آراز بارسقیان

۲۰ نامزد محترم جایزه‌ منتسب به احمد محمود

همکاران عزیز،

نون والقلم و ما یسترون

به عنوان عضوی از خانواده‌ ادبیات و یکی از کسانی که به ادبیات احمد محمود ارادت قلبی دارم ازتان می‌خواهم به دلایلی که شرحش در ذیل می‌آید از نامزدی خودتان در این جایزه انصراف بدهید. در بین شما ۲۰ همکار گرامی فقط یکی است که دیگر در جمع ما نیست؛ کورش اسدی. روی سخنم با وارث حقوق معنوی زنده‌یاد کوروش اسدی هم هست.

۱. وجاهت این جایزه از همان اولین روز اعلام خبرش به اندازه‌ کافی زیر سوال بود. از اینکه برگزارکنندگان جایزه حتی کوچک‌ترین خبری به خانواده‌ زنده‌یاد محمود نداده بودند تا اینکه موافقت وارثان قانونی احمد محمود همچنان در هاله‌ای از ابهام است چرا که خانواده‌ محمود تا این لحظه در هیچ مصاحبه‌ رسمی‌‌ای توافق خودشان را با این رفتار غیراخلاقی برگزارکنندگان خودخوانده‌ این جایزه ابراز نکرده‌اند. حتی اگر خانواده‌ محمود در دقایق پایانی نسبت به این رفتار برگزارکنندگان خودخوانده واکنش مثبت نشان دهند باز هم بنا به دلایلی که شرحش می‌رود، انتخاب و برگزاری این جایزه به این شکل و شمایل و با این حالت قلدرمابانه‌ای که برگزارکنندگان خودخوانده به خود گرفته‌اند امری است به دور از هر نوع اخلاق حرفه‌ای و مسلما به دور از شان نویسندگی شما همکاران محترم.

۲. به شیوه‌ و رسم برگزاری جایزه نگاهی بیندازید. طبق اعلام ۵۰ منتقد و نویسنده در رای‌گیری اولیه‌ای که براساس فهرست خانه‌‌کتاب تهیه شده حضور داشته‌اند. نام‌ها فعلا هیچ‌جا به صورت رسمی اعلام نشده، اما آسیب‌شناسی این نوع برخورد با آثار بسیار مشخص است و نیاز به توضیحش فقط تکرار مکررات است. حتی اگر ۱۰ نفر از آن ۵۰ فرد هم تمامی کارها (۲۵۳ رمان و ۱۲۳ داستان‌کوتاه) را مطالعه کرده باشد ـ که از هر جهت امری محال به نظر می‌رسد ـ باز هم چنین سیستم و روشی برای ادبیات ناکارآمد است و بیشتر حکایت از سَمبَل کردن کار توسط برگزارکنندگان خودخوانده‌ این جایزه دارد. این همان سیستم به اصطلاح دموکراتیکی است که همین اعضای خودخوانده با پیاده کردنش باعث اضمحلال جایزه‌ هوشنگ گلشیری شدند. بماند که آن جایزه در رضایت کامل حتی شخص گلشیری بود چون خودش چنین چیزی را می‌خواست و خانواده‌اش مستقیما مسئول بخش‌های مختلف جایزه بودند و بر کارها نظارت و برایش بنیادی داشتند.

این سیستم علت مشخصی برای ناکارآمدی دارد: تشدد آرا آن هم در شرایطی که همه‌ آن افراد همه‌ کارها را نخوانده‌اند که بتوانند سرش بحث کنند. یعنی هیچ بحثی سر آثار شما که امروز در این جایزه بالا آمده نشده و همه چیز به شیوه‌ای بسیار غیرحرفه‌ای برگزار شده؛ این درست خلاف ادعای برگزارکنندگان خودخوانده‌ این جایزه است که به کلام و بسیار واضح خود را جایزه‌برگزارکننده‌ حرفه‌ای می‌دانند و سال‌هاست داور و دبیر جایزه‌های مختلف ادبی بوده‌اند. کتاب‌های شما براساس هیچ بحثی بالا نیامده، نه تنها این که حتی براساس ایدئولوژی‌ خاصی هم بالا نیامده. همان‌طور که متوجه شده‌اید این، شرایط را از دو طرف نابرابر می‌کند. هم وزن کتاب‌های شما معیار خوبی برای محک نداشته‌اند؛ هم چنین رای‌گیری‌هایی توهینی است به شعور آن دسته از منتقدان و نویسندگانی که در طول یک سال‌ونیم (اگر بازه‌ زمانی کتاب‌ها را ابتدای سال ۹۵ تا انتهایش بدانیم) کتاب‌هایی را خواننده‌اند و فقط یک حق رای داشته‌اند. دو طرف این ترازو ناعدالتی و نابرابری است و در نهایت غیرحرفه‌ای‌گری.

در چنین رای‌گیری‌هایی وضعیت آنقدر غریب است که ممکن است فقط کتابی که ۱۰ خواننده‌ مشترک داشته بالا بیاید آن هم فقط به این دلیل که خواننده‌های مشترک آن تک کتاب، کتاب دیگری نخوانده‌اند و پیشنهاد دیگری ندارند. این شیوه‌ بد سال‌هاست باب شده و نمی‌شود خیلی جدی‌اش گرفت. شیوه‌ای که همه چیز را ترکیبی می‌کند از شانس و گاهی لابی‌گری و اتفاق...

۳. کارنامه‌ برگزارکنندگان خودخوانده از همیشه واضح‌تر و مشخص‌تر برای تمامی اهالی ادبیات است. دیگر ۱۰، ۱۵ سال پیش نیست که هیچ‌کدام از افراد امتحان خودشان را پس نداده باشند. وضعیت مشخص است. تعطیلی گلشیری، تعطیلی منتقدان مطبوعات، شوخی شدن نظرسنجی تجربه و در نهایت جایزه‌ای مضحک به نام «چهل» نتیجه‌ این سال‌ها کار برگزارکنندگان خودخوانده بوده در زمینه‌ جوایز ادبیات داستانی. این که چطور بَرِس یک نشر که یک بار به کتاب‌های آن نشر اجازه‌ انتشار داده می‌تواند حالا به قضاوت رقابتی آن‌ها بشیند هم سوالی اساسی است که امیدوارم خودتان به آن جوابی واضح بدهید. این فقط شامل آن بَرِس نمی‌شود و حداقل دو نفر از اعضای تیم داوری باید نسبت خودشان را به صورت واضح درباره‌ نشرهایی که با آن‌ها همکاری مستقیم و غیرمستقیم دارند مشخص کنند.

۴. آخرین شاهکار دبیرخودخوانده‌ این جایزه مصاحبه‌اش با خبرگزاری ایبنا بود که خیلی واضح اعلام کرد: «به اعتقاد من اگر اثری بیش از حد به فضای کاری یک نویسنده خاص نزدیک شود نوآوری و خلاقیت خود را از دست می‌دهد. این جایزه نزدیک بودن به فضای داستان‌های احمد محمود را به عنوان اولویت داوری در نظر نمی‌گیرد، ولی ویژگی دیگر آثار این نویسنده که ارتباط عمیق با طیف گسترده‌ای از مخاطبان بوده و هست، می‌تواند سرمشق خوبی برای انتخاب آثار در این جایزه باشد.» حال خودتان ببیند چه اتفاقی دارد می‌‌افتد. راه‌اندازی جایزه‌ای که بیشتر از این که ربطی به احمد محمود داشته باشد شبیه پخته‌خواری و دست‌آویزی به این مرد بزرگ است، چیزی است جز بی‌اخلاقی بی‌پایان این گروه برای سواستفاده از نامی که حتی هنوز اجازه‌ رسمی استفاده‌اش را هم ندارند؟ هم سواستفاده و در نهایت تنزل دادن آثار خودِ شما که انتخاب شده‌اید به آثاری با سویه‌های سوای آن چیزی که در نسبت با ادبیات می‌گنجد و نزدیک کردن شما به نوعی ادبیات عامه‌پسند.

همکاران گرامی،

هر نویسنده‌ای دوست دارد کارش دیده شود؛ هر نویسنده‌ای شاید دوست داشته باشد اسمش کنار بزرگان ادبیات کشورش بیایید. این می‌تواند کمترین چیزی باشد که نشان می‌دهیم خودمان را به ریشه‌ها وصل کرده‌ایم. همکاران گرامی؛ اگر فقط یک نفر از شما این واقعیت‌ها را در نظر بگیرد و تصمیم بگیرد از حق طبیعی خودش که همانا درخواست برای شرکت کتابش در یک جایزه است، دوری کند، می‌تواند به صورت مدنی به این بی‌عدالتی و غیرحرفه‌ای‌گری که دارد نهادینه می‌شود پاسخ بدهد و راه را برای حرکت‌های درست‌تر باز کند.

اگر بخواهید از این جایزه انصراف رسمی بدهید با چند برخورد مواجه می‌شوید:

۱. سعی می‌کنند با سفسطه‌های معمول شما را برگردانند، نویسنده‌ هیچ‌وقت تسلیم سفسطه نمی‌شود؛ مهربانی، خوش‌وبش و تحویل گرفتن، احوال‌پرسی، شاید ترتیب دادن مصاحبه، شاید نوشتن متنی برایتان، شاید هر چیزی، شاید مظلوم‌نمایی، شاید دست گذاشتن روی نقاط ضعف شخصی‌تان که خوب آن را می‌شناسند.

۲. سعی می‌کنند ندید بگیرند شما را، بگویند اصلا اهمیتی نداشت و شما جزو ۱۰ نفر بودید و انتخاب نهایی ما نبودید و از ۱۰ انتخاب، شما دهم بودید. بعد از این هم دیگر جواب سلام شما را ندهند و ارتباطی باهاتان نگیرند و در رسانه‌هایشان شما را «بایکوت» کنند. شاید شما را در مجلات رنگی‌رنگیِ انحصاری قبیله‌شان دیگر تحویل نگرفتند. ولی آخر از خودتان بپرسید مجلات بادکرده‌شان و رسانه‌های بی‌خواننده‌شان و صفحات مجازی بی‌ارزششان چه آش دهان‌سوزی است که شما به آن نیاز داشته باشید؟ شما فراتر از این مسائل هستید؛ شما نویسنده هستید؛ اگر نویسنده نبودید که الان در جایگاه هر کدام از این دوستان نشسته بودید و داشتید برای دیگران تعیین‌تکلیف‌های سخیف می‌کردید.

۳. شکایت شما را پیش ناشرنتان می‌برند. حال که بَرِس یکی از نشرهای خودتان داور خودخوانده‌ این جایزه است می‌بینید چه شرایطی است؟ خنده‌دار و البته گروتسک. از ناشرتان نترسید. برایش توضیح دهید. هر ناشری دوست دارد کتابش نامزد فلان جایزه و برنده‌اش باشد، اما اگر ناشر هم بداند فلان جایزه وجاهت ندارد، همراهتان است نه پشت سرتان. از این هم نترسید. حتی با ناشری کار نکردن به معنای از بین رفتن زندگی و هویت شما نیست. خودتان بهتر می‌دانید باید چه کنید. نیازی به وکیل ندارید.

همکاران گرامی،

به قول چخوف نویسنده یتیم ابدی است. اگر به قلم اعتقاد دارید، اگر به خودتان اعتقاد دارید، اگر به زلالیت داستان‌هایتان ایمان دارید و می‌دانید که در جاده‌ پیشرفت هستید و نام خودتان را همیشه کنار نام‌های بزرگان ادبیات ایران می‌دانید، بهتر از من می‌دانید که هیچ‌کدام از این سه روش تهدید این داوران و برگزارکنندگان خودخوانده برای شما معنی‌ ندارد جز ترساندن بی‌دلیل شما عزیزان.

ترساندن شما در دنیایی که فراموش نکردیم درش ادبیات امری فردی است و هیچ‌کس در بدترین و سیاه‌ترین و سخت‌ترین روزهای تاریخ هم نمی‌تواند این فردیت را از شما بگیرد مگر اینکه رضایت قلبی خودتان همراهش باشد. شما نویسنده هستید و نویسنده سر نترس‌تری داد و قوه‌ قضاوتی بالاتر از بازی خوردن؛ آن هم بازی‌ به این سخیفی. بازی‌ای که شانسش در بهترین شرایط ـ اگر همه چیز عادلانه باشد، یک به ۱۰ است.

و اگر هیچ‌کدامتان وقعی به این حرف‌ها نگذارید؟ خب کشتی بی‌اخلاقی ادبیات ما به راه خودش با قدرت ادامه می‌دهد و هر چه زودتر دماغه‌اش را به دیواره‌ یخین می‌زند و سقوط زودتر از قبل آغاز می‌شود و وجدان نگارنده‌ این سطور از قبل آرام‌تر.

همکاران گرامی

نون والقلم و ما یسترون

57242

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 717533

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام GB ۱۳:۵۱ - ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
    0 0
    باشه تو خوبی