«رگ خواب» از آن دسته فیلمهایی است که
حوصله و دقت تماشاگرش را محک میزند و آنها که از ادبیات انتقادی فقط «ژست»اش را
آموختهاند، رسوا میکند. تنیدن زن در درونیاتی که او را نسبت به واقعیت بیرون،
گنگ و دور افتاده میسازد، مهمترین عاملی است که مخالفین فیلم در رد «رگ خواب» آن
را به کار میبرند. غافل از اینکه این گنگی نه از بلاهت، که از اعتماد بیش از حد
به «عشق» و «عاشق» ناشی میشود.
در عین حال درباره هیچکدام از فیلمهای جشنواره امسال
به اندازه فیلم نعمتالله، نظر ناشیانه ابراز نشده. اکثر موافقین و مخالفین فاقد استدلال
«استتیک» و فهم سینمایی، از کلمات سادهانگارانهای همچون «یک فیلم زنانه» موفق/ ناموفق
استفاده کرده و خواهند کرد. در حالیکه موضوع فیلم
«ویژه» حمید نعمتالله نه واکاوی احساسات یک جنسیت مشخص، بلکه پرداختن به ذات
انسان است. در «رگ خواب» شخصیت مینا در مسیر خواست همدم و رفیق و همراه، تنها و
مغبون میشود و این احساسی است که هر انسان زندهای در روابط انسانیاش آن را فهم
و درک کرده. همه اشتباهات از جایی نضج میگیرند که انسان «نیاز به عاطفه» را به
«خواب خوش نیستی» ترجیح میدهد و غمخوار «رنج و اندوه» پیآمد آن میشود.
«رگ
خواب» با یکی از حساسترین تکانههای درون تماشاگر کلنجار میرود و چونان سیلیای
ناغافل، رمانتیکهای خو کرده به آسایش و آرامش را در تلاطم «دریاچه اندوه» رها میسازد.
«تم» اصلی فیلم نیاز به پناه و مامن عاطفیای است
که هر زنی در زندگیاش از مردی یا مردان طلب میکند. به همین خاطر استفاده از ایده
مکالمه با پدر در طول فیلم، به شکل غریزی تماشاگران خانم را با فیلم و شخصیت مینا همراه
و همدل میکند. شخصیتی که بنا بر مشخصات ظاهریاش از فرط شکنندگی و معصومیت و سادگی،
اشتباه کرده و در مسیری دهشتناک، تاوان «سادهلوحی»اش در اعتماد به کسی که عاشقش
است را پس میدهد. داستان لاغر و رویکرد تنک فیلمنامهنویس و فیلمساز در ترسیم مسیر
حرکتی شخصیت اصلی، داستانهای این سالها که توسط زنان نوشته شدهاند را به خاطر میآورد.
داستانهایی از جنس کارهای نویسندگانی چون زویا پیرزاد، گلی ترقی و بقیه نویسندگان
فعال این سالهای ادبیات داستانی ایران. اتفاقا چیزی که برای فیلم در پیشبرد درام هم
لکنت ایجاد میکند همین کم عناصر بودن فیلمنامه در مرحله تبدیل «خوشی» به «اندوه» شخصیت
مینا است. منظور شکلی از اقناع فرمی در جهان اثر برای توجیه غلتیدن مینا در دریاچه
اندوه شخصیاش است. «رگ خواب» اما خیلی سریع
از این مرحله عبور میکند و بیشتر از آنکه در اواسط فیلم به دنبال اعمال برخورنده
مرد و آزارش باشد، حساسیتهای زن و میل او به تنهایی و شکستن را برجسته میکند.
در اجرا و کارگردانی، «رگ خواب» جزو معدود فیلمهای این سالهای سینمای ایران است که فراتر از منش و اسلوب «دکوپاژی»، به معماری در دکوپاژ عنایت و توجه ویژه دارد؛ هم از نظر نمایش تنهایی زن در دل شهر بیرحم و هم از جهت رسیدن به فرمی «معماری» شده در جهان تصویری/ بصری اثر. فیلمبرداری حیرت انگیز فرشاد محمدی در کنار کارگردانی غبطه برانگیز حمید نعمتالله نوع و نحوی از «گرافیک» را برای فیلم بوجود آوردهاند که در سینمای ایران بیسابقه و بیبدیل است. «رگ خواب» همچون اکثر آثار حمید نعمتالله، قضاوت محدود و قراردادی تماشاگرش را به چالش میکشد و او را در مواجهه با فیلمی تازه قرار میدهد. ستایش همه جانبه یا انکار جهان «ویژه» فیلم، ابتداییترین و راحتترین کاری است که میشود در قبال «رگ خواب» انجام داد. تماشاگر جدیتر اما موضوع را تقلیل نمیدهد و بر مبنای امکانات و محدودیتهای نظرگیر فیلم، آن را تحلیل و بررسی میکند. فیلمی خاص، غمگین و تاثیرگذار، با لکنتهایی قابل اشاره در فیلمنامه، که میتواند نسخه مدرن «بیتا»ی هژیر داریوش لقب بگیرد.
5858
نظر شما