محمدعلی هژبری


در حالى‌که در دوره جنگ سرد امنیت، عمدتاً با ماهیت نظامى و قدرت سخت‌افزارى مورد ارزیابى و مطالعه قرار مى‌گرفت، پس از فروپاشى شوروى، ماهیتِ اقتصادىِ امنیت، بیش‌تر مطرح گردید. در این مقطع، فقرِ اقتصادى، توسعه‌نیافتگى و فقدانِ رفاهِ ملى به‌عنوانِ عواملِ تهدید امنیت، مطرح شد. به موازاتِ آن، توسعه اقتصادى و اجتماعى و رفاه عمومى مساوى با امنیت ملى تلقى گردید.

تئوريهاي جديدِ مطالعاتِ امنيتي، مانندِ مکتبِ کُپنهاگ، معتقدند: اگر دولتي نتواند اميد به زندگي را در بين شهروندان تامين و تضمين کند، و امنيت اقتصادي و زيست محيطي را تامين ننمايد، فاقدِ هر گونه امنيت ملي است. باري بوزان به عنوان نماينده اصلي مکتب کپنهاگ معتقد است که امنيت، ديگر مفهوم سنتي خود را که در چارچوب مدلِ وستفاليايي بود، از دست داده است.

علی رغم تایید این مطالب، باید گفت هر چند تاکیدِ مباحث امنیتی به سَمتِ امنیتِ چند بُعدی رفته و مکتب کُپنهاگ بهتر می تواند مسائل امنیتی جهان را تحلیل و تبیین کند، اما افزایشِ تنش ها میان نیروهای منطقه ای خاورمیانه با محوریت اسرائیل، عربستان، ایران و ترکیه، گروههای تکفیری و قطب بندیهای مختلف(حامیان و مخالفان سوریه یا داعش) تاییدی بر وضعیتِ خاکستریِ امنیت در خاورمیانه است و نشانگر آن است که قدرت طلبی و امنیت شناسی کشورهای منطقه، هنوز هم متاثر از ایده های رئالیستی(مکتب واقع گرایی) نسبت به مفهوم قدرت و امنیت است.

با توجه به وجودِ تَصلُّب مرزها، هویتها و قومیتها در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه، مولفه های اصلی رئالیسم،یعنی توازن قوا و بازدارندگی بهتر میتواند شرایط این منطقه را تحلیل و تبیین کند. نگارنده بر این باور است" حتی ایدئالیست ترین کشور و گروه خارجی هم در خاورمیانه، رئالیستی رفتار می کند." اروپایی که از مباحث حزبی فراتر رفته و به وجودِ احزاب سبز و گروههای حامی حیوانات اهلی و وحشی،افتخار میکند، در خاورمیانه دَم از تروریسم و مبارزه و توازن قدرت و تسلیحات و ... میزند.

از این رو از منظر رئالیسم، تلاش می‌کنیم وضعیت موجود را تحلیل کنیم: 

با این پیش فرض، آسانتر می توان به تحلیلِ شلیکِ موشکهایِ ذوالفقار، از کُردستان و کرمانشاه به سمت دیرالزور (محل تجمع فرماندهان داعش) و تاثیر و تاثرات آن پرداخت.

سوال اصلی این است، کشورهای منطقه، چگونه فکر میکنند؟شلیک موشکهای ایرانی چه تاثیراتی بر منطقه خواهد گذاشت؟
نظر نگارنده بر این است که برای پاسخ به این سوال، باید کلیدواژه های معمای امنیت، موازنه قدرت و وحشت و بازدارندگی را در نظر داشته باشیم.

همانطور که گفته شد، خاورمیانه از قابلیت بالایی در برداشت هایِ منفی نسبت به توسعه و تقویت توانِ نظامی رقبا، برخوردار است.
از این رو اسرائیل و عربستان و برخی از کشورهای عربی، با توجه به ادله آشکاری چون تعارضات ایدئولوژیک (اسلام شیعی در مقابل اسلام وهابی/ صهیونیسم در مقابل اسلام شیعی ) و منفعتیِ ایران و عربستان و برخی از کشورهای دیگر(مانند جنگ نیابتی در عراق، سوریه و یمن) و نگاه منفی نسبت به فعالیتهای هسته ای و موشکی، به قدرت یابی ایران به دیده ناامنی خود می نگرند.(شکل گیری معمای امنیت)

معمای امنیت، اصطلاحی است در روابط بین‌الملل، به موقعیتی اشاره می‌کند که در آن اقداماتِ یک دولت، در جهتِ افزایش امنیت خود، از جمله افزایش قدرت نظامی، می‌تواند به اقدامات مشابهی از سوی دیگر دولت‌ها، به عنوانِ پاسخ منجر شود. در نتیجه، این امر مُنجر به تولید و افزایشِ تنش‌ها و همچنین ایجاد درگیری، خواهد شد؛ در حالی که هیج یک از دولت‌ها واقعاً خواستار آن نبوده‌اند.

شلیک موشکهای ایرانی در اولین فرصت، خود را در رقابتها و خرید تسلیحاتی از سوی کشورهای عربی، تلاش برای تقویت گُنبد آهنین اسرائیل توسط آمریکا، تشدیدِ سیاستهایِ ایذایی علیه ایران در سایر مناطق تحت نفوذ از سوی اسرائیل، تلاش رژیم صهیونیستی برای تقویت مُربع امنیتی خود (شامل صحرای سینا،بلندی های جولان، جنوب لبنان و کرانه باختری رود اردن) تسریع و تشدید سیاستهای میلیتاریستی در منطقه، افزایش چیدمان پایگاه های نظامی امریکا و روسیه در کشورهای تحت نفوذ، تشدید جنگهای نیابتی و استقرار سامانه های ضد موشکی و تلاش برای عملیاتی کردن ناتوی عربی، نشان خواهد داد.

با توجه به عبور موشکهای ایرانی از روی دو کشور عراق و سوریه و با احتسابِ نقاط ضعفِ استراتژیک اسرائیل، یعنی وسعتِ سرزمینیِ کَم، جمعیت کم و تمرکز جمعیتی در سه شهر حیفا، تل آویو و بیت المقدس، شاهد احساس ناامنی و آشفتگی بیشتری در این رژیم خواهیم بود.

از طرفی شاهدِ تغییر موازنه قدرت و ارتقای بازدارندگی ایران در منطقه هستیم.

یکی از راههایی که امنیت یک منطقه را می تواند تامین کند، مقوله ای به نام «توازن قدرت» است. این مفهوم به این معنی است که اگر بینِ دو دشمن، تفاوتِ فاحشی، در توانایی های سیاسی-نظامی وجود داشته باشد، قطعاً کشورِ قوی تر، خطری برای ضعیف تر محسوب خواهد شد. پس باید توان خویش را به حدِّ توان دشمنانش برساند. به این مفهوم، «توازن قوا» گفته می شود.

در ادبیاتِ بین الملل، توازن قوا، نوعی «بازدارندگی» محسوب می گردد. بازدارندگی به این مفهوم است که یک کشور، قدرت نظامی-سیاسی خویش را به حدی ارتقا دهد که کشور دیگر با عِلم بر آن، جرأت حمله به کشور اول را به خود راه ندهد.

نکته مهم اینکه، بازدارندگی از نظر فیزیکی وضع دشمن را تغییر نمی‌دهد، بلکه از نظر روانی از تجاوز جلوگیری می‌کند. بوفر می‌گوید بازدارندگی فرآیندی روانی است که در آن، نمایشِ استفاده از زور، نقش مهمی دارد ولی اهمیت انحصاری ندارد. هر چند بازدارندگی، سیاستِ مسلطِ نظامی است، اما بیشتر از هر چیز وابسته به ملاک‌های روانی است. در این سیاست، سعی می‌شود تا تصوّرِ خطر‌هایِ تحمل ناپذیر، طرفِ مخالف را از ارتکاب به عمل باز دارد.

یکی از شرایط و ملزوماتِ بازدارندگی، " اعتبار" است. بازدارندگی زمانی موثر است که توانایی کافی برای پاسخ به تهدید وجود داشته باشد. نوع سلاح مهم نیست، مهم نفوذ گذاری بر رفتار بازیگر و دیگران است. اگر محتوا، از پشتوانه ی لازم برخوردار نباشد، بُلوف تلقی شده و از شدت و قدرت بازدارندگی می‌کاهد. پس تا زمانی که ایران از موشکهای خود برای مورد واقعی( و نه آزمایش )استفاده نکرده بود، بُلوف نظامی تلقی میشد. همچنانکه بسیاری از کشورها، پیشرفته ترین سلاحها را خریداری کرده اند ولی اراده ای برای استفاده از آن ندارند. مثلاً در جنگ عراق و کویت (جنگ دوم خلیج فارس)، علی رغم وجود تسلیحات و جنگنده های پیشرفته در کویت، حتی یک تیرِ هوایی از سوی کویت شلیک نشد و در ساعات اولیه تجاوز صدام، تمام شاهزاده های کویتی در کاخ ریاض در حال پذیرایی از خود بوده و اخبار کویت را پیگیری میکردند. لذا ایران پس از سی سال، اراده خود را برای استفاده از تسلیحات مهم و بازدارنده از جمله موشکهای میان برد نشان داد.

از سویی دیگر با عنایت بر دکترین مسلط نظامی اسرائیل یعنی تئوری جنگ پیشگیرانه، این وضع، پیچیده تر خواهد گردید. در تئوری جنگ پیشگیرانه، صِرفِ وجود تصور از تهدید به استفاده از نیروی نظامی مشروعیت میبخشد.

دنباله روی اسرائیل از این راهبرد، در چند مثال تاریخی، آن را به نظریه ی غالب این کشور تبدیل نموده است. همانندِ اشغالِ صحرایِ سینا در پی جنگ اعراب و اسرائیل، حمله به رآکتور اوسیراک عراق در زمان صدام، تهاجم چند سال پیش این کشور به مناطقی در سوریه و همچنین تهدید حمله به تاسیساتِ هسته ای بوشهر و نطنز.

 هرچند مورد آخر به دلایلی محقق نشده است، اما با محاسبه بُرد موشکهای ایرانی، باید در این راهبرد و تئوری خود، تجدیدنظر کند.

*دکترای علوم سیاسی و پژوهشگر روابط بین الملل

52310

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 679662

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی GB ۲۲:۵۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۰۸
    1 0
    توضیح معمای امنیت بسیار روشن و واضح بود و توانسته بود به خوبی به موضوع بازدارندگی ربط دهد