دیروز، روز غم انگیزی بود، در کنار دریاچه پارک کاترین در سنت پترزبورگ نه از پلاستیک خبری بود و نه پرندگان از انسانها میترسیدند. تصور اینکه آبی باشد و در آن پلاستیکی و آشغالی نباشد برایم سخت است. دیدن این همه بچه اردک در کنار مادرشان باز هم ناراحت کننده است. حیف نیست آنها به جای آنکه بیخاصیت روی آب شناور باشند، به سیخ کشیده و سرخ شوند؟ همهاش فکر میکردم دریاچه های خودمان پر هستند از رنگ و تنوع. از پلاستیک اشی مشی گرفته تا انواع بطریهای آب و نوشابه و هر چه تصور کنید. اینجا خیلی خسته کننده بود. یا آب بود یا پرنده. خیلی دلتنگ بودم، دیروز.
اما تعجب دیگر من این بود که ایرانیها بیشترین بازدید کننده خارجی از کاخ بودند. آدم یا روسی میشنید یا فارسی. بهندرت از ملیتهای دیگر توریست بود. گفتم کاش این ایرانیها لااقل به روسها یاد بدهند که چگونه طبیعتشان را رنگارنگ کنند. خوشحالم که هزاران هزار از آنها میآیند و اصلا تحت تاثیر فرهنگ خارجی قرار نمیگیرند. ایران میآیند و همچنان طبیعت را خانه خود میدانند و آن را پر میکنند از همه آنچه در انبارهایشان و سطل زباله اشان وجود دارد.
نظر شما