هدف حرکت امام، اصلاح جامعه انسانی و سامان‌دهی آن بر مسیر عمل به حق و دوری از باطل بود.

درباره امام حسین (ع) به فراوانی سخن گفته شده و کتاب‌های زیادی به رشته تحریر در آمده است و همین پر گفتن‌ها و پر نوشتن‌ها چه بسا موجب شده تا برخی برای متفاوت نشان دادن مدعای خویش، چیزهایی را از سوی خویش جعل کنند و سخنان دروغی را بر زبان برانند که با واقعیت‌های تاریخی و مذهبی سازگار نباشد و آهسته آهسته موجب تغییر مسیر حقیقت گردد، اما این رفتار هرگز موجب کاهش عظمت و ارزش وی در دنیای امروز نمی‌شود. امام حسین(ع) اگر چه در باور شیعه همچون دیگر امامان و همانند آنان از مقام و منزلت دینی، سیاسی و اجتماعی برخوردار است، اما به حکم آن که در ظرف زمانی خاصی قرار گرفته بود با دیگر پیشوایان مذهبی تفاوت یافته است.

در این نوشته البته غرض نویسنده آن نیست که زندگی آن حضرت را به تصویر بکشد، هر چند معتقد است که چنین کاری هنوز لازم است و باید اهل تاریخ به آن دست بیازند، ولی بایسته می‌داند به یکی از اهداف مهم مخالفت آن حضرت با دستگاه حاکمه اشاره کند که به رغم همه نوشته‌ها و گفته‌ها هم‌چنان جای بازگویی دارد، به وی‍ژه آن‌که نیاز امروز به طرح چنین مباحثی به دو دلیل از هر زمان دیگری بیشتر است؛ یکی آن که جامعه شکل گرفته در ایران با دغدغه‌های اسلام شیعی است و طبعا انتظار آن است که هر چه بیشتر در انطباق آن با ارزش‌ها و الگوهای مذهبی منطبق‌تر گردد و دو دیگر غلبه رویکردهای احساسی و عاطفی بر فضای مذهبی جامعه است که در قالب مداحی و روضه‌خوانی و به منظور تحریک هر چه بیشتر عواطف مردم و گریاندن آنان عرضه می‌شود و بی‌تردید این نگره اساس اقدام امام را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد یا آن را بی‌محتوا می‌سازد.

هدف امام البته در یک جمله نمی‌تواند خلاصه شود، اما می‌توان برای اقدام آن حضرت یک هدف محوری را برجسته کرد و دیگر اهداف را در راستا یا در ذیل آن به مطالعه گرفت. برای شناسایی هدف اصلی، این گفته‌های خود امام است که باید مستند کلام و تحلیل قرار گیرد، نه این که از روی تصورات و گمانه‌زنی چیزی را به آن حضرت نسبت داد. هدف امام با کنار هم نهادن چند سخن از ایشان قابل اکتشاف است. او در آغازین روزهای مواجهه با تقاضای دستگاه یزید، در پاسخ خواسته استان‌دار مدینه، پس از توصیف شخصیت یزید، به صراحت می‌فرماید: انسانی چون من با فردی مثل او بیعت نمی‌کند۱، حتی اگر در روی زمین ملجأ و مأوایی نداشته باشد۲. امام وقتی تصمیم به حرکت از مدینه می‌گیرد، در ضمن وصیت خویش به محمد حنفیه، خروج خود را نه از روی خود خواهی یا خوش‌گذرانی یا فساد و ستمگری، بلکه امر به معروف و نهی از منکر بر اساس سیره پیامبر خدا(ص) و امام علی(ع) بر می‌شمرد۳ و در نامه خویش به مردم بصره می‌نویسد که من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر او دعوت می‌کنم. آن گاه می‌نویسد: به راستی که سنت اسلامی مرده و بدعت جای آن را گرفته است.۴ او به صراحت می‌فرماید: در جامعه‌ای که به حق عمل نمی‌شود و از باطل پرهیز داده نمی‌شود، زیستن در آن جز خسارت و زیان‌کاری نیست.۵ امام زندگی در چنین شرایطی را چیزی جز ذلت و خواری نمی‌داند و می‌فرماید این فرومایه، یعنی یزید، مرا بین مرگ و خواری مخیر ساخته، در حالی که خواری، چنان که مورد پسند هیچ کس نیست، از ما به دور است.۶ ایشان وظیفه مومن را مبارزه با بدی‌ها و بدکاران می‌داند و از قول رسول خدا نقل می‌کند که فرمود اگر کسی سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می‌شمارد، عهد او را می‌شکند، با سنت رسول‌الله مخالفت می‌کند و در میان بندگان خدا با گناه و دشمنی عمل می‌کند، اما علیه او برنخیزد و با عمل و زبان با او مخالفت نکند، به چیزی که بایسته است -همان بدبختی - مبتلا می‌شود۷ و بر آن است که پیشوای مسلمانان کسی نیست، جز آن که به کتاب خدا عمل کند، عدل پیشه سازد، از حق پیروی نماید و وجود خود را در راه خدا وقف کند.۸

اما او می‌داند که این مردم همه تلاششان حفظ دنیای زود گذر است، در حالی که دنیا به هیچ کس وفا نکرده و احدی در آن باقی نمانده و نمی‌ماند۹ و در شب عاشورا بر بی‌وفایی دنیا تأکید می‌کند و همگان را در مسیر مرگ می‌داند،۱۰ اما آدمیان غافلند و حتی دین و خدا را برای دنیای ناپایدارشان می‌خواهند، دین، لقلقه زبانشان است که به عنوان ضمانت دنیاشان مورد توجه است و هر گاه در بوته آزمایش قرار گیرند از آن دست می‌کشند.۱۱

همه این گفته‌ها نشان از آن دارد که که امام زندگی به هر بها و بهانه را انسانی نمی‌داند و زیستن در دنیا و فضای آکنده از بدی و ظلم را به دور از شأن آدمی و حیات متعالی می‌شناسد، اما چه باید کرد؟ به نظر می‌رسد که همه هدف آن حضرت در یکی از گفته‌هایش تجلی یافته و همه آن چه بیان داشته در همان راستا بوده است. او در وصیت خویش که معمولا اساسی‌ترین سخن‌ها در آن گفته می‌شود، می‌فرماید من برای طلب اصلاح، در امت جدم قیام کرده‌ام و این بنیادی‌ترین هدف قیام امام بود، اصلاح امت و سامان‌دهی آن به سوی زندگی والا.

۱-اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۷.
۲- مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۸۸
۳- مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۴۱.
۴- تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۴۰.
۵- تحف العقول، ص۱۷۴.
۶- تحف العقول، ص۱۷۱.
۷- انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱؛ کامل ابن اثیر، ج۳، ص۲۸۰.
۸- الارشاد، ص۲۰۴؛ تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۳۵.
۹- مقتل خوارزمی، ج۱، ص۲۵۳.
۱۰- انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۵؛ ارشاد مفید، ص۲۳۲.
۱۱- تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۰۰؛ تحف العقول، ص۱۷۴.

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 589054

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 3 =