۰ نفر
۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۷
زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست!

حکایت دشمنی ما با علم و نامقدس شمردن آن است، آن هم وقتی که خیلی چیزهای دیگر جز علم، مقدس شمرده می شود، اما این علم آن که آن قدر در دین ما رویش تأکید شده، هدف حمله و هجمه ما قرار گرفته و دست کم با بافتن فلسفه های عجیب و غریب با آن بی مهری می شود.

ما چاره ای نداریم جز آن که به این پرسش پاسخ دهیم: «موانع سنّتی عدم پیشرفت علم در کشور ما چیست و چرا در میان ما ایرانیان، علم آن جایگاهی را که باید داشته باشد ندارد».
بنده بویژه معتقدم در این زمینه، کنکاش جدّی نکرده ایم و برای خلاصی از این موانع، هیچ راهی جز شناخت جدّی این موانع نداریم. برخی از آنها به داستان ورود علم به ایران و واکنش ما در قبال آن باز می گردد و برخی مربوط به همین فلسفه هایی است که از عالم و آدم بر ذهن ما حاکم است. برای نمونه باید عرض کنم، سیاست های جاری همین دولت قبل، به رغم همه تلاشی که در توسعه دانشگاه ها داشت (و اغلب با انگیزه های بد مثل توسعه دانشگاه پیام نور برای مقابله با دانشگاه آزاد که آن وقت دستشان نبود و ....) در جهت حمایت از علم نبود. این امر و تحلیل شاید پسند مخاطب فعلی بنده نباشد، اما امیدوارم روزی در این باره تأمل بیشتری صورت گیرد.
در اینجا بحث بنده در باره دیدگاه ضعیف، نگاه مسأله دار و مشکوکی است که نسبت به علم و تقدّس آن داریم. بنده فکر می کنم، به صورت سنّتی، ما با علوم تجربی مشکل داریم. این مسأله دو قرن گذشته ماست و این داستان باید در جایی مورد بررسی قرار گیرد و روشن شود که زمانی که علوم جدید که به کشور ما وارد شد، چرا ما از آن استقبال جدّی نکردیم؟ چرا از آن حمایت درست و حسابی نکردیم و حتی سالها و دهه ها با آن از در مخالفت درآمدیم؟گاهی با اصل آن درافتادیم و گاه مظاهر آن.
روشن است که اینجا وقت و مکان پرداختن تفصیلی به آن روند نیست، اما به طور کلی، این را بپذیریم که در این باره، مشکل داریم و دلیل آن هم از یک طرف ما و از طرف دیگر این فرنگی های پدر سوخته بودند که علم را و محصولات آن که بخشی از عالم تجدّد بود، همراه با استعمار و فساد اخلاقی برای ما آوردند. نتیجه آن شد که ما به همه آن بدبین و مشکوک شدیم. یک وقتی هم که کم کم بیدار شدیم، خواستیم در مقابل آن قد برافراشته و با تکیه بر، داشت های خود، علوم سنّتی خویش را احیا کنیم. آن وقت از تجدد بد گفتیم و سخت از در مخالفت در آمدیم. گاهی با نفس تجدد برخورد می کردیم و تأکید هم می کردیم که کاری به علم نداریم، اما ته دل از این ترتیبات علم و دانش متنفر بودیم. این را نباید پنهان کنیم.
وقتی انقلاب شد، و حالا سی و شش سال از آن تاریخ گذشته، موجی از عشق و علاقه به دانش اندوزی کشور را گرفت. لااقل درک من از هجوم بچه های مردم به مدرسه ها این بود. اما با همه توسعه دانشگاهی که در بخش دولتی و خصوصی انجام شد، کار علم پیش نرفت. دست کم در حدّی که انتظار می رفت نشد. بخشی از دلایل آن سنّتی و قدیمی و بخشی هم به سیاست های جاری باز می گشت. چیزی که نیاز به کاویدن جدّی دارد.
در اینجا، همان نکته اساسی بود، و آن این که ما اصولاً و به رغم تأکیدی که در دینمان هست، دانش را جدی نمی گیریم، و در مقابل، از نوعی تفکر فلسفی یا شبه فلسفی (و حتی می توانم بگویم سلفی است) حمایت می کنیم که در چهارچوب آن علم تجربی و آنچه از غرب می آید، باید تحقیر شود. این علم بخشی از تجددی است که ما بر خود فرض کرده ایم زیر بار آن نرویم. علاوه بر این، در این فلسفه، علم تجربی رتبه پایینی دارد یا دست کم نگره ای حاکم بر اطراف آن است که انگیزه جستجو و یافتن روشهای پیشرفت علمی را در میان ما نابود می کند. به عبارت دیگر، ما یا بخشی از ما، همچنان در میان پارادایمی از چهارچوب علم گرفتاریم که حاضر به قبول انقلاب در ارکان آن لحاظ نشده است. ما زیر بار انقلاب علمی نرفتیم و به خاطر این که این انقلاب در غرب اتفاق افتاده بود، علوم تجربی را بخشی از غرب بی دین لائیک دانسته و با آن مخالف کردیم. همین دیشب، این که در برنامه خندوانه، یک متخصص طبّ سنتی را می آوریم که ساعتی وقت مردم را گرفته است تا انواع و اقسام گرمی، سردی، رطوبت و مزخرفات دیگر از این قبیل را به عنوان پزشکی به ما بگوید، پیدا است که تا چه اندازه در پارادایم های یونانی و سینایی قدیم مانده ایم و هنوز این امور برایمان تقدس دارد.
چند روز قبل، یک گفتگوی حد اقل دو ساعته با شماری از دوستان در همین زمینه داشتیم. باور من این بود که این نگره فلسفی یِ ضدّ تجدّد که ما داریم، هم نوع سلطنتی ـ نصری آن و هم نوع انقلابی ـ فردیدی آن، یکی از آسیب های جدّی را به ما زده است. ما این نگاه را در کشور در حجم و مساحتی گسترده حاکم کردیم. من می دانم که دکتر نصر خود در دانشگاه آریامهر و شریف بعدی، نقش مهمی در علم جدید داشت، اما این که اساس این تفکر، آن قدسیّتی را که باید به علم بدهد نمی دهد، و همه اش از تحمیل تفکّر مدرن به عنوان یک نکته منفی و غیر قدسی یاد می کند، و قدرت تکفیک جنبه های مثبت و منفی آن را هم ندارد ـ و همین خود بر کل اثر منفی می گذارد ـ از دلایل اصلی نکته ای است که عرض می کنم.
در طول این سی و اندی سال، این تفکر همچنان بر ما سایه افکنده و البته مربوط به این سه چهار دهه هم نیست، و ریشه به دوره قاجار می برد. این امر اختصاص به خط چپ و راست هم ندارد.
همین چند روز پیش آقای حجاریان علیه دانشکده علوم و فنون، از دانشکده های وابسته به دانشگاه تهران که به نظرم یکی از بهترین کارهای انجام شده در دانشگاه تهران در دوره ریاست آقای رهبر و دولت احمدی نژاد است، و در آن نزدیک به چهل رشته جدید علمی ایجاد شده، صحبت کرد و آن را صرفاً بر اساس تمایلات سیاسی آن دولت و آوردن استادان وابسته، تحلیل کرد. کاری کاملاً غیر منصفانه و غیر علمی که سیاسی صرف است.
این نگاه منفی به رشته های علمی جدید که در دنیا معمول است، و البته ممکن است همه آنها به نتیجه نرسد، اما حرکت در آن سمت، حرکت به سمت علم جدید ترکیبی و بین رشته ای است، نشان از همان شاخص ضدّ تجدّد دارد که حتی در بین آدم هایی مثل حجاریان هم هست.
امروز، خوشبختانه یک نمونه جالبی از حوالی سال 1253 ق (1838 م / 1216 ش) پیدا کردم.
دوره قاجاری، عصری که به نظرم برای اولین بار علم تجربی به کشور آمد، و به خصوص در دوره ناصری، با استقبال مواجه شد، آن هم زمانی که هنوز دانشمندان سنّتی سیطره بر دانش علوم تجربی داشتند و سخت با آن مقابله می کردند و تا حدود زیادی کار را پیش برد، برای ما از نظر مدخل تاریخ علم جدید بسیار اهمیت دارد؛ اما در همان دوره هم نگاه های ضد تجدد، و از جمله همین مثالی که خواهم زد، بسیار جالب و منحصر به فرد است.
یک شاهزاده برجسته قاجاری به نام کیکاووس میرزا فرزند فتحعلی شاه، که خود سالها حاکم قم بوده و دستی به علم و دانش هم دارد و حتی در پزشکی هم اظهار نظرهایی می کند، در سال 1253 عازم حج شده و شرحی از عتبات و راه عراق به شام از سمت فرات و در واقع حیطه قدرت دولت عثمانی بدست می دهد. مسافران این راهها اغلب در عثمانی مظاهری از تغییرات جدید ایجاد شده در عالم تمدن را مشاهده می کردند.
می دانیم که در آن روزگار، مصر، از چنگ عثمانی ها درآمد و محمدعلی پاشا آنجا را تصرف کرد و سالها با عثمانی ها جنگید تا بالاخره مرز میان آنان توسط دولتین روس و انگلیس تعیین شد.
یک نقطه مرزی میان آن دو دولت، یعنی عثمانی و مصر محمدعلی پاشا، در نزدیکی شهر حلب، و در روستایی به نام قرانطین بود که کیکاووس میرزا از آن عبور کرده و شرحی از آن بدست داده است.
در باره نام گذاری این روستا به قرانطین، نکته جالبی را بیان می کند که مصداق بسیار جالبی از بحث ماست. این که چطور ما از نخستین روزها، وقتی از فرنگی بدمان می آمد، از تجدّد متنفّر بودیم و نمی خواستیم شکل دیگران شویم؛ آن وقت راه علم را هم سد کردیم و این دو را با یکدیگر خلط کرده و در نتیجه علم را در مسیری پر سنگلاخ انداختیم، به طوری که علم برای هر تغییر و پیشرفت باید از خود دفاع کند و ثابت کند که نمی خواهد به بشریّت و اسلامیّت خیانت بورزد.
قرانطین، یا همان قرنطینه، فضایی است که فرنگی ها در مقابله با وبا و طاعون در ایستگاه های مرزی، یعنی محل ورود و خروج مسافران ایجاد می کردند. در این ایستگاه، هر مسافری باید بین هفت تا ده روز می ماند، از نظر پزشکی چک می شد، تمام لباس و وسائلش با مواد ضد عفونی، بخور داده می شد و سپس، اگر حکیم تایید می کرد، وارد مملکت جدید می شد. بدین ترتیب ریشه طاعون و وبا که یک بیماری واگیردار بود، به تدریج کنده شد. خاطرمان هست که تا این اواخر طالبان، با زدن واکسن فلج اطفال در افغانستان مخالفت کرده و آن را مقابله با خواست الهی تفسیر می کردند.
کیکاووس میرزا پس از شرح این نکته، می نویسد، محمد علی پاشا هم در این زمینه از فرنگی ها تقلید کرده و این نقطه را که قرانطین نامیده شده، به تقلید از آنان ایجاد کرده تا مسافران در آنجا چک شوند.
آنچه جالب است قضاوت خود اوست که معتقد است ما با انجام این قبیل کارها، اصالت های خود را از دست داده، دست به دامن تشبه به فرنگی شده، بر اساس حدیث زاغ و کبک، راه رفتن خودمان را هم فراموش کرده ایم. وی این را مصداق روشن «خسر الدنیا و الاخره»‌ دانسته و آن را رویّه ای می داند که سبب شده است «قوانین کفر» بر ما حاکم شود.
مرور بر عبارت وی جالب است:
«قرانطین که مذکور شد به اصطلاح انگلیس‏ها، محلّ نگاه داشتن است، چون از طاعون و وبا بسیار مخوفند، در سر حدّ خود قرانطین قرار داده‏اند که هر کسی که بخواهد به مملکت آن‏ها رود، هفت روز در آن مکان نگاه می‏دارند، و بعضی را بخور می‏دهند. بعد از اطمینان مرخص می‏کنند، و مأذونند که بروند، بایست که نوشته‏ای از بزرگ آن جا و حکیم گرفته شود که جای دیگر ممانعت نکنند، و محمدعلی پاشا هم اقتباس از آن‏ها نموده، همین قرار را داده است. اختصاص اقتباس به آن هم ندارد. حال متداول است که قاعده آباء و اجداد را باطل نموده و ترک کرده ‏اند، و پیرو خارجی مذهب شده، قانون خود را از دست داده، عاری و بری از مطلب شده‏ اند، و مبتدی در قوانین کفرند. در نهایت پختگی به اعتقاد خودشان، ولیکن بی‏خبرانند که در ورطه خامی غوطه ‏ورند و آلت مضحکه خارج و داخل گشته‏ اند. مصرع: «زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست». کما قال الله تعالی: خسر الدنیا و الاخرة ذلک هو الخسران المبین.
خلاصه در آن سر حد، بعد از انقضای هفت روز، و صحّت حکیم، و دادن برات آزادی، نفری یک قاضی که عبارت از بیست قروش که رایج ایران چهار هزار دینار باشد، می‏گیرند، به جهت مصارف آن سر حد و عملجات آن. این وجه گرفتن هم وجهی ندارد به جز اقتباس از فرنگی، به اقرار و قراداد خودشان».

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 445018

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 22
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۷:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
    21 1
    شما علوم‌تجربی رو فرمودید در رتبه پایینی قرادارد علوم انسانی چه بگوید که‌ هنوزدر مرحله جنینی است
  • امير حسين اقاكثيري RO ۰۱:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    12 0
    استاد عزيز: انچه البته به جايي نرسد فرياد است
  • هموطن A1 ۰۳:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    6 0
    صحبتهای شما نشان از تعصبات کورکورانه عده ای است که به نام ... چه بلاها که سر مردم نیاورده اند مثال طالبان شما مصداق آن است و البته اعمال داعش . واقعا نگران کشورهای مسلمان نشین هستم که چه عاقبتی در انتظار آنهاست به نظرم دیگه نیازی نیست کشورهای قدرتمند برای نابودی این قسمت از دنیا نقشه بکشند چون خودم نادانسته این خدمت را برای آنها انجام میدیم.
  • بی نام RO ۰۴:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    7 0
    سلام براستادجعفریان مثل همیشه ازمطالب شما مستفید میشویم خداوندتبارک وتعالی ان وجودعزیز راحفظ کناد
  • بی نام RO ۰۵:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    0 5
    حرف اتان مقبول است. باید ریشه های تاریخی و اجتماعی را همه جانبه بررسی کرد و از این ایستگاه گذشت. البته یادمان نرود آنها هم که علوم غربی را آموختند مظلوم نبودند و به شدت با سنتی ها درگیر شدند و علم را به فضای سیاسی کشاندند. امام راحل همان اوائل انقلاب حرف خوبی زدند و این معضل را به خوبی دریافته بودند. برای همین پیشنهاد پیوند حوزه و دانشگاه را دادند. سنت و مدرنیته در یک جنگ مزمن به سر می برند و هیچکدام حاضر نیست به سخن طرف مقابل گوش دهد. از اینها که بگذریم باید بگویم که واقعا صبر ایوب دارید که می نشینید و همچو برنامه هایی را تماشا می کنید.
  • بی نام A1 ۰۵:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    3 12
    چناب جعفریان دغدغه ونگرانی اصلی روحانیت از بسط علوم تجربی در زمان قاجار ترس از رواج بیدینی در کشور بود چون یک شخص کم سواد هیچوقت مبدا و معاد را به زیر سوال نمی برد یا در صورت انجام قادر به ارائه استدلال متینی نیست ولی اگر همان شخص به دبیرستان برود در درس شیمی تحت عنوان اصل بقا ماده میخواند که ماده نه از بین میرود و نه خلق میشود. حالا بیا و درستش کن شما با این استدلالات بظاهر موجه دارید اخرت مسلمین را از دستشان میگیرید
    • بی نام A1 ۰۹:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
      3 3
      برادر بی نام شما همچنان در عصر قاجار به سر می بری. یاد نفرت ... از آموزش دختران و فراگیری شیمی افتادم.
    • بی نام IR ۱۴:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
      2 5
      با اینکه اقای جعفریان روحانی هستند ولی دغدغه ایشان بیشتر شبیه روشنفکرانی از قماش .... است ایشان بعنوان یک تاریخ دان بهتر از هرکس میدانند چرا سر شیخ فضل الله به بالای دار رفت شیخ شهید فریاد بر میاورد که اموزش زبان خارجه در مدارس حرام است اموزش شیمی و فیزیک حرام وموجب رواج بیدینی است. من با نظر اقای بی نام موافقم اگر ایرانی ها بیسواد بمانند بهتر از انست که بیدین بشوند. اس اساس بیدینی در کشورهای اسلامی وخصوصا ایران چه بخواهیم و چه نخواهیم علوم تجربی غربی است
    • بی نام A1 ۲۱:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
      4 0
      اینجور که شما میگید پس ایراد از دین است درست میگم؟ وگرنه که همین علوم باعث شده شما باسواد بشی و اینج چیز بنویسی. یا شوخیت گرفته یا سرکارمون گذاشتین که هر دوش یکیه. اونایی که منفی گذاشتن الکی حرص خوردن.
  • بی نام A1 ۰۵:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    8 0
    مشکل ما اینست که فکر می کنیم خیلی می دانیم ودیگران در جهلند این درتمام ایرانیها هست وخیلی خوفناک است
  • یک هیات علمی A1 ۰۶:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    6 2
    با سلام استاد عزیز متاسفانه دانشکده علوم و فنون دانشگاه تهران جایگاه علم نوین نیست بلکه اکثر اساتید ایشان آقازاده هستند با رزومه متوسط. آقازاده ها را به دانشگاه راه نمی دادند گفتند خودمان دانشگاه می زنیم. یک تحقیق ساده این حقیقت را آشکار می کند.
    • بی نام A1 ۱۸:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۳
      0 0
      با سلام اگر یک هیات علمی هستید و اهل تحقیق و پژوهش چه زیبا بود نتیجه این تحقیق خود را هم صریحتر بیان ميفرموديد که از حدود هشتاد عضو هیات علمی این دانشکده چند نفر آقازاده و با رزومه متوسط هستند؟ از آن دست آقازاده ها و حتی با منطق شما آقازاده های بسیار مشهورتر به همان نسبتی که در این دانشکده هست در تمام دانشکده های دانشگاه تهران و دانشگاههای تهران هستند از حقوق و علوم سیاسی تا فنی و مطالعت جهان و علوم اجتماعی و ... این هم بقول شما با یک تحقیق ساده مشخص می شود
  • بی نام IR ۰۶:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    2 2
    دین به علم نظر می کند و آن را توصیه می کند که شناخت "واقعیت" است و اساس آن هم "تجربه" و نه "تخیل"؛ فلسفه متاسفانه در جایگاه دین نشسته است و شده است سخنگوی دین؛ این فلسفه جایگاهش "ذهن" است و "تخیل" که لزوماً نسبتی با "واقعیت" ندارد. تار و پود نظام فرهنگی فعلی ما مبتنی بر فلسفه است که باید از آن جدا شد تا با "واقعیت" مواجه گردید. جدا شدن از فلسفه به معنی بی دینی نیست که اساساً فلسفه، دین نیست. نگاه "ذهنی" به مسائل، آبشخور فلسفی دارد. از نظر "فیلسوف" می توان نشست و فهمید و دیگران را تحلیل کرد و حرف غیرارزشمند و ذهنی زد؛ اما با یک جستجوی ساده به کلام امیرالمومنین سلام الله علیه در باب تجربه نظری خریدارانه بیندازید؛ تفاوت از زمین تا آسمان است؛ این بار هم کلام علی را گوش نکردیم...
  • بی نام IR ۰۶:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    3 0
    با سلام به استاد. مشکل در این است که ما زیست علمی نداریم. اساتید علوم دقیقه ما در حال قبض و بسط علوم ... هستند و اینجا و انجا به ارایه مطلب مشغول. اساتید دانشگاهی ما به انچه اموخته‌اند و تدریس می‌کنند، باور ندارند. به همین دلیل پزشک محترم، در مورد طب سنتی ارایه طریق می‌فرماید و ... . ما به علم باور نداریم.
  • بی نام GB ۰۹:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    3 1
    یه سئوال: شما برای چی خواهان چنین چیزی همین پیشرفت علم یا هرچی هستید؟ چرا باید کسی یا چیزی دنبال این چیز باشه؟ بعید میدونم پاسخ قانع کننده ای داشته باشید.
  • نمازی A1 ۱۲:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    2 0
    استاد مطبب بسیار عالی نصرسلطنتی فردیدانقلابی عالی بود
  • محمد دانشجو AU ۱۲:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    2 0
    خیلی جالب هست که یک روحانی این حرفها رو زده جناب جعفریان به نظر شما نقش خود روحانیت در زمان قاجار و همین الان حتی این وسط چی بوده و هست؟ این واژه "ما" رو چندین بار تکرار کردید که "ما با علوم تجربی مشکل داریم" بدون اینکه دقیقا مشخص کنید منظورتون دقیقا چه کسانی هستند؟ روحانیت؟ دربار؟ عموم مردم؟ فکر میکنم جواب به این سوال تا حد زیادی مساله رو روشن میکنه.
    • ناشناس A1 ۱۸:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
      3 0
      جناب جعفریان ،از خود شما میپرسم در گذشته های نه چندان دور چه کسانی با تاسیس مدارس مخالفت میکردند ؟
  • علی دانشور کیان IR ۱۲:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    1 1
    دیدگاهت ای رسول جعفری ............. درخور صد آفرین و به به است بین تو با آنچه بر دانش رود ...........صد هزاران سال خورشیدی،ره است تاج زرین بر سر دانشگهی ..........که "رسول"ما در آن دانشگه است حضرت استاددکتر جعفریان عزیز،همواره آثارتان خواندنی است به ویژه مطالب منتشر شونده در سایت خبرآنلاین اعلی الله مقامه و مقام مخاطبیه.خداوند حافظ شما خداوند حافظ دانشگاه تهران و خداوند حافظ ایران اسلامی باد.آمین
  • دانشگاهی A1 ۱۵:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    0 0
    جناب استاد جعفریان بهتر است یک نظری به مقاله «بر سر علم اسلامی چه آمده؟» دکتر نصر بیاندازید.
  • بی نام RO ۱۵:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
    1 1
    چون می دانم استادبعضا نظرات را می بینند به عنوان یک دانشجوی دکترا و کارشناس ارشد دولت می گم در دولتها ما اصلا دانش دخلی به کار ندارد چرا چون مدیریت تخصصی نیست علاوه بر ان چون استخدام هم ربط به تخصص نداره کارشناسا معمولا بی سواد اند از طرف دیگه دانشجو هم مطمنه کارش ربطی به تخصص نداره درس نمیخونه سیکل باطلی از عدم اهتمام به علم که همواره عقیم می ماند فقط جاهایی که گروهی زا انگیزه ای خاص کار علمی میکنند کار پیش میره علاوه براین بلای نفت که خود ماجرای مفصلیه مسیله فقط بنیانهای فکری نیست روشهای مدیریت انسانها هم مهمند
  • بی نام A1 ۱۴:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۰
    2 0
    بدم میاد دکتر نظرات رو تغییر میده یا کم و زیاد میکنه و میذاره.... خوب دوست نداری نذارشون ؛ این چه کاریه؟