برخورد امام سجاد(ع) با غلو شیعیان درباره مقام اهل بیت/ شاعر دربار بنی امیه که در وصف امام سرود

پرونده خبرآنلاین برای ولادت امام سجاد (درود خدا بر او باد) که کتابش را زبور آل محمد نامیده اند.

 

 

مولودی با صدای موذن زاده اردبیلی

 

آنچه در ابتدای مطلب می شنوید، قطعه ای از مولودی «هستم ای اهل یقین، عبد زین العابدین» با صدای مرحوم موذن زاده اردبیلی است.

مبارزه امام سجاد با غلو برخی شیعیان درباره مقام امامان/ گفتاری از آیت الله آقا سید رضی شیرازی

در عصر امامت امام زین العابدین علیه السلام (61- 95 ه) جامعه اسلامى در یک بحران فکرى و عقیدتى وحشت ‏زا فرو رفته بود. امام سجاد علیه السلام در راستاى هدف بزرگ الهى خود که هدایت و رهبرى جامعه اسلامى بود، در مقابل این انحرافات سکوت اختیار نکرد و با توجه به شرایط و اوضاع حاکم بر جامعه به مبارزه علیه این انحرافات پرداخت. این فعالیت هاى امام حقیقتا ناشناخته مانده است و جامعه ما تصور درستی از امام سجاد ندارد. امام علیه السلام هم بر جریان هاى فکرى انحرافى درون جامعه شیعه نظارت داشت و هم بر جریان هاى انحرافى دیگران، وقتى دید که بعضى از شیعیان گرفتار «عقیده غلو» شده‏ اند و ممکن است امامان را از شان بندگى بالا برده و به الوهیت آنها معتقد شوند، هشدار داد.

امام در جایی فرموده است: «جمعى از شیعیان ما در حدى ما را دوست‏ خواهند داشت که درباره ما چیزى که یهود نسبت‏ به عزیر و نصارى نسبت ‏به عیسى بن مریم گفتند، خواهند گفت (و ما را فرزند خدا و شریک در الوهیت مى‏ شمارند.) نه آنان از مایند و نه ما از آنانیم.» گروهى بر امام علیه السلام وارد شدند و ایشان را بیش از حد ستایش کردند. امام سجاد فرمود: «شما چه دروغ مى‏ گویید و بر خدا جرئت مى‏ ورزید! ما از صالحان قوم خود هستیم و همین که صالحان قوم شمرده شویم و باشیم، برایمان کافى است.» و به گروهى از شیعیان عراق فرموده بودند: «آن طور که اسلام را دوست دارید، ما را نیز دوست داشته باشید و ما را از حد خودمان بالاتر نبرید.» پس یکی از این مقولات مبارزه با غالیان بوده است.

تصور خیلی ها از امام سجاد فردی است که فقط به عبادت و گوشه نشینی مشغول بوده که این فقط یک بعد مبارزه امام بوده، این مبارزه در عرصه های دیگری به شکل دیگر بوده است و آن بررسی وضعیت فکری شیعه و پاسخگویی و حرکت تبیینی برای معارف شیعه بوده است. آن روزی که حسین بن علی (ع) شهید شد، در سراسر جوامع اسلامی بیش از یکی دو سه تن مسلمان واقعی باقی نمانده بود. امام صادق (ع) می فرماید: «پس از حسین (ع) تمام مردم به سوی کفر بازگشتند، مگر سه نفر که هنوز در عقاید خود استوار بودند.»

این روایت، تابلوی زنده و گویایی است که قیافه جامعه ی اسلامی آن روز را در برابر ما قرار می دهد. در چنین دوره تاریک و سیاهی بود که امام علی بن الحسین (ع) می بایست زمام امور را در دست گیرد و به نام انجام وظیفه ی امامت، اسلام را از یک سقوط قطعی و مسلم نجات بخشد. از یک طرف، امکانات زین العابدین (ع) برای وصول به این هدف بزرگ در حد صفر بود و از طرف دیگر، قدرت های مادی و ظاهری نیز همه در اختیار دشمن بود. او اکنون به صورت یک انسان اسیر، در چنگ دشمن قرار دارد، مردم همه سنگ امویان را به سینه می زنند و طرف داران خاندان نبوت و آنان که قطب قلب و دلشان به یاد خدا می تپید، همه و همه در خاک و خون غوطه ور شده اند. امام (ع) از کربلا به سوی کوفه رفت تا در لباس اسارت، تبلیغات عظیم خود را علیه ایجاد کنندگان صحنه کربلا شروع کند. در دوره اول تلاش امام این بود که هر چه بیشتر باطن ننگین دودمان اموی را در برابر مردم ظاهر سازد و عقربک توجه آنان را از کشش به سوی این خاندان ستم گر، منحرف گرداند. 

آیا امام در برابر بنی امیه منفعل عمل کرد؟

پس از وصول به این هدف است که امام (ع) می تواند دوره دوم زندگی خود را با ورود به مدینه و پس از مرگ یزید که دو سال بعد از واقعه عاشورا رخ داد، آغاز کند و توجه به خدا و فضیلت را در روح مردم زنده گرداند. امام سجاد (ع) با تدبیری سنجیده کوشید احساسات سطحی مردم را مهار کند و سعی کرد تا اول مقدمات لازم را فراهم آورد و عناصری صالح را برای شروع کاری بزرگ (تجدید حیات اسلام و بازآفرینی جامعه ی اسلامی) تأمین کند و جان خود و تعداد بسیار معدود یاران قابل اتکای خود را حراست نماید و میدان را در برابر حریف رها نکند. تا زنده است و تا از چشم جست و جوگر و هراسان دستگاه بنی امیه پنهان است، به مبارزه ای بی امان، ولی پنهان مشغول باشد و آن گاه ادامه این راه را که بی گمان به سرمنزل مقصود بسیار نزدیک تر بود، به امام پس از خود بسپارد. امام چهارم با یک سلسله برنامه های ارشادی و فرهنگی و تربیتی، مبارزات غیر مستقیم خود را آغاز کرد و امامت را به صورت مخفی و با تقیه و در زمانی دشوار عهده دار گردید.

از آن جا که امام چهارم در عصر اختناق زندگی می کرد و نمی توانست مفاهیم مورد نظر خود را به صورت آشکار و صریح بیان کند، از این رو از شیوه ی موعظه استفاده می کرد. تأمل در این موعظه ها نشان می دهد که امام با روش حکیمانه و بسیار زیرکانه ای، ضمن این که مردم را نصیحت و موعظه می کرد، آن چه را که می خواست در ذهن آنان جا بگیرد، القا می نمود. و این، بهترین شکل انتقال افکار و اندیشه ی درست اسلامی در آن شرایط بود، زیرا این مباحث، در عین حال که اثر و نتیجه ی سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حاکم بود، حساسیت حکومت را بر نمی انگیخت.

یکی دیگر از فعالیت های امام (ع) در عصر خودش، نشر احکام اسلام و تبیین مباحث تربیتی و اخلاقی بود. امام در این زمینه، گام های بلند و بزرگی برداشتند، به طوری که دانشمندان را به تحسین و اعجاب وا داشته است؛ چنان که دانشمند بزرگ جهان تشیع، شیخ «مفید» در این زمینه می نویسد: «فقهای اهل تسنن، به قدری علوم از او [امام سجاد (ع)] نقل کرده اند که به شمارش نمی گنجد، و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام، به حدی از آن حضرت نقل شده است که در میان دانشمندان مشهور است و اگر بخواهیم آنها را شرح دهیم، سخن به درازا می کشد.» نمونه ای از تعالیم تربیتی و اخلاقی که از امام چهارم به یادگار مانده، مجموعه ای است به نام «رساله حقوق» که امام طی آن، وظایف گوناگون انسان را چه در پیش گاه خدا و چه درباره ی خویشتن و دیگران، بیان نموده است.

امام سجاد و تغییر مسیر زندگی سیاسی شیعه/ گفتاری از دکتر رسول جعفریان

صحيفه سجاديه پس از قرآن و نهج‌البلاغه، سومين متن معتبر ديني شيعيان به شمار مي‌رود. در واقع، اين اثر ارزشمند حضرت زين‌العابدين (ع) مجموعه‌اي بسيار مهم و مستقل است كه آغاز و پاياني مشخص دارد. صحيفه سجاديه كتابي با مضامين ادعيه است كه در چند قرن اخير به زبور آل محمد (ص) معروف شده است. صحيفه سجاديه از دوران قديم براي شيعيان شناخته شده بود و نسخه‌هاي بسيار كهن آن از قرن 6 و 7 وجود دارد اما بيش از هر چيز دوره صفويه و پدر علامه مجلسي، اين كتاب را در جامعه شيعي ترويج و گسترش دادند.

به جز شيعيان امامي، شيعيان زيدي هم بسيار به صحيفه سجاديه اعتقاد دارند به طوري كه اغلب آنها دعاهايي از صحيفه را به صورت مكتوب همراه خود داشته و در مواقع نياز آنها را قرائت مي‌كردند. نگارش صحيفه سجاديه توسط امام زين‌العابدين(ع) تنها متأثر از شرايط خفقان سياسي آن زمان نبود بلكه همه ائمه ما اهل دعا بودند و از دعا به عنوان وسيله‌اي عبادي، معنوي و اخلاقي بهره مي‌بردند لذا دعا قالبي براي معارف ديني محسوب مي‌شد. امام سجاد(ع) داراي شخصيتي عبادي و معنوي بود بدين معنا كه به جز بحث امامت و آن جنبه الهي كه در ائمه وجود داشت خود امام سجاد (ع) نيز به لحاظ ادبي و گفتاري، علاقه زيادي به انشاء دعا داشتند و در واقع، اين يكي از جهات ممتاز حضرت زين‌العابدين (ع) در ميان ديگر ائمه است و از اين‌ رو امام سجاد (ع) به انشاء دعا با مضامين عالي تأكيد داشتند.

به دليل آنكه امام زين‌العابدين(ع) در شرايط سختي به سر مي‌بردند محتواي دعاها علاوه بر معنويت و عبادت كه اصل برقراري ارتباط ميان بنده و خالق است شامل معارف عبادي و سياسي بود لذا بيشتر ادعيه، جنبه سازندگي و شخصي داشت و اين توجيه سياسي و اجتماعي را مي‌توان داشت كه در آن دوران به دليل آنكه دين ضعيف شده بود شيعيان نيازمند پيراستگي و تهذيب نفس بودند. 

پس از واقعه كربلا كه ضربه هولناكي براي شيعيان به شمار مي‌رفت و تجربه بسيار سختي بود كه شيعه نتواند در رأس امور قرار گيرد، حضرت سجاد(ع) مسير زندگي سياسي شيعه را از برخورد مستقيم به غيرمستقيم، تغيير داد و در واقع اين برخورد غيرمستقيم نيز تفسير تازه‌اي از كارهاي سياسي و فرهنگي بود. بايد به اين حقيقت توجه داشت كه امامان ما تنها امام سياسي نبودند كه جامعه را رهبري كنند بلكه آنها اماماني بودند كه بايستي دين را براي مردم تبيين مي‌كردند. اين مسئله كه بيش از 50 دعاي مشهور و بيش از 200 دعاي غير مشهور از امام سجاد(ع) به جا مانده نشانگر آن است كه يكي از وظايف امام(ع) تبيين رابطه زيباي ميان انسان و خداست.

امام سجاد(ع) باني و عامل سياست جديدي در ميان شيعيان بود كه تقويت كننده بنيادهاي فكري و اخلاقي شيعه محسوب مي‌شد.امامان معصوم(ع) به دليل عصمت و دركي كه خداوند متعال از قرآن به آنها داده بود رسالت مهم‌تري در تفسير دين بر عهده آنها بود، اين سياست امام سجاد(ع) بعدها ميان شيعيان باقي ماند به طوري كه امام باقر(ع) و امام صادق(ع)‌ نيز همين استراتژي را ادامه دادند. 

با مروري بر صحيفه سجاديه در مي‌يابيم كه بخش عمده معارف اين كتاب ارجمند، توحيد، نبوت،امامت و ولايت است كه به تبيين موقعيت و جايگاه اهل بيت عليهم‌السلام پرداخته و به طور كلي صحيفه سجاديه منبع عرفان نظري مقبول و معقول است و ما امروز به جاي عرفان‌هاي كاذبي كه در جامعه شايع بوده و اسباب تحريف اجتماع را فراهم مي‌كند بايد «دعا» را تقويت كنيم. اما نبايد بيش از حد، به ادعيه شكل سياسي داد بلكه بايد سعي شود مضامين بلند آنها به طور مستقل، بخش‌ معنوي جامعه را تغذيه كند چرا كه جامعه امروز به لحاظ اخلاقي، نقاط ضعف‌هايي دارد كه بايد جلسات دعا در ميان توده مردم، تقويت شود.

ماجرای طواف امام سجاد(ع) و فرزدق شاعر

یکی از حوادث تاریخ که دورنمایی از تلألؤ شخصیت امام سجاد (ع) را به ما می نمایاند، قصیده ای است که فرزدق شاعر در مدح امام (ع) در برابر کعبه معظمه سروده است. مورخان نوشته اند: «در دوران حکومت ولید بن عبد الملک اموی، ولیعهد و برادرش هشام بن عبد الملک به قصد حج به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجد الحرام گذاشت. چون به منظور استلام (لمس) حجر الاسود به نزدیک کعبه رسید، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد، ناگزیر قدم واپس نهاد و بر منبری که برای وی نصب کردند، به انتظار فروکاستن ازدحام جمعیت بنشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشای مطاف پرداختند .

در این هنگام کوکبه جلال حضرت علی بن الحسین علیهما السلام که سیمایش از همگان زیباتر و جامه‌هایش از همگان پاکیزه تر و شمیم نسیمش از همه طواف کنندگان دلپذیرتر بود‌، از افق مسجد بدرخشید و به مطاف درآمد، و چون به نزدیک حجر الاسود رسید، موج جمعیت در برابر هیبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالی از ازدحام ساخت تا به آسانی دست به حجر الاسود رساند و به طواف پرداخت.

تماشای این منظره موجی از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبد الملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه می کشید، یکی از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنی آمیخته به حیرت گفت: این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مطاف برای او خلوت گردید‌؟ هشام با آن که شخصیت امام را نیک می شناخت، اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأثیر مقام و کلامش قرار گیرند، خود را به نادانی زد و در جواب مرد شامی گفت: "او را نمی شناسم"

در این هنگام روح حساس ابو فراس (فرزدق) از این تجاهل و حق کشی سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموی بود، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درنده خویی آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد، رو به مرد شامی کرد و گفت: اگر خواهی تا شخصیت او را بشناسی از من بپرس ، من او را نیک می شناسم. آن گاه فرزدق در لحظه‌ای از لحظات تجلی ایمان و معراج روح ، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه می‌گرفت با حماسه‌ای افروخته و آهنگی پرشور و سیل آسا بر زبان راند. 

«هذا الذی تعرف البطحاء وطأته / والبیت یعرفه والحل والحرم

هذا الذی احمد المختار والده / صلی علیه الهی ما جری القلم

او همان کسی است که سرزمین "بطحاء" جای گام هایش را می شناسد و کعبه و حل و حرم در شناسائیش هم‌دم و هم‌قدمند.

این کسی است که احمد مختار پدر اوست، که تا هر زمان قلم قضا در کار باشد، درود و رحمت خدا بر روان پاک او روان باد ... »

وقتی قصیده فرزدق به پایان رسید، هشام مانند کسی که از خوابی گران بیدار شده باشد، خشمگین و آشفته به فرزدق گفت: چرا چنین شعری - تا کنون - در مدح ما نسروده‌ای ؟ فرزدق گفت: جدی بمانند جد او و پدری هم‌شأن پدر او و مادری پاکیزه گوهر، مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم.

هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین "عسفان" میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند. چون این خبر به حضرت سجاد (ع) رسید دستور فرمود دوازده هزار درهم به رسم صله و جایزه نزد فرزدق بفرستند و عذر بخواهند که بیش از این مقدور نیست. فرزدق صله را نپذیرفت و پیغام داد : من این قصیده را برای رضای خدا و رسول خدا و دفاع از حق سروده‌ام و صله‌ای نمی‌خواهم. امام(ع) صله را بازپس فرستاد و او را سوگند داد که بپذیرد و اطمینان داد که چیزی از ارزش واقعی آن، در نزد خدا کم نخواهد.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 419050

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۳:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    1 1
    به گروهى از شیعیان عراق فرموده بودند: «آن طور که اسلام را دوست دارید، ما را نیز دوست داشته باشید و ما را از حد خودمان بالاتر نبرید.» پس یکی از این مقولات مبارزه با غالیان بوده است.بیایید از امامان بیاموزیم.