۰ نفر
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۰

«خبرجنوب» نوشت: در حوادث طبیعی همچون سیل و زلزله و سوانحی همچون تصادفات، آتش سوزی، سقوط از ارتفاع و ... که زندگی مردم دچار تغییر و نابسامانی و دستخوش نابودی می شود، بزرگمردانی در عرصه امداد و نجات در کمال تهور و بی باکی و سرشار از احساس نوع دوستی به یاری آسیب دیدگان می شتابند و با تمام قلب خود، برای دورکردن مردم از خطرهای احتمالی و نجات جان آنان تلاش می کنند.

آن ها با اقدامات به موقع خود، مرهمي بر زخم آنها نهاده و تسكيني بر آلام آسيب ديدگان اين گونه سوانح باشند به نحوي كه گاهي در اين مسير، خود دچار خطراتي مي شوند. در اين ميان نقش امدادگران جاده اي و كوهستان جمعيت هلال احمر بي بديل است. .دلیرمردانی که در زمان بروز انواع حوادث طبیعی و غیر مترقبه،سر صحنه حاضر می شوند و برای حادثهدیدگان،از جان مایه می گذارند و دلسوزانه عملیات نجات جان آنها را برعهده می گیرند و تا رساندن آنها به مراکز درمانی و اطمینان از وضعیت سلامتی حادثه دیده از پای نمی نشینند.
به بهانه 18 ارديبهشت روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر، «خبرجنوب» با تني چند از امدادگران جاده اي و كوهستان جمعيت هلال احمر فارس در قالب بيان خاطرات تلخ و شيرين به گفت وگو نشسته كه از نظر خوانندگان مي گذرد.
ماشاءا... گل سرخي
امدادگر كوهستان شيراز با 6 سال سابقه خدمت
6 سال است كه امدادگر جمعيت هلال احمر است ، 2 سال به عنوان امدادگر جاده خدمت كرده است و 4 سال نيز به عنوان امدادگر كوهستان فعاليت مي كند. پيداكردن پيكر جوان 20 ساله اي در كوه هاي بند بهمن كوار به عنوان تلخ ترين خاطره ام است. به ما اعلام كردند كه در جست و جوي جوان 20 ساله اي باشيم اين فرد به دليل اختلاف با برادر خود با هدف خودكشي به ارتفاعات كوه هاي بند بهمن رفته بود. وقتي ما رسيديم كه شب شده بود و به دليل تاريكي شب و جنگلي بودن كوه ها، كاري از پيش نبرديم و در
جست و جوي آن جوان بوديم. دو روز طول كشيد كه با كمك سگ هاي تجسس جمعيت هلال احمر توانستيم پيكر خشك شده و بي جان جوان كه خود را از درخت بادام كوهي بالاي كوه حلق آويز كرده بود ، پيدا كرديم. جسد وي را تحويل خانواده اش داديم، شرايط براي ما امدادگران خيلي سخت بود كه پس از 2 روز تلاش شبانه روزي بايد جسد بي جان اين جوان با آن وضعيت را تحويل خانواده اش مي داديم و اين لحظه خيلي براي ما تلخ و ناگوار
بود. يكي از خاطرات شيرين من به عنوان يك امدادگر كوهستان، نجات يك جوان مارزده در ارتفاعات كوه بود كه با هدف يافتن عسل كوهي به ارتفاعات كوه رفته بود و در آنجا دچار مارگزيدگي شده بود. ساعت 9 صبح بود كه كشيك پايگاه دراك به ما خبر داد كه اين حادثه براي يك جوان روي داده است. با آمبولانس به محل اعزام شديم. كوه مملو از صخره و دره بود و دسترسي به آن نقطه بسيار سخت بود. قرار شد هلي كوپتر امدادي به محل اعزام شود كه با وجود وضعيت موجود ميسر نشد و ما با سختي تمام به محل اعزام شديم و جوان 110 كيلويي كه دچار مارگزيدگي شده بود را به سختي فراوان به پايين كوه آورديم و به بيمارستان رسانديم. در نهايت نجات جان او براي ما شيرين ترين خاطره
را رقم زد.

محمدحسن جوكار تنگ كرمي
امدادگر پايگاه جاده اي شهرستان فسا با 6 سال سابقه خدمت
خاطره تلخ من از يكي از عمليات امداد جاده اي است كه در 25 كيلومتري محور فسا- داراب روبه روي امامزاده سيدشمس الدين (ع) اتفاق افتاد.
در اين حادثه، يك پژو 405 واژگون شده بود كه از سه سرنشين آن، پدر و مادر سالم بودند اما دختر 3 سالهشان بر اثر اين سانحه به طرز وحشتناكي نيمي از صورت خود را از دست داده و فوت شده بود.خارج كردن اين دختربچه از خودرو و قراردادن وي درون كيسه جسد برايم خيلي سخت و دردآور بود و ديدن پدر و مادر اين كودك در شرايط موجود، لحظات سختي را براي ما امدادگران رقم زد كه وصف ناشدني بود و در نهايت جسد دختر 3 ساله را تحويل شهرداري داديم.
خاطره شيرين من نيز بر مي گردد به نجات يك خانواده كه در رودخانه اي در روستاي صحرارود شهرستان فسا گرفتار شده بودند. پس از اتمام عمليات نجات، دختر 5 ساله اين خانواده با نگاه و لبخند شيرين و صداي كودكانه خود، رو به ما امدادگران كرد و گفت: «ممنون عمو.» گفتن اين جمله، خستگي را از تن امدادگران به در برد و سختي كار را فراموش كردند.

محمدعلي زارع
نجاتگر جاده اي با 18 سال سابقه خدمت
تلخ ترين خاطره من مربوط به امدادرساني به مردم در حادثه زلزله بم مي شود. من 29 روز در آنجا خدمت كردم. در آن روزها شرايط بحراني در شهر بم وجود داشت و ما امدادگران هر روز شاهد شرايط وخيم مردم بم بوديم كه در زير آوار، زنان و كودكان و مردان را بيرون مي كشيديم. مسئوليت ما، امدادگران خاكسپاري و ضد عفوني كردن اجساد بود كه برايمان خاطره تلخي را رقم زد.
يكي از خاطرات تلخ من در حادثه بم، ديدن مردي حدوداً 45 ساله بود كه به قبرستان محل دفن اجساد بر سر مزار دختر 11 ساله اش آمده بود و لباس ها، عروسك ها و وسايل مدرسه دخترش را روي قبر فرزندش گذاشته بود ضجه مي زد.
ديدن اين صحنه، دل ما را بسيار آزرد كه قابل توصيف نيست . اين صحنه در طول 18 سال خدمت من به عنوان نجاتگر هلال احمر، بسيار دردناك بود.از خاطرات شيرينم نيز مي توانم به عمليات نجات جاده اي افراد اشاره كنم كه پس از اتمام عمليات، خوشحالي خانواده هاي آن ها براي ما شيرين ترين لحظه ها را رقم مي زند.

 

48

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 662847

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 0 =