در ماه‌های گذشته، نجومی‌ها از نوع حقوق‌ها، املاک و حساب‌ها در صدر اخبار رسانه‌ها قرار داشتند. مردم هر روز شاهد لورفتن یکی از این سه نوع نجومی مطرح شده در فضای سیاسی کشور بودند و تقریبا در تمامی محافل محور اصلی صحبت‌های مردم با هم بود. از آن‌طرف، گزارش تکان‌دهنده‌ای در یکی از روزنامه‌ها منتشر شد که نشان می‌داد بی‌خانمان‌هایی در قبرها شب را به انتظار صبح هستند. آیا میان این موارد رابطه‌ای وجود دارد؟ رابطه نجومی‌ها با آمار تکان‌دهنده وزیر کشور از وضعیت آسیب‌های اجتماعی در جلسه چند ماه قبل مجلس شورای اسلامی ارتباطی چیست؟ رابطه این نجومی‌ها با اختلاس‌های میلیاردی ارتباطی چیست؟ رابطه تمام موارد پیش‌گفته با خشونت فزاینده در جامعه ایرانی چیست؟علم روان‌شناسی اجتماعی به همه این سئوالات پاسخ داده است.

روان‌شناسی اجتماعی در سال‌های اخیر که بحث شکاف طبقاتی در جوامع مختلف جدی‌تر شده، تحقیقات وسیعی را در این زمینه انجام داده که نتایج نگران‌کننده‌ای را به‌دست آورده است. پاسخ سوالات ما نیز از رهگذر این نتایج به‌دست می‌آید.

یکی از این روان‌شناسان که به‌طور خاص به شکاف طبقاتی می‌پردازد، دکتر «پل پیف»، روان‌شناس اجتماعی امریکایی است. او در تحقیقات گسترده خود در این زمینه دریافت که هرچه ثروت افراد بیشتر شود احتمال تمایل به تسلط بر دیگران، بی‌توجهی به نیازهای دیگران و همدلی کمتر با دیگران نیز بیشتر می‌شود.

ثروتمندان - چه با دست‌رنج خویش به ثروت دست یافته باشند و چه با پول بادآورده و رانتی - به یک خودشیفتگی بالایی دست می‌یابند که وضعیت احساسی آنها را خطرناک می‌کند. این ثروت هرچقدر بادآورده‌تر باشد این خودشیفتگی بیشتر می‌شود و فرد بیشتر خود را محق دریافت آن ثروت می‌داند.

دکتر پیف در ادامه تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که شکاف طبقاتی می‌تواند باعث بروز بی‌اخلاقی‌های اجتماعی، صدمه به رشد اقتصادی، پایین‌آمدن اعتماد اجتماعی، سقوط نرخ امید به زندگی، نقص در عملکرد آموزشی، به خطر افتادن وضعیت سلامت جسمی افراد جامعه، افزایش میزان اعتیاد و آسیب‌های اجتماعی و سقط‌جنین‌های غیرقانونی و بالا‌رفتن میزان خشونت در جامعه شود.

شاید همین خطرات نگران‌کننده است که «بیل گیتس» ثروتمند را ترغیب کرد که در جشن فارغ‌التحصیلی دانشگاه هاروارد در سال 2007 به شکاف طبقاتی به‌عنوان ترسناک‌ترین چالش بشریت امروز اشاره کند.

این چالش در ایران معاصر وضعیت پیچیده‌تری می‌یابد. انسان ایرانی همیشه در یک وضعیت روان‌شناختی آرزومندی قرار داشته است؛ آرزومند یک زندگی مرفه. اما لغت مرفه وقتی معنا می‌شود که برتری‌ای وجود داشته باشد و او خود و وضعیت خود را با دیگری مقایسه کند و در نتیجه خود را محق‌تر از آنها یا برابر بداند.

اما به‌طور طبیعی ما خود را با فرد دیگری که باور داریم با دسترنج خود به ثروتی دست‌یافته مقایسه نکرده و به او حسادت نمی‌کنیم. این ماجرا وقتی دگرگون می‌شود که در ذهن و نظر ما تعدادی از افراد با سوء‌استفاده از جایگاه خود و دسترسی به اموال عمومی ثروتی برای خود اندوخته باشند.

سیاستمدارانی که به دلایل و اهداف سیاسی می‌خواهند جناح یا طرف مقابل‌شان را با انگ سوءاستفاده سیاسی و نجومی‌بودن از میدان به در کنند(فارغ از درست یا نادرست‌بودن ادعایشان) حواس‌شان نیست که بر روی یک قایق با طرف مقابل‌شان نشسته‌اند و دیر یا زود آب خودشان را نیز غرق خواهد کرد. زیرا براساس نتایج پیش‌گفته روان‌شناسی اجتماعی، وقتی مردم یک جامعه با کثرت افرادی مواجه شوند که از مقام و پست و جایگاه‌شان سوءاستفاده می‌کنند، دیر یا زود بسیاری از مبانی اخلاق اجتماعی برای افراد آن جامعه نیز رنگ می‌بازد و حتی خود جامعه نیز متوجه این دگرگونی ارزش‌هایش نخواهد بود. فقط در نتیجه شاهد خواهد بود که اکثریت افراد تشکیل‌دهنده آن به سلامتش اهمیتی نمی‌دهد، تا مفری برای قانون‌گریزی بیابد استفاده خواهد کرد، بلادرنگ در برابر هر نوع احساس زیرپا گذاشتن حق شخصی‌اش از طرف دیگری رفتار خشمگینانه‌ای بروز خواهد داد و در کل، استرس در سطح بالایی در تمامی زندگی‌اش حضور می‌یابد.

از طرف مقابل نیز، مدیران نهادهای مختلف از جمله قوای سه‌گانه که با پول‌های بادآورده ثروتمند شده‌اند، علاوه بر آنکه دچار یک نوع خودشیفتگی مرضی می‌شوند، فاصله‌شان را با مردم بیشتر خواهند کرد و تصمیماتی که خواهند گرفت ربطی به زندگی عادی مردم نخواهد داشت. اینجا خطر بی‌توجهی به قانون از سوی مدیر به ناگهان ثروتمندشده بیشتر می‌شود. چرا که روان‌شناسی اجتماعی در مطالعاتش دریافته است که ثروتمندان یک میل طبیعی بی‌توجهی به قانون دارند و برای مثال جالب است بدانید که در اکثر کشورهایی که شکاف طبقاتی حاکم است بیشترین تخلفات رانندگی از سوی رانندگان ماشین‌های گران‌قیمت صورت می‌گیرد.

فارغ از هر نوع سوگیری جناحی و فقط از منظر تبعات روان‌شناختی باید امروز به داوری نشست و گفت که دولت به خوبی توانست با درک این موضوع مسئله حقوق‌های نجومی را تا اندازه‌ای مدیریت کند و این موضوع می‌توانست امروز بسیار بغرنج‌تر شود. عذرخواهی‌های رسمی دولتی و برکناری برخی مدیران یکی از مهم‌ترین اقدامات دولت در این زمینه بود. اما نتیجه آنی نیست که دولت می‌خواهد. زیرا مردم مدیر دولتی و غیردولتی را به دلایل مختلف که جای ذکر آن در این یادداشت نیست، به یک چشم می‌بینند و شاهد مدیرانی هستند که در دستگاه‌های خارج از نظارت دولت بر سرکارند و عذرخواهی و برکناری نیز در کارشان نیست. مردم خانه‌های محقر و حقوق‌های ناچیز خود را این مدیران مقایسه می‌کنند. خشم مانند ویروسی عمل می‌کند که حامل آن و دیگران را به ورطه نابودی می‌کشاند. تا دیر نشده باید کاری کرد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 619508

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 12 =