کیوان ساکت می‌گوید با خوانندگان جوان بسیاری کار کرده‌ که بسیار هم انسان‌های خوبی بوده‌اند اما زمانی را که صرف ساختن یک تک آهنگ با آن‌ها کرده‌ می‌توانسته با وحید تاج سه آلبوم ببندد!

نرگس کیانی: گروه وزیری با حضور کیوان ساکت آهنگساز و نوازنده سرشناس تار و سه‌تار و وحید تاج خواننده موسیقی اصیل ایرانی روز چهارشنبه دهم خرداد ساعت 21:30 در تالار وحدت روی صحنه خواهد رفت. به همین بهانه از این دو هنرمند به همراه علی‌اکبر خادم نوازنده تنبک و کیارش، فرزند کیوان ساکت دعوت کردیم تا در خبرگزاری خبرآنلاین، مهمان کافه خبر شوند که حاصل گفت‌و‌گوی مهدی یاورمنش با آن‌ها پیش رویتان است.  

گزارش تصویری این گفت‌و‌گو و جزئیات آن‌چه را در این کنسرت خواهید شنید می‌توانید اینجا و اینجا بخوانید. این مصاحبه پیش از آن انجام شد که کیوان ساکت بابت گرفتن مجوز برگزاری کنسرت در کاشان در تاریخ هشتم و نهم خرداد با درخواست غیرمتعارف اداره ارشاد اصفهان برای ارائه نمونه کار مواجه و بابت برگزاری کنسرت در آبادان در روز جمعه پنجم خرداد با پیغامی تهدیدآمیز از شماره‌ای ناشناس و پاره شدن بنرهای تبلیغ کنسرتش در این شهر رو‌به‌رو شود. واکنش کیوان ساکت نسبت به این اتفاقات را می‌توانید اینجا بخوانید.

آن‌چه در این گفت‌و‌گو خواهید خواند از تلاش‌های کیوان ساکت برای ایجاد ارکستر در هر یک از شهرستان‌های ایران و ناکام ماندن این تلاش‌ها شروع می‌شود، با پاسخ وحید تاج در مورد میزان نقش خواننده در انتخاب شعر یا ترانه و نحوه تعامل با آهنگساز در مورد این موضوع ادامه پیدا می‌کند، سپس به سابقه همکاری کیوان ساکت با خوانندگان متعدد از جمله محمدرضا شجریان می‌رسد، در ادامه به تعلق گرفتن بخشی از درآمد این کنسرت به زنان سرپرست خانوارِ تحت پوشش بنیاد فیروزنیا و حضور 20 نفر از افراد تحت پوشش این بنیاد در کنسرت گروه وزیری می‌پردازد و با لزوم یادگیری موسیقی کلاسیک غربی برای دمیدن هوایی تازه در ریه‌های موسیقی سنتی ایران پایان می‌یابد.

                                                                 کیوان ساکت و فرزندش کیارش 

استاد ساکت، اجراهای چند سال اخیر شما در تهران همگی با ارکستر بزرگ برگزار شده‌اند، ارکستری شبیه به ارکستر سمفونیک با تمام سازهای آن به جز بادی، برنجی‌ها که در کنارشان از سازهای ایرانی هم بهره برده‌اید. بدون شک بردن این ارکستر بزرگ به شهرستان‌ها به بودجه‌ای هنگفت نیاز دارد که فقط از عهده یک اسپانسر یا نهاد دولتی برمی‌آید اما به خاطر دارم زمانی تلاش می‌کردید در چند شهر ایران ارکسترهایی ویژه همان شهرها ایجاد کنید. ماجرایی که به دهه 80 برمی‌گردد و در آغاز هم خبرهای خوبی از آن شنیدیم. آیا رهایش کردید؟

کیوان ساکت: نه، من آدمی نیستم که چیزی را رها کنم. سال 1388 بود که حوزه هنری گرگان از من دعوت کرد تا به این شهر بروم و با حضور هنرمندان جوان آن ناحیه ارکستری راه‌اندازی کنم. بعد از انجام صحبت‌های اولیه و برگزاری آزمون و انتخاب نوازندگانِ سازهای مختلف به مدت یک سال به گرگان رفتم و با آن‌ها کار کردم ولی مدیریت حوزه هنری گرگان که عوض شد همه چیز از هم پاشید و مسئولین با محمدرضا خاکپور رئیس قبلی حوزه خداحافظی و محسن ربانی را به عنوان رئیس جدید معرفی کردند. خاکپور کمال همکاری را با ما داشت و هر چه می‌‌‌‌‌‌‌خواستیم برایمان فراهم می‌کرد که با رفتنش، ارکستر گلستان به حالت تعلیق درآمد.

از طرف دیگر شاگردان من در اصفهان که بسیار پیگیر یادگیری بودند و همین حالا هم با یکدیگر در ارتباطیم پیشنهاد تشکیل ارکستر اصفهان را دادند. حامی امور تبلیغاتی و فراهم کردن محل تمرین ما، موسسه نغمه گشایش به مدیریت جواد کسایی فرزند استاد حسن کسایی بود و همراهی و همدلی بسیاری با ما داشت. تمرینات ما با ارکستر اصفهان آغاز شد و کنسرت‌هایی هم در جنوب خراسان و گرگان برگزار و سال 1387 آلبومی به نام «زندگی» با صدای سعید لاری منتشر کردیم و سپس حوزه هنری کرمان از من دعوت کرد تا به آن جا بروم. غلام‌عباس سالاری مدیر حوزه هنری کرمان هم با ما کمال همکاری را داشت و ارکستر کرمان را در آن جا تشکیل دادیم اما تمام این اتفاقات با بن‌بستی به نام نبود بودجه مواجه شد و این ارکسترها عملا به علت نبود بودجه لغو شدند.

بعد از آن بار دیگر از کرمان و یزد با من تماس گرفتند و من بارها به شهرداری‌های شهرهای مختلف نامه نوشتم که اگر بودجه‌ای برای تشکیل ارکستر در هر شهر در نظر بگیرید معضل مهاجرت جوانان علاقه‌مند به موسیقی ارکسترال به تهران هم حل خواهد شد چون متوجه می‌شوند که در شهر خودشان هم امکان دیده شدن دارند اما متاسفانه هیچ گوش شنوایی وجود ندارد و این شد که دیگر فعالیت‌های ما در شهرستان‌ها ادامه پیدا نکرد.


                                                                    وحید تاج و علی‌اکبر خادم 

به سراغ وحید تاج و کنسرت دهم خردادتان برویم. می‌دانیم که در صورت اجرای بخش‌هایی از آلبوم «فسانه» به یاد ایرج بسطامی، «ای افسانه، فسانه، فسانه، ای خدنگ تو را من نشانه، ای علاج دل، ای داروی درد، همره گریه‌های شبانه، با من سوخته در چه کاری ؟...» از نیما یوشیج را خواهید خواند و به جز آن، دو ترانه از دکتر وحید موحد می‌خوانید و لا‌به‌لای آهنگ‌ها غزل‌هایی از ه.الف.سایه. می‌خواهم بدانم چه میزان در انتخاب این اشعار و ترانه‌ها نقش داشته‌اید؟

وحید تاج: اول این که باید بگویم کار کردن با استاد ساکت برای من باعث افتخار است و هم به خاطر هنرشان و هم شخصیتشان به ایشان ارادت دارم.

در پاسخ به سوال شما باید بگویم روال کلی کار به این صورت است که آهنگساز یا شعر و ترانه را انتخاب می‌کند و براساس آن ملودی می‌سازد یا ملودی را می‌سازد و از شاعر یا ترانه‌سرا می‌خواهد تا براساس آن شعر یا ترانه‌ای بنویسد و معمولا هم  خواننده به انتخاب آهنگساز اعتماد می‌کند.    

به خاطر دارم که سال گذشته علی‌اکبر خادم به من پیشنهاد خواندن قطعه‌ای را داد و اولین سوال من فارغ از سابقه دوستی و همکاری‌مان این بود که شعرش چیست و کار کیست؟ یا چند سال پیش یکی از دوستانم به من گفت آهنگی دارد در چهارگاه که وقتی شنیدمش بسیار هم لذت بردم اما شعری را که قرار بود روی آن بخوانم نپسندیدم و به خودش هم گفتم ملودی را به شدت دوست دارم اما شعرش را نمی‌پسندم. با شاعرش که از دوستانم هم بود تماس گرفتم و گفتم شعر خوبی گفته‌ای اما با سلیقه من جور درنمی‌آید و او هم عوضش کرد و رفتیم و خواندیم و حاصل خیلی خوبی هم داشت. می‌خواهم بگویم برای خواندن هر قطعه‌ای قبل از هر چیز این شعر است که برایم اهمیت دارد و این که آیا فاکتورهای مد نظرم را دارد یا نه.

زمانی که من به استاد ساکت به عنوان آهنگساز اعتماد می‌کنم و می‌دانم که او هم از حساسیت‌های من بر شعر خبر دارد، قطعا خیالم از بابت این ماجرا راحت است. در گذشته همواره میان آهنگساز، خواننده و شاعر تعامل و ارتباطی قوی وجود داشته است. من هم از نوجوانی آثار استاد ساکت را گوش می‌دادم و در این پنج سالی که افتخار همکاری با خودشان و گروهشان را داشته‌ام این تعامل میان‌مان شکل گرفته است و چون اساسا شعر، کلمات به کار رفته در آن و مفاهیم و بار معنایی‌شان برایم به شدت مهم است تلاش می‌کنم این تعامل را با هر آهنگسازی که قرار است با یکدیگر کار کنیم برقرار کنم تا از این طریق حواسم به شعر باشد.  

استاد ساکت، شما پیش از این با خوانندگان بسیاری کار کرده‌اید از استاد محمدرضا شجریان، ایرج بسطامی و صدیق تعریف تا علیرضا افتخاری و سالار عقیلی و اکنون هم که وحید تاج. آیا همکاری‌تان با وحید تاج را ادامه می‌دهید یا باز هم با خوانندگان دیگر همکاری خواهید کرد؟

کیوان ساکت: به نظر من بین هیچ آهنگساز و خواننده‌ای رابطه مونوپولی وجود ندارد یعنی هیچ آهنگسازی تعهد نداده که همواره با یک خواننده کار کند و برعکس. من معمولا زمانی که آهنگ می‌سازم به این فکر می‌کنم که به صدای کدام خواننده می‌خورد و به صدای کدام خواننده نه. مثلا خیلی وقت‌ها پیش آمده که آهنگی را با وحید تاج گوش داده‌ایم اما او خودش گفته که به صدایش نمی‌خورد و راست هم گفته است. هدف این نیست که حتما یک خواننده تحت هر شرایطی یک آهنگ را بخواند، بلکه هم خودش و هم آهنگساز باید به این فکر کنند که آیا صدای خواننده به قول قدیمی‌ها روی آن آهنگ می‌نشیند یا نه.

من صدا و شخصیت وحید تاج را بسیار دوست دارم. جدا از این، تعداد خوانندگانی که آهنگساز در استودیو با آن‌ها راحت باشد اندک است. در نسل جوان چند نفر هستند که در استودیو بلافاصله متوجه آن‌چه آهنگساز می‌خواهد می‌شوند و تاج هم یکی از آن‌هاست. من در استودیو به راحتی به وحید تاج می‌گویم که چه می‌خواهم و او هم به راحتی آن‌چه را در ذهن من می‌گذرد می‌خواند که مزیت بسیار بزرگی است.

من با خوانندگان جوانی کار کرده‌ام که بسیار هم انسان‌های خوبی بوده‌اند اما زمانی را که برای ساختن یک تک آهنگ با آن‌ها صرف کرده‌ام می‌توانستم با وحید تاج سه آلبوم ببندم! منظورم این است که مستهلک و خسته‌ام می کنند و زمانی که کاری بیش از حد طول بکشد بیات می‌شود و حس و حالش از بین می‌رود. لطف کار کردن با وحید تاج در این بود که در همان لحظات اولیه کار را درمی‌آورد. بعد از آن به شیوه قدیمی‌ها که بار اول کار را آزمایشی می‌گرفتند و یک هفته بعد ضبط نهایی می‌کردند عمل می‌کردیم. یعنی یک بار دیگر هم گوش می‌دادیم و (با لبخند) می‌دیدیم که اتفاقا مشکلی هم ندارد و خوب است.

قولی هم که همین جا به شما می‌دهم انتشار قطعه‌ای است با صدای وحید تاج با ارکستر سنفونیک، تنبک علی‌اکبر خادم و تار پسرم کیارش. من فکر می‌کردم وحید تاج این قطعه را در سه روز بخواند و بدون این که به خودش بگویم (با خنده) استودیو را برای سه روز رزرو کرده بودم. همان روز اول خواند و تمام شد! قطعه، قطعه بسیار دشواری بود و تحریرهایی داشت که خواننده باید به شکل پله پله پایین می‌آمد اما همان روز اول کار را تمام کرد. این آهنگ را برای برنامه‌ای ساختیم که طی آن از دو، سه نفر از آهنگسازان معاصر دعوت کرده‌اند که قطعاتی برای تهران بسازند و به زودی منتشر خواهد شد.

از نمونه‌های بسیار موفق همکاری شما با خوانندگان مختلف هم که می‌توان به شهریور 1388 و تصنیف «ای شادی، ای آزادی» با آهنگسازی شما و صدای محمدرضا شجریان اشاره کرد.

ساکت: بله. آن موقع من برای این ترانه هوشنگ ابتهاج ملودی ساختم و بعد از استاد محمدرضا شجریان درخواست کردم به استودیو بیاید و او به زیبایی هر چه تمام‌تر این قطعه را خواند. بعد از آن من برای گرفتن ویزای آمریکا به دبی رفتم که استاد شجریان تماس گرفت و گفت می‌خواهم بروم استودیو و قطعه را میکس کنم. (با هیجان) من گفتم استاد سازهای دیگر مانده و هنوز کامل نشده که گفت حالا من صدای خودم را میکس می‌کنم، تو برگشتی سازهای دیگر را اضافه کن. (با لبخند) و همان‌طور بدون اضافه شدن سازهای دیگر منتشر شد.

سال گذشته با هوشنگ ابتهاج مصاحبه‌ای کرده بودند و از او راجع به این که برای برخی آهنگسازان ترانه گفته است یا بعضی آهنگسازان روی ترانه‌های او ملودی ساخته‌اند پرسیده بودند و او (با لبخند) به عنوان نمونه موفق تنها به یک مورد از آن‌ها اشاره کرده بود که همین «ای شادی، ای آزادی» بود. محمدرضا شجریان هم خودش این قطعه را بسیار دوست دارد و یادم هست همان موقع سفری به آلمان داشت و خودش این قطعه را برای ابتهاج برد.

می‌خواهم به سراغ زحماتی بروم که علی‌اکبر خادم جدا از نوازندگی تنبک در ارکستر وزیری و مدیریت برنامه‌های ارکستر و استاد ساکت، برای کنسرت دهم خرداد کشیده‌اند.

علی‌اکبر خادم: با اجازه استاد ساکت می‌خواهم به مطلبی اشاره کنم. ما خیلی وقت بود که در فکر کنسرتی بودیم که جنسش با کنسرت‌های خیریه‌ای که زیاد می‌شنویم و متداول است فرق داشته باشد. استاد و وحیدِ عزیز هر دو نیز به دنبال کار خیر بودند ولی به گونه‌ای متفاوت با گونه‌های رایج. تا این که با بنیاد خیریه فیروزنیا آشنا شدیم. بنیادی که تمرکزش بر مددرسانی به زنان سرپرست خانوار و تحت پوشش قرار دادن فرزندان آن‌ها تا رسیدن به تحصیلات عالی است. ما فکر کردیم که چه کاری می‌توانیم انجام دهیم که هم در شان این زنان و هم در شان کنسرت خودمان باشد. بعد از مذاکراتی که با این بنیاد انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که بخشی از عواید فروش بلیت را تقدیم آن‌ها کنیم و در کنارش با پیشنهاد استاد ساکت تصمیم گرفتیم در کنسرت دهم خرداد میزبان 20 نفر از افراد تحت پوشش این مجموعه یعنی فرزندان همین زنان، چه دختران و چه پسرانشان با هزینه خودِ استاد باشیم.

نکته این جاست که این عزیزان ناخواسته و به دلیل شرایط زیست‌شان تا به حال هیچ گاه به تالار وحدت نرفته‌اند و هیچ کنسرتی ندیده‌اند و خوشحالیم که اولین تجربه دیدن کنسرت را با استاد ساکت از سر می‌گذرانند. امیدواریم حاصل این ماجرا این باشد که حتی اگر شده یک نفر از این 20 نفر به معجزه موسیقی دچار شود و چه بسا به سمت یادگیری موسیقی برود.

و در مورد فرزند استاد، کیارش ساکت. ساز تخصصی شما همان ساز پدر است؟

کیارش ساکت: بله من تار و سه‌تار می‌زنم، دانشجوی سال آخر موسیقی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد هستم و حضور در گروه وزیری باعث افتخارم است. فعلا هم تلاش می‌کنم ساز زدنم شبیه به پدرم باشد.

استاد ساکت، با توجه به این که خودتان بر موسیقی غربی تسلطی کامل دارید گمان می‌کنید آگاهی نسبت به این موسیقی چه میزان بر کار کسی که ساز سنتی ایرانی می‌زند موثر است؟

ساکت: اجازه دهید من از منظری دیگر به این سوال بسیار باارزش شما پاسخ دهم تا شاید این پاسخ جوابی برای بسیاری از کسانی باشد که این مصاحبه را می‌خوانند و سوالی مشابه در ذهن دارند.

استاد بزرگ ادبیات ایران، محمدرضا شفیعی کدکنی کتاب‌های بسیار باارزشی دارد و یکی از این گنجینه‌ها که حاصل عمر اوست کتابی است با عنوان «با چراغ و آینه»، شرح تحول شعر پارسی در 200 سال اخیر. در این کتاب بسیار مفصل، حجیم، خواندنی و شیرین استاد کدکنی با وضوح تمام و با دلایل فراوان از تمام شعرای 200 سال اخیر ایران با نمونه‌ای از اشعارشان یاد کرده و گفته است تمام این‌ها، از ادیب پیشاوری گرفته تا ایرج میرزا، از فریدون توللی تا سهراب سپهری، از فروغ فرخزاد تا پروین اعتصامی، از احمد شاملو تا نادر نادرپور و هر کس دیگری که شما نام ببرید تحت تاثیر و الهام گرفته از شعر اروپا بوده‌اند.

شفیعی کدکنی در صفحه 25 این کتاب نوشته است، نقل به مضمون می‌کنم، اگر این تحت تاثیر قرار گرفتن و الهام‌گیری را اتهام می‌دانید، من خود متهم ردیف اولم! و در صفحه بعد اضافه کرده است که من همیشه کسانی را که با الهام از شعر سرزمین‌های دیگر هوای تازه‌ای را وارد ریه‌های شعر فارسی کرده‌اند تحسین می‌کنم، کسانی که شعر فارسی را از افتادن در سیکل معیوب تکرار نجات داده‌اند.

در موسیقی این اتفاق بسیار آسان‌تر رخ می‌دهد چون عامل انتقال‌دهنده شعر میان مردمان سرزمین‌های مختلف یعنی زبان می‌تواند مانعی بر سر راه این انتقال باشد اما موسیقی هیچ نیازی به ترجمه ندارد و شما می‌توانید بدون دانستن زبان آلمانی، روسی و غیره و غیره از موسیقی این سرزمین‌ها لذت ببرید و الهام بگیرید و این اعجاز موسیقی است. بدون شک آشنا شدن با گنجینه عظیمی که هنرمندان بزرگ موسیقی در جهان به جا گذاشته‌اند انسان را در خلق و اجرای اثر هنری یاری می‌کند. همان طور که در تئاتر، پیکرتراشی، نقاشی و سایر هنرها این گونه است.

نکته دیگر این که ما در ادبیات‌مان چهره‌های شاخص و برجسته جهانی داشته‌ایم که نظیرشان در ادبیات جهان نیست مثل حافظ، مولانا، فردوسی، سعدی، خواجوی‌کرمانی و... اما متاسفانه به دلیل شرایط اجتماعی خاصی که در ازمنه گذشته، بر ما گذشته و بی‌مهری و حتی جفای حاکمان موسیقی‌مان نتوانسته است در کنار شعر و به موازات آن پیشرفت کند و ما در موسیقی‌ یک سعدی، یک مولانا یا یک حافظ نداریم اما غربی‌ها برعکس ما، معادل بزرگان‌مان در ادبیات را در موسیقی‌شان دارند. من هیچ اشکالی در این نمی‌بینیم که هنگام آفریدن یک اثر از هنر این بزرگان موسیقی سرزمین‌های مختلف الهام بگیرم.

چیزی که می‌خواهم تعریف کنم شاید برای‌تان بدیع و غیرقابل باور باشد. من به دعوت پرویز مشکاتیان که شاعر سنتور می‌خوانمش به تهران دعوت شدم و تا هنگام خلق آخرین اثرش افتخار این را داشتم که به عنوان سولیست تار در کنارش باشم. آهنگ‌های مشکاتیان از ایرانی‌ترین آهنگ‌های هنرمندان آن نسل و کاملا برگرفته از مفاهیم موسیقی ایرانی و ادبیات ایرانی است اما خود او در خلوتی به من گفت که 90 درصد مواقع فقط موسیقی کلاسیک گوش می‌کند و از آن الهام می‌گیرد اما آن قدر زیبا این موسیقی کلاسیک را به موسیقی ایرانی ترجمه می‌کرد و خروجی‌اش آن قدر ایرانی بود که هیچ کس متوجه منابع الهامش نمی‌شد.

بدون شک آشنایی با موسیقی برگزیده جهان تاثیری شگرف در خلق آثار توسط ما می‌گذارد و به قول استاد شفیعی کدکنی منجر به وارد شدن هوایی تازه در ریه‌های موسیقی سنتی‌مان می‌شود.

و در مورد وحید تاج، با توجه به تاکیدتان بر اهمیت شعر، آیا با تغییر قالب شعر و به عنوان مثال حرکت از شعر کلاسیک به سمت شعر نو، در پی تغییر قالب موسیقی هم می‌روید؟  

تاج: معتقدم در این شرایط موسیقی هم باید تغییر کند. به عنوان مثال نمی‌شود که من شعر نیما را با درآمد ماهور ردیف استاد عبداله دوامی بخوانم! چون اساسا آن فضای شعری و قالبش شما را وادار می‌کند که ملودی‌تان را با آن هماهنگ کنید. این موضوع هر چند بسیار دشوار است اما من همیشه بر آن تاکید می‌کنم و گمانم این است که هنوز آن طور که باید و شاید جا نیافتاده است. ما عموما دوست داریم زمانی که آواز می‌خوانیم اوزان شعری در همه ابیات مساوی باشد چون موسیقی‌مان این را می‌طلبد اما وقتی وزن آزاد می‌شود و دیگر در چارچوبی خاص و ویژه نیست موسیقی هم باید از آن قالب‌ها و چهارچوب‌های خود بیرون بیاید و همپای شعر شود.  

هر چند نسل جدید هنرمندان توانسته‌اند این حصار را بشکانند اما نسل قدیم شاعر و آهنگساز همچنان در مورد این موضوع گارد می‌گیرند.

تاج: چند وقت پیش در حال گوش دادن به مصاحبه‌ای با شاپور رحیمی از رادیو فرهنگ بودم که گوینده از استاد درخواست کرد قطعه‌ای بخواند و شاپور رحیمی گفت من چهار سال است که نخوانده‌ام و جدا از آن باید سازی باشد که با صدایش سر ذوق بیایم. بعد گوینده پرسید اگر بخواهید در همین روزها دوباره آواز خواندن را از سر بگیرید باز هم به شعرهای حافظ و مولانا و سعدی و عطار رجوع می‌کنید که استاد گفت نه! و ادامه داد قطعا به سراغ شعرای جدید می‌روم، شعرای خوبی که شعرهای درجه یکی دارند.

این چیزی بود که من دقیقا از زبان استاد رحیمی در رادیو شنیدم. منظورم این است که فکر می‌کنم این اتفاق در مورد نسل قدیمی‌تر هم رخ می‌دهد و نمی‌توان گفت که گارد دارند.

عکس‌ها: زاوش محمدی

58242

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 669914

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =