انتشار وسیع عکس‌ها و فیلم‌های فاجعه انهدام ساختمون پلاسکو در فضای مجازی، های های گریه همدردگونه خیلی‌ها رو به صدا درآورد.

اما 11 سال پیش، نه فضای مجازی‌ای بود نه اینترنت درست و درمونی که بشه باش به سرعت برق و باد همدیگه رو از یه فاجعه خبر کنیم. سال 84 بود که خبر سقوط هواپیمای C-130 خبرنگاران اعزامی به یک رزمایش نظامی، توسط SMS یکی از همکاران به دستم رسید. سر کلاس دانشگاه بودم و بی اختیار و بی اجازه از کلاس زدم بیرون تا برسم به ایسنا.

ایسنای اون موقع‌ها به جلال و جبروت امروزش نبود. یه ساختمون کلنگی بود تو کوچه شهدای ژاندارمری خیابون 12 فروردین. از سر کوچه که پیچیدم، طنین صوت قرآن، پاهامو لرزوند. اگر تو SMS شکی بود که خبرنگارها شهید شده باشن، این صدا نشون می‌داد که آره....

ایسنا اون روز خبرگزاری نبود، ماتم کده بود. صدای گریه و شیون بچه‌ها از هر سرویسی بلند بود، بغضی نبود که نترکیده باشه. آخه خیلی غریب رفتن «قریب» و «عمرانی». اگر کمتر کسی با شهید «عمرانی» تازه کار آشنا بود به جاش کسی نبود که از نجابت شهید «قریب» و حیای وصف نشدنی چهره‌اش، دلش خون نشده باشه. «قریب»ی که از کله سحر تا بوق سگ، هیچ وقت از حضور در سر هیچ صحنه خبری شونه خالی نمی کرد، حالا خودش شده بود «خبر»؛ اونم با ارزش خبری «برخورد» نه «شهرت».(1)

بازم میگم اون سالها تلگرام نبود ولی حتی از صدای یه همکار از محل حادثه که برای شناسایی اجساد رفته بود، می‌شد بوی بدن‌های سوخته خبرنگارای بی گناهی که ....وار سوار هواپیمای معیوب شده بودن، رو فهمید.(2)

«پلاسکو» اگرچه ساختمونی نامدار تو تهرونه اما کلنگی بودنش مثل اون روزهای ایسنا بود(3). نه فقط حس نوستالژیک اون ساختمون، که محبوس شدن آتشنشان‌های بیگناه زیر اون آوار عظیم و ادوات ابتدایی و از رده خارج در هر دو ماجرا، خاطره اون روز رو در من زنده کرد. خبرنگارها با هواپیمایی به ماموریت اعزام شدن که سالها بود از تاریخ مصرفش گذشته بود و آتشنشانها با ابزارهایی به جنگ ساختمونی که به جهت اون همه کپسول گاز، خودش یه جور بمب به حساب می اومد، رفتن که در فیلم‌های چارلی چاپلین دیدیم!

برای همینه که فکر می‌کنم شاید هیچکی بهتر از همکارهای من نتونه با آتشنشانان بازمانده از ساختمان پلاسکو، هم دردی کنه. داغش برای هممون تازه است، هر بار که خاطره‌ای از اونا برامون زنده می‌شه، محاله که یادمون نیاد چه مظلومانه رفتن.

امیدوارم این بار بعد از پایان مسابقه تقصیر قسمت، کسی پیدا بشه که با مقصر برخورد کنه، کسی پیدا بشه که آمار تجهیزات مستعمل به درد نخور رو دربیاره، کسی پیدا بشه که تشخیص درستش در اهم و فی الاهم بودن هزینه بودجه‌ها، حرفش به کرسی بشینه، کسی....آخه چند بار آزمون و خطا، چند بار؟

درسته که ما ملت پوست کلفتی هستیم و به هر روز یک بحران داریم عادت می‌کنیم -حالا می‌خواد اون بحران، ریزگردها باشن یا آلودگی هوا یا پارازیت‌های بیماری‌زا یا انهدام یکی از سرشناس ترین ساختمونای پایتخت- اما حساب کلفت شدن این پوست ها و پر شدن این گوش ها از خبرهای بد و فاجعه آمیز باشه با کراما کاتبین... امیدوارم اینطور نباشه که انهدام پلاسکو مثل سقوط هواپیمای C-130 خبرنگاران از یادها بره و باز چند سال دیگه با یه فاجعه دیگه داغ این ماجراها تازه شه...

پی نوشت:

1)      ارزش‌های خبری هفت‌گانه در اصول روزنامه نگاری عبارتند از: تازگی، دربرگیری، شهرت، برخورد، اعجاب و شگفتی، فراوانی و مجاورت

2)      نمی‌تونستم جای خالی رو با کلمه‌ای که از دلم برمی‌آد، پر کنم. ولی امیدوارم حسش رو تونسته باشم منتقل کنم.

3)      یادمه تیم حفاظت مسئولین عالی رتبه ای که برای بازدید به ایسنا می اومدن، بازدید از بعضی جاها (مثل سرویس بین الملل که تو یه زیرپله بود) رو تایید نمی کردن. {حالا بماند که این حس شهروند درجه چندمی رو در ما زنده می‌کرد!}

2727

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 625545

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 11
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۲۱:۵۵ - ۱۳۹۵/۱۰/۳۰
    9 2
    روحشون شاد ،عالي گفتيد
  • بی نام A1 ۲۳:۲۲ - ۱۳۹۵/۱۰/۳۰
    9 10
    چه مقایسه بی ربط و نا مربوطی این آدمها رفتن جون و مال آدمها رو نجات بدن شهید شدن اون اتفاق یه اتفاق بود. درسته هر دو تلخه اما خبرنگار اگه بخواد می تونه فوت پدرش هم چون سخته به این موضوع ربط بده
  • بی نام A1 ۰۴:۵۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
    5 0
    سقوط سی یکصد و سی ها فراموش نمیشه. در مورد آن پرواز که خبرنگارها حضور داشتند هم نکته های جالبی وجود داره. پوشش خبری آن اتفاق و سالگردهای آن تفاوت بسیار زیادی با سایر سالگردها دارد چون کشته ها به خرافات و افسانه های درون گروهی علوم اطلاع رسانی و ارتباطات اعتقاد داشته و خودی بوده اند. اگر آماری از نحوه پوشش سقوط هواپیماها منتشر بشه به راحتی نشون میده کشتی حرفه ای گری خبرنگارهای ایرانی وقتی به کسب و کار خودشان میرسه چطوری به گل میشینه.
  • بی نام A1 ۰۵:۴۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
    6 3
    اولین حرف حسابی که بعد از ریختن این ساختمون خوندم. آره درسته. یه جوی میاد. مسولین این ور اون وری ها رو مقصر می دونن و بالعکس مردم رو یه جوی میگیره. یه سری میرن هشتگ میزنن یه سری میرن عکس میگیرن و کامنت غمناک با اسمایلی سد فیس میزارن فردا هم یادشون میره قضیه یه سری دیگه رو جو میگیره یهو میرن یه کار واقعی میکنن. تو این مورد، خون میدن. آخر سر هم قربانی های اصلی که آتش نشانا باشن کلن فراموش میشن. مردم ما چه مثلا مسئول باشن چه هیچ کاره، همه با جو زندگی می کنیم. منم یکی از این مردمم از قضا.
  • بی نام A1 ۰۷:۱۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
    12 2
    کی زلزله بم رو یادشه
  • تهرانی A1 ۰۷:۳۲ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
    9 5
    درسته واقعا چه کسی حادثه قطار یادشه که الان حادثه پلاسکو یادش بیاد
  • بی نام IR ۰۸:۳۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
    11 16
    دقیقا مثل حادثه قطار دولت تدبیرتون
    • بی نام EU ۱۹:۴۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
      1 1
      بابا برين جمع كنين خودتونو
  • بی نام A1 ۰۹:۳۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
    11 1
    بالاخره دنیا عوض می شه و پیشرفت ارتباط جمعی باعث می شه تا مردم از حقوق خودشان بهتر دفاع کنند.من به جوانان ایرانی افتخار می کنم که اخبار ایران را ترند می کنند و به این ترتیب به مسئولین هشدار می دهند که در بر پاشنه سابق نمی چرخد که بتوانند ناکارآمدی خود را زیر سکوت خبری ماست مالی کنید. امیدوارم مسئولین گوش شنوا داشته باشند.اگر کسی توانایی ندارد اجازه ندارد وارد حوزه های پرمسئولیت شود وگرنه با افکار عمومی طرفند که بسیار پرقدرت است.
  • احسان A1 ۰۹:۴۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
    5 0
    متاسفانه تاثیر این اتفاقات قلیانیه.خود به خود به جوش میاد و میره تا اتفاق بعدی.هیچ وقتم درک نمیکنیم و تجربه نمیشه. نمونش تو علاالدین و سازمان بورس من هر روز شاهدم
  • بی نام EE ۰۰:۰۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۲
    0 1
    این عکس ط طباطبایی نیست؟