کول‌برا چرا این‌چنین دست از جان شسته‌ای؟

چه می دانیم غم نان در سفره خالی چیست؟ چه می دانیم سرمای تا مغز استخوان سوز کوههای کردستان چگونه است؟ چه می دانیم خطر افتادن از کوره راههای کوهستانی به چه معناست؟ چه می دانیم هربار رفتن و برگشتن یعنی مصون ماندن از شلیک گلوله، از پرت شدن، از سرما از حمله حیوانات گرسنه، از نرفتن روی مین و نماندن در زیر آوار بهمن! و چه می دانیم که کولبری و بار دهها کیلویی بر پشت حمل کردن برای تنها چند هزار تومان دقیقا یعنی چی؟

هرچند سرما هست و برف و یخبندان، هرچند ترس از مرگ چه با شلیک گلوله و چه پرت شدن از کوه و چه مدفون شدن زیر آوار بهمن و چه و هزاران چه دیگر، هر لحظه همه هست و نیست شان که جانشان باشد را تهدید می کند! هرچند هنوز پیکر بی جان و یخ زده همقطاران مانده در زیر بهمن شان را نتوانسته اند دفن کنند! اما شرم نداشتن تکه نان بر سر سفره خالی خانواده باعث می شود تا همه آن ترس ها و خطرها، لحظه ای در اراده رفتن دوباره این «راه مخاطره انگیز» در آنان خللی وارد نسازد تا با همه این مصیبت ها دوباره کمر در زیر باری سترگ خم کنند و درست در همین لحظه های شیون و ناراحتی ما، همچنان هستند صدها مرد و زن شریف دیگر کولبر، که برای تکه ای نان، در مبارزه ای نابرابر و در این زمهریر سرما و قهر طبیعت، دوباره پنجه در پنجه مرگ در هم آویخته اند و چه غمبار است که نیک می دانیم این مرگ ها نه اولین بوده اند و نه آخرین خواهند بود! و حال که گویی اعتباری نه به وعده ها و نه وعیدها هست چرا هریک از ما از خود نپرسیم جز نوشتن و لحظه ای غمگین شدن برای سرنوشتی این چنین تلخ، چه می توانیم بکنیم؟

چه می توانیم بکنیم و باید بکنیم برای این کولبران دست از جان شسته برای آن مردم بلوچ و سیستانی مانده در سیلاب محرومیت! بی شک بی شک می توانیم و خواهیم توانست اگر ...!

لازم به ذکر است در اثر سقوط بهمن در کوههای اطرف سردشت در دره ای بنام «قره دان» 16 کولبر در زیر آوار گرفتار شدند که از این میان متاسفانه چهار نفر جان خود را از دست دادند. اسامی این کولبران عبارت است: علی محمد نژاد، 1٨ساله، شیرزاد عبدالهی 27 ساله اهل سردشت، هیوا ابراهیمی نیا 22 ساله اهل بانه و محمد حمزه زاده 21 ساله اهل مهاباد.

در استان سیستان و بلوچستان نیز وقوع سیلاب جان چندین نفر را گرفته است و هنوز سرنوشت چندین نفر دیگر نامعلوم است.

منبع: فراتاب