۰ نفر
۲۰ آذر ۱۳۹۶ - ۰۷:۰۵
حیف و میل

این دو واژه بسیار با هم مصرف می شود و در بعضی موارد جنبه شوخی به خود می گیرد ولی وقتی از هم جدا مصرف می شود نسبت به یکی ما بسیار حساسیم ولی نسبت به دیگری خیلی حساسیت نشان نمی دهیم و نه تنها حساسیت نشان نمی دهیم بلکه طرف را گاه معذور می داریم در حالیکه اگر نسبت به اولی حساس بودیم چه بسا دومی هم اتفاق نمی افتاد. در گزارش رئیس دیوان محاسبات در شب 19 آذز 1396 در گفتگوی خبری شبکه دو سیما وی بارها اذعان کرد که من نمی گویم که خدای نکرده میل شده است ولی حیف چرا!

وقتی سخن از میل می آید به دنبال آن سوء استفاده و اختلاس و دزدی مطرح می شود و دستگاه های نظارتی و قضائی نسبت به آن حساس می شوند و پرونده ها درست می شود ومآلا، هر چند دیر، طرف محکوم به باز پرداخت و اسیر جریمه های دیگر می شود. ما از این موارد متأسفانه در کشور فراوان داشته و داریم و هنوز هم ادامه دارد. حال اشکال کار کجاست خود بحث جداگانه ای است. پرونده امثال خاوری ها و بابک زنجانی ها و شهرام جزائری ها و صندوق سرمایه آموزش و پرورش ها نمونه هائی از آن است و چه بسا مردم نسبت به مجازات ها هم قانع نباشند؛ زیرا آنقدر این موارد زیاد شده و تعلل و یا تأخیر در امور قضائی هم زیاد است که مردم را دلزده می کند. تازه در آخر مثلا طرف محکوم به رد اموال می شود ولی در هیچ جا ذکر نمی شود به رد اموال و خسارت های ناشی از آن و یا با سود های متعلقه به آن.

اما در قبال این میل ها هرگز دیده نشده که کسی را به جرم حیف کردن دستگیر و یا مواخذه کنند. هر گز دیده نشده که مدیری را به خاطر نصب نادرست فرد ناواردی تعقیب و یا دست کم مورد سوال قرار دهند. البته هر از گاهی در مجلس به صورت کلی وزیری نسبت به عزل و نصب هایش مورد سوال و احیانا استیضاح قرار می¬گیرد ولی آن هم آنقدر به مسائل سیاسی و جناحی و یا منافع منطقه ای آلوده می شود که مسئله حیف بودن آن تحت الشعاع قرار می گیرد.

بدیهی است وقتی مدیری ناکار آمد و نالایق و ناشی بر سر کار گذاشتی ممکن است میل صورت نگیرد ولی حیف در آن فراوان است و اغلب خسارتهایی که به اموال عمومی و احیانا خصوصی زده می شود قابل شمارش نیست. شما این را وقتی دولت ها و یا در سطح خُرد، مدیری عوض می شود می بینید که چقدر گله ها فراوان می شود که طرف چنین و چنان کرد. ولی او دیگر رفته است و چه کسی می تواند از او سوال کند، تازه جلسه تودیع هم برایش می گیرند و در بعضی موارد به پست های بالاتر هم دست پیدا می کند. شاکیان خصوصی ممکن است اقدام به شکایت و گرفتن غرامت کنند ولی کمتر شده که مدعی العموم فردی را به جرم حیف کردن اموال مردم تحت تعقیب قرار دهد و یا شاید در این زمینه قانون مشخصی وجود ندارد و یا آنقدر از این ندانم کاری¬ها و ناشی¬گری ها در دستگاهها زیاد است که می شود قول معروف که «گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنچه هست گیرند» و یا اینکه طریقه اثبات آن مشکل است و یا منصوب کننده ممکن است صاحب مقامی باشد که خود چون دارای اعتبار و حرمتی است نشود به او اعتراض کرد که چرا چنین فرد و یا افرادی را به کار گماردی و یا چون دستگاههای نظارتیِ در حین کار ضعیف است می گذارند تا خوب به حیف کاری خود ادامه دهد تا صدای همه در آید و باز نفر دیگری که می آید باز ناشی¬تر از قبل که همه می¬گویند صد رحمت به نفر قبلی!

واقعا اگر بتوان در کشور اختلاس ها را احصا کرد ولی هرگز نمی توان حیف ها را شمارش کرد و خسارتهای ناشی از آن را بررسی نمود. البنه در دنیا هم این قبیل امور فراوان است ولی در داخل یک کشوری چون ما اگر حیف صورت نمی گرفت و یا کم صورت می¬گرفت وضعیت ما به این روز نبود. همین است که ما اغلب روی خوش توسعه و پیشرفت را به خود نمی بینیم و اکثر برنامه های ما برون رفتی است. هر که آمد عمارتی نوساخت/ رفت و آن را به دیگری انداخت! مصیبت آنجا تکمیل می شود که این هر دو با هم باشند!

همین مسئله یارانه های نقدی که باز ایشان از آن یاد کرد مقوله ای از بابت حیف است که به تعبیر ایشان بیش از 70 میلیون هنوز یارانه می گیرند و بیش از یک سوم مدیران هم. که قطعا یا مسئولان نمی توانند و یا نمی خواهند دهک های لازم را احصا کنند
این حیف و میل همان معادل تخصص و تعهد است. که نسبت به تعهد آن و اینکه طرف دزد نباشد ما حساس¬تریم ولی نسبت به اینکه وی دارای دانش و تجربه و مهارت نیست خیلی کم حساسیم. اغلب می گویند فلانی آدم خوبی است اما کمتر شنیده می شود که بگوئیم آدم کار بلدی است. زیرا که ملت را هم از نظر درک اجرائی و فهم عملیاتی عقب نگهداشته ایم و یا نظامی را برقرار کرده ایم که هر کس باید با تملق و مجیزگوئی امورات خود را بگذراند و الا توبیخ و از کار برکنار می شود. البته این خطر هم همیشه وجود داشته است که آدم های کار بلد همانند دزدان با چراغ عمل کرده باشند!!

به هر حال حساسیت ها معمولا از جانب مردم ونیز مسئولان نسبت به حیف کمتر است. گوئی اعتماد به نصب مدیر اولیه سبب می شود تا وی را در مدیریت دست باز بدانیم و اجازه دهیم خودش تصمیم بگیرد ولی چون نظارت نیست عرصه های مدیریت می شود عرصه جولان برای موشهای آزمایشگاهی که عبارت از امکانات مردمی و منافع عمومی باشد. اعتبارات خارج از شمول هم اهرمی است در دست مدیر تا ندانم کاری هایش را با آن جبران کند، البته اگر که اهل میل نباشد.
در قرآن برای هر دو ما رهنمود و دستور العمل داریم در اولی که حیف باشد دستور داده است که اموال خود را به دست سقیهان ندهید (نساء 5)، اموالی که موجب تداوم و استمرار زندگی شما و آنان است.
و در دومی هم گفته است امانات را به دست اهل آن بسپارید که در آن هم تعهد و هم تخصص و مهارت از آن استنباط می شود (نساء 58).

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 735720

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 0 =