۰ نفر
۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۷

محمدتقی حسینی

27 دی ماه اولین سالروز اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک یا به طور خلاصه "برجام" است. توافقی که در پی مذاکرات نفس گیر و سخت بین هیات های دیپلماتیک ایران و قدرت های اصلی جهانی حاصل شد و به 13 سال کشمکش بین ایران و جامعه بین المللی بر سر موضوع اتمی کشورمان پایان داد و در مقابل مسیرهایی برای همکاری را گشود.

مذاکرات هسته ای در واقع یک نبرد تمام عیاربین ایران و قدرت های جهانی بود. با این تفاوت که سرداران و سربازان درون صحنه این نبرد نه نظامیان که دیپلمات ها بودند. هر چند که بی تردید نظامیان و آمادگی های آنها در هر دو سوی این گفتگوها در تعیین سرنوشت این نبرد موثر بودند. زیرا اساسا دیپلماسی بدون برخورداری از قدرت نظامی راه به جایی نمی برد. این همان نکته کلیدی است که استراتژیست ها همواره برآن تاکید می کنند تا جایگاه سیاست و جنگ و تداوم این دو در طول همدیگر را توضیح دهند. توجه به این نکته در تبیین مذاکرات هسته ای و دستاوردهای آن دارای اهمیت زیادی است اگر چه که در ارزیابی هایی که تا کنون از این مذاکرات صورت گرفته است کمتر به این موضوع توجه شده است. این ارزیابی ها هر یک به جنبه ای خاص از این رویداد مهم پرداخته اند.

به عنوان مثال در برخی ارزیابی ها تعداد اقدامات خواسته شده از هر یک از طرفین فهرست شده اند و در پایان نتیجه ای به نفع برجام و یا علیه آن حاصل شده است. در مواردی نیز هر گونه گفتار یا اقدام طرف مقابل مورد رصد قرار گرفته و از آنها برای ناموفق بودن برجام نتیجه گیری شده است و یا در مواردی حکم داده شده است که برجام فاجعه آمیز بوده است و یا افتخاری ایجاد نکرده است. هر یک از این ارزیابی ها نیاز به نقادی و سنجش دارند. نقادی نمی تواند بدون در نظر گرفتن واقعیت های عینی به هدف درست برسد.

از آنجا که مسئله تحریم ها به کانون محوری این موضوع تبدیل شده است، برخی از این ارزیابی ها و انتقادات را می توان با عبارت "خارج از زمان" توصیف کرد که عنصر توجه به واقعیات در آنها مفقود شده است. به این معنی که این انتقادات در عین مفید بودن دیرهنگام عنوان می شوند و زمان اصلی خود را از دست داده اند. احتمالا جای مناسب برخی از آن نقدها و هشدارها در زمانی بوده است که تحریم ها علیه کشوردر حال شکل گرفتن بوده اند و موضوع با بحرانی شدن در صحنه بین المللی و قرار گرفتن در چنبره خطرناک شورای امنیت مسیری ناصواب را در پیش گرفت و با معیارهای جسورانه آن شورا علیه ایران تحریم ها هر روز فربه تر و تنومندتر شده است و رخنه در این دیوار صعب تر و سخت تر می گردید.

هر چند که با تدابیر اتخاذ شده و به برکت جایگاه استثنایی ژئوپلتیک ایران تحریم ها نتوانستند آنگونه که طراحان آنها در نظر داشتند ایران را به کلی فلج کنند، اما آسیب هایی که وارد کردند هم قابل انکار نیستند. بر اساس آمارهای رسمی و موجود در زمان تحریم ها حجم اقتصاد کشور 20 درصد کوچک شد. در نظر آوریم که اگر این روند ادامه می یافت اکنون حجم اقتصاد کشور تا چه میزان کوچکتر شده بود. این کاستن از حجم اقتصاد در زمانی رخ دا که به دلیل نیازهای جمعیتی و توسعه ای و ضرورت ایجاد اشتغال و کاهش فقر به افزایش حجم اقتصاد نیاز داشتیم، که البته هنوز هم به این افزایش نیاز داریم. به اذعان اغلب متخصصان اقتصادی برای پاسخگویی به نیازهای موجود جامعه چاره ای جز افزایش حجم اقتصاد نداریم. برخی آمارها هزینه بازگشت اقتصاد ایران به شرایط سال 2010 یعنی زمان آغاز دور سنگین تحریم ها را پانصد میلیارد دلار برآورد کرده اند.

به عبارتی این رقم یک قلم از خسارت تحریم های ظالمانه ای است که به ناحق به کشور تحمیل شد. رشد اقتصادی منفی گردید و روند بدهکاری دولت به بخش خصوصی سیر صعودی به خود گرفت. تا آنجا که پرداخت بدهی سنگین دولت به بخش خصوصی شاید به این آسانی و برای سال ها امکان پذیر نباشد. بنابراین در واقع به جای اینکه لااقل بخشی از این انتقادها متوجه شکل گیری و رشد پدیده تحریم باشد، تماما متوجه کسانی شده است که تن به خطر داده اند و برای حل و فصل اشتباهات رخ داده و رفع اثرات منفی این پدیده اقدام کرده اند. این موضوع به لحاظ روان شناسی تا حدودی قابل توجیه است. اما به لحاظ عینی و واقعیت سیاسی و اقتصادی نه تنها مفید نیست، بلکه ممکن است اگر درست اداره نشود خسارت های سنگین تری نیز به بار آورد. تجربیات تاریخی نشان داده است که برافکندن از برساختن برای کنشگران سیاسی معمولا کم هزینه تر بوده است. پر واضح است که یک جامعه و یک تمدن تنها در صورتی می تواند بالندگی داشته باشد که میل ساختن در آن قوت بیشتری داشته باشد.

در این نوشته کوتاه پرداختن به همه آنچه که می توان ارزش های توافق برجام نامید، وجود ندارد. لاجرم به بخشی از آن خواهیم پرداخت و آن اهمیت استراتژیک برجام است. قابل انکار نیست که هر موافقت نامه بین المللی که حاصل مذاکره آزاد طرفین باشد، کاستی هایی خواهد داشت. ادعا نمی توان کرد که برجام کامل ترین توافق برای ایران بوده است و اساسا چنین توقعی از هر توافقنامه مذاکره شده انتظار به جایی نیست. زیرا در یک توافقنامه عنصر مصالحه تعیین کننده است. در مصالحه هر کسی باید احساس کند که امتیازاتی را داده است و در مقابل امتیازات دیگری را به دست آورده است. در شرایط مصالحه آنچه یک دولت طرف مذاکره را راضی می کند به دست آوردن آن دسته از امتیازاتی است که خواسته ها یا ارزش های اساسی آن دولت را تامین می کند. برای ارزیابی هر توافق بین المللی از دیدگاه یک کشور توجه به خواسته ها یا ارزشهای اساسی حفظ شده یا حاصل شده آن کشور اهمیت دارد. این وضعیت در مورد برجام هم صادق است.

باید دید آیا ایران در برجام خواسته های اساسی خود را تامین کرده است یا خیر. ایران در تمام سال هایی که درگیر موضوع هسته ای بود بر حقوق هسته ای خود، و با تاکید بر برخورداری از حق غنی سازی اصرار کرده است. اما زمانیکه وارد مذاکرات شد این تنها حق هسته ای نبود که از اهمیت بالایی برخوردار بود، بلکه در این فرایند عوارض دیگری پدید آمده بودند که اگر نگوئیم از اصل موضوع مهم تر شده بودند، به اندازه آن اهمیت داشتند. به عبارت دیگر در چالش هسته ای و با گذشت زمان، حاشیه و متن اهمیتی برابر یافته بودند. موضوع قرار گرفتن ایران در ذیل فصل هفت منشور ملل متحد و دستور کار شورای امنیت و معرفی شدن آن به عنوان تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی یک وضعیت خطرناک و جدی را متوجه امنیت ملی ایران کرد. تحریم ها نیز به تبع این موضوع و به زعم ایجادکنندگان آن برای رفع تهدید ایران علیه صلح و امنیت بین المللی پدید آمدند و تا آنجا گسترش یافتند که طراحان آنها آشکارا از لفظ فلج کننده برای این تحریم ها استفاده می کردند.

از دیدگاه استراتژیک این وضعیت می تواند بدترین موقعیت برای یک کشور فرض شود. زیرا شورای امنیت تنها نهادی است که در سیستم بین المللی می تواند مجوز اعمال تنبیه علیه یک کشور و حتی مجوز اعمال زور و جنگ علیه یک کشور را صادر کند. در تاریخ معاصر عملکرد شورای امنیت در این زمینه به تغییرات عمده ای در نظام های سیاسی کشورهای قرار گرفته در دستور کار آن شورا، منتهی شده است. قرار گرفتن ایران در چنین وضعیت بغرنجی آثار و تبعات غیر قابل پیش بینی در بر داشت. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نمی توانست این موضوع را به حال خود رها کند و چاره جویی و تدبیر سیاسی برای این امر یک ضرورت اجتناب ناپذیر بود. ارزش آن وضعیت در نظر کشورهای مقابل جمهوری اسلامی ایران و آنان که خصومتی دیرینه با جمهوری اسلامی ایران دارند به خوبی شناخته شده بود. آنها به خوبی واقف بودند که این وضعیت آسیب پذیری جمهوری اسلامی ایران را بالا برده است. برای همین بود که برای رها کردن ایران از دستورکار شورای امنیت مابه ازایی چون توقف کامل فعالیت های هسته ای و برچیده شدن تاسیسات مربوط به آن را طلب می کردند.

توافق برجام تغییر بزرگی در این زمینه پدید آورد و معیارهای سخت گیرانه شورای امنیت علیه ایران و قطعنامه های آن شورا را متوقف کرد. این دستاورد از دید استراتژیک بسیار با اهمیت است. به ویژه اینکه این اتفاق نه از طریق یک درگیری نظامی و یا از پس منکوب کردن کشور موضوع دستورکار، بلکه بوسیله دیپلماسی و مذاکره رخ داد. چنین موضوعی در تاریخ کشورهای در حال توسعه کمتر رخ داده است و می تواند نویدبخش آینده مطمئن تری برای کشور در تامین امنیت ملی خود باشد. حل موضوع دشواری مانند موضوع هسته ای ایران از طریق گفتگو به خودی خود موارد دیگری را هم ثابت می کند که از دید استراتژی امنیت ملی درخور توجه است. چنین نتیجه ای نیازمند برخورداری کشور از قابلیت های ترکیبی همچون دیپلماسی کارآمد، اعتماد به نفس لازم، قدرت اجماع سازی و تصمیم گیری به موقع و دقیق و داشتن قدرت ملی موثر است. در واقع موفقیت ایران در توافق هسته ای علاوه بر نفس موضوع همه این موارد پیش زمینه را نیز اثبات کرده است و خود این یعنی اینکه کشور توانسته است همه ابزارهای قدرت را به خوبی تلفیق کرده و از آنها بر ای تامین امنیت ملی استفاده کند.

نکته مهم تر این توافق که در مواردی مغفول مانده است، این نکته اساسی است که ایران در شرایطی از قید و بند قطعنامه های شورای امنیت رهایی پیدا کرده است که مطالبه اصلی شورای امنیت مبنی بر توقف یا برچیده شدن تاسیسات هسته ای ایران به فراموشی سپرده شد. ایران فعالیت هسته ای خود و از جمله موضوع حساس غنی سازی را حفظ کرده است و تحریم های مرتبط با موضوع هسته ای نیز کنار زده شده اند. جنبه دیگری از ارزش استراتژیک برجام این است که دیگر امکان بازگشت به شرایط قبل از خود را برای همه طرف ها از بین برده است. نه ایران را می توان در این زمینه دوباره به دستورکار شورای امنیت برگرداند و نه آمریکا می تواند آن اجماع طلایی پیرامون خطر ایران را دوباره به دست آورد. تردیدی نیست که گروههای تندرو و طرفدار اسرائیل در هیات حاکمه آمریکا که با انتخابات اخیر دوباره در حال قدرت گرفتن هستند، می خواهند که ایران را به طرق مختلف در تنگنا قرار دهند. موضوع هسته ای و استفاده از اهرم شورای امنیت برای آنها یک امتیاز مهم بود که اکنون دیگر در دسترس نیست. اکنون که موضوع از شورای امنیت خارج شده است برای آنان امکان بازگرداندن شرایط قبلی وجود ندارد. حتی اگر آنها بخواهند به طور یکجانبه اقداماتی را علیه ایران انجام دهند، نه تنها از همراهی دیگر شرکای خود برخوردار نخواهند بود، بلکه با مخالفت انها روبرو خواهند شد. بنابراین علیرغم هر لطمه ای که به برجام وارد شده است و یا وارد شود اگر حتی فرض را بر این قرار دهیم که دولت آمریکا در یک اقدام غیرمعقول و افراطی این توافق را بی اثر کند، ایران بهره استراتژیک خود را تا همین الان از آن برده است. و آمریکا را در ابراز دشمنی علیه خود تنها و محدود کرده است. بنابراین در مورد ارزش استراتژیک این موضوع برای ایران قیمت خاصی نمی توان تعیین کرد و مقایسه آن با هر چیز دیگری مقایسه دقیقی نخواهد بود.

علاوه بر این باید به یک نکته اساسی هم توجه داشت که برجام بویژه برای ایران یک موضوع مطلق نیست. بلکه ابزار کارآمدی بوده است تا اینکه کشور را از یک مرحله خاص عبور دهد که این کار انجام شد. اکنون رویکرد بین المللی به جانب ایران تغییر کرده است. علاقه به سرمایه گذاری ها در بخش های اقتصادی کشور، گشایش در امور مهمی مانند فروش نفت، توسعه حمل و نقل دریایی از قبیل تسهیل کشتیرانی و عبور نفتکش ها، پوشش بیمه ای آنها در سطح بین المللی، ورود مجدد ایران به بازارهای جهانی، کاهش ریسک سرمایه گذاری، نوسازی ناوگان هوایی و صدها مورد دیگر را می توان برشمرد که از دستاوردهای برجام هستند. پرداختن به آنها به مجال دیگیر نیاز دارد. بایستی همه دستگاههای کشور از این موقعیت به بهترین وجه استفاده کنند و هر قابلیتی که در برجام وجود دارد را به طور عینی استخراج و عملیاتی کنند. با این حال باید تاکید کرد که دستاورد استراتژیک برجام برای کشور فراتر از همه این محاسبات است.

4949

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 623985

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 11 =