنند و همچنین طوایف لبنان همین طور، دولت لبنان و تقسیم قدرت متناسب با شرایط جدید صورت بگیرد که به هر حال یکی از بازیگران عمده هم طبیعتاً عربستان سعودی است.

با مجموعه این تحولات و تهدیدها و مواضع شدیدی که از طرف عربستان وجود دارد به نظرتان منطقه با یک تهدید واقعی روبرو است و همه چیز آماده رفتن به سمت برخورد نظامی است و یا این حالت مقطعی و کوتاه است؟

باید این را در نظر گرفت که مواضع تند را از دو طرف شاهد هستیم. از این طرف هم ایران مواضع رادیکالی علیه عربستان داشته است. موضوع سفارت و مواضعی که از سوی برخی گروهها در ایران وجود داشته یا تیتر جنجالی روزنامه کیهان و شرق و همچنین مواضع شدید سعودی ها در بالاترین سطح نشان میدهد دو طرف در اوج جنگ تبلیغاتی قرار گرفتند. اما عربستان، برای اینکه سیاست خود را پیش ببرد لازمه اش این است که مناسبات منطقه ای تغییر کند و عربستان بتواند سیاست به اصطلاح پروژه بیست، سی(2030) را پیگیری کند و تغییراتی را نیز در منطقه شکل دهد که یکی از آن تغییرات مناسبات با ایران و وضعیتی است که ایران در منطقه، لبنان، سوریه، عراق و یمن دارد.

به نوعی عربستان از نفوذ منطقه ای ایران و فضای موجود احساس نگرانی می کند. بنابراین فشارها آنجاست. عربستان زمینه تبلیغاتی روانی را به وجود می آورد تا بتواند از امکان فشار آمریکا علیه ایران استفاده کند و این فشار امریکا به ایران به نوعی موضوعیت و بهانه پیدا کند. همین طور تنش ایران با اسرائیل. بنابراین، تبیلیغات روانی به این شکل معنی پیدا می کند که تنشها بالا بگیرد و از ان طرف تحریمهای آمریکا و سیاست آمریکا در قبال ایران توجیه منطقه ای و منطقی داشته باشد، با این توجیه که متحدین ما در منطقه در خطر تهدید ایران به سر می برند و همه تحریم ها و سیاست های ما یک توجیه منطقی دارد، این دو مقوله با هم پیوسته و در ارتباط است.

52312

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 726092

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • عباس A1 ۰۴:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۲۱
    4 0
    سلام ،قرار نیست که همه خزعبلات وادعاهای عربستان را جواب داد و وارد بازی ناخواسته عربستان واسرائیل وامریکا شد. بنظر من ایران باید در خصوص ادعاهای بیمورد عربستان سکوت کند وجواب ندهدهمانند بچه ای که خواسته های غیر منطقی و بیجا داردو پدر سکوت می کندچرا که منطق کارساز نیست.
  • محمدرضا A1 ۰۵:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۸/۲۱
    1 1
    با توجه به موارد گفته شده، نمیشه به عربستانیا حق داد؟