عبدالرضا فرجی راد مدرس ژئوپلتیک و سفیر سابق ایران در نروژ در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین گفت: ایران باید با برنامه و استراتژی منسجم پیش برود و با استفاده از ارتباطات و رسانه های مختلف هزینه های سیاست خارجی خود در رابطه با امریکا را کاهش دهد.

محمد اکبری: ایران از لحاظ ژئوپلتیکی فرصتهای بسیاری جهت تاثیرگذاری بر منطقه دارد و همین موضوع فرصتهای بسیاری را پیش روی آن قرار می دهد. این مسئله، ایران را با داشتن ظرفیتهای بالقوه خود در مناسبات و بحرانهای منطقه ای به عنوان بازیگری مهم مطرح می کند. روی کار آمدن ترامپ در امریکا تاثیر زیادی بر مناسبات ایران با اطرافیان خود می تواند داشته باشد.

عربستان، اسرائیل و ترکیه این موضوع را فرصتی می دانند تا فشارهای منطقه ای بر ایران را بیشتر کنند و حضور ایران را در منطقه را در راستای نفوذ و افزایش بحران های منطقه ای مخصوصا در سوریه و عراق معرفی کنند. ایران چه راهبردی می تواند پی ریزی کند تا فشارهای منطقه ای بعد از حضور ترامپ را کاهش دهد و از سویی دیپلماسی موفقی در منطقه داشته باشد؟ در این باره با عبدالرضا فرجی راد مدرس ژئوپلتیک و سفیر سابق ایران در نروژ در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید
فرجی راد معتقد است ایران برای کاهش هزینه های سیاست خارجی خود بعد از حضور ترامپ باید به دنبال همگرایی و فرصت سازی در مناطق پیرامونی از جمله آسیای میانه و قفقاز باشد و یکی از این مسیرها توجه به دیپلماسی انرژی در این منطقه است.

در کنفرانس مونیخ اسرائیل در کنار عربستان و ترکیه اتهاماتی را نسبت به ایران وارد کردند. به نظر می رسد این کشورها با نظارت و حمایت امریکا ائتلافی را شکل داده اند که ایران را به عنوان مشکل و عنصر تنش زا در منطقه معرفی کنند. اگر روابط عربستان و اسرائیل جدی تر شود مناسبات امنیتی در خاورمیانه پیچیده تر خواهد شد. ایران چه استراتژی می تواند در این شرایط امنیتی داشته باشد؟


باید توجه کرد که نوعی رقابت ژئوپلتیکی در منطقه قبل از روی کار آمدن ترامپ شروع شده بود که البته این رقابت قبل از انقلاب هم به نحوی وجود داشت. بعد از بهار عربی و گسترش درگیری ها به سوریه این رقابت به اوج خود رسید، به نحوی که از یک سو ترکیه می خواست در این رقابت برنده شود، از یک سو رقابت شدیدی بین ایران و عربستان وجود دارد و عربستان این رویکرد را دارد که ایران نبایستی در منطقه شام و کشورهای عربی حضور داشته باشد. ایران هم طبیعتا بعد از پیروزی انقلاب در این منطقه نفوذی پیدا کرده است که این نفوذ وزن ژئوپلتیکی ایران را افزایش داده است. ایران به دلایل مختلف از جمله اقتصاد کم تحرک خود بیش از آنچه که در سطح جهانی بتواند نمایش قدرت نشان دهد توانست در حوزه تمدنی اسلامی خود نمایی کند که موضوع مقاومت و نفوذ منطقه ای هم افزوده شده است و پایگاه مردمی هم پیدا کرده است. لذا در این رقابت وزن ایران بیشتر از دیگر رقبایش شده است. دیگر رقبا تلاش داشتند به انحای مختلف با توجه به تحولی که از شمال خاورمیانه بوجود آمده بود که تونس، لیبی، مصر و بحرین و یمن را در برگرفته بود، ساز و کاری بوجود بیاید که مشکلی بنام ایران و مقاومت را که بیش از سی سال با آن پنجه در پنجه انداخته بودند با شرایطی که برای سوریه بوجود می آید تقریبا تمام شده فرض شود. وقتی بحران در سوریه شروع شد علنا اعلام کردند که رفتن اسد بهانه ای است که ایران را به مرزهای خود برگردانیم. در این رابطه تلاش زیادی هم کردند. اما اشتباه آنها این بود که سوریه را در واقع به یک رقابت ژئوپلتیکی در یک نزاع منطقه ای تبدیل کردند، در حالی که آنچه در لیبی و مصر و تونس اتفاق افتاد یک رویکرد سیاسی بود. اتفاقی سیاسی که مردم آن را شکل دادند و سریع هم جواب داد. ولی در سوریه بحث سیاسی نبود. بحث مردم و نظام سوریه نبود که مردم از نظام ناراضی هستند و انقلابی را شکل می دهند و رهبری را مانند دیگر کشورها کنار می زنند. سوریه تبدیل به یک رقابت ژئوپلتیکی شد. از طرفی هم بازیگر ترکیه دنبال این است که نفوذ خود را در خاورمیانه مسجل کند. ترکیه در مصر، لیبی، سوریه و جهان عرب تحرکات زیادی بوجود آورده بود و سیاستهای خوبی را پیش گرفته بود که شامل موفقیتهای سیاسی و اقتصادی می شد. ترکیه با بازی خوب سیاسی و اقتصادی و رفتار و روابط خوبی که با همه همسایگان ایجاد کرده بود به نوعی الگو می توانست تبدیل شود. تصور می شد که اسد هم بعد از دو سه ماه تلاشی می کند و کنار می رود. ولی اشتباه آنها و هم غربی ها در منطقه این بود که این را اعلام می کردند که دنبال حذف ایران هستند. وقتی این اعلام می شود طبیعی است که ایران مقاومت می کند و خاکریز خود را عقب نمی کشد که امنیت مرزهای خود را به خطر اندازد. در واقع می توان گفت ایران با تمام توان سیاسی و نظامی و اقتصادی خود وارد صحنه شد. از آن سو ترکیه با آنکه کل خاورمیانه در کنار او بود اما یکدفعه اوضاع و شرایط با بحران سوریه عوض شد. اخوانی ها که دولت ترکیه هم ریشه اخوانی دارند در مصر قدرت را درست گرفته بودند با بحران روبرو شدند. بحرانی که از خارج از مرزها از سوی کشورهای حوزه خلیج فارس تزریق می شد. این کشورها معتقد بودند اگر اخوانی ها در مصر موفق شوند با توجه به گرایشاتی که در کشورهای عربستان و امارات وجود دارد، آلترناتیو این حاکمیت ها اخوانی ها خواهند بود. چون مصر همیشه الگوی سیاسی و فرهنگی بوده است. لذا با تمام توان وارد شدند که اجازه ندهند که حاکمیت اخوان در مصر با موفقیت همراه شود. لذا با نظامیان مصر همراه شدند و احزابی کذایی را مانند حزب نور سلفی شکل دادند و اینها را تخریب کردند و نظامی هایی که به خاطر برکناری مبارک تحقیر شده بودند بالا آمدند و حکومت اخوانی مصر را از بین بردند. از این رو ترکیه مصر را از دست داد. همچنین لیبی را که سرمایه گذاری های زیادی آنجا داشت از دست داد. در تونس با تاملی که بوجود آمد اخوانی ها به تدریج کنار رفتند و لیبرالها سر کار آمدند. راشد الغنوشی هم تحرک خاصی نداشت و لذا تنها جایی که برای اردوغان و ترکیه ماند سوریه بود که بتواند اخوانی ها را در سوریه جا دهد و به حکومت برساند. در این راستا ترکیه درهای خود را به روی گروههای معارض سوری باز کرد، از کشورهای عربی کمک گرفت و سرمایه گذریهای زیادی کرد. تمام گرایشهای سلفی، وهابی و اخوانی و حتی گرایشاتی که با تفکرات ترکیه نمی خواند وارد ترکیه شدند که بتوانند حکومت اسد را سرنگون کند. از یک طرف ایران با نیروهای مقاومت و حزب الله و حشد الشعبی و نیروهای مستشاری به ارتش سوریه کمک می کردند و از طرف دیگر ترکیه با کمک کشورهای عربی امارات و قطر و عربستان حضور داشتند. اما باید گفت که نتیجه این رقابت ژئوپلتیکی خیلی زود به دست نمی آید. یعنی وقتی رقابتی بوجود می آید تا یکی از طرفین حذف شود، طرف حذف شده خسارت زیادی می بیند، از این رو همه بازیگران تلاش خود را کردند که از این جریان حذف نشوند. شرایط به جایی رسیده بود که آنها داشتند برگ برنده را در سوریه به دست می آوردند و تصمیم داشتند لاذقیه و دمشق را تصرف کنند که روسیه به جریان وارد شد و رقابت حالتی متوازن پیدا کرد. در واقع هر دو طرف در این رقابت ژئوپلتیکی تلاش می کردند که طرف مقابل را در حالت ضعف قرار بدهند که در مذاکرات دست بالا را داشته باشند. روسیه وارد سوریه نشد که پیروز شود یا کشوری دیگر پیروز گردد. روسیه آمد تا صلح را به آنجا بیاورد. یعنی به دنبال ایفای نقش و حضور و بالا بردن وزن خود در منطقه بود. چون سوریه برای روسیه اولویت درجه یک نیست. روسیه آمد تا تحریم کشنده ای را که در رابطه با اوکراین بر علیه این کشور وضع شده بود، برداشته شود. روسیه آمد تا در رابطه با تحریم ها در سوریه امتیاز بگیرد. در این فرایند اوباما متوجه این جریان بود و مقاومت کرد. یعنی خود را در سوریه بشکل جدی درگیر نکرد تا مجبور نباشد امتیاز بدهد. حتی بعضی کشورهای اروپایی ها مانند اسپانیا، ایتالیا، اتریش و یونان که کار اقتصادی گسترده ای با روسیه داشتند و حاضر بودند امتیازهایی بدهند به آنها هم اجازه داده نشد تا این روند را پیش ببرند. لذا در انتخابات امریکا روسیه دوست داشت کاندیدای جمهوری خواهان به قدرت برسد که بتواند با آنها کار کند و به نتایجی برسد. چشم انداز خوبی در این شرایط برای روسها باز شد که نتیجه آن مشخص نیست، هرچند سیگنالهای خوبی دیده نمی شود و فضای مثبتی برای ترامپ در داخل امریکا و کنگره شکل نگرفته است و تصور نمی شود که این موضوع به نتیجه برسد.

به نظرتان با آمدن ترامپ توازن بحران سوریه به هم ریخته است و کشورهای مقابل سوریه ابتکار عمل را در دست دارند؟

همانطورکه گفتیم در منطقه، سوریه صحنه رقابت ژئوپلتیکی شده است اما اکنون توازنی برقرار شده و آتش بسی شکل گرفته است. در این رقابتها و کشاکش ها گروههایی که در ابتدا فکر می کردند برنده جریان هستند و از شرایط نا امید شده بودند دوباره امیدوار شده اند و احساس می کنند شرایطی شکل می گیرد که ابتکار عمل را در سوریه چه از طریق مذاکره و بازی در ژنو یا آستانه در اختیار خود قرار دهند. علت این امر این است که صحنه نظام جهانی را در حال تغییر می بینند. در واقع با آمدن ترامپ صحنه عوض شده است. عربستان، قطر، کویت و امارات و تا حدودی مصر و ترکیه تصورشان این بود که در دولت قبلی، اوباما با ایران ساخت و پاخت کرده است و ذهنشان به سمت استراتژی دو ستونی نیکسون رفته بود. در آن برهه، عربستان اعتراض کرد که چرا می خواهید مدیریت منطقه را به ایران بدهید، ما هم می توانیم این نقش را بازی کنیم. وقتی این استراتژی پیگیری شد در واقع عملا عربستان نقشی نداشت و ایران ژاندارم منطقه بود. چون امریکایی ها تصور می کردند ایران توان بالایی دارد، مرزهای آبی زیادی دارد، ارتش بزرگتری دارد، نیروی انسانی بیشتری دارد، تنگه هرمز را دارد و همچنین همسایه شوروی است که می تواند نقش مهار شوروی را بازی کند.

این ذهنیت برای عربها ایجاد شد و هر چند که اوباما و کری به آنها می گفتند که ما چیز پنهانی با ایران نداریم، این توافق فقط برای مسائل هسته ای است و به نفع همه است، اما آنها بر اساس ذهنیت قبلی خود باور نمی کردند. امریکا حتی گفت این توافق برای ما به قدری موفقیت آمیز است که ایران هیچ گاه به سلاح هسته ای دست پیدا نمی کند.

نقش ترکیه چگونه ارزیابی می‌شود؟ ترک‌ها استراتژی منسجمی را در این رابطه داشته‌اند؟

ترکها حساسیت چندانی مانند اعراب نسبت به مسائل ایران نداشتند. اما بعد از کودتا در ترکیه شرایط تغییر کرد. تصور این بود که کودتا موضوعی ساختگی است، اما بتدریج به این رسیدند که کودتا ساختگی نبود بلکه به نظر می رسید که از درون حزب آک پارتی و بخشی از اسلام گرایان درون حزب علیه اردوغان ترتیب داده شده بود که بدنه حزب مانند داود اغلو و عبدالله گل بدشان نیامد که اردوغان یک گوشمالی داده شود. لذا بعد از این موضوع اردوغان مجبور شد که سختگیرانه عمل کند. سخت گرفتن یعنی از اتحادیه اروپا دور شدن، استراتژی بیست سال گذشته را رها کردن. سخن از برگرداندن اعدام که یکی از فصول اتحادیه بود روی آن پا گذاشت. دستگیری های بدون حکم قضایی و برخورد شدید با رسانه ها در دستور کار قرار گرفت. نزدیکی به روسیه که طبیعتا خط قرمزی برای آن وجود دارد شکل گرفت. ترکیه اقداماتی شکل داد که در واقع ریسک پذیری آن بالا بود. لذا حتی در رابطه با مسئله سوریه بدون هماهنگی با اروپا و غرب کارهایی را انجام دادند. لذا ترکیه هم بعد از کودتا وارد این جریان شد. اما قدرت در امریکا هم تغییر کرده است. آن فردی که مشکوک به ایجاد و گسترش رابطه با ایران بود رفته است و کسی آمده است که می گوید برجام را پاره می کنم و ایران را به مرزهای خود برگردانم و باید با آن مقابله کنیم و حرف از تحریم های جدید می زند. این برای عربستان و قطر مطلوب است ضمن اینکه نتانیاهو هم فعال شده است و ارتباطاتی را با کشورهای عربی و عربستان گرفته است. ترکیه و اسرائیل هم که در یک دوره ای تنشهایی داشتند به شرایط مطلوبی در روابط برگشتند. لذا در جلسات مختلف به این نتیجه رسیدند که اگر قرار است از اروپا دور بشوند، بهتر است در منطقه از امتیازهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی استفاده کنند. کشوری که در منطقه می تواند رقیب ترکیه باشد ایران است از این رو در مقابل هم قرار دارند. عربستان هم رقیب ترکیه محسوب می شود ولی می تواند آنرا براحتی کنار بزند. عربستان یک عامل ژئوپلتیکی قوی دارد که مذهب است که در جهان اسلام برد زیادی دارد. برداشت ترکیه از دین اسلام هم برداشتی اخوانی و نرم است.

چرا ترکیه با اعراب و اسرائیل علیه ایران همراه شده است؟ این همراهی و گارد مقابل ایران مقطعی است؟

ترکیه در این رقابت منطقه ای نگاه شدیدی پیدا کرده و ایران را مورد اتهام قرار می دهد و سعی می کند بر علیه آن ائتلاف شکل دهد و با رقبای ایران متحد شکل دهد و حرفهایی در کشورهای عربی می زند که از یک رئیس جمهور بعید است. حرفهایی مانند گسترش فرقه گرایی و امپراتوری فارسی که اذهان را متشنج کند. این بحثها هم در راستای همان ایران هراسی می گنجد که اطراف ایران و حوزه تمدنی آنرا را به این مسائل حساس کند. اینها به دنبال این هستند که ایران را در سوریه محدود کنند و بحث مناطق امن و پرواز ممنوع در این راستا است که دولت سوریه را تحریم کنند و فشارهایی آورده می شود که بیشتر در راستای فشار بر ایران است. چندین بار پیش اسد رفتند و گفتند که از ایران دور شود که در این صورت نه تنها در حکومت می ماند بلکه بازسازی سوریه را هم بر عهده می گیرند. آنچه در این رقابت مشهود است در راستای عقب زدن ایران از منطقه شام است. ایران که از سوریه عقب زده شود با سرمایه گذاری هایی که در چندین سال انجام داده است فضا برای آنها باز می شود و دولت اسد مجبور می شود با آنها کار کند.

این مسائل با چتر حمایتی ترامپ انجام می شد؟ سیاست خاورمیانه ای ترامپ مشخص است؟

این بازی ادامه دارد. فقط چیز مبهمی وجود دارد. ما نمی دانیم با حرفهای متناقضی که از کاخ سفید بیرون می آید امریکایی ها چه می خواهند بکنند. آنچه که مشخص است این است که آنها گعده خود را دارند.گعده امریکایی- سعودی- اسرائیلی- ترکی. این مجموعه شکل گرفته است. باید حواس ایران جمع باشد و مسائل را رصد کند که بتواند پاتک بزند و غافلگیر نشود. آنها حتی سراغ عراقی ها آمدند که در درجه اول آنها را خنثی کنند و درجه دوم عراق را از ایران دور کنند که ارتباط ایران را در سوریه تضعیف کنند. اول باید پل را خراب کنید. پل عراق است. از عراق وارد سوریه وارد می شوند. این جریانات در برهه حساسی قرار دارد و باید دید که این رقابت به کدام سو خواهد رفت.

نقش روسیه چگونه است؟ باید دست به انتخاب بین ایران و امریکا بزند؟

بازی روسیه در این بین مهم است که روسیه چه می گیرد و چگونه می خواهد با ایران کار کند. طبیعتا روسیه با ایران توافقاتی کرده است و دارد. ایران کمکهایی کرده است، روسیه هم کمکهایی کرده است. در ایران نوعی ذهنیت محتاطانه به روسیه وجود دارد. این ذهنیتها می توانست به خاطر همکاری در جریان سوریه بهتر گردد. حال این جریانات بستگی به روسها دارد که بخواهد ذهنیتهای منفی را انباشته کنند یا روش دیگری را برگزیند. البته علایمی هم وجود ندارد که روسیه بازی غیرمتعارفی داشته باشد. به هر روی ایران و روسیه باید به یک روابط پایدار و واقع بینانه برسند و به همدیگر اعتماد کنند. روسیه نمی تواند نیروی زمینی وارد کشوری دیگر بکند. ظرفیت این را ندارد، محیط را نمی شناسد. ایران محیط و فرهنگ را می شناسد. روسیه هم نیروی هوایی قوی دارد می توانند باهم کار کنند. البته امیدواریم که آتش بس نقض نشود و جنگ خاتمه پیدا کند. روسیه باید بداند که از نزدیکی با ایالات متحده چیزی دستگیرش نمی شود. هم دموکراتها هم جمهوری خواهان در سنا و کنگره اجازه نمی دهند که خط قرمز بین روسیه و امریکا شکسته شود.

در دوره گذشته تحریمهایی علیه ایران بکار بسته شد تا از لحاظ اقتصادی شرایط فلج کننده ای بوجود بیاید و ایران در بن بست قرار گیرد. در دوره جدید که ترامپ سر کار آمده است با شکل گرفتن برجام عملا نمی توانند به این حوزه وارد شوند. اما مسائل دیگری مانند تحریمهای امنیتی مانند تروریستی اعلام کردن سپاه پیش کشیده شده است. به نظرتان در این دوره می توانند ایران را در یک بن بست امنیتی فلج کننده قرار دهند؟

آنها کشورهای متفاوتی هستند و می توانند متحد شوند و قدرت دارند، امکانات دارند پول و اطلاعات دارند. امریکا قدرت برتر اقتصادی و سیاسی و نظامی است. اینها یک امتیازهایی در منطقه دارند و می توانند فشارهایی بیاورند. در طرف دیگر ایران قرار دارد که در منطقه نفوذ دارد. امتیازی که ایران دارد این است که وقتی مردم در داخل احساس خطر کنند وحدت بیشتری از خود نشان می دهند. ایران باید همسایگان خود را قانع کند تا عمل نامانوس و نامطلوبی علیه آن انجام ندهند. یکی از همسایگان ترکیه است که ایرانی ها تضادی با آن ندارند و به آن سود رسانده اند و مشکلی با آن احساس نمی کنند، ایران و ترکیه کشورهایی هستند که مشکل مرزی و تضاد ندارند. عربستان کشوری مسلمان است که باید در نظر بگیرید که حساسیتهایی نسبت به آن شکل گرفته است. اما مسائلی باعث شده است که کشورهایی مانند ترکیه و عربستان بر علیه ایران با اسرائیل و امریکا متحد شوند که امنیت و منافع ملی آن را به خطر اندازند. مردم می توانند درک کنند که ایران در عراق حضور دارد، به خاطر اینکه دولت عراق از آن دعوت کرده است و گروهها و احزاب عراقی، گروههای شیعی، سنی و کردها این حضور را طلب می کنند. خود عراقی ها این موضوع را اعلام کرده اند. رابطه ایران و سوریه هم مشخص است. این رابطه قدمت 35 ساله جدی داشته است و بعد از آن برای مشارکت در تربیت نیروها و مقابله با تروریستها دعوت شدند. بحث حضور معارضین نیست. در سوریه شرایط جنگی با تروریستهای داعشی و النصره مطرح است که همین افراد در اروپا هم ناامنی ایجاد می کنند. کشورهایی هم که به داعش کمک کرده اند و این موضوع را پیش آوردند مانند کشورهای عربی و ترکیه مشخص هستند. حضور ایران در عراق و سوریه و لبنان تعریف شده است و این نفوذ با زور به دست نیامده است. این نفوذ به شکلی قلبی است. لبنانی ها در زمان صفویه مشاور شاهان بودند. لبنانی ها کسی مانند امام موسی صدر را به عنوان یک رهبر در آنجا انتخاب کردند. این رابطه فقط با مسلمانان نیست. با مسیحیان هم وجود دارد. بعد از ظهور داعش و دفاع حزب الله از لبنان بیشتر هم شده است. مسیحیت لبنان حزب الله را جزو بافت آن می دانند.

در سوریه مانند عراق و لبنان نفوذ تاریخی وجود نداشت و مربوط به سه چهار دهه گذشته است که یک رابطه استراتژیک بین ایران و سوریه با بهانه و محوریت مقاومت بوجود آمد. جغرافیا و قطب مقاومت، سوریه است. مرکز مقاومت از لحاظ درگیری در لبنان و غزه است ولی محوریت و مرکزیت جغرافیایی سوریه است و مسائل در آنجا طراحی می شود. لذا ایران در سوریه، لبنان و عراق صاحب نفوذ است. در این شرایط امریکا و متحدین منطقه ای آن چه برنامه ای می توانند طراحی کنند. فشار و تحریم؟ این تحریم عملی است. من فکر نمی کنم بتوانند تحریمهای گذشته را برگرداند. کشورهای اروپایی، چین، هند روسیه هم این موضوع را می بینند. سازمان ملل و شورای امنیت این سوال را باید مطرح کنند که با چه بهانه ای باید ایران را مورد تحریمهای یکجانبه قرار دهند؟ ایران آیا فصل هفتم منشور سازمان ملل را بهم زده است؟ چه کاری برای امنیت جهانی انجام داده که بر علیه آن نیروی نظامی به کار بیفتد؟ عملیاتی تروریستی شکل داده است؟ در حال حاضر مشخص است که چه کسانی جنگ نیابتی در سوریه را مدیریت می کنند. این گروههای تروریستی امنیت ترکیه و کشورهای اروپایی را که هزینه های آن را می دادند را به خطر انداخته و برایشان هزینه هایی ایجاد کرده اند. پشت داعش کشوری مانند عربستان قرار دارد.

لذا کار ساده ای نیست که بخواهند با ایران مقابله کنند و ایران را حذف کنند. ایران نمی خواهد بهانه ای بدست کسی بدهد ولی آنها دوست دارند منطقه را به آشوب بکشند. این سیاست آیا نتیجه بخش بوده است. فضایی که در افغانستان است فضایی مناسب است؟ فضای عراق و لیبی مناسب است؟ توانستند در راستای صلح موفقیتهایی ایجاد کنند؟

حالا بخواهند یک جغرافیای گسترده ای از شرق افغانستان را تا مدیترانه و لبنان و سوریه را ناامن کنند و این نا امنی را به ایران هم بکشند. چه کسی می تواند این جریان را پیش ببرد. خود امریکا می خواهد وارد کار شود. نیروی هوایی و زمینی آنها این محدوده را بخواهد بمباران کنند. آیا سازمان ملل این اجازه را به آنها می دهد؟ آیا اروپایی ها با آنها همراه می شوند؟ آیا روسیه و چین به چنین مسئله ای رای می دهند؟ اینها کاملا بعید است. ممکن است فشارهایی را بخواهند وارد کنند و تحریمهایی را طرح ریزی کنند ولی نمی توانند در فضایی که ایران در حال قوت بخشیدن ارتباطات خود با دنیا است بر علیه ایران موضوع خاصی را پی ریزی کنند. ایران باید در این مسیر قدم بردارد و قدمهای زیادی در تعامل با دنیا بردارد.

آیا تحرکات ایران برای خنثی کردن ائتلافهای منطقه ای و بین المللی علیه آن کافی ست؟

باید به این اشاره کرد که ایران در زمینه تبلیغات ضعیف عمل می کند. برای مثال در کنفرانس مونیخ وزیر خارجه ما سخنان دقیقی داشت و از منافع کشورمان دفاع کرد. اما سه کشور گفته شده ترکیه و عربستان و اسرائیل با ادبیات نا متعارفی اتهاماتی به ایران وارد کنند. آیا ما در تبلیغاتمان توانستیم کار کافی انجام دهیم و رفتارهای آنها را بی اثر کنیم. در سفارت خانه ها، در صدا و سیما یا حتی برای مردم خودمان مسائل را تبیین کنیم. به همان اندازه که آنها تبلیغات دروغین می کنند آیا ما با داشتن سابقه مبارزه و دادن تلفات بسیار با تروریسم توانستیم عملکرد خود در این زمینه را به رخ بکشیم و سخنان آنها را به چالش بکشیم؟ باید این موضوع تبیین شود که نیروهای مقاومت همه در کشورهای خودشان برای دفاع از خودشان و مردم در حال فعالیت هستند. نیروی مردمی مانند حشد الشعبی قصد تخریب یا تجاوز به جایی را ندارد و برای آزادی سرزمین خود می جنگد یا حزب الله به همین شکل. این مسائل باید از طریق مسیرهای مختلف گفته شود. در سایتها و گروههای مختلف با زبانهای مختلف باید گفته شود.

از پتانسیلهای نا شناخته و نهفته ایران باید استفاده شود. برای مثال از مسابقات کشتی در ایران برای نمونه می شد روی آن کار کرد و تبلیغات کرد. از آمدن امریکایی ها به ایران و خاطره خوبی که از آن داشتند باید بهره های زیادی برد و طرف مقابل را تخریب کرد. یا مسئله اسکار از پتانسیلهایی است که باید به شکل رسمی از آن استفاده کرد. یک فستیوال هنری می تواند به موضوع سیاست و رفتارهای رئیس جمهور امریکا بپردازد و او را تخریب کند. اینها تبلیغاتی است که برای مثبت جلوه دادن سیاستهای ما باید استفاده شود.
ما باید با حواس جمع و با برنامه و استراتژی پیش برویم. به ارتباطاتمان بها بدهیم. با رسانه های مختلف بین الملی ارتباط برقرار کنیم. استدلالها را مطرح کنیم. با تکنولوژی ها و رسانه های نو و شبکه های اجتماعی پیش برویم و مواضعمان را مطرح کنیم. سیاستهای آنها را افشا کنیم و آنان که در کنار داعش و تروریسم هستند را معرفی کنیم. همیشه نیاز نیست از قدرت سخت افزاری استفاده کنیم. در بیشتر جاها باید از قدرت نرم افزاری استفاده کرد و چهره ای نرم افزاری به بیرون داده شود. ترکیب قدرت سخت و نرم با هم جواب می دهد. قدرت سخت در کوتاه مدت جواب می دهد ولی در دراز مدت مستهلک می شود و باید از قدرت نرم استفاده کرد. در عراق و همسایگی با آن باید در مورد مرزها صحبت شود، به گردشگری فرهنگی، مذهبی و تاریخی هم پرداخته شود، به مبادلات و بازارهای مرزی پرداخته شود. نوعی روابط اقتصادی استراتژیک هم ایجاد شود که روابط شکننده ای بوجود نیاید. یعنی به عراق که پلی بین ایران و شام است باید نگاه اقتصادی هم داشت و در ساخت و توسعه آن مشارکت کرد تا این روابط به نوعی روابط استراتژیک و پایدار تبدیل شود.

نظرتان در مورد اوضاع کلی منطقه و جهان بعد از روی کار آمدن ترامپ چیست؟ آیا ایران از اولویتهای نخست ترامپ است یا روابط روسیه و چین با امریکا جزو اولویت ها است؟ آیا می توان بعد از یکی دو ماه از روی کار آمدن ترامپ در مورد کریمه، ناتو، اروپای دستخوش تحولات صحبت کرد؟

فضای بین المللی یک فضای نامطئنی است. علت آن این است که امریکا قدرت برتر است، نه اینکه قدرت فائقه باشد و هر کاری می تواند بکند. از لحاظ نظامی، سیاسی و اقتصادی قدرت برتر است. چون قدرت برتر است و هنوز استراتژی خود را اعلام نکرده نمی تواند روند جدیدی را پی ریزی کند. لذا همه این موارد غیر قابل پیش بینی است. رابطه روسیه با امریکا، ناتو، اروپا و چین، وضعیت اوکراین. آیا امریکا و روسیه می توانند در خاورمیانه همکاری کنند؟ می توان گفت حتی احتمال افزایش تضاد وجود دارد. نگاه ترامپ به کشورهای عربی و عربستان چیست؟ باید توجه کرد که هیچ کدام اینها جریانی مطمئن نیست. حتی در رابطه با اسرائیل روند پایداری وجود ندارد. این سردرگمی را می توان از سخنرانی ها و مواضع ترامپ دید. سخنرانی اش در کنگره و رسانه ها هم این را نشان می دهد.

پس نظرتان این است که خط سیر مشخصی از مواضع و عملکرد ترامپ وجود ندارد؟

او به تازگی گفت من نماینده جهان نیستم، من نماینده مردم امریکا هستم. معنی این چیست؟ یعنی که من وظیفه ندارم بروم از کشورهای مختلف دفاع کنم. میگوید اگر بخواهیم با داعش بجنگیم داعش ما را هم به خطر می اندازد و می خواهد به ما هم صدمه بزند. هیچ چیز مشخص نیست، قطعی نیست. ما شاید می توانستیم سیاست اوباما یا بوش را تحلیل کنیم و روند یابی کنیم. مثلا وقتی خاورمیانه بزرگ را مطرح کردند تحلیلهای دقیقی وجود داشت. اما یک چیز مشخص است. ترامپ در داخل بیشتر دچار مشکل می شود. قولهایی در انتخابات داده که حداکثر برای مردم خودش باید برآورد کند. این قول هایی داده دروغ از آب در آمده است. در مورد دیوار کشیدن و اینکه پناهندگان را چنین و چنان می کنم، اشتغال را افزایش می دهم. یا سخنانی که در رابطه با روسیه گفته شد که یکدفعه با تغییر موضع گفت روسیه باید از اوکراین بیرون برود که حتی اوباما هم این حرف را نزده بود. بحث اروپا و اوباما با روسیه در واقع توافق مینسک بود که در شرق اوکراین دخالت نکنند و مردم برای آن تصمیم بگیرند که این به نوعی قبول خود مختاری است. اروپایی ها معتقد هستند روسیه این طرح را اجرا نکرده یا کارشکنی می کند. در این شرایط ترامپ که سنگ روسیه را به سینه می زد و تیم او هم با روسیه ارتباط دارند به یکباره حرفی می زند که روسیه را منقلب می کند. کریمه را غربی ها به نوعی پذیرفتند که کاری نمی توان در مورد آن انجام داد. درست است که رسما مورد شناسایی قرار نگرفته است ولی جا افتاده است . همچنان که اوستیا و آبخازیا جا افتاده است. حتی تنش کریمه کمتر از گرجستان به نظر می رسد.

حرف روسیه هم این است که کریمه تا سال 1958 برای ما بوده و خروشچف کار اشتباهی کرده که سرزمین استراتژیک را به کشوری دیگر داده است. این سابقه تاریخی هم وجود دارد. حتی اگر روسیه دخالتی نداشته باشد مردم این منطقه هم دست به شورش و هرج و مرج می زنند. لذا مسائل پیچیده است.

از این رو روندی که پیش بینی می شد در رابطه با حکومت جدید در امریکا که به روسیه نزدیک می شود سیر نزولی خود را طی کرده است و تا چند مدت دیگر احتمال دارد به شرایط گذشته برگردد که حرفی از آن زده نشود.

ترامپ آمده و بودجه وزرات خارجه را کاهش داده و بودجه نظامی را افزایش داده است که سلاحهای هسته ای را افزایش دهد که از مسابقه تسلیحاتی با روسیه عقب نماند در حالی که در چند دوره سعی شد تعداد این کلاهک ها را کاهش دهند. در این شرایط ترامپ مسائلی استراتژیک را مطرح می کند که شاید به عمق بحثهایی که مطرح می کند آگاه نیست. از سویی امنیت سرزمینی روسیه با مطرح کردن این مسائل به خطر انداخته می شود.

رابطه امریکا و روسیه را در شرایطی که مشکلات سوریه سرجای خود است و بحران تمام نشده، چگونه می بینید؟

موضوع نزدیک شدن امریکا به روسیه موضوعی ساده نیست. هر چقدر وضعیت کرملین و کاخ سفید از وضعیت سفید به سمت وضعیت قرمز برود دست امریکا در مناطق دیگر مانند خاورمیانه، سوریه یا موضوع برجام بسته تر می شود. رابطه روسیه و امریکا به هر حال بر مسائل تاثیر می گذارد. هر چه وضعیت از رنگ قرمز و نارنجی و زرد به سمت سفید برود امریکایی ها دستشان برای تحرک بیشتر می شود. ضمن اینکه در این شرایط پیچیده تر وضعیت ترامپ در داخل هم با کنگره، مردم، رسانه ها و مسائل مختلف روشن نیست. بحث مسائل امنیتی و داشتن رابطه بین تیم ترامپ با روسها چیزی نیست که کنگره از کنار آن براحتی بگذرد. ترامپ باید بتواند مشکلات داخلی را حل کند تا در خارج بتواند بیشتر فعالیت کند. اگر در داخل نتواند یکپارچگی بوجود بیاورد در بیرون هم مشکلاتش فزون تر می شود. در رابطه با روسیه به نظر نمی رسد که رابطه دو کشور بهتر از این باشد که این هم می تواند به نفع ایران باشد.

رابطه اعراب با امریکا هم می تواند دستخوش تحول شود؟

در رابطه با اعراب شاید کمی اغراق می شود. ترامپ به هرحال حاضر نمی شود براحتی منویات آنها را پیش ببرد و به نظر می رسد بیشتر تمایل دارد تا با پول در کنار آنها باشد و این همراهی برای عربستان هزینه و خرج خواهد داشت. از این رو ترامپ حاضر می شود با هزینه این کشورها و دستمزد بالایی که مطالبه خواهد کرد با آنان همراه شود.

در رابطه با چین چطور؟

در مورد چین هم مشکلاتی وجود دارد. ترامپ در مورد اشتغال وعده هایی داده که بیشتر این موضوع به چین بر می گردد. سرمایه گذاری های امریکایی در چین و با کارگر چینی به تولید انبوه می رسد و برای امریکا سرمایه ایجاد می کند. این موضوع فوایدی برای امریکا دارد و نوعی هم زیانهایی دارد. زیان آن این است که اشتغال کاهش پیدا می کند و کار از جامعه امریکایی خارج می شود، ولی از طرف دیگر جنس ارزان قیمت با تکنولوژی امریکایی تولید می شود. از این رو قشری از جامعه هم هستند که با نبود شغل در حالتی فقر گونه زندگی می کنند که اتفاقا این قشر به ترامپ رای داده اند.

لذا فکر می کنم با چینی ها اگر بخواهد اصطکاک ایجاد کند دچار مشکل می شود. چون روسها در سوریه درگیر هستند تصور می شد که قطعنامه علیه سوریه را فقط آنها وتو می کنند ولی چینی ها هم در این وتو شریک بودند و این به نوعی علامتی برای امریکایی هاست که می تواند از آنها فاصله بگیرد. لذا رابطه چین و امریکا بهتر از دوران اوباما نخواهد شد. رابطه با پاسیفیک با توجه به اینکه از آن بیرون آمد به نظر می رسد پیوستگی بین چین، ژاپن، کره، ویتنام و دیگر کشورها ایجاد می شود. وقتی امریکا در آن بود رهبری آن را بر عهده داشت ولی اکنون این رهبری به چین می رسد.

طبیعتا چینی ها وقتی احساس کنند که با ترامپ و تیم او سرشاخ شوند به منطقه امتیاز می دهند که نتواند عملی علیه آن پیش ببرد. اقتصاد برای چین بسیار مهم است. چین سیاست را فدای اقتصاد کرده و موفق شده است. حدود پنجاه سال پیش رهبران حزب کمونیست تصمیم گرفتند تا پنجاه سال در سیاست بین المللی دخالت نکنند و به مسائل اقتصادی بپردازند. اکنون این پنجاه سال تمام شده است و علائمی از ناو و جنگنده و اینکه قدرت نظامی چین افزایش پیدا کرده است، دیده می شود. اما چیزی که وجود دارد این است که چین نمی آید 250 میلیارد دلار صادرات خود را قربانی مسائل سیاسی کند. تلاش می کند که این مبادلات را داشته باشد و آنرا افزایش دهد. به نظر می رسد که چین و امریکا رابطه کنونی خود را ادامه می دهند.

اروپایی ها با نوعی احتیاط پیش می روند و منتظر مشخص شدن سیاستهای ترامپ هستند. این روند به کجا می انجامد؟

در رابطه با اروپا به نظر می رسد که شرایط بدتر از گذشته پیش برود. اروپایی ها نگرانی زیادی از مواضع ترامپ دارند. مواضع ترامپ در مورد کلیت اتحادیه اروپا و از هم پاشیدن آن برای اروپایی ها نگران کننده است. بویژه اینکه انگلیسی ها در یک تردید و دوگانگی قرار داشتند و سیاستهای جداگانه ای پیش گرفته اند. این نشان می دهد انگلیس همراهی بیشتری با امریکا خواهد داشت و امریکا هم از فروپاشی اتحادیه حمایت می کند. این به نفع انگلیس است. به هر حال با این شرایط انگلیس می تواند کانون هایی در اتحادیه تشکیل دهد و یارکشی کند. ولی اتحادیه اگر منسجم و متحد باشد کشورها همه باید قوانین کلی آنرا رعایت کرده و نمی توانند تکروی کنند. از این رو انگلیس جسورتر شده و با امریکا در رابطه با سیاستهای مقابل اتحادیه همراهی و حمایت می کند. این موضوعات نگرانی اتحادیه را بیشتر می کند. از طرفی بحث ناتو هم وجود دارد که هزینه های اصلی آن بر عهده امریکا است. در کنفرانس امنیتی مونیخ تیم ترامپ بر این موضوع بیشتر اشاره کردند که بودجه زیادی باید در اختیار ناتو قرار دهند. بعضی کشورها مانند آلمان شاید بتوانند این هزینه را بدهند ولی خیلی از این کشورها هم در وضعیت اقتصادی بدی هستند و این موضوع می تواند مشکلات آنها را افزایش دهد.

در فضای ترسیم شده که بعد از ترامپ بوجود آمده است چه مشکلاتی برای ایران می تواند شکل گیرد؟

ترامپ نوعی بی نظمی را در دنیا بوجود آورده است. شاید بتوان گفت این بی نظمی به ضرر ایران نباشد اگر ایران بتواند نقش خود را بخوبی ایفا کند. اگر اختلافات در امریکا ادامه داشته باشد و رفتارهای ساختار شکنانه خود ادامه بدهد به نظر می رسد اگر با درایت عمل شود جای نگرانی زیادی نیست. مواظب اطراف باید بود. ساختار و فضای شکننده ای وجود دارد. نوعی جنگ سرد در منطقه وجود دارد و برای اینکه این افزایش پیدا نکند سعی می کنند آنرا کنترل کنند. مشکلات اروپا و امریکا هم کم نیست.

در این فضا ایران باید کجا سرمایه گذاری کند و سیاست خارجی خود را به چه سمتی متمایل کند؟

باید گفت برجام فرصت خوبی برای ایران فراهم کرده است. ایران باید سیاست نه شرقی نه غربی خود را ادامه دهد. حالا درست است که نه شرقی نه غربی در دنیای جدید معنای جدیدی پیدا کرده است. منظور دوری از کمونیسم نیست بلکه نوعی سیاست مستقلانه دنبال کند و در عین حال با همه اطرافیان و بازیگران تعامل ایجاد کند.

با اروپا باید رفت و آمد داشته باشد و اقتصاد را در سرفصل کارها قرار دهد. گفتگوهای حقوق بشری را در سطح بالایی ادامه دهند و به آن اهمیت دهند. به ایرادات آنها گوش دهند، اعتمادسازی ایجاد کنند و نگرش آنها را در رابطه با تروریسم و بحران همسان کنند. نا امنی هایی که از طرف تروریسم متوجه آنان است فرصتی برای افزایش همکاری است.

49312

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 645753

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ساسان A1 ۰۴:۳۳ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
    1 0
    نمی دونم این چه حکایتیه که همیشه شرایط ما حساسه