محمد اکبری: روزهای آینده می تواند روزهای سرنوشت سازی برای برجام باشد. توپ برجام پس از یک رفت و برگشت به کنگره، اکنون در زمین ترامپ است. ترامپ تلاش بسیاری کرد تا اجماعی جهانی بوجود بیاورد و با پشتیبانی دیگر بازیگران موثر در برجام، آن را لغو کند و پروسه انزوای ایران را تکمیل کند. تلاشی که شامل مطرح کردن نفوذ منطقه ای ایران تا اصابت موشک یمنی به عربستان و نسبت دادن آن به ایران می شد. اما نه تنها اجماع بین المللی شکل نگرفت حتی در بین نمایندگان جمهوری خواه و تندرو امریکا هم برنامه ای برای از بین بردن برجام شکل نگرفت. اما به نظر می رسد ترامپ بهانه جدیدی برای این روند پیدا کرده است. اعتراضاتی که در داخل ایران شکل گرفت بهانه ای شد تا ترامپ و برخی مقامات امریکایی مواضع هیجانی و ضد ایرانی نسبت به آن بگیرند. پرسش این است که آیا این اعتراضات می تواند روی برجام تاثیر بگذارد؟ در این باره با علیرضا سلطانی مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل بین المللی گفت و گو کرده ایم که در ادامه می خوانید:
در ابتدا بفرمایید به نظرتان دلیل سکوت کنگره در قبال برجام و ارجاعش به آن چه بود؟ چرا پس از شصت روزی اقدامی در این باره شکل نگرفت؟
چنان که از قبل قابل پیشبینی بود، کنگره آمریکا نمیتوانست و نمیخواست که تحول یا تغییری در موضوع برجام ایجاد کند. اینکه رئیس جمهور آمریکا هم تعیین تکلیف مسئله برجام را به کنگره سپرد، در واقع با هدف این بود که بتواند یک مقدار فشار افکار عمومی را از خود دور کند، به این دلیل که افکار عمومی آمریکا بعضا توقع و انتظار داشتند که رئیس جمهور آمریکا وعدهای که در قبال برجام داده بود، جامه عمل بپوشاند، اما چون شخص آقای ترامپ نتوانست تغییری در موضوع برجام ایجاد کند و آن را نقد کند، در نتیجه به دنبال راهحلی میگشت تا بتواند تا مدتی فشار افکار عمومی را در موضوع برجام از خود دور کند و در نتیجه مسئله را به کنگره سپرد.
همانطور که گفتم، مشخص بود که کنگره هم نمیتوانست و نمیخواست تحولی در مسئله برجام ایجاد کند و مجددا بعد از پایان مهلت قانونیای که داشت، مسئله را دوباره به کاخ سفید برگرداند، به عبارتی دیگر توپی را که ترامپ به زمین کنگره انداخته بود برای تعیین تکلیف برجام، مجددا کنگره این توپ را به زمین کاخ سفید و ترامپ برگرداند.
نکتهای که وجود دارد این است که اگر قرار بود تا چند مدت پیش تغییری از سوی دولت آمریکا در موضوع برجام ایجاد شود، شخص ترامپ و رئیس جمهور آمریکا خودش این کار را میکرد و افتخار این را به نام خودش ثبت میکرد. از نظر آنها شاید این یک افتخار محسوب شود که دولت آمریکا و شخص ترامپ به وعدهای که در دوران انتخابات و فضایی که علیه برجام بعد از به حکومت رسیدن در آمریکا ایجاد کرده بود، جامه عمل بپوشاند. واقعیتش هم این است که ترامپ تمام تلاش خود را در طول 9 ماهی که تا سپتامبر 2017 در کاخ سفید داشت، برای لغو برجام بهکار برد، اما با توجه به مستحکمبودن پایههای حقوقی برجام و پشتوانههایی که برجام در سازمان ملل متحد و شورای امنیت داشت، بهخصوص قطعنامهای که در این زمینه وجود دارد و آن را به نوعی تایید کرده و همچنین تحت تاثیر فضای بینالمللی، بهخصوص از سوی اتحادیه اروپا در حمایت از برجام، عملا ترامپ نتوانست به سیاست اعلامی خودش برای لغو برجام، جامه عمل بپوشاند. اگر میتوانست، خودش این کار را میکرد. از اینرو در 26 سپتامبر بود که آقای ترامپ مسئله را به کنگره سپرد.
آیا واقعا او توان لغو برجام را دارد؟
ترامپ در آن زمان به این نتیجه رسید که پرونده برجام را نبندد؛ به نظر می رسید او از لغو برجام ناتوان است ، از این رو سعی کرد با هدف خرید زمان و همچنین در انتظار نشستن برای تحولات بعدی و همچنین انجام رایزنیهای بینالمللی، بهخصوص با اتحادیه اروپا و در حوزه خاورمیانه بتواند یک فضای مناسبی را علیه برجام ایجاد کند تا اگر در آینده قرار شد که اقدام به لغو برجام کند، یک پشتوانه سیاسی، یک پشتوانه بینالمللی، بهخصوص از جانب اتحادیه اروپا را با خودش همراه داشته باشد؛ یا اینکه بتواند از سوی سازمان بینالمللی انرژی اتمی و همچنین سازمان ملل متحد یا اعضای شورای امنیت، سندی را پیدا کند یا به دست بیاورد تا در آن سند رأسا عدم انجام تعهدات برجامی از سوی ایران اعلام شده باشد.
هدف ترامپ چه بود؟
در واقع با سه هدف ترامپ، پرونده برجام را به کنگره احاله داد:
یکی خرید زمان و دوم اینکه بتواند با رایزنیهای بینالمللی، اتحادیه اروپا و بعضی از کشورهای دیگر را با خودش همراه کند و نکته سوم هم اینکه بتواند سندی را پیدا کند از سوی سازمان انرژی اتمی و سازمان ملل متحد و غیره که ایران به تعهدات خودش عمل نکرده و بعد با آن با یک چنین روندی بتواند به لغو برجام دست بزند. اما خود دولت آمریکا هم میدانست که کنگره نمیتواند و نمیخواهد که تحولی یا تغییری در مورد برجام ایجاد کند. الان کنگره این پرونده را به دولت آمریکا و به کاخ سفید برگردانده و آقای ترامپ هم فرصت دارد تا 17 ژانویه با پایان فرصت سه ماهه، باید یک موضعی را در قبال برجام اعلام کند.
به نظرتان فضای مناسبی بخصوص از سوی اروپایی ها ایجاد شد تا نمایندگان کنگره تحت تاثیر آن از لغو برجام دست بکشند؟ یا این به مسائل داخلی امریکا و تقابل آنها با ترامپ مربوط می شود؟
همانطور که گفتم، کنگره هم نمیتوانست تعیین تکلیفی راجع به برجام داشته باشد، چرا که به نظر میرسد کنگره اصولا با برجام موافق است، بهخصوص اینکه بخش عمدهای از نمایندگان مجلس آمریکا تحت تاثیر انتخاباتی که قرار است برگزار شود، به نوعی دنبال رأیآوری هستند و نمیخواهند با قضیه مواضع منفی که در قبال برجام اتخاذ میکنند، سبد رأی خودشان را تحت تاثیر قرار دهند.
نکته دیگر هم اینکه به هر حال کنگره آمریکا در مقایسه با کاخ سفید و دولت آمریکا از عقل جمعی بالاتری برخوردار است و به آثار مثبت و مواهب برجام واقف است و برخلاف سیاستهای هیجانی و بهنوعی حتی احساسیای که ترامپ در قبال برجام اتخاذ کرده که عمدتا هم خود ترامپ است و حتی وزیر خارجه آمریکا هم وارد این فضا نشده، به نوعی میتوان گفت که برخلاف این رویه، با عقل جمعی و با احتیاط و درایت بیشتری در قبال برجام رفتار میکنند و قطعا با توجه به تاییدیههایی که سازمانهای بینالمللی، چه سازمان بینالمللی انرژی اتمی از متعهدبودن ایران به تعهدات برجام دارند، بنابراین دست کنگره هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ حقوقی برای ایجاد تحول در برجام کاملا بسته بود، یعنی یک چیز تقریبا بدیهی و قابل پیشبینی بود که حتی تندترین سناتورها یا نمایندگان کنگره آمریکا هم علیه ایران با یک چنین سیاستی موافق نیستند. بنابراین قضیه فعلا به دولت آمریکا و کاخ سفید برگشته و دولت آمریکا باید تا 17 ژانویه سیاست جدید خودش را در این زمینه اعلام کند که حالا این سیاست چه است، جای بحث و بررسی دارد.
به نظرتان ما همچنان در فضای شکننده ای که ترامپ برای برجام بوجود آورده قرار خواهیم داشت و فضای مناسبی برای از بین بردن شرایط بغرنج آن وجود نخواهد داشت؟
باید گفت درست است که دولت آمریکا نسبت به لغو برجام، توفیق و دستاوردی در این مدت نداشت ، اما این به این معنا نبود که دولت آمریکا بیکار نشسته باشد، بلکه تلاش داشت با سیاستهای مستقیم و غیرمستقیم تا جایی که به اصول برجام و ارکان برجام ضربه نزند، برجام را از خاصیت بیندازد. در واقع دولت ترامپ به این نتیجه رسید که حال که نمیتواند برجام را لغو کند، بلکه آن را برای ایران از خاصیت بیندازد. در این راه هم بسیار تلاش کرده و در قالب مختلف و با رایزنیهای مختلف، با تهدیدهایی که نسبت به برجام شکل داد و اینکه برجام را به رسمیت نشناخت، تلاش دارد که آن را لغو کند، خود این به معنی تلاش آمریکا است برای بیخاصیتکردن برجام و به نظر میرسد که در این زمینه هم تا حد زیادی توفیق به دست آورده است. این نکتهای است که باید به آن توجه داشته باشیم، هرچند که بخش عمدهای از این تحرکات سیاسی ترامپ و کاخ سفید علیه برجام، با مواضع مثبتی که دولتهای اروپایی در قبال برجام داشتند، تا حدی خنثی شده، ولی به هر حال یک طرف مهم قضیه برجام و توافق برجام، آمریکا است و تردیدها، تهدیدهایی که دولت آمریکا بهخصوص توسط ترامپ در این یک سال گذشته وجود داشته، عملا نوعی تردید، شک، نگرانی و به نوعی پیچیدگی را در مورد برجام ایجاد کرده و باعث شده که عملا ایران نتواند از همه دستاوردهای برجام استفاده کند.
این سیاست یا سناریویی است که دولت آمریکا بهعنوان سناریوی دوم بعد از رفع برجام دنبال میکند و شاید بخشی از این هم هدفمند و آگاهانه است. در واقع دولت آمریکا با ابزار تهدید نسبت به لغو برجام دارد برجام را از خاصیت میاندازد، بدون اینکه بخواهد برخلاف برجام و تعهدات بینالمللی و حقوقی خود عمل کند. این بازیای است که به هر حال دولت آمریکا و شخص ترامپ آغاز کردهاند.
ترامپ و تیم او تلاش بسیاری برای قانع کردن اروپایی ها بخصوص انجام دادند تا آنها را در مورد برجام با خود همراه کنند. به نظرتان این عدم همراهی همچنان ادامه خواهد داشت؟
نکته ای که باید به آن اشاره کنیم و همانطور که در عرایض قبلی هم به آن اشاره کردم، بحث این است که دولت آمریکا با محولکردن قضیه کنگره، به دنبال ایجاد فرصت بینالمللی برای توجیه دولتهای اروپایی و وادارکردن آنها به همراهی با آمریکا در زمینه برجام بود. در واقع مسئله پرتاب موشک انصارالله یمن به ریاض و آن بازیای که نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل با باقیمانده موشک پرتابشده در پیش چشم روزنامهنگاران و اصحاب رسانه کرد، بخشی از آن سناریویی است که اینها به دنبال ایجاد ایرانهراسی در منطقه و برجستهکردن نقش ایران در ناامنسازی منطقه خاورمیانه دارند بازی میکنند تا اینکه بتوانند کشورهای اروپایی را بهخصوص بهصورت خاص مجاب کنند تا با سیاستهای ضدایرانی آمریکا همراهی کنند و این سیاستهایی که نهایتا منجر به لغو برجام یا حداقل آن بیخاصیتکردن بیش از پیش برجام برای ایران است و پیشبرد سیاستهایی که دولت آمریکا بر علیه ایران دارد. به هر حال این یک واقعیت است که ترامپ برجام را به رسمیت نمیشناسد و تا آخرین روزهای کاری خودش بهعنوان رئیس جمهور آمریکا سعی میکند که یا آن را لغو کند، یا آن را از خاصیت بیندازد تا به یکی از شعارهای انتخاباتی خودش عمل کرده باشد و توانسته باشد در این زمینه پاسخگوی افکار عمومی که روی این زمینه حساب کردند، باشند.
متعاقب فضای اعتراضی که در ایران شکل گرفت، ترامپ و بعضی از مقاماتش خیلی هیجانی به این موضوع واکنش نشان دادند، به نظرتان این مسئله میتواند باعث شود که بهانه ای برای لغو برجام ایجاد شود؟
اگر تا هفته پیش و تا قبل از این تحولاتی که در ایران اتفاق افتاده و بحثها و اعتراضات، بهطور قاطع میتوانستیم پیشبینی کنیم که در 17 ژانویه دولت آمریکا و شخص ترامپ، اقدام قاطعی نسبت به برجام نخواهد کرد. یعنی همان سیاست گذشته تداوم پیدا میکرد و دولت آمریکا به هر حال نمیتوانست دست به لغو برجام بزند. اما مسئلهای که وجود دارد، این است که این اعتراضات سبب شد که به نوعی دولت آمریکا نسبت به دو نکته، یکی بحث خود برجام و دوم بحث اعمال فشار بیشتر به ایران در حوزه اقتصادی مصممتر شود و به نظر میرسد که آنها فشارهای خودشان را چه با محوریت و با چه خارج از برجام بر ایران در مباحث اقتصادی بهخصوص و ایجاد محدودیتهای بیشتر اقتصادی برای ایران دنبال کند.
بنابراین دیگر بهطور قاطع نمیتوان پیشبینی کرد که مثلا در بیانیه 17 ژانویه ترامپ دیگر دولت آمریکا و شخص ترامپ تصمیمی برای لغو برجام نخواهد گرفت و همچنان این مسئله را باید یک مقدار با تردید و نگرانی دنبال کرد. به نظر میرسد که آن سناریویی که دولت آمریکا به دنبال آن بود تا بتواند بهانهای برای تشدید اقدامات ضدایرانی خودش، چه با محور برجام، چه خارج از برجام دنبال کند، برایش به دست آمده و این خیلی میتواند برای آنها مطلوب باشد. مواضعی که اینها در پیش گرفتهاند در قبال این اعتراضات و اظهار خوشحالیهایی که ترامپ به صورتهای متفاوت ابراز کرده از این مسئله، خود گواهی است بر اینکه اینها از این شرایط نهایت بهرهبرداری را خواهند برد و قرار است که ببرند. این خیلی میتواند جای نگرانی داشته باشد.
ایران چه روالی باید در پیش بگیرد؟ می توان سیاستی دنبال کرد تا هزینه های آنرا به کمترین حد رساند؟
اینکه از بروز چنین شرایطی جلوگیری کنیم که چنین فرصتی در اختیار آمریکاییها قرار نگیرد تا بخواهند سیاستهای برجامی خودشان را در قبال ایران دنبال کنند، به نظر میرسد که مصوب اصلی بروز چنین شرایطی، خود ما هستیم. ما از فرصت برجام نتوانستیم چنان که باید و شاید مخصوصا در دو حوزه استفاده کنیم ؛ یکی بهبود مناسبات خارجیمان و دوم در حوزه اقتصادی. چیزی حدود دو سال از اجرای برجام میگذرد. در طول این دو سال با توجه به سرعت تحولات بینالمللی در حوزههای اقتصادی و سیاسی میتوانست دستاوردهای بسیار بزرگی برای ایران، بهخصوص در حوزه اقتصادی به همراه بیاورد.
برجام، تحریمها و فشارهای رسمی را از سر ایران باز کرد، اما به دلیل اینکه برنامهریزی مشخص و مدونی در بهرهگیری از فرصتهای برجام نداشتیم، عملا نتوانستیم در طول این دو سال از فرصتهای آن استفاده کنیم، بهخصوص برای بهبود شرایط اقتصادی. برجام از جانب ایران فاقد پیوستهای اقتصادی، پیوست سیاست داخلی، پیوست سیاست خارجی در دو حوزه بینالمللی و منطقهای بود و نبود این پیوستها باعث شد که عملا در دو سال گذشته نهتنها به لحاظ اقتصادی ایران بهرهای از برجام نبرد، بلکه به نوعی ایران همچنان گرفتار چالشهای اقتصادی باقی بماند. اگر در حوزه داخلی یک اتحاد و انسجام سیاسی و ملی حول محور برجام شکل میگرفت و این پیام به دنیا ابلاغ میشد و این اعلام میشد که همه ایرانیان و همه طیفهای سیاسی و همه گروهها در حاکمیت از برجام حمایت کرده و قصد دارد ساختار اقتصادی و ساختار سیاستهای اقتصادی خودش را بازتعریف کنند، این میتوانست خیلی سریع در بازگشت اقتصاد جهانی به اقتصاد ایران موثر شود و به نوعی زمینه همکاری، گسترش و تشدید همکاریهای اقتصادی، جلب سرمایهگذاریهای خارجی و رفع سریعتر خیلی از معضلات و محدودیتهایی که در دوران تحریم همچنان پابرجاست کمک کند و چرخهای اقتصادی ایران را با سرعت بیشتری به حرکت دربیاورد.
اگر ما دارای یک پیوست خارجی، سیاست خارجی برای اجرای برجام بودیم و با بهرهگیری از فرصت برجام به بهبود هرچه بهتر مناسبات بینالمللی و منطقهای خودمان با خیلی از کشورها میپرداختیم و فضای بینالمللی و منطقهای را برای خودمان مناسبتر میکردیم و چالشهایی که امروزه ایران، چه در حوزه بینالملل، بهخصوص در قبال آمریکا و همچنین در منطقه روبروست، وجود نداشت، الان یک فضای بهتر و مناسبتری به وجود میآمد تا سریعتر و بهتر مشکلات و چالشهای اقتصادی ناشی از دوران تحریم را حل کنیم و چرخهای اقتصادی را به حرکت دربیاوریم و اقتصاد به وضعیت بهتری وارد میشد، معضلاتی مثل بیکاری، تورم، گرانی، پایینبودن قدرت خرید مردم از بین میرفت و در واقع زمینهای برای بروز اعتراضات و چالشهای سیاسی که در روزهای اخیر شاهد آن هستیم، به وجود نمیآمد.
خلاصه کلام اینکه این شرایطی که امروزه ما گرفتار آن هستیم، ناشی از عدم بهرهگیری از فرصتها و ظرفیتهای برجام، بهخصوص در حوزه اقتصادی است. این عدم بهرهگیری هم باعث این شده که نارضایتیها در حوزه اقتصادی به دلیل عدم توفیق در حل مسائل و چالشهای اقتصادی بهوجود بیاید و هم اینکه باید در انتظار بود که فشارهای خارجی بهخصوص از جانب آمریکا و سایر قدرتها و همچنین چالشهای منطقهای علیه ایران در این زمینه تشدید شود که این یک هشداری است برای دولتمردان ما که باید از این پس تدبیر بیشتر، با وحدت ملی بیشتر، با انسجام بیشتر میان جناحها، میان گروههای سیاسی فعال در حوزه حاکمیت و با اعتماد متقابل میان دولت و ملت، این دوره پرچالش و پرهزینه و سخت طی شود تا شرایط به حالت عادی برگردد. هنوز هم دیر نشده و ما باید از فرصت برجام استفاده کنیم؛ اولا برجام را با چنگ و دندان و با تمام توان حفظ کنیم تا بهانهای برای گسترش فشارها علیه ایران در حوزه خارجی و اقتصادی و سیاسی به وجود نیاید و در کنار حفظ برجام سعی کنیم از فرصتهای آن در حوزههای سیاسی، اقتصادی بهرهبرداری کنیم و با یک اجماع ملی، با یک وحدت نظر ملی به فکر حل مسائل و چالشهای اقتصادی و نهایتا ایجاد رضایتمندی اجتماعی باشیم.
52312
نظر شما