چرا ما نتوانستیم در علم نجوم مدرن سهیم باشیم؟

امروز جلسه درس دیگری در زمینه معلومات نجومی قدیمی داشتیم، درس فرهنگ و تمدن اسلامی. در این درس تلاش کردیم اندکی در باره سهم معلومات یهودی را در میراث نجومی خود صحبت کنیم و به طور غیر مستقیم پاسخ پرسش بالا را بدهیم.

هیچ کس نمی تواند نسبت به آسمان و زمین و به طور خاص نسبت به ماه و خورشید و ستارگان بی تفاوت باشد. چه آدم ابوالبشر باشد و چه انسان مدرن. همه زیر این آسمان زندگی می کنند و روزانه و شبانه با تغییرات آن زندگی شان را عوض می کنند. این بی تفاوت نبودن، یعنی این که باید باورهایی نسبت به آنها داشت و با این باورها زندگی کرد. چنین باورهایی می تواند درست یاغلط باشد، اما بهر حال باید باشد. باورهای یاد شده برای آدم های عامی تا دانشمند، برای افراد به قول قدم «دهری» تا «موحد» و برای هر کسی، اهمیت زیادی دارد، زیرا تک تک ساعات زندگی اش، روزهای سالانه و نیز عمرش که با آن محاسبه و اندازه گیری می شود، در گرو معرفت و باوری است که در باره آسمان و زمین و گردش افلاک دارد. همین امر سبب شده است تا باورهای مزبور با عقاید و نگره های دینی در هر منطقه و با هر آیینی پیوندی نزدیک داشته باشد. با این حال، باید همواره این پرسش را از خود داشته باشیم که ما باورهای خود را در باره آسمان و زمین از کجا گرفته ایم؟ این باورها چه تفاوتی با باورهای سایر ملل دارد؟ نگره های قدسی در این زمینه چه تفاوتی با نگره های مادی دارد؟ چه اندازه باید در این زمینه علمی بود و آیا باورهای قدیمی ما چه نسبتی با کشفیات علمی قدیمی و مدرن دارد؟ هر چه هست تفکیک باورهای ما در باره آسمان از آنچه در متون دینی آمده با آنچه علم برای ما بیان کرده، بسیار دشوار است. برای همین است که صدها سال طول کشیده که ما بتوانیم میان این دو مرز قائل شویم و با این حال همچنان علاقه مندیم از مفاهیم برخاسته از نجوم بومی خود در ادبیات و عرفیات خود استفاده کنیم. در اینجا می خواهیم گوشه ای از معلومات نجومی خود را که به نوعی رنگ بومی داشته و در واقع به بخشی از پرشسهای قدیمی ما مسلمانان پاسخ می داده و در عین حال، کمتر سنخیتی با دانش روز ندارد را مرور کنیم. در واقع در این درس گفتار نمی خواهم دقیقا به سوالی که به عنوان تیتر بحث انتخاب کرده ام پاسخ دهم، اما خواهم کوشید تا به بخشی از مشکل اشاره کنم.

رسول جعفریان

مطالب بسیار زیادی در باره آسمان و زمین و ماه و خورشید و کیفیت خلق آنها در کتابهای تراثی و تاریخی ما آمده است که لازم است هر کدام را از لحاظ منبع، مورد شناسایی قرار دهیم. یعنی دریابیم که از کدام مصدر و منبعی وارد متون ما شده است.
مقصود از «مطالب زیاد» در باره آسمان و زمین، اطلاعاتی است که در باره بدء الخلق (ابتدای آفرینش) در این زمینه در کتابها داده می شود. اینها به طور معمول از آسمان و زمین، پیدایش آن، سپس پیدایش انسان سخن می گویند. این نقلها در حکم اطلاعات علمی درآمده و ضمن آن که رنگ و لعاب دینی گرفته، از نوعی قدسیت نیز برخوردار شده است.
وقتی صحبت از «کتابهای تراثی و تاریخی» می کنیم، مقصودمان کتابهای حدیثی، تفسیری، و تاریخی است. در کتب تواریخ، در مواردی، داستان خلقت آسمان و زمین آمده است. در این باره می توان برخی را به عنوان نمونه یاد کرد که از آن جمله تاریخ الخمیس یا کنز الدرر و جز اینهاست. تفاسیر نیز که در این زمینه حاوی اطلاعات فراوان و اغلب این مطالب به مناسب برخی از آیاتی آمده که در باره خلقت آسمان و طبقات آن آمده است.
اما این که گفتیم باید منبع این مطالب را یافت، مقصود این است که باید این معلومات را از لحاظ مصدر و منبع طبقه بندی کنیم. چه مقدار آن «قرآن» است، چه مقدار «تفسیر قرآن» و چه مقدار احادیث منسوب به پیامبر (ص) و چه اندازه اقوال کعب الاحبار و وهب بن منبه و عبدالله بن سلام و وابستگان اینهاست. کسانی مانند عبدالله بن عمرو بن عاص که از مصادر یهودی ، اطلاعات فراوانی برگرفته و یا صحابه و تابعینی را در باره آنها گفته شده است که «اخبار الامم» را از کعب الاحبار نقل و در مصادر اسلامی وارد کرده اند). ما باید بتوانیم به تفکیک اقوال و معلومات نقل شده در این منابع را در باره آسمان و زمین بدست آوریم.
فارغ از اینکه این اقوال از کجا نقل شده، یک نکته مهم، ریشه یابی محتوایی است که این نوع اطلاعات ممکن است از چه فرهنگی و چه امتی وارد امت اسلامی شده باشد. البته تکلیف آنچه صریح قرآن است روشن است، اما در باره تفسیر آن آیات به کمک اخبار و آثار، اقوال منسوب به رسول (ص) و مهم تر از همه اقوال دیگران، باید در جستجوی آن باشیم که عین این عبارات از فرهنگ یهودی وارد شده است یا هندی یا ایرانی. البته شناخت مصدر آنها مهم است، اما لزوما، مقصود ما این نیست که وقتی از جایی آمده حتما باطل است، مهم شناختن زنجیره علمی است که میان آن اطلاعات با دانش های دیگر انتقال یافته وجود دارد. به عبارت دیگر مقصود این است که این معلومات در شمار کدام مجموعه و منظومه دانشی بوده که به تدریج از بدنه آنها جدا شده و وارد یک مجموعه تازه ای از یک علم خاص در دنیای تمدن اسلامی شده و به صورت بخشی از یک پارادایم علمی در حوزه نجوم اسلامی در آمده است.

رسول جعفریان

این معلومات دو نوع پرسش را پاسخ می گفته است. یکی شرح آیاتی که در باره نجوم و افلاک و طبقات آسمانها وارد شده و دیگری اساسا سوالاتی که برای هر انسانی در باره آغاز خلقت، چگونگی خلقت آسمان و زمین و نجوم و افلاک مطرح است.
قبل از این که این تجربه را در باره برخی از معلومات یاد شده بکار ببریم، لازم است عرض کنیم که آنچه در حوزه علوم اهمیت دارد، پاسخ هایی است که به نخستین پرسشها داده می شود. وقتی پاسخ ارائه می شود گویی ما یک قدم به جواب نزدیک شده ایم یا آن را بدست آورده ایم. حالتی که در این میانه پدید می آید، این است که ما از پاسخ داده شده «قانع» شویم. به هر مقدار که قانع شدیم، به لحاظ روانی برای پرسشهای بعدی اقدام کرده یا نخواهیم کرد. بنابرین اگر در مقابل پرسشی، پاسخی داده شود که به هر دلیل، ما را قانع کند، گویی لزومی به طرح مجدد آن سوال نخواهیم داشت. مقصود از شرح این نکته این است که وقتی بشر از آسمان و زمین می پرسد، معلوماتی به عنوان پاسخ و توضیح در اختیار او قرار می گیرد. این که این معلومات بتواند ذهن او را «قانع» کند، اهمیت زیادی در طرح شدن یا نشدن پرسشهای بعدی دارد. حجم گسترده معلومات داده شده در این باب، با استفاده از اطلاعات دینی، مثلا این که در ٔقرآن آمده یا در حدیث است یا .... (با این که اغلب این ها صراحت قرآن نیست) افراد را قانع می کند. قداست علمی و شخصیتی کعب الاحبار که محصول چند قرن کار روی او به عنوان یک مرد دانشی است که با تمام «کتب قدیمه» سر و کار داشته است، در این «قانع» کردن بسیار مؤثر است. اگر این پاسخ ها، بتواند بخشی از مشکلات معرفتی مسلمانان را در قرون بعد در باره آسمان و زمین حل کند، در آن صورت دیگر کسی دنبال «پرسش تازه» نخواهد رفت و ما باره در میان مشتی «معلومات» مشکوک و در واقع نادرست اما تا حدی قانع کننده، باقی خواهیم ماند. این پرسش است که آدمی را وادار می کند که دنبال پاسخ بگردد.
بنابراین وقتی سخن از معلومات نجومی گسترده در باره خلقت آسمان و زمین در متون قدیم به میان می آوریم، از هر کجا که آمده باشد، می توانیم تصور کنیم که چرا در تمدن اسلامی، به دنبال نمونه های بهتری از تصویر سازی برای توضیح وضع آسمان و زمین نبوده ایم.
البته این همه مشکل ما نیست و معنایش هم باطل بودن همه این مطالب نه. اما در کلیت تقریبا همین طور است. در واقع، این معلومات نادرست که بر اساس روشهای غلط علمی رواج یافته و به کتابها و متون دینی و علمی ما نفوذ کرده، یکی از اساسی ترین اشکالات در سد راه علم و توسعه آن بوده و این علاوه بر آن است که این افکار غلط، قرنها فکر ما را هم در باره آفرینش و تامل در آن، گرفتار رکود کرده است.

رسول جعفریان

در باره اطلاعات نجومی در میان عربها، تقریبا اتفاق وجود دارد که آنان جز آنچه با چشم سر می دیدند، معلومات دقیقی نداشتند. البته که سال و ماه را می شناختند، ماه های حرام را داشتند و زمانش را تشخیص می دادند. زمان حج و بازار ها را می شناختند و بنابرین از نوعی آگاهی تقویمی و نجومی برخوردار بودند، اما در مقایسه با معلوماتی که در یونان بود، یا آنچه در هند بود، و به شکل ضعیف تر در ایران، اطلاعاتشان اندک بود.
اما پس از اسلام، نخستین معلوماتی که در زمینه های تاریخی و نجومی وارد دنیای اسلام شد، توسط فرهنگ یهودی و احیانا مسیحی بود. یهودی ها در قیاس با عربها، از نظر علمی نقطه قوت مهمی نداشتند و از میراث علمی برای یهود در آن دوران، سخن جدی در تاریخ علم نیست، اما پاسخ برخی از پرسشهای مهم در باره تاریخ قدیم و خلقت آسمان و زمین را بر اساس تورات و روایات یهودی، آماده داشتند. اینها دقیقا همان معلوماتی بود که از طریق افرادی مشخص وارد دنیای اسلام شد. به علاوه شماری از کتابها که در کنیسه های شام بود به دست مسلمانان افتاد و معلومات آنها غلط یا درست، ترجمه و در اختیار گذاشته شد. آن زمان غالب اینها در قالب کلمات قصار عرضه می شد. یعنی تقریبا شکل همان احادیث. چون گزارش به صورت کتابی هنوز شکل نگرفته بود. مطالبی که در این زمینه گفته می شود، اگر صورت دینی یعنی حدیث نبوی نمی یافت، به صورت «اثر» عرضه می شد.
اطلاعات مربوط به خلقت عمدتا در سفر پیدایش در آغاز تورات به اجمال آمده بود و همین مطالب بود که توسط کعب الاحبار برای مسلمانان نقل می شد. پیش از مرور بر برخی از این نقلها، باید اشاره کنیم که دست کم دو مورد در قرن اول از کسانی یاد شده که آنان را منجم دانسته و گفته اند که شاگرد کعب الاحبار بوده اند:
مورد اول خبیب بن عبدالله بن زبیر که در سال 93 به خاطر نقل یک روایت علیه امویان، توسط عمر بن عبدالعزیز در مدینه حد خورد، یک مورد است که نوشته اند علما را از جمله کعب الاحبار را ملاقات کرده و کتابها را (که معمولا مقصود کتابهایی از اهل کتاب است) خوانده بود و علم زیادی داشت که شبیه آن چیزی بود که مردم از علم نجوم ادعا دارند (یعنی نوعی پیشگویی که در ادامه موردی را هم نقل می کند (المنتظم:‌6/309 ـ 3101).

رسول جعفریان

مورد دوم در باره خالد بن یزید بن معاویه هم که گویند نخستین کسی بود که در این گونه علوم ورودی یافت، آمده است:‌ او نزد کعب الاحبار درس خوانده بود (و كان قد قَرَأَ على كَعْبِ‏ الأَحْبَارِ) و مهارت در علم نجوم داشت (و تَمَهَّرَ في النُّجُوم) ((تاج العروس: 7/ 339).
روشن است که این عبارات این ابهام را دارد که آیا لزوما کعب الاحبار مدعی نجوم هم بوده یا نه، و این که اینها نزد او نجوم خوانده باشند، اما به هر حال بی اشاره به این موضوع نیست، بویژه وقتی ملاحظه کنیم که نقلهای زیادی در باره خلقت آسمان و زمین و ماهیت ستارگان به این کعب انتساب دارد. برخی از این موارد آشکارا از تورات است چنان که این نقل: روى كعب‏ الأحبار، قال فى التوراة: لمّا أراد اللّه أن يخلق الشمس‏ و القمر قال للسماء أخرجى شمسك و قمرك! کعب گوید: در تورات آمده است:‌ زمانی که خداوند خواست خورشید و ماه را خلق کند، روی کرده به آسمان و فرمود: خورشید و قمرت را از خود خارج کن!
اما آنچه در باره آسمان و زمین از این دست مطالب نقل شده، گاه به رسول خدا(ص) و برخی صحابه نیز منسوب می شود که صحت و سقم آنها آشکار نیست. از جمله این نقل که ابوذر گوید:‌ در وقت غروب با رسول (ص)‌ در مسجد بودیم. حضرت پرسید: ای اباذر! می دانی خورشید کجا می رود؟ گفتم:‌ خدا و رسول عالم‌ترند. حضرت فرمودند: إنّها تذهب حتى تسجد بين يدى اللّه، أو قال ربّها، فتستأذن فى الرجوع فيأذن لها، خورشید رفت تا پیش خداوند سجده کند، و سپس دوباره اجازه گرفته بازگردد که خداوند اجازه به او خواهد داد. این روایت در بخاری و مسلم نقل شده و مشابه آن در سنن بیهقی هم هست که اگر نبود که رسول (ص) در باره خورشید که غروب کرد فرمود: فی عین الله الحامیه. و سپس افزود اگر نبود که خداوند آن را باز می دارد (از حرارت بیشتر) همه چیز روی زمین هلاک می شد.
این نقلها را ابوبکر دواداری در کتاب تاریخی «کنز الدرر»‌ (1/ 45) در بخش نخست آن که تاریخ شمس و قمر است آورده و سپس می گوید غیر از این حدیث که به نظر او درست است، احادیث واهی و نادرست در این باره فراوان است. مثلا این روایت را ابوامامه از قول رسول (ص) نقل کرده که فرمود:‌ خداوند هفت ملک را بر خورشید گمارده تا با ریختن یخ بر روی آن، آن را خنک کنند، در غیر این صورت، حرارت آن سبب سوختن همه چیز می شد.

رسول جعفریان

حکایتی هم نقل شده که به نظر می رسد منازعه میان صحابه با آنچه از کعب نقل شده، گاه به صورت حدیثی به پیامبر (ص)‌ هم منسوب می‌شده با این که مسلم است که این جملات از رسول (ص) نبوده است. برای مثال روایتی هست که در برخی از نقلها به حضرت منسوب است که روز قیامت خورشید و مها مثل دو گاو مریض خواهند آمد و خداوند آنها را به جهنم خواهد انداخت. (ثوران عقیران فی النار).
بر اساس نقلها میان کعب الاحبار و ابن عباس بحثی درگرفت. کسی آمد به ابن عباس گفت که کعب گوید:‌ (إنّ الشمس و القمر يكوّران يوم القيامة و يلقيان فى النار) اینها روز قیامت اینها در هم فرو رفته و در جهنم انداخته خواهند شد). این عباس برخاست و گفت:‌کعب دروغگوست و می خواهد مسائل یهودی را وارد اسلام کند «كذب كعب لمسائل هى يهوديّة يريد إدخالها فى الإسلام». خداوند با این همه ستایشی که از خورشید و ماه کرده، هیچ گاه آنها را در جهنم نخواهند انداخت. او خودش فرموده ««وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ»، أى: طائعين» بنابرین چطور آن ها را عذاب خواهد کرد. در اینجا خود ابن عباس حدیث مفصلی به نقل از رسول (ص) نقل کرد که داستان خلقت خورشید و ماه را به تفصیل در آن آورده و این که خداوند قمر را هم مانند خورشید خلق کرده بود، جز آن که آن را طمس کرده و به صورت قمر درآورد، یعنی نورش ماند، اما آن حرارت کمتر شد. دلیل این که ماه کوچکتر دیده می شود بلندی آن در آسمان و فاصله اش با زمین است. اگر خورشید به همان صورتی که خلق شده بود، می بود، فرق روز و شب معلوم نبود و در آن صورت اجیر نمی دانست تا کی کار کند، روزه دار نمی دانست تا کی روزه بگیرد، زن نمی دانست عدّه اش تا کی است، و مسلمانان وقت حج را نمی دانستند و آگاه نبودند دیون خود را کی پرداخت کنند. خداوند از جبرئیل خواست بالش را به ماه بکشد تا ضوء آن کم شده اما نورش بماند. این سیاهی هم که روی ماه است، آثار همان است و مطالب دیگر. در این نقل، خورشید حرارت زیادی دارد، اما دریای بزرگی در آن سوی زمین زیر آسمان هست بسیار مواج، مثل یک کوه، که خورشید و ماه در آن فرو می روند و همین سبب می شود تا از حرارت آنها کاسته شود، در غیر این صورت، همه چیز حتی صخره ها و سنگها هم می سوخت. ابن عباس گوید:‌ در این وقت علی بن ابی طالب از «خنّس»‌ پرسید و حضرت فرمود:‌ این پنج ستاره است:‌رجیس و زحل و عطارد و بهرام و زهره، که مثل شمس و قمر، طلوع دارند. بقیه ستاره ها معلق در آسمان هستند و مثل چراغهای سقف مسجد، به سقف چسبیده اند. عمر هم سوالی دیگر پرسید: «فأمّا سائر الكواكب فمعلّقات فى السماء كالقناديل فى المساجد.» بعد عمر و حذیفه بن یمان هم سوالات دیگری پرسیدند. در این نقل از ساختن دو شهر هم توسط خدا یاد شده که هر یک ده هزار دروازه دارد که بین هر کدم یک سفر راه است. طبری می گوید: وقتی این حدیث به کعب الاحبار رسید، کسی را فرستاد و از ابن عباس عذرخواهی کرد و گفت: آنچه من نقل کرده بودم از کتابی مندرس بوده که دست به دست گشته بود و آنچه تو نقل کرده از رسول خدا (ص) بود.
جالب است حشر ماه و خورشید روز قامت در تفسیر طبری از کعب الاحبار و در تفسیر ابن کثیر از ابوهریره از رسول خدا (ص) نقل شده برآشفته و از این که آرای کعب الاحبار در طرق و اسناد دیگر به پیامبر (ص) منسوب شده است.
سیر حدیث مفصل بالا، نشان از ساختگی بودن آن دارد و بر اساس معلوماتی است که بعدها میان مسلمانان شایع شده و به گونه ای هم مرتب شده تا نوعی خورشید و ماه شناسی مطابق نیازی که مسلمانان دارند، ارائه شود. ابن جوزی هم این حدیث را ساختگی دانسته و سازنده آن را کسی دانسته که هدفش نابود کردن شریعت است. (کنز الدرر: 1/ 46 ـ 47).

رسول جعفریان

حکایت منازعه ابن عباس و کعب الاحبار به شکل های دیگری هم نقل شده است. از جمله طوسی در عجایب المخلوقات آورده است: كعب الاحبار روزى گفت كى هفت فلك بر قطب خويش مى‏گردد، عبد اللّه بن العباس‏ بشنيد، گفت «كعب هنوز مذهب جهودى دارد و مى‏گويد فلك مى‏گردد.» كعب گفت «چون گويم؟» گفت «آنچ آفريدگار گفت‏ «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ»معنى آنست كى آسمانها و زمينها من دارم‏ تا از جايگاه بنگردد، و اگر از جايگاه برود كيست كى آنرا نگه دارد جز از خدا. و تو كى كعبى مى‏گويى كى ميگردد. و ابن عباس اين سخن نپسنديد (عجایب المخلوقات: ص 37).
نمونه ای دیگر از معلومات کعب الاحبار در باره آسمان و زمین مطالبی است که از وی ذیل آیه سوم سوره ملک نقل شده است (الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‏ فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ). کعب الاحبار گفته است: آسمان دنیا موج مکفوف است، آسمان دنیای دوم «مرمر سفید» آسمان سوم آهن، آسمان چهارم صخره، آسمان پنجم مس، آسمان دنیای پنجم نقره، آسمان دنیای ششم طلا، و آسمان دنیای هفتم یاقوت قرمز. و میان آسمان و حجب هفتگانه، صحراهای نور است. (لباب التأويل فى معانى التنزيل، ج‏4، ص: 319).
در نقل دیگری آمده است که ابن عباس گفت: معاویه آیه (تغرب فی عین حمئة) را (عین حامیه) خواند. قرار شد کعب الاحبار بین آنها قضاوت کند. به دنبال او فرستادند و از او پرسیدند. او گفت: اما خورشید در «ثأط» غروب می کند که به معنای «طین» است. کعب گفت: البته شما قرآن را بهتر از من می دانید، اما من در کتاب (یعنی تورات) چنین می یابم که «تغیب فی طینة سوداء» در خاک سیاه غایب می شود. (جامع البیان طبری: ج 16، ص 16).

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 382427

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 11
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • نمانیا A1 ۱۸:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    34 1
    چون ما در گیر خرافات بودیم
  • آرش FI ۱۹:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    12 17
    برخلاف تمامی صغری و کبری نویسنده محترم که اساسا همانطور که خود نیز فرموده اند ربطی به پرسش تیتر مقاله ندارد و تنها سعی شده با آن تیتر مطلبی غیر واقعی به خواننده القاء سازدشود، به نوشته بسیاری از محققین و پژوهشگران معتبر از جمله جرج سارتون که پدر تاریخ علم محسوب می شود دانشمندان اسلامی از ابوسعید سجزی و بیرونی گرفته تا ابن باجه و جابر بن افلح و ابن طفیل و این شاطر و بتانی و ...سهم بسیار عظیمی در شکل گیری نجوم مدرن داشته اند. نجوم مدرن یک شبه به کپر نیک و کپلر و ...وحی نشده سالها تحقیقات و پژوهش های دانشمندانی مانند آنها که نامشان آمد باعث شد تا امثال کپلر از تئوری زمین مسطح و ثابت بطلمیوس به نجوم مدرن امروز برسند.
    • بی نام A1 ۱۹:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
      3 5
      لطفا جرج سارتون را توی سر ما نزنید. ایشان برای ما معیار نیست. حقیقت این است که ما هیچ چیز درستی از کائنات و آسمان نمی دانستیم و ابن باجه و جابربن افلح و ابن طفیل و سایر اسامی عجیب و غریب دیگری که نام می برید به دلیل نداشتن تلسکوپ و ندانستن مکانیک نجومی و فیزیک هر چه گفته اند به کلی مزخرفه. درک درست درباره آسمان و کائنات با کپلر و نیوتن و گالیله تازه شروع شد و پیشینیان هر چه درباره آسمان گفته‌ باشند باطل است. هر که می خواهد باشد
  • عادل CA ۲۱:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    19 1
    تازه همین الانش هم ما داریم عقب میریم. پروژه ملی رصدخانه ایران که چند سال پیش شروع شده بود الان کاملا متوقف شده و به زودی منحل خواهد شد. کشوری که هنوز حتی یک رصدخانه نداره و هنوز دارای یک تلسکوپ به درد بخور نیست چطور میخاد در نجوم حرفی برای گفتن داشته باشه. ما همه مان فقط بلدیم حرف بزنیم. حرف حرف حرف حرف. همین. از هزاران سال پیش همین کار را کرده ایم و بعد ازاین هم خواهیم کرد. ما را چه به تفکر ابتکار و اختراع. این کارها و مشقتها برای اقوام دیگر هستند. ما به همین بخور نمیر و بزرگسازی از گذشتگانمون راضی هستیم. هیچ وقت هم خجالت نخواهیم کشید. ابدا.
  • بی نام A1 ۰۵:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
    7 5
    گذشته و تمدن کهن ماقطعابا عظمت است ومادر گذشته درعلم سرآمد بودیم. عقبگرد امروزمان ربطی به گذشته پربارمان ندارد و دلیلی ندارد به دلیل بی دانشی امروز، گذشته مان ار متهم کنیم. متاسفانه جناب دکتر جعفریان،گویا همه هدفش ازمطرح کردن مباحث مختلف،متهم کردن گذشته پربار ایرانی است. دقیقا دلیل عقبگرد امروزمان همین است. اینکه تمدن وعلم پربار کهنمان را از یاد برده و به ویژه در علوم انسانی که در حقیقت فرهنگ و تمدن جامعه است، حرفی برای گفتن نداریم ونهایت تلاشمان دستیابی به تکنولوژی روز است که در آن هم موفق نیستیم بدون آنکه بدانیم تا فرهنگ ایران را اصلاح و قوی نکینم، تا خود باروی و امید را ایجاد نکنیم، دسترسی به علوم جدید ممکن نیست. فرهنگ باید اصلاح شود. قطعا فرهنگ کهنمان از فرهنگ امروزمان والاتر است
    • بی نام A1 ۱۷:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
      6 5
      کاملا موافقم. انگار اقای جعفریان و بعضی روحانیون از گذشته و تاریخ ایران فقط با دوران قاجاریه موافقند.......
  • سامان IR ۰۵:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
    6 5
    ما که جرج سارتون را خواندیم و چنین چیزی در آن ندیدم: از جمله جرج سارتون که پدر تاریخ علم محسوب می شود دانشمندان اسلامی از ابوسعید سجزی و بیرونی گرفته تا ابن باجه و جابر بن افلح و ابن طفیل و این شاطر و بتانی و ...سهم بسیار عظیمی در شکل گیری نجوم مدرن داشته اند. چه سهم بسیار عظیمی؟ بفرمایید و همه را روشن بفرمایید. کلی‌گویی و شعارنوشتن که راه به جایی نمی‌برد. دلیل پیشرفت غربی‌ها این بود که کتاب‌های شرق را که برگرفته از آثار کهنه‌ی یونانی و غیریونانی بود، کنار گذاشتند و آتش زدند. خودشان به کشف و بررسی پرداختند.
    • آرش FI ۱۸:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
      8 2
      لطفا جلد اول و دوم را مطالعه بفرمایید و بعد اظهار نظر کنید. اشکالی ندارد که آدم به جای اظهار نظرات بی پایه و اساس ، دو سه تا کلمه جدید هم یاد بگیرد. وقت زیادی نمی برد . اگر آن را بخوانید متوجه خواهید شد که یکی از معتبرترین دانشمندان غربی با تحقیقات مفصلی که در این زمینه داشته درباره دانشمندان اسلامی چه نوشته ، آن وقت نسبت آتش زدن کتاب به آنها نمی دهید. در اینجا با این جای محدود ، بنده نمی توانم همه توضیحات و پژوهش های مفصل جرج سارتون را خدمت شما بگویم. کمی به خودتان زحمت دهید و حاصل زحمات چندین ساله او را فقط زحمت کشیده و مطالعه بفرمایید تا از "کلی گویی و شعار نوشتن" هم به دور باشید موفق باشید
  • بی نام IR ۰۶:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
    4 2
    با سلام علم و دين دو نياز انسان را پاسخ مي دهند. علم براي کشف پديده ها و استفاده از آنها براي رفاه بيشتر ونيز پاسخ به چرايي هاي پديده ها است ولي دين معني دادن به زندگي و روش مومنانه زندگي کردن است. اينکه بخواهيم از متون ديني علو م و از جمله نجوم را کشف کنيم سر از بيراه در مي آوريم. سخن خدا در قرآن واحاديث معتبر در خصوص پديدها واز جمله نجوم بر اساس مفاهيم قابل درک آن زمان بوده است. علم به طور طبيعي مي بايست در طول تاريخ، مسير خود را طي کند و به بالندگي برسد.
  • بی نام A1 ۱۰:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
    4 2
    بخاطر اینکه ما در عصر حجر بسر می بریم
  • امید US ۱۷:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
    2 2
    با تشکر.واقعا نکات جالبی در مورد نقش باورها در زندگی و همچنین منبع احادیث نوشته اید.