۰ نفر
۲۹ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۶:۴۲

در شرایط عادی اگر کسی را متوجه کنید که رنگ و رویش کمی زرد شده یا زیر چشمانش گود رفته یا اندکی ضعیف‌تر و لاغرتر از قبل شده٬ بدین فکر خواهد افتاد که شاید کم‌خوابی دارد یا مدتی به خورد و خوراکش توجه نکرده یا فشارهای روحی و درگیری‌های ذهنی‌ روزمره‌اش زیاد شده است و راه مداوایش را در مقداری استراحت بیش‌تر یا خورد و خوراک بهتر یا یک مسافرت تفریحی و ایجاد آرامش بیش‌تر در زندگی‌اش خواهد جُست. اگر بهبود نیافت در مرحله بعد با مراجعه به پزشک در پی ریشه‌یابی و درمان مشکلش خواهد رفت.

اما اگر به یک «بیمار تخیلی» تذکر بدهید که رنگ چهره‌اش پریده یا چشمانش گود رفته یا جسمش نحیف‌تر شده٬ اضطراب تمام وجودش را می‌گیرد٬ افکارش پریشان می‌شود٬ ذهنش سخت‌علاج‌ترین بیماری‌ها را به تصویر می‌کشد٬ یاد کسانی می‌افتد که «دقیقاً» همین «علائم» را داشتند و مُردند٬ رفته رفته با تلقین احساس ناخوشی و ضعف و درد می‌کند٬ به انواع و اقسام پزشک‌ها و داروها و درمان‌های چنگ می‌آویزد و چه بسا با همین توهم بیماری خودش را به تدریج از بین می‌برد.

جامعهء ما امروز بیش از‌ آن‌که «بیمار» باشد٬ «بیمار تخیلی» است. رویکرد «فعالانه» و «سازنده‌»ای نسبت به مشکلات ندارد. در برابر انتقاد دچار توهم «لاعلاجی» می‌شود٬ هر مشکلی را به شکل یک «معضل» اساسی می‌بیند و به کل جامعه و فرهنگ و تاریخ و هویت‌ خودش تعمیم می‌دهد٬ امید و انگیزه‌اش را از دست می‌دهد٬ با تلقین ناخوشی خود را به تدریج ناخوش و افسرده می‌کند٬ و جز «خودزنی» و «خودویران‌گری» راه حل دیگری برای مشکلاتش نمی‌یابد.

پیشنهاد می‌کنم که این آزمایش را انجام بدهید و نتیجه‌اش را بنویسید: در یک میهمانی دوستانه یا محفل دانشگاهی یا محیط کار یا تاکسی یا هر جمع دیگری که حضور یافتید٬ یک نکتهء منفی یا تجربهء تلخ یا اخبار ناگوار از جامعهء ایران را مطرح کنید: مثلاً در مورد ترافیک شهر تهران٬ عدم رعایت قوانین رانندگی٬ آسیب‌های محیط زیست٬ فساد اداری٬‌ چشم و هم‌چشمی٬ متلک‌های خیابانی٬ عادت‌های بد نسل جوان یا هر بی‌اخلاقی و تخلفی که مشاهده کرده‌اید. سپس خودتان سکوت کنید و روند بحث را رصد کنید که به چه سمت و سویی پیش می‌رود؟

به احتمال زیاد روند بحث در لا‌به‌لای چنین جملاتی شکل خواهد گرفت: «مشکل یکی دوتا نیست»٬ «مشکل فرهنگی‌ است»٬ «کل فرهنگ ماست که از ریشه و اساس ایراد دارد»٬ «خانه از پایبست ویران است»٬ «لااقل دویست سال کار نیاز داریم تا شاید...»٬ «کار دیگر از این حرف‌ها گذشته»٬ «این مملکت دیگر درست شدنی نیست»٬ «فقط باید از این خراب‌شده رفت»٬ «شاید اگر یک زلزله بزرگ بیاید و همه چیز را یک باره نابود کند...»٬ «تنها راهش فقط یک بمب اتم است».

مولیر (Molière) در نمایش‌نامهء «بیمار تخیلی» می‌گوید که «انسان‌ها بیش‌تر از علاج‌هایشان می‌میرند تا از مرض‌هایشان». یک جامعه تا زمانی که رویکرد مثبت و سازنده و معتدلی در برابر دردها و معضلاتش نداشته باشد٬ تکرار مدام مشکلات تنها او را بیمارتر می‌کند. به جایی می‌رسد که خود را در کنار ملت‌های جنگ‌زده از «غم‌گین‌ترین» مردم جهان برمی‌شمارد و بر سر خود «بمب اتم» تجویز می‌کند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 708867

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۸:۵۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۹
    1 1
    مقاله خوبی بود. دم شما گرم.
  • شمس تبریزی A1 ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۹
    1 1
    احسنت جناب نصری. این را هم اضافه کنم که در یک جامعه بیمار تخیلی وقتی صحبت از ایستادگی در مقابل زیاده خواهی های آمریکا مطرح میشه، می گویند میخواهی ما را مثل کره شمالی کنی؟