۰ نفر
۲ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۱:۵۳

«خبرجنوب» نوشت: «سارا» زنی که متهم به قتل عمدی همسرش است با اندامی بسیار نحیف و لاغر و با رنگی پریده در حالی که نای حرف زدن نداشت، از زندگی خود گفت.

زني به نام «سارا» 26 ساله که با همدستي دوست شوهرش، شوهر خود را به قتل رسانده بود ،پس ازدستگيري و بازجويي هاي فني در پليس آگاهي به مرکز مشاوره يكي از شهرستان هاي استان فارس منتقل شد.
وي ماجرا را اين گونه بيان کرد: دومين فرزند خانواده هستم، پدرم دو همسر دارد که من از همسر اولش، در خانواده اي پرجمعيت با وضع مالي نسبتا خوب بزرگ شدم.
پدرم تحصيلات چنداني ندارد و راننده است مادرم خانه دار و بي سواد است، پدرم هميشه بيرون از خانه در جاده ها و بيابان ها بود و فرصت کافي برای توجه به نياز هاي عاطفي من و خواهران و برادرانم نداشت.به دليل شلوغي جمعيت خانواده مان در سن 15 سالگي با اصرار پدر و مادرم مجبور به ازدواج با «حامد» شدم و ثمره زندگي من و شوهرم يک پسر 9 ساله و يک دختر هفت ساله است.شوهرم از ابتدا به مواد مخدر اعتياد داشت و اکثر اوقات شبانه روز را در منزل به سر مي برد، بسيار بدبين بود حتي به من اجازه نمي داد که به ديدن خانواده ام بروم يا در مراسم جشني شرکت کنم.
در طول زندگي مشترك به خاطر رفتار شوهرم بارها تصميم گرفتم خودکشي کنم اما هربار با ديدن فرزندانم از اين تصميم منصرف مي شدم.چهار سال قبل شوهرم براي تامين معاش خانواده نزددر يك دامداري مشغول به کار شد وماهم مجبور شديم در اتاقي در همان دامداري زندگي کنيم.کم کم آمد و رفت هاي صاحب دامداري به خانه ما شروع شد و با هم صميمي شديم طوري شد که با هم صحبت و درد دل مي کرديم، گاهي اوقات که ما در تامين هزينه هاي زندگي کم مي آوريم او کمکمان مي کرد و به اصطلاح کم و زياد زندگيمان را مي گرفت.
يک ماه قبل به اتفاق شوهر و فرزندانم و خانواده«فرشاد» به سفر رفتيم در طول سفر، شوهرم مدام مرا اذيت مي کرد خيلي بداخلاق تر شده بود
مدام بهانه تراشي مي کرد تهمت هاي ناروا مي زد، حتي فحاشي مي کرد.وي ادامه داد: من خيلي تحمل کردم تا از سفر برگشتيم يک روز به «فرشاد» گفتم مرا از دست اين ديو صفت نجات بده و کمکم کن تا راهي براي رها شدن از اين زندگي لعنتي پيدا کنم.
فرشاد گفت تنها راهي که به ذهن من مي رسد اين است که او را به قتل برسانيم ،نمي دانم چي شد که
بدون هيچ عکس العملي پيشنهادش را قبول کردم و تصميم گرفتيم شوهرم را از سر راه برداريم و با هم نقشه قتل را کشيديم.
فرشاد مقداري سم تهيه کرد مدتي بود شوهرم براي ترک اعتياد شربت متادون مصرف مي کرد من سم را در شربت متادون حل کرده و براي شوهرم آوردم.شوهرم همين که شربت را برداشت آن را بو کرد و گفت: بوي مشروب مي دهد و آن را
نخورد و از فرشاد خواست که آن را امتحان کند، من فورا شربت را برداشته و دور ريختم.اين زن افزود: اين بار سم را در شربت توت فرنگي حل کرده و به شوهرم دادم چند دقيقه بعد از نوشيدن شربت حالش بد شد و تشنج کرد همان لحظه احساس پشيماني کردم فورا آب قند آماده کردم و به او دادم اما حالش بد و بدتر شد.
حوالي ساعت دو و نيم بعد از نيمه شب بود که حالش خيلي بد شد ، با فرشاد تصميم گرفتيم او را به بيمارستان ببريم به زحمت او را سوارماشين کرده و به سمت بيمارستان به راه افتاديم .در بين راه متوجه شديم به سختي نفس مي کشد هنوز به بيمارستان نرسيده بوديم که بدنش سرد شد ديگر نفس نمي کشيد، نبضش نمي زد و بدنش حسابي سنگين شده بود.
به سمت جاده خاکي که به خارج از شهر منتهي مي شد تغيير مسير داديم نمي دانم چقدر از شهر فاصله گرفتيم که در کنار جاده ايستاديم ،جسد را از داخل ماشين بيرون آورده ودر کنار جاده رها کرديم.
از ترس آنکه کسي جسد را پيدا کند مقداري کاه روي آن ريخته و مقداري بنزين هم روي جسد پاشيديم،آن را آتش زديم و بلافاصله با سرعت از محل دور شديم.صبح روز بعد هنگامي که بچه ها سراغ پدرشان را گرفتند به آنها گفتم که پدرتان براي تعمير ماشين بيرون رفته است، دست و پايم را گم کرده بودم نمي دانستم چکار کنم، سعي کردم به خودم مسلط شوم و با حفظ خونسردي به کلانتري مراجعه و اعلام نمودم همسرم از منزل خارج و تاکنون مراجعت ننموده است.
سه روز بعد ماموران پليس آگاهي جسد نيمه سوخته شوهرم را در حالي پيدا مي کنند که کارت ملي اش در جيب شلوارش نسوخته و از بين نرفته بود، به همين علت به سراغم آمدند و مرا به پليس آگاهي بردند.
دو روز در پليس آگاهي چيزي نگفتم و به قتل اعتراف نكردم اما در ادامه نتوانستم دوام بياورم و با حرف هاي ضد و نقيضي که مي زدم سرانجام همه چيز را اعتراف و آدرس فرشاد را نيز به ماموران دادم.بعد از آن ماموران فرشاد را نيز دستگير و وي نیز اعتراف کرد.
حالا از کار خود خيلي پشيمان هستم و افسوس روزهاي گذشته را مي خورم. به بچه هايم فکر مي کنم که چه سرنوشتي در انتظارشان هست، به شوهرم که چطور جان مي داد، سرانجام خودم و به....
اعتياد همسر به موادمخدر، بدبيني، برقراري ارتباط خانوادگي با افراد غريبه، صميمي شدن و در ميان گذاشتن اسرار زندگي، رعايت نکردن حريم خصوصي، رفت و آمدهاي پي در پي و مسافرت هاي خانوادگي و از همه مهم تر بي تفاوتي شوهر و عدم توجه به همسر، به خيانت، برقراري روابط نامشروع و در آخر قتل منجر شد.

 

46

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 700383

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 12 =