یک اثر با ارزش در تاریخ ایران از سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰

خاطرات شیخ محمد خالصی که از رجال موثر در تحولات فکری و سیاسی سه دهه دوره پهلوی اول تا اوائل نهضت ملی بوده، برای شناخت ایران این دوره، بویژه شهرهای نهاوند، تویسرکان، یزد و کاشان بسیار جالب است. کاش یک کسی این اثر را ترجمه می کرد.

یکی از اشخاص فعال در ایران شیخ محمد خالصی است که طی سه دهه (1301 تا 13330) تأثیر زیادی در ایران از خود برجای گذاشت. تصور این که یک روحانی عرب کاظمینی ـ با چشم کم سویی که داشت ـ بتواند تا این اندازه به ایران نزدیک شده و در شهرهای مختلف از تهران تا نهاوند و تویسرکان گرفته تا یزد و کاشان تأثیر بگذارد، قدری اعجاب برانگیز است. حالا نام او از خاطره ها رفته، اما نام و فعالیت هایش در نقاط مختلفی وجود دارد. حتی هنوز برخی از تربیت شدگان او مانند آیت الله راستی هستند. فعالیت های سیاسی وی در کنار فعالیت های فرهنگی ـ مذهبی و نگرش اصلاحی او به رغم همه حرفهایی که در باره اش بود، نیازمند یک بررسی عمیق است.

من شرح حال وی را در دو مورد در کتاب جریانها آورده ام، اما اخیرا خاطرات وی تحت عنوان فی سبیل الله زیر نظر پسرش محمد مهدی خالصی منتشر شده است.

در این کتاب، و بویژه بخش ایران آن، اطلاعات بسیار با ارزشی از سه دهه، یعنی از حوالی سال 1300 تا 1330 شمسی دیده می شود. در اینجا سعی می کنم یک مرور مختصر بر برخی از عناوین آن داشته باشم. مسلما ترجمه این کتاب کمک شایسته ای به فهم این دوره تاریخی از کشور ما به خصوص جنبه های فرهنگی آن با مطالب با ارزشی در باره شماری از شهرها دارد.

خالصی در بخشهای اول از انقلاب عراق و مسائل این کشور سخن گفته و از صفحه 279 به بعد تحت عنوان «السفر الی ایران» از تبعید خود توسط انگلیسی ها به ایران (در اوائل محرم 1341ق / 1922 م / 1301ش) یاد کرده و شرحی مفصل از وضع ایران در آن سالها از مقدمات روی کار آمدن رضاشاه به بعد بدست داده است.

سفر به مشهد (ص 310)، فعالیت سیاسی گسترده خود در تهران، (ص 323 به بعد)، تبعید پدرش محمد مهدی خالصی همراه شماری دیگر از مراجع نجف به ایران (ص 331)، مسائلی که بر پدر و پسر در این دوره رفت، (339)، بازگشت مراجع به عراق (347، 361)، رفتن احمد شاه از ایران (353)، سفر او و پدرش به مشهد (358)، حرکت جمهوری خواهی در ایران و مخالفتش با آن (ص 375)، درگذشت یا به قول خودش شهادت پدرش در مشهد (410، 428)، شرکت در مجلس موسسان (ص 443)، آغاز منازعات شاه با علما بر سر مسائل دینی (ص 450)، شرحی در باره مسائل مربوط به انگلیس و معاهده عراق ـ بریتانیا در سال 1927 (ص 455)، حبس او در تهران، زیر فشار دولت انگلیس، که وی در ایران علیه او رساله «مظالم انگلیس در بین النهرین را نوشت» (ص 456)، شرحی از این زندان با تفصیل تمام، و در نهایت این که پس از مدتی حبس، به تویسرکان تبعید شد که شرح آن را از صفحه 467 به بعد نوشته است.

سال 1311ش / 1932 به عراق رفت که برای بار دوم به ایران تبعید شد (ص 476). این زمان به نهاوند آمده و همسری نهاوندی گرفت (ص 496). از این جا، رخدادهای جاری ایران را در دوره اخیر رضاشاه و عراق از مرگ فیصل و روی کار آمدن غازی را پی گرفته که عالی و پر اطلاع است. در اینجا از فعالیت های فرهنگی ـ اصلاحی خود در نهاوند خبر داده (ص 529). وی شرح ازدواج با یک همسر نهاوندی و سپس تویسرکانی را هم داده که محمد مهدی و محمد هادی و محمد جواد از همین همسر تویسرکانی است. (ص 452 ـ 453). این علاوه بر ده فرزندی است که از همسر اولش در عراق که دختر عمش بود، داشت. (ص 545). نیز از همسری ترک در مشهد و همسری شمیرانی در تهران.

وی سپس از فعالیت های خود در تویسرکان از بنای مسجد، و ترتیب هیئت علمیه یاد کرده و از تلاش های خود برای از بین بردن غلو و بدعت یاد کرده است (ص 551). نیز به فعالیت هایش علیه شیخیه (ص 553)، اقامه نماز جمعه (553 ـ 555). مدتی کاشان بود و سپس به تهران آمد (ص 568). این درست زمانی بود که رضاخان به جزیره موریس تبعید شد. در اینجا به مواضع خود برابر شاه و حزب توده پرداخته (573)، از حزب اراده ملی سید ضیاء سخن گفته (580)، از مسائلی که در باره حجاب مطرح شده بحث کرده (591)، قتل کسروی و تلاشی که برای آزادی حسین امامی کرده (592 ـ 593)، دیدار با آیت الله بروجردی در بیمارستان شهر ری و نیز خبر فوت سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله قمی و آمدنش به قم برای حمایت از مرجعیت آیت الله بروجردی (595 ـ 598)، و شرح گفتگوهایی که با آیت الله بروجردی داشته و به عنوان نصایح خود به ایشان از آنها یاد کرده است.

اقامه نماز جمعه در شهر ری (ص 607)، انتشار کتاب حقیقت حجاب در اسلام، (ص 612) در همین فضایی که بحث حجاب خیلی بالا گرفته بود، رفتن به یزد و شرح روحیات مردم یزد (617 ـ 624) تعمیر برخی از مساجد آنجا (624 ـ 632)، و دیگر مباحث بسیار جالبی که در باره یزد، یهودیان آن، نیز شیخیه و بهائیان و مجوسیان یزد دارد (ص 637 ـ 649). بخش یزد آن بسیار عالی است.

اخباری در باره سفر به کرمان و رفسنجان (652 ـ 653)، بازگشت جنازه شاه و مقبره او اشعار عربی که در این باره سروده، (653 ـ 663) بالغ بر 171 بیت، مرگ یکی از فرزندانش در یزد و سپس بیرون کردن او از این شهر (ص 669) و آمدن به طهران و زندانی شدن در آنجا (ص 672). اینها مربوط به حوالی سال 1327ش است که شاه هم در همین سال ترور شد و خبرش را وی آورده است.

در اینجا گزارشی از وضع روحانیون شهرهای ایران تحت عنوان «المعممون و اهل المنابر» دارد (ص 680 ـ 682)، اطلاعاتی در باره وضع مذاهب در ایران و به خصوص در تهران، (691 ـ 695)، ویژگی های رجال ایران (ص 695 ـ 698) مطالبی است که در این بخش آمده است. این مطالب در باره اقامتش در ایران تا صفحه 704 ادامه یافته و فصل پنجم کتاب در باره اقامت مجددش در عراق است.

رسول جعفریان

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 684363

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علیرضا آیت اللهی IR ۰۸:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۷
    3 1
    من خودم درکودکی بهمراه پدرم مستمع یکی از منابر ایشان ، در حسینیه شاهزاده فاضل یزد ، بوده ام . پدرم می گفتند که حیف که ایشان بیش از حد سیاسی هستند و در یزد جانبدارانه جانب یکی از گروه های سیاسی مشهور ایران و طرفداران آن در یزد حرف می زنند ؛ با وجود آنکه گاهی هم میهمان چندهفته ای یکی از روحانیان مشهور آیت اللهی یزدی بوده اند . یک عکس هم از همان منبر ایشان از عکاسی آفتاب یزد تهیه دیده ام ؛که فکر نمیکردم روزی ارزشمند شود
  • بی نام A1 ۰۱:۰۰ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۸
    0 1
    يك عراقي را چه به دخالت در سياست و جريانهاي سياسي ايران فرض كنيد امروز يك افغانستاني يا عراقي يا لبناني در امور سياسي و مذهبي ايران دخالت كه هيج ، نظريه بردازي بكند . ملت چه برداشتي و چه خواهد كرد . هر چند بنظرم بماند . البته ميدانيم برخي از مذهبيون برايشان امت مهم است و ملت در نظرشان ذره اي ارزش ندارد .