معروف رصافی (۱۸۷۵-۱۹۴۸م) یکی از شاعران مطرح عراقی است که نقش پر رنگی در شعر عربی معاصر دارد؛‌ و البته همین امر باعث شده است که دیگر آثار او کمتر مورد توجه باشد. وی در سال ۱۹۳۳ میلادی، کتاب مهمی درباره زندگی پیامبر نوشت که با خوانش رسمی و رایج از سیره پیامبر تفاوت داشت. این کتاب در صدد اسطوره‌زدایی از زندگی پیامبر و ارایه خوانشی عقلانی ـ عرفی از حیات آن بزرگوار بود. کتاب رصافی با نام «شخصیت محمدی، یا حل معماهای مقدس» با مخالفت‌های فروانی از سوی قدرت‌های حاکم و نهادهای دینی و ناشران مواجه شد تا جایی که برای اولین بار در آلمان توسط انتشارات «منشورات الجمل» امکان انتشار یافت.

محمد جواد معموری - نگرش عقلانی و عرفی به زندگی و سیره پیامبر، شخصیت متفکر و اندیشمند، و استراتژیستی بزرگ از ایشان ترسیم می‌کند، نه صرفا موجودی نعوذبالله مکانیکی که فقط مأموریتی فرازمینی در ابلاغ پیامی آسمانی داشت. به هر حال، این گونه نگرش نیز تهی از آفت‌ها و گاه کج‌روی‌ها نیست و ‌می‌تواند به خوانشی سکولاریستی از زندگی پیامبر بیانجامد. لذا در ترسیم شخصیتی عقلانی و به دور از اساطیر از حضرت محمد، می‌بایست به تبعات برخی از سخنان و تحلیل‌ها آگاه بود.
این کتاب حاوی افکار و تحلیل‌های فراوانی درباره دعوت حضرت محمد است و سعی در اسطوره‌زدایی از زندگی ایشان و پالاش تمام تحریفاتی دارد که بر زندگی ایشان سایه افکنده است؛ مواردی که به ادعای نویسنده از اختراعات عالمان دینی است تا از زندگی پیامبر، تأییداتی بر روش و نگرش خود بیابند. بازخوانی زندگی پیامبر و تحلیل و بررسی وقایع صدر اسلام با نگاهی عقلانی و به دور از اساطیر و جستجو در پی تحلیل‌هایی طبیعی از وقایع دوران رسالت،‌ هدف اصلی نویسنده در کتاب مذکور است.

اساطیر پیرامون شخصیت حضرت محمد
رصافی در ابتدای کتاب خود، توصیفی از شخصیت پیامبر می‌آورد که ناظر به روش وی در مطالعه سیره پیامبر است: «حضرت محمد، بزرگترین مردی است که تاریخ شناخته است؛ انقلابی جامع و گسترده در دین و سیاست و جامعه پدید آورد که مسیر حیات انسانی را تغییر داد و گامی به پیش گذاشت. این انقلاب که آغازی عربی داشت، پایانی جهانی یافت و آثار آن در کوتاه زمان، شرق و غرب را در بر گرفت، و همچنان تا به امروز باقیست و تا هر زمان که خدا بخواهد باقی خواهد ماند. تمام عناصر کمال بشری در شخصیت محمد بن عبدلله جمع شده بود که پیش از آن در تاریخ سابقه نداشت؛ اراده‌ای استوار و بی‌همتا، اندیشه‌ای عمیق و دورنگر، آرزوهایی بلندپروازانه و بی‌مثال و ...»

رصافی در ادامه توصیف خود از شخصیت پیامبر به برتری و توفق آن حضرت بر تمام افراد زمان و مکان خود اشاره می‌کند، و از صبر و بردباری بی‌مثال ایشان سخن می‌گوید. با این حال، تمام این ویژگی‌های برتر را به انسانی نسبت می‌دهد که هر آنچه درمورد انسان‌های دیگر می‌توان حکم داد درباره او نیز صادق است، و نه موجودی فرا انسانی که توانایی‌های خارق عادت دارد.
به باور رصافی اگر تمام روایات دروغینی که پیرامون شخصیت پیامبر وارد شده را کنار بگذاریم، که نه مورد تایید قران قرار دارند و نه عقل سالم آن‌ها را می‌پذیرد، آنگاه هیچ امر خارق عادتی که مخالف سنت خداوند باشد در زندگی ایشان نخواهیم یافت؛ منظور وی از سنت خداوند، قوانین طبیعی حاکم بر طبیعت است که هیچ تغییر و استثنایی برای آن‌ها وجود ندارد.
رصافی اضافه می‌کند که هر انسانی نقص‌ها و ضعف‌هایی دارد و منزه است خداوندی که نقصانی در او نیست. نقص و ضعف بشری گاهی به اقتضای مصلحت عمومی در جامعه نقص بوده و به تنهایی و بالذات چنین نیست. هنگامی‌که قرار است در راستای مصلحت عموم عمل شود احتمال دارد عملی در نزد فردی خاص ناهنجاری و نقص باشد، ولی در نگاهی کلی به مصلحت عموم جامعه بیانجامد. افزون بر این که عیب و نقص، به اختلاف مراتب و درجات انسانی فرق می‌کند. عملی برای فردی نقص است و برای دیگری حسن. بدیهی است با نگاه عرفی و عقلانی به سیره پیامبر، آن‌چه برای شخصیت حضرت محمد احتمال دارد نقصان تلقی شود با این تفسیر معنای دیگری خواهد یافت. (ص ۱۶-۱۷)
این جملات رصافی بیانگر روش و شیوه او در خوانش شخصیت محمدی است، و تلاش دارد روایت‌های غیرمنطقی را از سیره آن حضرت بزداید؛ روایت‌هایی که زاده بهره‌بردای‌های ایدئولوژیک و گاه شخصی از زندگی آن حضرت است که به باور او توسط برخی از اصولی‌ها و سلفی‌ها، و گاه برای اهداف سیاسی و سلطه جویانه رواج داده می‌شوند.
از آن جا که هدف رصافی، اسطوره‌زدایی از شخصیت پیامبر است، ناگزیر باید در رد روایت‌های غیر علمی و غیر منطقی و مخالف با قران که پیرامون آن حضرت شکل گرفته، بکوشد. بخش اعظم این روایت‌ها که بعد از وفات پیامبر ایجاد شده‌اند و به نظر می‌رسد بی‌ارتباط به اهداف سیاسی نبوده‌اند، زاده تخیلات افرادی است که در زمان پیامبر حضور نداشتند. رصافی در این زمینه به روایت بارداری و زایمان مادر پیامبر در یک یا سه ساعت (ص ۱۰۲) اشاره می‌کند. همچنین سخن گفتن در بدو تولد و نیز آن چنان که در سیره ابن هشام به نقل از پیامبر آمده: «دو مرد با لباس‌های سفید نزد من آمدند و مرا خواباندند و سینه‌ام را شکافتند و چیزی را لمس کردند که نمی‌دانم چیست.» (ص ۱۰۳)
بهره‌مندی پیامبر از سواد خواندن و نوشتن موضوع دیگری است که رصافی در جریان اسطوره‌زدایی از شخصیت پیامبر مطرح می‌کند. آشنایی یا عدم آشنایی پیامبر با خواندن و نوشتن، موضوع مهمی در بحث‌هایی بود که درباره قران و لوح محفوظ و معجزات آن حضرت مطرح شد. رصافی با قاطعیت تفسیر رایج از امّی بودن پیامبر را رد می‌کند و تاکید می‌کند که امی بودن به معنای بی سوادی نیست، بلکه اسم منسوبی است که به امّ اشاره دارد، و به معنای انتساب ایشان به امّت عرب است.
رصافی در این زمینه بیشتر توضیح می‌دهد که «امّت ها در زمان آن حضرت دو بخش بوددند: امّتی که مانند یهود و نصارا، پیامبر و کتاب مقدس داشت و امّتی که مانند عرب، پیامبر و کتابی بر ایشان نازل نشده بود. محمد هنگام دعوت به اسلام، خواست میان این دو امّت تمایز قائل شود. عرب‌ها را امّی (امّیین) خواند و از آن، امّتی بدون کتاب و پیامبر اراده کرد، تا در برابر غیر اعراب که کتابی بودند، قرار گیرند. مقصود پیامبر از این نامگذاری این نبود که اعراب توانایی خواندن و نوشتن نداشتند؛ زیرا افرادی میان آن‌ها می‌نوشتند و می‌خواندند، هرچند که بیشترشان چنین نبودند.» (ص۱۴۶) رصافی با قاطعیت بیان می‌کند که «هر آن چه در قرآن از قصص انبیا و پیشینیان و اخبار گذشتگان وجود دارد که در تورات و دیگر کتب قدیمی نیز یاد شده، بر این دلالت دارد که محمد از اخبار و احوال امّت‌های گذشته با خبر بود و کتاب‌های قدیمی را می‌خواند.» (ص۱۶۶)

اهداف و ابزارهای دعوت پیامبر
اصلاح دینی تنها هدف دعوت پیامبر نبود، بلکه ایشان می‌دانست که این اتفاق، انگیزه‌هایی مادی می‌طلبد تا در نزد عامه مردم مطلوب و مقبول واقع شود. «هدف پیامبر از دعوت به خداوند و اسلام، صرفا دینی نبود؛ چه آن که ایشان دریافت جزیه از اهل کتاب و زرتشتیان غیر عرب را پذیرفت. شکی نیست که گرفتن جزیه و رها کردن ایشان در کفر و گمراهی با هدف پیامبر در دعوت همه انسان‌ها به توحید و عبادت خداوند یکتا منافات داشت.»(ص۲۰)
رصافی هدف پیامبر از دعوت به اسلام را چنین شرح می‌دهد: «هدف محمد، ایجاد نهضتی اجتماعی و سیاسی بود که آغازی عربی داشت و انجامی جهانی می‌یافت.»(ص۲۱)
حضرت محمد به این نتیجه رسیده بود که این نهضت می‌بایست توسط اعراب و به ویژه قریش آغاز شود و سپس جهانی گردد، و از آن جایی که اطرافیان خود را همگی غرق در شرک و بت‌پرستی می‌دید که اختلافات جدی با یکدیگر داشتند، بهترین راه را ایجاد اتحاد دینی میان آنان به همراه تامین نیازهای مادی برای تقویت این اتحاد، می‌دانست. گام نخست ایشان، مبارزه با بت‌پرستی بود. همواره بر عبارت «لا اله الا الله» تأ‌کید داشت که جوهر اصلی اندیشه توحیدی بود و خود را «رسول الله» معرفی می‌کرد تا اقبال عمومی را برای پذیرش دعوتش بیابد.
دعوت دینی به اسلام از آنجایی که انگیزه‌ای می‌طلبید که به جنبشی مطلوب تبدیل شود با وعده‌های معنوی جذابی از بهشت و پاداش‌های اخروی همراه شد، و شهادت و کشته شدن در راه خدا بالاترین پاداش را یافت. توصیفات بسیار پرجاذبه و پرکششی در قرآن و احادیث پیامبر از بهشت صورت گرفته است و حتی شهیدان، زند‌گانی معرفی شده‌اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. (آل عمران، ۱۶۹)
همچنین از آن جایی که دعوت حضرت محمد می‌بایست بعد از وفات ایشان نیز استمرار یابد و مقدس و مطاع می‌بود، لذا شخصیت پیامبر اسوه و الگوی همگان معرفی شد و ورود به اسلام علاوه بر شهادت و گواهی بر یگانگی خداوند، گواهی بر پیامبری حضرت محمد را نیز می‌طلبید. شهادت اول برای دوری از بت‌پرستی کفایت می‌کرد، ولی شهادت دوم لازمه استمرار این دعوت بعد از وفات رسول بود. (ص۴۴۰)

قرآن کریم،‌ متن محوری و اساسی در دعوت اسلامی است که تا به امروز در جامعه اسلامی‌، جریان و سریان دارد. آرای مختلفی درباره قرآن مطرح است. بیشتر بر این باورند که قرآن، از ابتدا تا به انتها در لوح محفوظ ضبط و ثبت بوده و هر آن چه بشر در طول زمان و مکان به آن نیاز دارد، در قرآن یافت می‌شود. دیگران نیز هرچند انکار نمی‌کنند که قرآن، کلامی است که به پیامبر اسلام وحی شده است؛ لیکن بر این باورند که به هر حال بر زبان فردی از جنس بشر جاری شده است و ارتباطاتی به زمان و مکان نزول آن دارد.
شاید در نگاه اول و با دیدی انتقادی، تناقضاتی در برخی آیات قرآن یافت شود، ولی باید میان دو دسته از آیات قرآن تفاوت قائل شویم: آیاتی که به دعوت ایمانی پیامبر و امور روحانی و معنوی می‌پردازند، و آیاتی که به برخی اوضاع و شرایط خاص آن زمان و دخالت مستقیم پیامبر اختصاص داشته و ارتباطی با روح و جوهره دعوت اسلامی ندارند. البته این سخن رصافی، مورد تأیید بیشتر عالمان مسلمان قرار ندارد که تمام قرآن را روشنگر و معنادار برای تمام زمان‌ها و مکان‌ها می‌دانند.
حضرت محمد از ابتدای رسالت، به پیام خود و نحوه اقناع مردم در پذیرش سخنانش آگاهی داشت: «در خلوت خویش، به پایه‌گذاری دعوت خود می‌اندیشید،‌ و هنگامی که تصمیم خود را گرفت، به صورت‌های مختلف انجام این دعوت اندیشید. به عبارتی دیگر درباره ابزارهای گوناگون تحقق دعوت خود فکر کرد. بدیهی بود که دعوت، می‌بایست تنها زبانی باشد؛ ولیکن با چه زبان و بیانی، مردم را دعوت کند؟ از شعری منظوم استفاده کند یا نثری مسجع؟ این موضوعات، مهم‌ترین مسائلی بود که پیامبر در غار حرا به آنها می‌اندیشید. سرانجام تصمیم گرفت که بیان دعوت خود را در قالب شعری منظوم قرار ندهد که خوانده می‌شود و سروده می‌شود، بلکه آن را قرآنی (خواندنی) قرار داد که مطالعه می‌شود و حفظ می‌شود.» (ص ۵۵۱ و ۵۵۲)
رصافی، موضوع اصلی قرآن را «جدال میان توحید و شرک» می‌داند و بیان می‌کند که هر آن چه از قصص پیامبران و اخبار گذشتگان و امثال و وعده و وعیدهای بهشت و جهنم و ... در آن یافت می‌شود، تنها به هدف مبارزه با شرک و استقرار توحید است. (ص ۵۵۳) رصافی در تلاش برای تعریف و توصیف قرآن، آن را «کتاب قال و قل» می‌خواند، چرا که به نظر وی در هیچ کتاب دیگری، این دو واژه به اندازه قرآن تکرار نمی‌شوند. حتی این دو واژه در بسیاری از آیات قرآن مقدر گرفته شده‌اند. در واقع، امتیاز قرآن نسبت به دیگر کتاب‌های آسمانی، «تکرار» است.
رصافی در تأیید این سخن خود، خواننده را به مطالعه قرآن فرامی‌خواند و می‌گوید که چندین سوره قرآن را پشت سر هم بخوانید؛ اصلا حس نمی‌کنید که از سوره‌ای به سوره دیگر منتقل شده‌اید. چرا که تمام موضوعات در قرآن تکرار می‌شوند و تنها ترکیب و تببین آنها متفاوت است. موضوعاتی همچون داستان پیامبران و مجازات اقوام گناهکار آنان، اوصاف بهشت و جهنم و ترغیب مؤمنان و تهدید کافران و بیان قدرت و عظمت خداوند و توانایی بر خلقت و تدبیر کائنات و... در تمام سوره‌های قرآن تکرار می‌شوند. (ص ۵۵۳ و ۵۵۴)
موضوع «نزول قرآن» یا «خلق قرآن» از دیگر موضوعات مطرح شده در کتاب شخصیت محمدی است. این موضوع، درگیری‌های فکری فراوانی را در زمان رواج فعالیت‌های فکری معتزله پدید آورده بود. هرچند بنا به گفته محمد ارکون، اندیشیدن به این موضوع قرن‌ها است که وارد منطقه ممنوعه شده است، اما در دوره اصلاح دینی معاصر که تحول در روش‌های فکری، ابزارهای تحلیل جدیدی در تاریخ و آنتروپولوژی عرضه کرده، این موضوع دوباره مطرح شده است. رصافی به موضوع نزول قرآن و لوح محفوظ از خاستگاه نصوص دینی و با تکیه بر آن چه در کتب سیره آمده است، می‌نگرد و ظاهرا از روش‌ها و ابزارهای جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی و معناشناختی جدید که امثال محمد ارکون و نصر حامد ابوزید به کار می‌برند، آگاهی نداشت.
رصافی به کاربرد واژه‌های انزال، تنزیل و نزول در قرآن، در مورد نزول خود قرآن کریم، اشاره می‌کند و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا وحی از بالا نازل شد؟ یعنی از جایگاهی عالی به جایگاهی دون و پایین؟ رصافی دیدگاه رایج در میان دینداران را رد کرده، و چنین پاسخ می‌دهد: «خداوند منزه است از این که جایگاه و جهتی داشته باشد. پس تعبیر قرآن از نزول و انزال درباره کلام وحی، تنها به تعظیم و تکریم دلالت دارد، همان‌گونه که در میان مردم نیز رایج است. خداوند بزرگ است و بزرگداشت او واجب است و هر آن چه از سوی او باشد، شایسته تعظیم است. لذا قرآن به بالا نسبت داده شد، همان‌گونه که جایگاهی در بالا برای او فرض شد.» (ص ۵۸۵)
رصافی با این تبیین، به مسأله نزول قرآن می‌پردازد و بر این باور است که قرآن، قراردادهای خاصی در بیان کلمات دارد: «کلمه انزال در قرآن به معنای نزول از بالا به پایین نیست و در امور مادی زمینی نیز در قرآن به کار رفته است: و انزلنا الحدید (حدید، ۲۵)؛ انزلنا علیک لباسا (اعراف، ۲۶)؛ و انزل علیکم من الانعام (زمر،‌ ۶)» (ص ۵۸۵) لذا انزال قرآن می‌بایست به معنای دیگری باشد که با قراردادهای قرآنی در استفاده از کلمات هماهنگ باشد. به باور رصافی، نزول قرآن، به معنای الهام قرآن است، «به ویژه اگر بگوییم که اصل قرآن، معانی‌ آن است و نه کلماتی که در بیان آن معانی به کار رفته‌اند؛ همان‌گونه که برخی از عالمان مسلمان نیز چنین باوری دارند. حتی ابوحنیفه به صحت نمازی حکم داد که ترجمه فارسی قرآن در آن خوانده شود. لذا معنای این سخن که خداوند قرآن را بر محمد نازل کرد، این است که معانی قرآن را بر ایشان الهام کرد و سپس حضرت، آنها را با الفاظ عربی بیان کرد و بر مردم خواند. بر هیچ مؤمن راستینی که در ایمان خود اخلاص دارد و به حکم عقل ایمان دارد، شایسته نیست که معنای دیگری از انزال بفهمد. برخی از عالمان دینی که در ایمان خود به خدا اخلاص دارند و به عقل خویش احترام می‌گذراند، نیز چنین اعتقادی دارند.» (ص ۵۸۶)

اعجاز قرآن و دیگر معجزات پیامبر اکرم
دیدگاه‌های فراوانی درباره اعجاز قرآن وجود دارد. بیشتر بر این باورند که خود متن قرآن معجزه است، در حالی که دیگران، اعجاز را در ماهیت دعوت دینی قرآن می‌بینند. برخی از نظریه‌پردازان اصولی و سلفی، به ویژه در دوران خیزش اسلام سیاسی، گاه معتقد به گونه دیگری از اعجاز برای قرآن شده‌اند و از آن به اعجاز علمی یاد کرده‌اند که به هیچ وجه با ماهیت قرآنی سنخیت ندارد.
اعجاز علمی قرآن که گاه به وجود پایه و اساس تمام اکتشافات علمی جدید در قرآن حکم می‌کند، به موقعیت و جایگاه روحانی و اخلاقی قرآن آسیب می‌زند،‌ و قرآن را در معرض تشکیک و تردید علمی قرار می‌دهد که دون شأن چنین کتاب مقدسی است. به نظر می‌رسد تلاش‌هایی که برای اثبات اعجاز علمی قرآن صورت گرفته است، ناشی از خودشیفتگی بیش‌ از اندازه مسلمانان و اعراب است که تلاش دارند تا عقب‌ماندگی علمی خود را با چنین ادعاهایی جبران کنند، و خود را بالاتر از این پیشرفت علمی غربی بیابند.
رصافی در ضمن تلاش برای تبیین جنبه‌های واقعی اعجاز قرآن، به گونه‌هایی از اعجاز اشاره می‌کند که تنها ساخته و پرداخته نگرش ایمانی و اعتقادی مسلمانان بوده و از تدبر و تفکر تهی است. هنگامی که از خاستگاهی دینی و ایمانی درباره اعجاز قرآن صحبت کنیم، بحث از اعجاز ادبی قرآن، امری اعتقادی می‌شود که پژوهشگران ادبی اجازه ورود به آن را نخواهند یافت. عالمان دینی در طول تاریخ که منحصر به دوره متأخر نیز نیست، فصاحت و بلاغت قرآن را در مرحله‌ای از کمال معرفی کرده‌اند که نیازی به اثبات فنی و ادبی ندارد.
رصافی می‌گوید که آیات فراوانی در قرآن، این کتاب را معجزه محمد می‌خوانند و مشرکان را به هماوردی با آن فرامی‌خوانند. این آیات که برای دفاع از پیامبر در برابر درخواست معجزه از سوی مشرکان نازل شده‌اند، ثابت می‌کنند که اعجازی در قرآن است. اولین چیزی که به ذهن خطور می‌کند، اعجاز فنی و ادبی است. این اعجاز می‌توانست در صدر اسلام توانایی مشرکان را به چالش بکشد؛‌ ولی آیا با وجود پیشرفت‌های دنیای جدید،‌ همچنان جایی برای طرح شدن دارد؟
رصافی در ادامه بحث خود،‌ این سوال را مطرح می‌کند که آیا قرآن و اعجاز آن، منبع انتشار اسلام بود؟ مردم دیگر نقاط، بیشتر به فضل کشورگشایی‌های مسلمانان بود که فرصت آشنایی با اسلام یافتند. «اگر از عالمان دینی بپرسیم که این معجزه ادبی،‌ دلیل ایمان آوردن چند مؤمن بود، جوابی درستی نخواهد داد.» (ص ۶۰۸)
رصافی اعجاز فعلی قرآن را، تنها در جانب ادبی آن محدود نمی‌بیند، بلکه به ارزش‌هایی اشاره می‌کند که قرآن داعیه‌دار آنها است. «شکی نیست که برخی آیات قرآن در اوج بلاغت قرار دارند. مثلا آیه ۶۴ آل عمران: قل یا اهل الکتاب ... (بگو اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريک او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما]) حضرت محمد امر شده بود تا مردم را با حکمت دعوت کند. باور کنید که حکمت روشن و بی‌عیب و نقص در این آیه به چشم می‌خورد. هیچ انگیزه‌ای در آن غیر از خیرخواهی برای مردم نیست. با عبارتی روشن و بدون هیچ گرایشی به اعمال خشونت و تندروی، به کلمه‌ و سخنی یگانه می‌خواند که یک خدا را بپرستند،‌ و از یکسانی معبود، چیزی جز تساوی در حقوق و ایجاد روابطی برادرانه در زندگی اجتماعی قصد نمی‌کند.» (ص ۶۱۵)
رصافی در ادامه بحث از معجزه حقیقی و جاودان حضرت محمد، به بررسی آیات قرآن می‌پردازد و ادعا می‌کند که همه آیات قرآن در یک درجه از بلاغت و فصاحت قرار ندارند. برخی بسیار بلیغ و برخی دیگر در درجه‌های پایین‌تری قرار دارند، و حتی برخی از آیات را تنها با تأویل و تقدیر می‌توان فهمید. وی این سخن خود را برگرفته از خود قرآن می‌داند. در سوره آل عمران آمده است: «اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد. پاره‏اى از آن، آيات محكم [=صريح و روشن] است. آنها اساس كتابند و [پاره‏اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏پذيرند]» (آل عمران،‌ ۷) آیات محکم، مفهومی صریح و روشن دارند که هیچ احتمال دیگری در آن راه نمی‌یابد. اما آیات متشابه، معنای واضح و متعینی ندارند. (ص ۶۱۶)
پیامبر اکرم همواره اذعان می‌کرد که «من بشرى چون شمايم جز اين كه به من وحى مى‏شود» و علی‌رغم این که همواره قرآن را معجزه خود را می‌خواند،‌ با این حال تأکید می‌کرد که از غیب خبر ندارد: «به شما نمى‏گويم گنجينه‏هاى خدا نزد من است و غيب نيز نمى‏دانم و به شما نمى‏گويم كه من فرشته‏ام جز آنچه را كه به سوى من وحى مى‏شود پيروى نمى‏كنم.» (انعام، ۵۵) با این حال، عالمان دینی، معجزات فراوانی غیر از قرآن کریم برای پیامبر اختراع کرده‌اند که بسیاری از آنها به خرافات و اساطیر می‌ماند.
رصافی در انتها تأکید می‌کند که معجزه فعلی پیامبر، اراده و عزم راسخ ایشان و عقلانیت و قرآنی است که به واسطه آنها توانست امتی پیشرو در راه حق و آزادی را از هیچ پدید آورد. در مدتی نزدیک به بیست و سه سال،‌ امتی را پایه‌ریزی کرد که شرق و غرب را درنوردیدند و دعوتش را لبیک گفتند. این معجزه بزرگ رسول اکرم بود که دیگر معجزات در برابر آن رنگ می‌بازند. (ص ۷۳۹)
کتاب رصافی درباره شخصیت پیامبر، بسیار قطور بوده و به بیش از هفتصد صفحه می‌رسد. وی در تمام این صفحات سعی می‌کند تا تبیین و تحلیلی عقلانی و عرفی از وقایع صدر اسلام و تصمیمات و اعمال پیامبر ارایه دهد و شخصیت پیامبر را از آن چه به تصور خود خرافه می‌پندارد، بزداید.

ناگفته پیداست که این گونه نگرش به شخصیت پیامبر، جدای از این که اعاده حیثیتی از ساحت آن بزرگوار بوده و از نبوغ و دوراندیشی فراوان ایشان پرده برمی‌دارد، با این حال، می‌تواند به عرفی شدن دین بیانجامد. به هر حال، کتاب الشخصیة ‌المحمدیة تلاش ارزشمندی است که کمتر مجال خواندن یافته است تا در بوته نقد و بررسی قرار گیرد./ دین‌آنلاین

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 734203

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 1 =