محمد علی مهتدی دیپلمات بازنشسته و کارشناس ارشد خاورمیانه در گفت و گوی ویژه نوروزی با خبرآنلاین چارچوب بین المللی بحران خاورمیانه در عراق و سوریه را مورد بررسی قرار داد.

محمد اکبری: بحران خاورمیانه بیشتر از آنچه نشان می دهد عمیق و گسترده است و تحلیل و کاوش در روندهای آن نیازمند بررسی های بیش از پیش در مسائل آن است. مردم خاورمیانه روزهایشان با بحران می گذرد و یادآوری می کند که آنها در منطقه ای حساس و پر تنش زندگی می کنند. جایی که قدرتهای منطقه ای و بین المللی به هم می رسند و سعی در افزایش نقش و نفوذ خود در کشورهای مختلف می کنند. هر جایی که خلا قدرتی احساس شود همان جا تبدیل به زد و خورد و نزاعی پیچیده می شود. اما بحران عراق و سوریه نیازمند نگاهی عمیق و موشکافانه ای دارد که با در نظر گرفتن جزئیات موضوع، نگاهی کلی تر و دقیق تر هم به آن داشته باشد. در این باره با محمد علی مهتدی دیپلمات بازنشسته و کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید.

در هر بحران و مسئله ای زمینه و چارچوبی وجود دارد که معمولا این زمینه یا چارچوب مورد توجه قرار نمی گیرد. از آنجایی که حافظه تاریخی ضعیف است و اکثر افرادی که اخبار را دنبال می کنند یا تحلیل می کنند این چارچوب اصلی را در نظر نمی گیرند. به نظر شما زمینه و چارچوب اصلی بحران شکل گرفته در عراق و سوریه چیست؟


ابتدا باید اشاره ای به استراتژی امریکا در خاورمیانه به عنوان بزرگترین قدرت از لجاظ نظامی و اقتصادی بکنیم. استراتژی امریکا در خاورمیانه همیشه دو پایه و ستون داشته است، اولی تضمین امنیت صدور نفت ارزان به غرب و دومی حفظ امنیت اسرائیل بطوری که هیچ قدرتی در منطقه نتواند در مقابل اسرائیل بازدارندگی ایجاد کند. نه یک کشور بلکه چندین کشور در کنار هم قدرت امنیتی آنها نباید طوری باشد که اسرائیل را تهدید کنند.

این فرمول همیشه وجود داشته و پیش رفته است تا اوایل سال 2000 که شرایط تغییر کرد. در این سال حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی بعد از 18 سال مبارزه اسرائیل را از جنوب لبنان اخراج می کند. در واقع اسرائیل به طور ناگهانی از آنجا فرار می کند. اسرائیل عادت ندارد جایی را که اشغال کرد براحتی و بدون مذاکره، بدون گرفتن امتیاز رها کند. اما در اینجا بدون مذاکره و بدون اینکه امتیازی بگیرد در زمان ایهود باراک نخست وزیر اسرائیل بودکه از جنوب لبنان در 25 ماه می سال 2000 فرار کرد. از آن به بعد حزب الله لبنان توانست در جنوب لبنان یک قدرت بازدارندگی با سلاح موشکی ایجاد کند و این قدرت بازدارندگی روز بروز بیشتر و نیرومند تر شد. بطوری که اگر قبلا اسرائیل به خودش اجازه می داد هر زمان که می خواست ارتش خود را وارد لبنان کند و حمله نظامی انجام دهد و بمباران کند بعد از آن دیگر ارتش اسرائیل این امکان را نداشت که دست به این اقدامات در جنوب لبنان بزند. چون می دانست که اگر یک گلوله شلیک شود ده تا به سمت آن شلیک می شود. این را بازدارندگی می گویند. در زمانی که من خود آنجا حضور داشتم و می رفتیم کنار رودخانه و مکان های تفریحی قرار داشت، 50 متر دورتر از آنجا که مرز هم بود، سربازهای اسرائیلی حضور داشتند. این برای اسرائیل و امریکا قابل قبول نبود. لذا از آن سال 2000 برنامه ریزی شروع شد تا این بازدارندگی خنثی شود.

تا این سال اسرائیل در مقابل کشورهای عربی شکست نخورده بود و این اولین بار بود که چنین فضایی بوجود آمده بود؟

از سال 1948 که فلسطین توسط مهاجرین صهیونیست اشغال شد و رژیم اسرائیل شکل گرفت در طول این پنجاه، شصت سال، ارتش های کشورهای عربی شکست خوردند و اسرائیل توانست پیروز باشد. در جنگ 1948، بعد سال 1956 که حمله اسرائیل و فرانسه و امریکا و انگلستان به کانال سوئز بود. جنگ 1967 که منجر به اشغال کرانه باختری و نوار غزه و صحرای سینا و بلندی های جولان شد. جنگ اکتبر 1973 با مصر و سوریه که ارتش مصر پیشروهای زیادی در صحرای سینا داشت ولی با دخالت کیسینجر و اجرای سیاست گام به گام و در نهایت صلح کمپ دیوید عملا آثار این جنگ هم که پیروزی بود به شکست انجامید. بعد هم جنگهایی که اسرائیل علیه لبنان داشت، لیتانی یک در 1978 که حمله کرد تا رودخانه لیتانی را اشغال کرد و آخرین حمله گسترده اسرائیل در 1982 که پایتخت را هم گرفت و کشتار و قتل عام و ماجرای صبرا و شتیلا و مقاومت فلسطین را از لبنان اخراج کرد. در تمام این جنگها اسرائیل دست برتر را داشت و اعراب شکست می خوردند. اما بعد از جنگ 1982 و تشکیل مقاومت که البته مقاومتی که امام موسی صدر و دکتر چمران درست کرده بودند و روی این مقاومت، مقاومت اسلامی حزب الله تشکیل شد، شرایط تغییر کرد. این مقاومت با عملیات ها و روشهای جدید اسرائیل را به ستوه آورد و چنان ضرباتی به نیروهای اشغالگر در جنوب لبنان وارد کرد که بعد از 18 سال مجبور به فرار شدند. جنبش امل وجود داشت و توسط موسی صدر و چمران تشکیل شده بود که اکثرا همان اعضای امل بودند که بخش نظامی حزب الله و عملیاتی مقاومت را ادامه دادند.

این تغییر یک تغییر بسیار مهم است که یک گروه چریکی برای اولین بار توانسته در مقابل اسرائیل بازدارندگی ایجاد کند که اسرائیل نتواند مثل گذشته بمب باران یا حمله یا اشغال کند. این در تاریخ درگیری های بین اسرائیل و جهان عرب سابقه ندارد و به هیچ عنوان مورد قبول امریکا و اسرائیل نیست. باید این معادله به شکل سابق برگردانده می شد تا هیچ قدرتی برای مقابله وجود نداشته نباشد.

این موضوع باعث شد آنها فکرهایی برای منطقه داشته باشند؟

اینها در مراکز فکری و مطالعاتی غرب بررسی کردند که چطور می شود این مسئله را از بین برد. چون به هیچ وقت قابل پذیرش نبود که گروهی بتواند اسرائیل را تهدید کند. چون موشکهایشان طوری بود که می توانست به تلاویو هم برسد.

موسسه رند که وابسته به وزرات دفاع امریکا است و موسسات دیگر در بین سال 2000 تا 2005 بررسی کردند. بحثهایی که داشتند این بود که این مقاومتی که در جنوب لبنان هست با کمک ایران شکل گرفته است. ایران است که آنرا ایجاد کرده و به آن کمک می کند و سوریه هم حلقه وصل ایران و مقاومت در لبنان است. چطور می شود این را از بین برد و معادله را عوض کرد. دو نظر وجود داشت. یک نظر این بود که باید ایران را مورد حمله قرار دهیم و کمک ایران به مقاومت قطع شود. مقاومت چه در لبنان و چه در غزه.

مثال اطفای حریق را در این مورد بکار می بردند. وقتی حریقی وجود دارد برای خاموش کردن آن یا به کانون حریق حمله می شود و خاموش می شود و بعد از آن زبانه ها خود بخود خاموش می شوند یا اینکه از اطراف شروع می شود و زبانه ها را خاموش می کنند تا به کانون برسند و بعد کانون خاموش می کنند.

به نظرتان شرایط در حال حاضر چگونه است؟ پیش بینی ها و برنامه هایی که برای سوریه و عراق وجود داشت با آمدن ترامپ تغییر کرد؟

طبیعتا در کانونهای بحرانهای منطقه منتظر بودند که ببینند امریکا و دولت جدید آن چه سیاستی  دارد. لذا نوعی  تعلیق عملیات وجود داشت تا مشخص شود که چه کسی قدرت را در دست می گیرد تا مشخص شود که چه سیاستی در پیش خواهد داشت. در سوریه، ایران و ترکیه و روسیه ابتکار عمل در دست گرفتند و آتش بس بعد از آزادی حلب اعلام شد. در مرحله بعدی امریکا را قانع کردند که این مرحله فاز جدیدی است و بحران به فاز مذاکرات و حل بحران از طریق روشهای مسالمت آمیز وارد شده است.

ترامپ قبلا به کوتاهی سیاست خود را اعلام کرده بود، یکی اینکه می خواهد با داعش بجنگد و دوم اینکه در سوریه مناطق امن ایجاد کنند.

اما باید یادآوری کرد که اولا ترامپ جزئیات بحرانهای منطقه را نمی داند. منطقه و جغرافیای آن را نمی شناسد. اینکه می آید و یک هدف جزئی مانند ایجاد منطقه امن را مطرح می کند مشخص است که به او خط دادند که چنین چیزی را مطرح کند.

در این فطرت ارتش سوریه توانست موفقیتهای خوبی داشته باشد. بعد از آزادسازی حلب، جاهای دیگری اطراف آن هم آزاد شد و ممکن است جاهای دیگری همراه با نیروهای هم پیمان آزاد کنند. در ریف دمشق و وادی بردی هم موفقیت هایی وجود داشته است. وادی بردی را تکفیری ها گرفته بودند و آب دمشق هم مدتی قطع بود که ارتش سوریه توانست آنجا را پاکسازی کند و امنیت آب دمشق را تامین کند.

در دیرالزور پیشرویهایی وجود داشته است. روندی که عنوان شده است روند حل بحران از طریق مذاکره است که تصمیمی بین ایران و روسیه و ترکیه در کنفرانس مسکو گرفته شد و در آستانه برگزار شد.

به نظرتان هدف امریکا چیست و چه برنامه ای می تواند اجرا کند؟ برقراری مناطق امن واقعی است؟

مطرح شدن و حرف از ایجاد مناطق امن بسیار حرف بوداری است که از ترامپ شنیده شد. گزارشهایی که هست نشان می دهد که برنامه ای وجود دارد که احتمال می رود این برنامه را مشترکا اسرائیل و عربستان طرح کرده اند.

این مناطق در سه نقطه قرار بوده است که ایجاد شود. ایجاد منطقه امن در حال حاضر معنا ندارد. قبلا ترکیه وقتی ایجاد منطقه امن را مطرح کرد به خاطر این بود که دو میلیون آواره به ترکیه رفته بودند و بهانه ای وجود داشت که در سوریه منطقه امن ایجاد کنیم که این آواره ها را در آنجا جا دهیم. اگر به فرض قرار بود منطقه امن ایجاد شود این مسئله بوجود می آید که آیا این مسئله امکان پذیر است؟ چگونه می توانید پوشش هوایی و امنیت زمینی ایجادکنید یا امنیت غذایی ایجاد کنید. به نظر می رسید که بهانه ای بود که بخشی از خاک سوریه را از دست دولت مرکزی خارج کنند. در حال حاضر آواره ها در حلب و دمشق به خانه هایشان برمی گردند و در این حالت وقتی کسی از ایجاد منطقه امن حرف می زند چیز عجیبی است. لذا پشت این طرح توطئه هایی وجود دارد. طبق گزارش هایی که وجود دارد می خواهند در سه نقطه  منطقه امن ایجاد کنند. یکی در شمال زیر مرز ترکیه منطقه منبج و جرابلس تا الباب است. اینجا منطقه ای است که ارتش ترکیه وارد شده و گروههای وابسته به خود را تحت عنوان ارتش آزاد سوریه وارد کرده است. اینجا را می خواهند به منطقه امن تبدیل کنند و گسترش دهند. منطقه بعدی در شرق در منطقه حصکه است که  امریکایی ها در آنجا نیروهایی را ایجاد کردند به نام ارتش دموکراتیک سوریه که هسته های اصلی آنها نیروهای کرد هستند. یک منطقه هم در جنوب در مرز اردن و سوریه است از درعا تا دیرالزور که نیروهای امریکایی در آنجا پیش می آیند و از عشایر نیرو گرفتند و چیزی به نام ارتش جدید سوریه شکل دادند. در بالا نیروهای دموکراتیک و اینجا ارتش جدید سوریه و ظاهرا با پادشاه اردن هم که با او ملاقاتی شکل گرفت اردن در جریان گذاشته شد که به این موضوع کمک کند. اردن در شرایط بد اقتصادی قرار دارد و در این شرایط روی کمکهای دیگران حساب میکند.

نتیجه این است که امریکایی ها دنبال گرفتن زمین در سوریه هستند. وقتی می گویند منطقه امن بهانه شان این است که می خواهند آواره ها را جا بدهند. اما بعدا خواهند گفت که ما از این مناطق می خواهیم به داعش حمله کنیم. این نیروهایی که اینجا هستند می خواهند به داعش حمله کنند که البته این هم در شرایطی است که احساس کنند برگه داعش سوخته است و باید آنرا جمع کنند. این هدف یعنی گرفتن زمین در سه نقطه یعنی اینها در سه نقطه متمرکز می شوند و نیرو وارد می کنند. این به معنای تجزیه سوریه است. روسیه که در طرطوس و لاذقیه پایگاه دارد، امریکا هم می خواهد به این شکل پایگاه داشته باشد. این معنایش به این شکل است که باید در آینده منتظر یک رشته تحولات دراماتیک باشیم و این بحران به زودی قابل حل نیست. این موضوع را نه دولت سوریه می پذیرد نه ایران و نه حزب الله.

موضع روسیه چه خواهد بود آیا آنها با این موضوع مخالفت می کنند؟

بعید است که آنرا بپذیرید. به هر حال روسیه دنبال نقش منطقه ای است و در خاورمیانه وارد شده است و راه خاورمیانه هم برای روسیه از طریق سوریه و ایران و محور مقاومت می گذرد. در غیر این صورت که بازیگران دیگر در استراتژی امریکا بازی می کنند. لذا روسیه به این شکل می خواهد پیش برود. به نظر می رسد که پشت این تبلیغات که بین روسی ها و نیروهای مقاومت اختلافاتی وجود دارد سعودی ها قرار دارند. خبرهایی هم هست که اهداف امریکا و اسرائیل و سعودی این است که بین ایران و روسیه اختلاف ایجاد کنند و سناریو هایی برای اجرای آن دارند. تا به حال همه مسائل بین نیروهای مقاومت و روسیه هماهنگ است. فکر نمی کنم که روسیه چنین چیزی را بپذیرد. پوتین نحوه بازی با شخصیت ترامپ را بلد است به اینگونه که بدون اینکه با او سرشاخ شود با او کنار بیاید و نگذارد آنها به اهداف خود برسند. فعلا یک روند صلح از کنفرانس آستانه آغاز شده و کارشناسان دور هم جمع می شوند و این بحث ها را دنبال می کنند.

این روند به نظرتان می تواند به نتیجه برسد؟

هیچ اعتماد صد در صدی وجود ندارد که این روند به صلح و حل بحران منجر شود اما لازم است در کنار برنامه های نظامی یک روند سیاسی هم وجود داشته باشد که اگر پیشرفتهایی در میدان نظامی باشد آنرا به به دستاورد سیاسی تبدیل کنند. بدون روند سیاسی نمی توان دستاورد نظامی را به دستاورد سیاسی تبدیل کرد. این به معنای این نیست که مقاومت مسلحانه فراموش شده است، همه چیز بستگی به تحولات آینده دارد.

باید دید که امریکا چگونه می خواهد مناطق امن ایجاد کند و چطور با داعش مبارزه کند. با توجه به اینکه در عراق هم تحولات مهمی در جریان است و موصل می تواند در روزهای آینده به طور کامل آزاد شود و فشار بر روی داعش در مناطق غربی بیشتر می شود و طبیعتا پیروزهایی که ارتش عراق بدست می آورند روی سوریه تاثیر می گذارد، بخصوص اینکه حشد الشعبی اعلام کرده است عملیات خود را به داخل سوریه هم می کشاند. همانطور که داعش در رقه برای خود پایتخت درست کرده است حشد الشعبی تمایل دارد از مرزهای عراق فراتر رود. این می رساند که مسائل عراق و سوریه و محور مقاومت به هم مرتبط است و نمی شود یک قطعه حلقه از زنجیره را از کل این سلسه زنجیره جدا کرد.

49312

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 648269

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 3 =