افغانستان، انتهای تیره جهان

خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان در سال 2014 به دلیل تامین و تحقق ثبات در این کشور صورت نگرفت. بلکه صرفا نتیجه خستگی از سیاست‌های بی‌حاصلی بود که پیگیری آنها نه کمکی به حل مشکل افغانستان از بعد نظامی کرد، نه به کارآمدی دولت‌های سیاسی فاسد و بی‌کفایت در این کشور منجر شد و نه جلوی مداخلات پاکستان را گرفت.

چاره‌ای نیست، بالاخره لازم بود روزی به این واقعیت تلخ اعتراف کنیم: "افغانستان همین است. راه گریز و گذاری نیست، باید عادت کنیم. آنجا انتهای تیره یک دنیای غم‌آلود غرق در ناامنی و خون‌ریزی است!".
شاید این بدترین و ناامیدکننده‌ترین نتیجه‌گیری از وضعیت افغانستان و آینده آن باشد، اما شما نتیجه‌گیری بهتری سراغ دارید!؟ البته مانند رئیس‌جمهور اوباما و جان کری می‌توانید نتیجه‌گیری مستقل و امیدوارکننده‌تری ارائه و به صرف وجود پوسته‌ای نازک و به ظاهر زیبا از استقرار یک دولت سیاسی مدرن و نیروهای به ظاهر مسلح خوش‌بینانه گفت "لطفا صبور باشید همه چیز درست خواهد شد!". اما با گذر از این نتیجه‌گیری کاملا بورکراتیک و خوش‌بینانه، ولی به‌غایت ساده‌لوحانه، حتی اگر با استاندارهای متزلزل و به شدت ناکارآمد دانلد ترامپ به موضوع نگاه کنیم، باز هم کوچک‌ترین روزنه امیدی در برابر ما قرار نمی‌گیرد. مشکل از جنبه رسمی تنها در این‌گونه خوش‌بینی‌های سپری شده نیست. معضل اصلی در استراتژی جدیدی است که جیمس متیس وزیر دفاع با محوریت اعزام مجدد نیرو به افغانستان مشغول تدوین آن است. شکی وجود ندارد این استراتژی عمیقا ناقص در تعریف و معیوب در کارآمدی، تا آنجا که به افغانستان مربوط می‌شود، کمکی به حل معضل این کشور نکرده و بر پیچیدگی‌های آن خواهد افزود. نکته بغرنج و نقطه ضعف این استراتژی یک‌جانبه بیشتر در آنجاست که کاخ سفید بدون کوچک‌ترین اطلاع و آگاهی از آنچه در افغانستان می‌گذرد، حل مشکل را به مثابه یک پروژه پیمانکاری نظامی به وزارت دفاع واگذار و از خود سلب مسئولیت کرده است. وقتی رئیس‌جمهور از اعضای کنگره سوال می‌کند: چرا ما هنوز آنجا هستیم!؟ این تنها یک سوال نیست. بیشتر یک بی‌اطلاعی فاجعه‌بار از اوضاع است.

در چنین شرایطی، با هزار اما و اگر، چنانچه تصور کنیم وزارت دفاع و شخص ژنرال متیس با گردش فرمان به جاده قبلی قادر به تغییر شرایط افغانستان خواهند بود! این بیشتر یک خطای بزرگ راهبردی باید توصیف شود.

بعید است شرایطی که در دسامبر 2014 منجر به خروج بخش‌های زیادی از سربازان ایالات متحده از افغانستان و انتقال وظائف آنها به ائتلاف نظامی ایساف گردید، امروز به گونه‌ای شده که توجیه‌گر حضور مجدد نیروهای آمریکایی در افغانستان شده باشد. در واقع خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان به دلیل تامین و تحقق ثبات در این کشور صورت نگرفت. بلکه به باور من صرفا نتیجه خستگی از سیاست‌ها و اقدامات بی‌حاصلی بود که پیگیری آنها نه کمکی به حل مشکل افغانستان از بعد نظامی کرد، نه به کارآمدی دولت‌های سیاسی تا بن دندان فاسد و بی‌کفایت این کشور منجر گردید، نه به شکل‌گیری یک فرآیند سیاسی معتبر و پایدار منتهی شد و نه البته به ثبات منطقه و حتی کنترل مداخلات ویرانگر اسلام‌آباد در افغانستان کمکی کرد. یک مقام ارشد سیاسی نزدیک به آقای اشرف غنی که ترجیح می‌دهد خود را معرفی نکند می‌گوید" همه به بن‌بست رسیده‌اند. در عین حال ما هم نمی‌دانیم چه باید بکنیم.!"

چنین نتیجه‌گیری ناامیدکننده‌ای کاملا واقعی به نظر می‌رسد. اما نه صرفا به خاطر استدلال‌های مقامات افغانی. در خود ایالات متحده نیز دیدگاه‌های مشابهی وجود دارد. سناتور مک کین که موضوع افغانستان برای او به یک مسئله شخصی تبدیل شده هفته گذشته با انتقاد شدید از ترامپ، او و وزارت دفاع را متهم به بی‌برنامگی و آشفتگی در برخورد با بحران افغانستان کرد. این‌گونه موضع‌گیری‌ها به وضوح ثابت می‌کند کاخ سفید، نه بر اساس یک استراتژی راهبردی معقول، که بیشتر تحت تاثیر تصمیات خلق‌الساعه و هیجانی که به رویه‌ای سیستماتیک در واشنگتن تبدیل شده، در صدد اتخاذ مواضعی است که نتایج آن می‌تواند نگران‌کننده باشد. به خصوص که اکنون پای عناصری مانند گلبدین حکمتیار به میان آمده که حدود 3 ماه پیش به بهانه مشارکت سیاسی با یک‌صد خودرو زرهی مسلح!! طلبکارانه وارد کابل شد و 3 هفته پیش اعلام کرد "سیاست جدید بازگشت نیروهای نظامی خارجی را برنخواهد تابید". این سخن یک تهدید بود یا انعکاسی از یک واقعیت برخوردی و قهری که قرار است خود او بخشی از آن باشد!؟ این را نمی‌دانیم. اما هر چه هست اتخاذ تصمیماتی که تداعی‌کننده شرایط سال‌های گذشته در افغانستان باشد، در ابتدایی‌ترین نتایج اولا، بحران افغانستان را خونین‌تر و عمیق‌تر خواهد کرد. ثانیا شکست اخلاقی و حاکمیتی سنگینی به مشروعیت دولت مستقر در کابل تحمیل می‌کند. ثالثا، عوامل و قدرت‌های محلی را بیش از پیش از دولت مر کزی دور و آنها را به لحاظ بافت محلی و منطقه‌ای به طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی مانند القاعده و داعش نزدیک‌تر خواهد کرد.(شرایطی که هم اکنون کمابیش در سراسر کشور دیده می‌شود). اکنون شما حق دارید سوال کنید "پس چه باید کرد!؟" وقتی به انتهای دنیا می‌رسید برای خیلی از سوالات نمی‌توانید پاسخی پیدا کنید. این بسیار آزاردهنده است!
matinmos@gmail.com

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 689440

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 6 =