در پاسخ به این پرسش معمولا سعی می کنم از انگیزه هایشان برای ترک ایران سوال کنم و روشن است که پاسخ های آنان عموما به شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و در مجموع ناامیدی ارتباط پیدا می کند. معمولا تلاش می کنم تا آنان در خصوص « ترک ایران » بیشتر تأمل کنند و بتوانند به این سوال جدی جواب دهند که آیا ترک وطن گزینه مناسبی است؟ هنوز و فعلا به مرحله ای نرسیده ام که به محض قرار گرفتن در برابر پرسشِ « ماندن یا رفتن » ؛ بدون تأمل بگویم: رفتن!
یکی از شبکه های صدا و سیما مستندی با عنوان « سرزمین نخبگان» پخش می کرد. این برنامه به بازگویی قصۀ یک پزشک نسبتا جوان ایرانیِ ساکن کشور آلمان اختصاص داشت که در آستانۀ چهل سالگی، ابتکارات ارزنده ای در عرصه تخصصی خود انجام داده و موفق به دریافت تقدیرنامه ها و جوایز بیشماری شده است. وقتی متوجه شدم که ایشان حتی تحصیلات دوره دبیرستان خود را هم در کشور آلمان سپری کرده اند و هم اکنون ساکن آلمان هستند متوجه نشدم که ارتباط این موضوع با نام برنامه دقیقا چیست، یعنی کشور آلمان سرزمین نخبگان است یا ایران؟! به احتمال بسیار قوی منظور کارگردان محترم از سرزمین نخبگان، ایران است.
ولی حتما شما هم مانند من به این موضوع فکر می کنید که نقش جامعه ایران در نخبه شدن این پزشک دقیقا چه بوده است؟ منظور آن است که در نخبه شدن ایشان؛ جامعه آلمان نقش بیشتری داشته است یا جامعه ایران؟ اگر بپذیریم که جامعه آلمان نقش بیشتری داشته است، آیا صدا و سیما صرفا به خاطر ایرانی بودن به سراغ ایشان رفته است؟
از این متأسفم که صدا و سیمایی که گفته می شود « ملی » است به تدریج چالش های « ماندن یا رفتن» را برای جوانان حل می کند و آنان را به شکل مستقیم یا غیر مستقیم متقاعد می کند که بروند. پیام روشن این برنامه چیست؟ : " ای جوانان ایرانی. به سرگذشت این پزشک نگاه کنید. ایشان ایران را ترک کرد و در کشور آلمان توانست به این درجه از پیشرفت و موفقیت برسد. هیچ وقت فکر نکنید که مهاجرت به ضررتان تمام خواهد شد.
مهاجرت کنید و نگران وطن خود نباشید. بروید و دیگر برنگردید. اگر این پزشک در ایران می ماند واقعا می توانست به این مدارج از موفقیت دست یابد؟ شما اگر در یک کشور پیشرفته باشید با ابتکارات علمی تان می توانید به کل بشریت خدمت کنید ولی در ایران؟".
نظر شما