۰ نفر
۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۳:۱۵

وقتی از جهان توسعه نیافته می گوییم، نسبت با توسعه و تجدد را در نظر داریم. توسعه نیافتگی امری مربوط به دوران مدرن است.

کسی جهان قدیم را توسعه نیافته نمی داند. توسعه نیافتگی وضع جامعه ای است که می خواهد متجدد شود و نشده است. پس توسعه نیافتگی را از تجدد و توسعه جدا نمی توان دانست.
مع هذا می دانم وقتی داعش را با خشونت و تروریسمش به غرب که آورنده حقوق بشر و آزادی و برابری زن و مرد است، نسبت می دهیم این نسبت به آسانی درک نمی شود و حتی عجیب به نظر می آید وجهش هم این است که ما معمولاً به تاریخ نگاه مکانیکی و جزئی بین داریم و نمی دانیم و نمی خواهیم بپذیریم که دورانهای تاریخی پیچیدگی دارند و در درونشان تضادها هست.
هیچ تاریخی چندان بسیط نیست که یک اصل روشن بر آن حاکم باشد و در راه روشنی که توانایی سیر آن را دارد پیش برود. این جهت در ابتدای یک دوره تاریخی همه چیز آشکار نیست اما به تدریج و در طی بسط تاریخ تضادها آشکار می شود و البته گاهی هم در این بسط چیزهایی پنهان می شود و از نظر دور می ماند.

داعش و گروه های خشن گرچه به سنن دینی متوسل می شوند برآمده از شرایط سرخوردگی و پرورده هوای شکست در راه غربی شدن هستند و شاید در زمانی که تضادهای تجدد کم و بیش آشکار شده است بتوان این گروهها را مظهر خشونت و کینه توزی پنهان در باطن تجدد در برابر تعلق خاطر به آزادی و بهبود وضع بشر دانست. (از یاد نبریم که جهان جدید بر اساس اصل تسلط بشر بر همه چیز و اثبات قدرت بشر ساخته شده است.) اگر این تفسیر را بپذیریم، این دعوی مسلمانی داعش سرپوش کینه پنهان در باطن تجدد شده است که البته این معنی در خودآگاهی داعش نمی تواند جلوه و جایی داشته باشد.
تجدد که به جهان قدیم رسید، بیشتر به ظاهر اخلاقی آن توجه شد و همه خواستند این ظاهر را داشته باشند. یعنی زندگی بهتر می خواستند و می اندیشند که می توانند در صنعت و کشاورزی و سیاست به فاصله نسبتا کوتاهی به جایی برسند که اروپای غربی رسیده است، بی آنکه بدانند و بپرسند که از چه راهی آن وضع حاصل شده و چرا ۲۰۰ سال گذشته است و آنها در همانجا که بوده اند، مانده اند.

شکست در راه توسعه، شکست تاریخی بزرگی است و آثار و عوارض روحی و اخلاقی و سیاسی خاص دارد. به نظر من مردمی که در راه توسعه شکست خورده اند باید تأمل کنند که راه توسعه و تجدد غربی را به آسانی نمی توان طی کرد ولی به هر حال آنها که از راه ماندند بعضاً در مقابل تجدد قرار گرفتند.

پیداست که وقتی گفته شود خشونت امثال داعش با تجدد نسبت دارد گفته ای عجیب به نظر می آید. گروهی که می گویند همه احکام دین باید اجرا شود چگونه می تواند نماینده ای از شأن تجدد باشد؟ ولی وقتی دین به ظاهر ظاهر تبدیل می شود و با جان هیچ پیوندی ندارد عجیب نیست که جان از جای دیگر دستور بگیرد و عجبا این دستوری است که غرب و تجدد غربی بیشتر بر ضد خود و برای ویرانگری جهانی که در تاریخ تجدد ساخته شده است می دهد.

ما که در معنی و شرایط تضاد و تناقض تأمل نکرده ایم و به حکم عادت زبانی جمع دو متضاد و دو متناقض را محال می دانیم، به دشواری می توانیم دریابیم که غرب چگونه در کار ویرانی خویش وارد می شود. اکنون داعش و امثال آن در ظاهر و حتی در عمل آگاه خود، دشمن غربند. اینکه قدرت های سیاسی اینجا و آنجا از وجودشان سوءاستفاده می کنند امری مربوط به ظاهر قضیه است. این ظاهر و تمام ظواهر جهان در حال توسعه به باطن تجدد و وضع آن بستگی دارد.

پس فکر نکنیم که قدرت های غربی هرچه بخواهند می کنند. درست است که بن لادن پرورش یافته مدرسه غربی است و قدرت های جهانی به بن لادن کمک کردند که در افغانستان آشوب پدید آورد و بن لادن این نقش را ایفا کرد اما آیا ۱۰۰ سال پیش غربی ها می توانستند بن لادن بسازند و اگر می توانستند وجود بن لادن به دردشان می خورد؟ (یا آن زمان، زمان لورنس عربستان بود) در این زمان است که به آسانی بن لادن و ابوبکر بغدادی ساخته و پرداخته می شوند و مصرف هم دارند و مهم اینکه نشانه مرحله ای از مراحل ضعف و سستی تاریخ تجددند.

پس اینکه گفته شد داعش و امثال آن محصول غرب اند مقصود این نیست که آنها آشنایان تجدد یا صرفاً آلت سیاسی قدرتهای جهان اند بلکه به اقتضای روح توسعه نیافتگی و احساس عمیق شکست در طریق غربی شدن به نفرت و خشونت و توحش رو کرده اند. جهان توسعه نیافته صورتی از تجدد ناقص است. این جهان وقتی دستش به ظواهر تجدد نمی رسد به دست یافتنی ترین وجوه آن دست می یازد و چون از عهده ساختن برنمی آید ویران می کند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 638786

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 12 =