فوتبال و تلویزیون چه رابطه‌ای با هم دارند؟

محمدرضا رضایی بایندُر

گفتار اول: فوتبال و تلویزیون؛ همزیستی برای بقا

 

جام‌جهاني فوتبال، يکي از مهم‌ترين رخدادهاي ورزشي است که در کانون توجه ميليون‌ها انسان علاقه‌مند به ورزش قرار مي‌گيرد و با آنکه برخلاف المپيک، تنها به يک رشته ورزشي تعلق دارد، محبوبيتي فراگير مي‌يابد. اين پايه از اهميت و توجه، مي‌تواند دلايل گوناگوني داشته باشد اما شايد مهم‌ترين دليل در پاسخ اين سؤال نهفته باشد که اگر اين رويداد بازتاب رسانه‌اي گسترده‌اي نداشت، آيا همچنان پراهميت و جذاب بود؟

پژوهشگران علم ارتباطات و رسانه‌ها، رابطه بين رسانه‌ها با ورزش، به ويژه فوتبال را از جهات گوناگون مورد مطالعه و بررسي قرار داده‌اند اما چند پرسش مهم و نبيادي در تمام رويکردها مشترک است که عبارت‌اند از:

1- فوتبال ورزشي جذاب و محبوب به شماره مي‌رود اما اين محبوبيت تا چه حد ذاتي و تا چه حد مربوط به امکانات و تمهيداتي است که تلويزيون براي اين ورزشي فراهم آورده است؟ آيا تصويربرداري از زواياي مختلف، بهره‌گيري از تمهيدات بصري، نمايش حرکات آهسته و نماهاي بسته و جز اينها، تأثيري در ادراک و تجربه مخاطبان از فوتبال دارد؟ به عبارت دقيق‌تر آيا مي‌توان بين فوتبال که در واقعيت  و روی زمين چمن ورزشگاه‌ها اتفاق مي‌افتد و بازنمايي تلويزيوني (فوتبالي که در صحنه تلويزيون نمايش داده مي‌شود) آن تمايز قائل شد؟

2- اقتصاد، چه نقشي در رابطه فوتبال و تلويزيون ايفا مي‌کند. چرا برخي ورزش‌ها مثل فوتبال پوشش تلويزيوني گسترده‌اي دارند اما برخي ديگر نه؟ آيا اين مسئله به دليل علاقه‌ عمومي به يک ورزش خاص است؟ آيا اين علاقه ذاتي است يا در اثر القا و ذائقه‌سازي رسانه‌ها به وجود آمده است؟

3- چرا در بازتاب رسانه‌اي مسابقات ورزشي، موفقيت در يک مسابقه بين‌المللي معادل موفقيت يک ملت قلمداد مي‌شود نه موفقيت يک فرد يا تيم؟ چرا غرور ملي کشورها تا اين اندازه به شجاعت ورزشي و پيروزي در مسابقه گره خورده است. آيا جنگ جهاني سوم در قالب رويارويي ورزشي به ويژه فوتبال، رخ داده است؟ اگر مسابقات بازتاب رسانه‌اي نداشت، باز هم شکست يا پيروزي يک فرد يا تيم، به شکست يا پيروزي ملي تعبير مي‌شد؟

4-چه عواملي باعث شده تا حيات تلويزيون و فوتبال تا اين حد به هم گره بخورد؟

 

يار دوازدهم ـ شريک استراتژيک

اگرچه مفهوم «يار دوازدهم» در ادبيات ورزشي کشور ما به حمايت همه‌جانبه صداوسيما از تيم ملي فوتبال براي صعود به جام جهاني 2006 آلمان اشاره دارد، تلميح شيريني به سابقه تئوريک رابطه فوتبال و تلويزيون در سطح فرازماني و فرامکاني است. در ادبيات تلويزيون، برد و باخت در ميادين فوتبال به حماسه پيروزي يا اندوه شکست تعبير مي‌شود. به طوري که اکنون در اغلب کشورهاي جهان کمتر حادثه‌اي شيرين‌تر و دلپذيرتر از پيروزي در بازي‌هاي ملي در نظر گرفته مي‌شود و شور و شعف عمومي را برمي‌انگيزد و به جشني ملي تبديل مي‌شود. تصاوير تلويزيوني با استفاده از امکانات پيشرفته تصويربرداري و تمهيدات بصري، صحنه‌هاي پيروزي در مسابقه ورزشي به خصوص فوتبال را به گونه‌اي به  تصوير مي‌کشند که در نظر بينندگان معادل فتحي بزرگ ديده شود.

پخش زنده مسابقات فوتبال چنان جرياني را در جوامع گوناگون ايجاد کرده که نبود آن فاجعه تلقي مي‌شود. امروزه بينندگان تلويزيون ـ حتي در کشورهاي توسعه نيافته ـ پخش با تأخير مسابقات فوتبال را نمي‌پسندند و آن را عاري از هيجان مي‌دانند. امروزه پخش فوتبال، جزء لاينفک جداول پخش شبکه‌هاي راديويي و تلويزيوني است. اهميت اين مقوله به حدي است که استفاده و رضامندي مخاطبان از يک شبکه تلويزيوني يا بنگاه رسانه‌اي را تحت تأثير قرار مي‌دهد. قابليت و ظرفيت تلويزيون در برجسته‌سازي اطلاعات و پيام‌ها و ستاره‌سازي از شخصيت‌ها باعث شده که پديده فوتبال تلويزيوني مقوله‌اي چندبعدي باشد به گونه‌اي که علاوه بر جنبه‌هاي اقتصادي، تفريحي و سرگرمي، ابعاد فرهنگي ـ اجتماعي و سياسي آن نيز مورد توجه پژوهشگران قرار گيرد.

سينما و تلويزيون به عنوان تخصصي‌ترين رسانه‌هايي که حوادث دراماتيک را به تصوير مي‌کشند، ستاره‌هاي متعددي را در حوزه‌هاي گوناگون به جامعه معرفي کرده‌اند از جان‌وين تا لري‌کينگ. اما اکنون تلويزيون با عبور از مرزهاي متعارف نمايش و درام، ضمن جذب انبوه مخاطبان، ستاره‌هاي تلويزيوني جديدي را به جامعه معرفي کرده است؛ ستاره‌هاي فوتبال.

تفاوت ستاره‌هاي سينمايي ـ‌تلويزيوني با ستاره‌هاي ورزشي ـ‌تلويزيوني در آن است که ستاره‌هاي ورزشي مي‌توانند حيات حرفه‌اي مستقل از تلويزيون داشته باشند. اما نبايد از اين نکته غافل شد که بنگاه‌هاي راديويي و تلويزيوني نيز حيات اقتصادي خود را مرهون تبليغات تجاري هستند. ستاره‌هاي ورزشي و ميادين مسابقات محمل بسيار کارآمدي براي تبليغات تجاري است. از اين رو اگر يک ستاره ورزشي مستقل از رسانه عمل کند، به احتمال زياد مغضوب بنگاه‌هاي رسانه‌اي قرار مي‌گيرد و حتي حيات حرفه‌اي خود را در خطر خواهد ديد. در برخي موارد، برخي از بازيکنان و مربيات و مسئولان تيم‌ها براي مطرح شدن، افزايش محبوبيت، فشار بر رقيب و... حاضرند امتيازهاي زيادي به رسانه‌ها دهند. ديه‌گو مارادونا، راجر فدرر، ليونل مسي کريستیانو رونالدو و... وقتي در کانون توجه جامعه هستند که بازتاب رسانه‌اي رفتارها، عملکردها و گفتار آنها در سطح گسترده‌اي انتشار يابد.

به عبارت ديگر آفتاب عمر رسانه‌اي قهرماناني مثل گابريل باتيستوتا، ريوالدو، رونالدينیو، شوچنکو، هاکان شکور، لوتار ماتئوس و... زماني غروب مي‌کند و حيات حرفه‌اي آنان به پايان مي‌رسد که ستاره اقبالشان در سپهر تلويزيون افول کند و تصويرشان از کانون توجه دوربين‌هاي تلويزيوني خارج شود.

گسترش ارتباطات بين‌المللي و پخش فرامرزي شبکه‌هاي تلويزيوني باعث شده تا ابعاد رابطه و تعامل فوتبال و تلويزين نيز گسترش يابد و تلويزيون به يک رسانه تجاري جهاني تبديل شود. بي‌ترديد فوتبال به دليل برخورداري از نظام علائم و سپهر نشانه‌شناختي جهاني و زبان بين‌المللي نقش مهمي در تبديل رسانه‌هاي ملي به رسانه‌هاي فراملي داشته است. وقتي حيات تلويزيون به درآمدهاي تجاري پيوند مي‌‌خورد پخش آگهي اهميت فراواني مي‌يابد. در چنين چهارچوبي پخش ورزش به خصوص فوتبال، از دو جهت قابل توجه است اول آنکه در مقايسه با هزينه‌هاي کلان تهيه فيلم‌هاي سينمايي و سريال‌هاي تلويزيوني، پخش اين مسابقات گاه هزينه زيادي را بر بنگاه‌هاي رسانه‌اي تحميل نمي‌کند و دوم آنکه پخش مسابقات جذاب،‌ مردم را وسوسه مي‌کند هر لحظه خود را با جريان رو به رشد تکنولوژي‌هاي ارتباطي ـ رسانه‌اي هماهنگ و همگام نگه دارند. در اين شرايط نوعي چرخه تجاري ـ اقتصادي ايجاد مي‌شود که ماهيتي فزاينده و رو به رشد دارد؛ برگزاري مسابقات عظيم‌تر و جذاب‌تر، بهبود و توسعه فناوري‌هاي پخش رسانه‌اي، جذب آگهي‌هاي تجاري بيشتر و در نهايت سودآوري بيشتر. اين چرخه نشان مي‌دهد که تعامل فوتبال و تلويزيون يک صنعت سرگرمي ـ تجاري ايجاد مي‌کند که در آن روابط بر مبادلات برد ـ برد (Win - Win) مبتني است. براين اساس رشد صنعت تلويزيون‌هاي ديجيتال و فناوري‌هاي نوين رسانه‌اي در اين چهارچوب حرکت سريع‌تري يافته است. چون هم براي مخاطبان افزايش کيفيت صدا و تصوير جذاب است و هم براي شرکت‌ها و بنگاه‌هاي رسانه‌اي، فناوري ديجيتال امکان استفاده از يک پهناي باند براي ارسال چندين کانال تلويزيوني فراهم مي‌آورد. بدين ترتيب رقابت براي دريافت حق ‌انحصاري پخش مسابقات ورزشي به ويژه فوتبال افزايش مي‌يابد تا امکان جذب مخاطب بيشتر، پخش آگهي بيشتر و کسب سود بيشتر فراهم شود.

با اين حال تلويزيون نيز بر ساختار فوتبال تأثير گذاشته است. افزايش چشمگير حق پخش تلويزيوني مسابقات فوتبال ساختار فوتبال اروپا را دگرگون کرده است به ويژه در انگليس باشگاه‌هاي مطرح گستره فعاليت خود را از ورزش به ساير حوزه‌ها مثل فرهنگ و سياست توسعه داده‌اند و بدين ترتيب حوزه تعامل فوتبال و تلويزيون از مسائل اقتصادي فراتر رفته است.

فوتبال تلويزيوني همانند درام عمل مي‌کند و اصول و قواعد دراماتورژي بر آن قابل پياده‌سازي نيست. اين امر باعث مي‌شود که تلويزيون همچنان در مقام رسانه‌اي جذاب، فراگير و نافذ در کانون توجه مخاطبان باشد. مسابقات فوتبال بنا به ماهيت اين ورزش، قوانين آن و امکان خلاقيت و نوآوري خلق‌الساعه بازيکنان آن، موقعيت‌هاي نمايشي بسيار هيجان‌انگيزي ايجاد مي‌کند که تعليق‌هاي پياپي و حل آنها به شکلي پيش‌بيني‌ناپذير از عمده‌ترين ويژگي‌هاي آن به شمار مي‌رود. بنابر اين فوتبال و تلويزين به نوعي همزيستي تن در داده‌اند که مهم‌ترين فايده و مزيت آن بقا است. در نظام‌هاي اقتصادي رقابتي که رقباي قوي‌تر مترصد حذف رقيبان ضعيف‌تر هستند، همزيستي اصلي مهم و انکار ناشدني براي تنازع بقا است. به نظر مي‌رسد فوتبال تلويزيوني مقوله‌اي است که در آن همه از نتيجه کار راضي‌اند. شبکه‌ها و بنگاه‌هاي تلويزيوني، مديران باشگاه‌ها و حاميان مالي به منافع اقتصادي خود مي‌رسند. مخاطبان از هيجان و سرگرمي فوتبال تلويزيوني لذت مي‌برند و سياستمداران و برنامه‌ريزان فرهنگي ـ اجتماعي نيز اهداف خود را دنبال مي‌کنند.

گفتار دوم: عصر تلويزيون، فرهنگ فوتبال

اگرچه بسياري از صاحب‌نظران فوتبال تلويزيوني از دريچه اقتصاد نگاه مي‌کنند، اما اين پديده قرن ابعاد فرهنگي و اجتماعي نيز دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. فوتبال در دو سطح ملي و باشگاهي، دو پيامد متفاوت فرهنگي و اجتماعي به دنبال داشته است. در سطح ملي تيم‌ ملي فوتبال نمادي از هويت ملي است. افراد يک ملت، تمام آمال و آرزوهاي خود را در قالب تيم ملي تصور مي‌کنند و پيروزي و شکست آن را حادثه‌اي ملي مي‌دانند، حتي ترکيب تيم‌هاي ملي نيز تاحدودي تحت تأثير مسائل سياسي ـ اجتماعي، از ميان اقوام و گروه‌هاي اجتماعي يک ملت انتخاب مي‌شوند و سهم هر منطقه يا قوم متناسب با نفوذ و تأثير آن در مناسبات سياسي ـ اجتماعي تعيين مي‌شود. بازنمايي رسانه‌اي تيم‌هاي ملي نيز بر هويت ملي تأکيد دارد. اهتزاز پرچم و ديگر نشان‌هاي ملي در مسابقات فوتبال به بهترين و هنرمندانه‌ترين شکل در تلويزيون به تصوير کشيده مي‌شود. در وصف تيم ملي و بازيکنان سرودهايي همراه با تصاويري از اساطير ملي نمايش داده مي‌شود و مسابقه بين دو تيم فوتبال هماوردي دو ملت قلمداد مي‌شود. حتي در برخي مسابقات فراملي به تيم‌هاي باشگاهي نيز رنگ ملي بخشيده مي‌شود به طور مثال از تيم باشگاهي «استقلال تهران» به «استقلال ايران» ياد مي‌شود تا هم‌آوردي دو ملت وضوح بيشتري يابد. اما در سطح مسابقات باشگاهي يک کشور اوضاع کاملاً‌ متفاوت است؛ ديگر يکدستي تيم‌هاي باشگاهي در شهرها و مناطق کلاً به فراموشي سپرده شده است. طرفداران يک باشگاه فقط به پيروزي تيم خود فکر مي‌کنند خواه عامل پيروزي همشهري آنان باشد خواه از قاره‌اي ديگر آمده باشد. در کشوري مثل آلمان که نماد ناسيوناليزم به شمار مي‌رود درصد قابل ملاحظه‌اي از بازيکنان تيم‌هاي باشگاهي، خارجي هستند. فوتبال باشگاهي نيز به اندازه فوتبال ملي در کانون توجه مردم قرار گرفته و بازتاب تلويزيوني آن حتي از مسابقات ملي نيز فراتر رفته است. تصوير درخشش بازيکنان غيربومي در باشگاه‌ها باعث شده است تا اولاً نگرش‌هاي نژادپرستانه تا حدود زيادي تعديل شود و از سوي ديگر همدلي بين فرهنگي و بين‌المللي افزايش يابد. اگرچه در مواردي هم مسابقات باشگاهي به محلي براي منازعات و واگرايي‌هاي قوي تبديل مي‌شود (به طور مثال تيم پرافتخار بارسلونا در اسپانيا که نماد استقلال‌طلبي کاتالان هاست). تلويزيون با ستاره‌سازي از رودگوليت، پاتريک کلايورت، زين‌الدين زيدان، ماريو بادوتلي، ساموئول اتوئو، يحيي نوره و... به مخاطبان خود قبولانده است که اقليت‌ها نيز مي‌توانند سهم بسيار مهمي در موفقيت‌هاي ملي ايفا کنند.

در سال‌هاي اخير پژوهش‌هاي گسترده‌اي در خصوص ورزش رسانه‌اي به ويژه فوتبال تلويزيوني انجام شده است که بيشتر آنها درباره مفهوم بنيادي تجربه رسانه‌اي ورزش و ارزش‌هاي اين تجارب هستند. هنگامي که از رويکرد مطالعات فرهنگي براي بررسي موضوع فوتبال و تلويزيون استفاده مي‌شود، اين موضوع همانند آييني قبيله‌اي در سرزمين ناشناخته در نظر گرفته مي‌شود که آکنده از اسطوره و آيين است. از اين منظر «سرزمين عجايب ورزش رسانه‌اي» زمينه‌اي براي تحليل مطالعات فرهنگي فراهم مي‌آورد. در مقابل اين رويکرد، نظريه‌هاي هنجاري رسانه‌ها... در چهارچوب داده‌هاي کمي به دست آمده از يک جامعه خاص به بررسي پديده فوتبال تلويزيوني مي‌پردازند. از اين منظر دو گروه از کارشناسان و صاحب‌نظران در مقابل هم صف‌آرايي کرده‌اند. گروه نخست بر مزاياي ورزش و بازتاب رسانه‌اي آن در ترويج ارزش‌هاي فرهنگي در جامعه تأکيد دارند و معتقدند که اين پديده باعث ترويج ويژگي‌هاي مطلوب و فضائل اخلاقي و انساني در بين مردم مي‌شود. همدلي را افزايش مي‌دهد و در محيط‌هاي مختلف سودمندي‌هاي مهم بر جاي مي‌گذارد. در مقابل برخي ديگر بيشتر بر جنبه‌هاي متعارض و قالب‌هاي ورزشي در جامعه متمرکزند. آنان ضمن تأکيد بر برخي جنبه‌هاي مثبت ورزش مثل افزايش سرمايه و انسجام اجتماعي، اعتقاد دارند که رقابت‌هاي ورزشي شديد مثل اغراق در اهميت مسابقات فوتبال باعث خصومت مي‌شود و دامن زدن به اين موضوع از طريق رسانه‌ها، به مردم آسيب مي‌رساند. فوتبال تلويزيوني با تکيه بر تبليغات تجاري باعث گسترش مصرف‌گرايي شده و مسائل و مشکلات زيادي در حوزه‌هاي اجتماعي و سياسي ايجاد مي‌کند. در دنياي ورزش‌هاي حرفه‌اي به خصوص فوتبال که سرمايه‌هاي کلاني صرف آن مي‌شود، فشار براي پيروزي و برد باعث بروز خشونت و روحيه پرخاشگري در بين بازيکنان و حتي مردم مي‌شود.

در دنياي فوتبال، نظام انگيزشي به گونه‌اي است که بازيکنان و مربيان تحت شديدترين فشارهاي رواني قرار دارند و همين امر باعث مي‌شود که رفتارهاي بازيکنان تحت تأثير فشار رواني به خشونت و پرخاشگري منجر شود. تلويزيون نيز در اين شرايط عملکرد دوگانه‌اي دارد. پخش مسابقات فوتبال و نمايش عملکرد بازيکنان آنان را برمي‌انگيزد تا تمام توان خود را به کار گيرند و از هيچ عملي براي پيروزي فروگذار نکنند. در مقابل تلويزيون به عنوان وجدان جامعه، عملکرد بازيکنان، مربيان و تماشاگران را تحت نظارت قرار مي‌دهد و خطاهاي زيرکانه آنان را که از چشم داور به دور مانده، به تصويرمي‌کشد و زمينه مجازات خاطيان را فراهم مي‌آورد

 

گفتارسوم:فوتبال تلويزيوني؛ آيين و اسطوره

برگزاري دوره‌اي مسابقات فوتبال در قالب جام باشگاه‌ها. مسابقات منطقه‌اي يا قاره‌اي و نهايتاً جام‌جهاني باعث شده که اين مسابقات در زمينه‌اي مملو از نشانه‌ها، اسطوره‌ها و ايدئولوژي‌هاي خاص برگزار شوند. فوتبال رسانه‌اي اسطوره‌‌هاي برجسته‌اي را به فرهنگ مدرن معرفي کرده است. در عرصه فرهنگ، اسطوره‌ها اساساً نظامي مفهومي ايجاد مي‌کنند که بر مبناي آن تفهيم و تفاهم اجتماعي مشترکي بين مردم شکل مي‌گيرد. تمرکز فوتبال تلويزيوني بر «فهم مشترک و عقل سليم» فرهنگ مدرن است. همچنين اسطوره‌ها دربرگيرنده الگوهايي نوعي‌ (typical) هستند که طبق آن تاريخچه زندگي واحد به مثابه کهن الگو يا آرکي‌تايپ (Archetype) نشان داده مي‌شود که الگوهايي براي تقليد و همذات‌پنداري هستند. فوتبال رسانه‌اي در جهان معاصر بيش از هر زمينه ديگري، قهرمان به جامعه معرفي کرده است. پله، مارادونا، زيدان، فيگو، رونالدو، مسي، ابراهيمويچ و بسياري ديگر از ستاره‌هاي فوتبال تلويزيوني، قهرمانان کشور خود هستند و افراد بي‌شماري از آنها الگوپردازي مي‌کنند. ظهور ستاره‌ها بسکتبال در ايالات متحده نه در جاهاي ديگر، نشان‌دهنده آن است که ستاره شدن در جهان معاصر بيش از هر چيز به ظهور در صحنه تلويزيون بستگي دارد. شوماخر در اتومبيل‌راني، آغاسي، فدرو در تنيس آوازه و شهرت خود را مديون تلويزيون هستند.

ديگر ويژگي اسطوره‌ها، تقابل دوجانبه و متعارضي است که تاريخ را به الگوهاي معقول و درک شدني تقليل مي‌دهند که نمونه شاخص آن تقابل خير و شر در اسطوره‌هاي تمام فرهنگ‌هاست. ورزش رسانه‌اي نيز مار را در فضا و زمان خاصي قرار مي‌دهد که از طريق آن مي‌توانيم در تقابل دو نيرو در قالب دو تيم شرکت کنيم و برحسب علايق، سليقه،‌ تعصبات تيمي، تعصبات قومي، ملي و منطقه‌اي تيم خود را سفيد (خير) و تيم مقابل را سياه (شر) قلمداد کنيم. پژوهشگران و صاحب‌نظران معتقدند که تحليل ابعاد اسطوره‌اي پيام‌هاي رسانه‌اي درک عميق چگونگي شکل‌گيري الگوهاي فرهنگي شخصيت‌ها را امکان‌پذير مي‌کند و در اين فرايند محتوا و فرم برنامه‌هاي تلويزيوني نقش مؤثر ايفا مي‌کنند. فوتبال تلويزيوني داراي آيين‌هاي خاصي است. اين آيين‌ها در فرايند محتوا و فرم برنامه‌هاي تلويزيوني نقش مؤثر ايفا مي‌کنند. فوتبال تلويزيوني داراي آيين‌هاي خاصي است. اين آيين‌ها نوعي ساختار و قالب در جهت‌گيرهاي فرهنگي و ايدئولوژيک به شمار مي‌آيند. فرهنگ نقش آژندي اجتماعي را در جامعه ايفا مي‌کند و باعث حفظ حريم‌ها و تعريف گروه‌هاي مختلف اجتماعي مي‌شود. بنابر اين فرهنگ با حفظ نظم اجتماعي و قدرت سياسي در جوامع ارتباط تنگاتنگ دارد. ورزش به طور کلي و در شکل‌ آييني و اسطوره‌اي خود، بخشي از کل فرهنگ به شمار مي‌رود که در احراز کارکردهاي فرهنگي خود حداقل به طور غيرمستقيم ايدئولوژي افراد يا مجموعه‌هاي نظام‌مند عقايد و افکار آنان را منعکس مي‌کند و بر آن تأثير مي‌گذارد. ورزش رسانه‌اي ماهيتاً محافظه‌کار به نظر مي‌آيد و اغلب به جاي زيرسؤال بردن وضع موجود آن را همان طور که هست مي‌پذيرد. اما امروزه ورزش‌هاي مطرحي مثل فوتبال به بازتوليد بسياري از گرايش‌هاي فرهنگي در جامعه مي‌پردازند و از طريق فن‌آوري‌هايي که در حوزه‌هاي خاص ايجاد شده است اين گرايش را در جامعه ترويج کرده و جايگزين گرايش‌هاي موجود مي‌کنند.

نکته مهم ديگري که در مورد فوتبال تلويزيوني بايد خاطر نشان کرد اين است که ويژگي‌هاي آييني اين رويداد به گونه‌اي است که تقريباً همه ما در پاي‌بندي و انجام دادن اين آيين‌ها خود را «بومي» مي‌دانيم. اصولاً  آيين‌ها، رفتارهاي تکرارشونده‌اي هستند که همانند اسطوره‌ها عمل مي‌کنند. اهميت آيين‌هاي بومي در اين است که به مدت چند ساعت، چندين روز و يا چند هفته بر زندگي مردم تسلط مي‌يابند و تمام شئونات زندگي آنها را تحت تأثير قرار مي‌دهند. درست همان چيزي که در هنگام برگزاري المپيک يا جام‌جهاني فوتبال در سراسر دنيا رخ مي‌دهد و براي دوره‌اي زندگي مردم را دگرگون مي‌کند. بايد به ياد داشت در عصري که به دليل سيطره رسانه‌ها بر زندگي انسان‌ها در يک فضاي مجازي (Cyberspace) به مفهوم‌سازي اطلاعات دريافتي مي‌پردازند، رخ دادي که در واقعيت اتفاق مي‌افتد، اهميت چنداني ندارد. بازنمايي رسانه‌اي آن است که به آن واقعيت مي‌بخشد. اگر تمرکز اغراق‌آميز رسانه‌ها به ويژه تلويزيون بر جام‌جهاني فوتبال حذف شود، اين رويداد، همانند بسياري از رويدادها و گردهمايي‌هاي ريز و درشتي که هر روزه در گوشه و کنار جهان اتفاق مي‌افتد، رخدادي عادي و گمنام خواهد بود. بنابراين آنچه که اسطوره و آيين را شکل مي‌دهد، فوتبال تلويزيوني است نه فوتبالي که بر روي چمن ورزشگاه بازي مي‌شود.

رقابت و همذاب‌پنداري: هسته جذابيت فوتبال تلويزيوني

جذابيت و سرگرم‌کنندگي فوتبال ريشه در ماهيت رقابتي دارد که در اين ورزش هست. تماشاگران اين ورزش (چه در ورزشگاه و چه از صفحه تلويزيون) با تيم‌ها، بازيکنان يا حتي فراتر از آن يا يک منطقه شهر، رنگ و کشور همسان‌سازي مي‌کنند. نتيجه اين امر آن است که نتيجه رقابت‌ براي آنها اهميت فردي پيدا مي‌کند، چيزي که آيين‌هاي اسطوره‌اي در فرهنگ کهن و بومي عهده‌دار آن بودند. روان‌شناسي اجتماعي نشان مي‌دهد که چگونه همذات‌پنداري و همسان‌سازي با گروه يا فرد شکل مي‌گيرد. از اين منظر، هنگامي که هويت فردي کسي بر عقايد و نگرش‌هاي گروه انطباق مي‌يابد، اين همسان‌سازي شکل مي‌گيرد. بنابر اين «ويژگي‌هاي تعميم يافته هويت گروهي» همچون هنجارهاي رفتار اجتماعي در نظر گرفته مي‌شود. از اين رو طرفداران تيم‌هاي ورزشي کساني هستند که نوعي هويت مضاعف و چارچوب مرجع ديگري فراتر از وجود فيزيکي خود پيدا کرده‌اند. اين نوع همسان‌سازي گاه به «از خود بيگانگي» مي‌رسد و به طرفداري افراطي و غيرمنطقي از يک تيم مي‌انجامد؛ چيزي که کمابيش در اکثر کشورهاي داراي فوتبال حرفه‌اي و حتي در کشور ما در قالب طرفداري از دو تيم استقلال و پرسپوليس ديده مي‌شود. هر طرفدار با تيم مطلوب خود همسان‌سازي مي‌کند و از اين رو نتايج آن تيم براي او اهميت فراواني مي‌يابد و منجر به شکل‌گيري نگرش «ما در برابر آنها» مي‌شود. رسانه‌ها به خصوص تلويزيون باعث مي‌شوند که کسب اطلاعات روزآمد از متن و حواشي تيم‌هاي مطلوب هواداران امکان‌پذير و احساس همسان‌سازي هيجاني با اين تيم‌ها هر لحظه تقويت شود.

گفتار چهارم: ورزش رسانه‌اي و کهن الگوي قهرماني

ورزش رسانه‌اي به خصوص در گستره ورزش‌هاي پرطرفدار، افراد ويژه‌اي را در کانون توجه خود قرار داده و از آنها قهرمان و الگوهاي فرازماني و فرامکاني براي ارتباط مؤثرتر با مخاطبان خود مي‌سازد. کارل گوستاو يونگ، روان‌شناس سوئيسي، به دقت نقش و قدرت آرکي‌تايپ‌ها يا کهن‌الگوها را در کشف و کنترل ويژگي‌هاي روان‌شناختي انسان بررسي کرده است. از اين منظر کهن‌الگوها قهرمانان يا موضوعاتي آييني هستند که از طريق ناخودآگاه جمعي به منزله ميراثي نوعي (نوع بشر) انتقال مي‌يابد.

در فرهنگ رسانه‌اي جهان امروز، ورزش کهن الگوهايي از فوق ستاره‌ها ارائه مي‌دهد که نيروي تخيل انسان‌ها را از گروه‌هاي سني مختلف برمي‌انگيزد و بر آرمان‌هاي آنان تسلط مي‌يابد. در عصري که رسانه‌هاي گروهي زندگي ما را آکنده‌اند شهرت عموماً تجربه‌اي مثبت به شمار مي‌آيد. در اساطير گذشته قهرمانان همواره بي‌شکست و پيروزمند به تصوير کشيده مي‌شدند. اما اکنون ورزش رسانه‌اي اين امکان را فراهم آورده که طرفداران يک قهرمان يا يک تيم فوتبال نه تنها کارهاي پيروزمندانه و فاتحانه آنان، بلکه افول آنان و لحظات ناخوشايند آنان را نيز نظاره کنند. ورزش رسانه‌اي زندگي قهرمانان را با جزئيات تمام پيگيري مي‌کند و مسائل جزئي و حتي شخصي زندگي آنان از جمله ميزان قراردادهاي آنان، اعتياد به مواد مخدر، رسوايي‌هاي اخلاقي فرار از ماليات‌ و جز اين‌ها را به اطلاع عمومي مي‌رساند. اما با اين حال قهرمانان ورزشي همچنان در کانون توجه مردم قرار دارند. تبليغات رسانه‌اي باعث مي‌شود قهرماناني که حتي خود رسانه‌ها اعمال خلاف کارانه آنان را به تصوير کشيده تبديل به اسطوره شوند. نمونه بسيار واضح و ملموس اين پديده ديه‌گو مارادونا است. تلويزيون‌هاي دنيا با حرارت از مصرف مواد مخدر، حمل سلاح و ديگر اعمال غيرقانوني اين پديده جهان فوتبال سخن مي‌گويند. اما اين تبليغات منفي از اسطوره بودن او نمي‌کاهد، چرا که همين تلويزيون‌ها با استفاده از بهترين تکنيک‌هاي تصويربرداري و تمهيدات بصري، حرکات پا به توپ و گل‌هاي بسيار ديدني او را نشان مي‌دهند و از او شخصي اسطوره‌اي و فرازماني ـ فرامکاني مي‌سازند. شبکه‌هاي تلويزيوني و ديگر رسانه‌هاي جمعي چنان مخاطبان خود را مفتون اين بازيکن کردند که کمتر کسي از گلي که او با دست وارد دوازه انگليس کرد ناخشنود و خشمگين شد. به نظر مي‌رسد که فوتبال و قهرمانان اين ورزش عالم‌گير بيش از هر ورزش ديگري با ميراث ناخودآگاه جمعي ما همخواني دارد و کهن الگوي قهرماني ما قهرمان فوتبال تطابق بيشتري دارد.

هويت ما به طور غريزي با مکاني که در آن قرار داريم و با زمانه‌اي که در آن زندگي مي‌کنيم معنا پيدا مي‌کند. از نظر سنتي اسطوره و آيين نقش محوري در تعريف مکان و زمان بشر ايفا مي‌کنند، چيزي که مصاديق آن را مي‌توان در اماکن و ايام مقدس در اديان و فرهنگ‌هاي گوناگون پيدا کرد. در جهان امروز به خصوص در دنياي صنعتي سکولار، «ايام» و «اماکن» ويژه به طور فزاينده‌اي ماهيتي رسانه‌اي پيدا کرده‌اند. به عبارت ديگر، رسانه‌هاي گروهي مشخص مي‌کنند که چه روزها و چه مکان‌هايي ويژه هستند. اکنون تصور منچستر بدون تيم منچستر يونايتد يا برزيل بدون فوق ستاره‌هاي فوتبالش سخت است و آنها را تبديل به مکان‌هايي بسيار معمولي مي‌کند. در مورد زمان و ايام ويژه نيز چنين مسئله‌اي کاملاً صادق است. رويدادهاي ورزشي باعث مي‌شوند که يک محدوده زماني به صورت ايام ويژه درآيد. اين ايام ويژه مي‌تواند مثلاً يک روز، فصل يا ساعت باشد. ايام برگزاري جام‌جهاني فوتبال به کمک رسانه‌ها تبديل به ايام بسيار ويژه مي‌شود و فوتبال رسانه‌اي تبديل به مرکز ثقل رواني ـ اجتماعي زندگي ما، به طوري که ديگر ابعاد زندگي اجتماعي و شخصي حول اين مرکز سازمان مي‌يابد.

تقابل و تعارض دوسويه در فوتبال

کلودلوي استروس، مردم‌شناس فرانسوي، اهميت شناخت تعارض‌هاي دوسويه را در داستان‌هاي عاميانه و آيين‌هاي سنتي بررسي کرده است. فوتبال حرفه‌اي امروز تنها يک تقابل و تعارض دوسويه را به رسميت مي‌شناسد و آن تقابل برد و باخت يا پيروزي و شکست است. اين تقابل به گونه‌اي است که تمام فعاليت‌هاي يک تيم و حواشي آن بر مبناي آن شکل مي‌گيرد. نظام انگيزشي براي برد و جلوگيري از باخت به گونه‌اي است که گاه به هر قيمتي ايده پيروزي را ترويج مي‌کند. اين نظام انگيزشي به همراه اصول حرفه‌اي اين ورزش باعث شده که ويژگي‌ها و فضائل اخلاقي به شدت تحت تأثير قرار گيرد و يا آن که تمام بازيکنان حرفه‌اي واقف‌اند که اعمال و کردارشان از زواياي گوناگون در ديدرس دوربين‌هاي تلويزيوني است باز هم از انجام دادن برخي خطاهاي عمده و اعمال ناجوانمردانه مثلاً آسيب رساندن به بازيکن حريف يا زدن توپ با دست در محوطه جريمه، فريب دادن داور و... ابايي ندارند. به نظر مي‌رسد که اين تقابل و رقابت باعث شده که نظام‌هاي انگيزشي بازيکنان هر چه بيشتر وجهه غيرانساني و غيراخلاقي به خود بگيرد و ورزش را از اهداف والاي انساني خود دور سازد.

نوع ديگري از تقابل و تضاد دوسويه که در فوتبال حرفه‌اي امروزي ديده مي‌شود تقابلي است که بين کارفرمايان و زيردستان آنها ديده مي‌شود. سودآوري اين ورزش باعث شده منافع سرمايه‌گذاران و مديران باشگاه‌ها با منافع بازيکنان در تقابل قرار گيرد. اما تلويزيون در اين ميان نقشي متعادل‌کننده ايفا مي‌کند. تلويزين باعث مي‌شود که از يک طرف باشگاه‌ها به منافع اقتصادي خود برسند و از طرف ديگر قيمت بازيکنان به صورت تصاعدي بالا رود. اين چرخه به نفع تلويزيون نيز تمام مي‌شود. ظهور قهرمانان و فوق‌ستاره‌هاي فوتبال بر صفحه تلويزيون باعث افزايش تماشاگران اين رسانه مي‌شود و همين مسئله چرخه سرمايه در ورزش رسانه‌اي را کامل مي‌کند.

 

تقابل ديگر در ورزش رسانه‌اي ايجاد فاصله بين بازيکنان و تماشاگران است. در اصل، ورزش عامل بهداشت و سلامتي جسمي و رواني است. اما در قرن بيستم رسانه‌ها امکان تماشاي آسان همگان را فراهم کرد و باعث کاهش فوايد و مزاياي ورزش حداقل براي تماشاگران شده است و باعث شده رفتارهاي منفعل و ناسالم در بين آنان شيوع يابد. در اين باره همچنين مي‌توان بين حضور در ورزشگاه و تماشاي آن از طريق تلويزيون نيز تمايز قائل شد. حضور در ورزشگاه با مسائلي همانند ازدحام، هيجان، تشويق و حرکات بدني همراه است. اما تماشاي يک مسابقه از طريق تلويزيون فارغ از ازدحام و ديگر رفتارهاست. تماشاگران رسانه‌اي فوتبال، بازي را از منظر دوربين‌هاي تلويزيوني مي‌بينند و هيجان‌ها و نگرش‌هاي آنان تحت تأثير گزارشگران، مفسران، آمار و ارقام روي صفحه تلويزيون، حرکات آهسته و ديگر تمهيدات تلويزيوني است. بنابر اين اين دو تجربه کاملاً با هم متفاوت‌اند و از اين رو آثار متفاوتي نيز دارند. تماشاي فوتبال در ورزشگاه آثاري بلافاصله و تکانشي بر رفتار تماشاگران دارد. اما تماشاي فوتبال از تلويزيون مي‌تواند آثار بلندمدتي داشته باشد. بنگاه‌هاي رسانه‌اي از اين ويژگي‌ براي تأثيرگذاري بر خريد بينندگان خود و سودجويي بيشتر از حاميان مالي بهره مي‌گيرند. ضمن آنکه در بسياري از موارد آثار ضمني بلندمدت فوتبال صرفاً به پيامدهاي اقتصادي آن منحصر نمي‌شود و آثار اجتماعي و سياسي نيز در پي دارد.

 

ورزش رسانه‌اي و در رأس آن فوتبال رسانه‌اي همانند اساطير سنتي در تعريف و تعيين تفاوت‌هاي مربوط به مناسبات و روابط اجتماعي نقش مؤثري ايفا مي‌کند. طبق نظر مردم‌شناسي به نام ويکتور ترنر در همه آيين‌ها يک مرحله آستانه‌اي و بنيابين وجود دارد. براي مثال در بسياري از قبايل نوجوانان در مراسم ورود به دوره بزرگسالي شرکت مي‌کنند که آيين‌هاي ويژه‌اي دارد. در اين مرحله فرد در حالت بنيابين کودکي و بزرگسالي قرار مي‌گيرد. از اين منظر، تجربه رسانه‌اي به طور کل و ورزش رسانه‌اي به طور اخص برخي از اين کيفيت‌هاي بينابيني را داراست. هواداران تيم‌هاي فوتبال و ديگر ورزش‌ها اين حالت و تجربه را در مراحل متفاوت يک رويداد ورزشي تجربه مي‌کنند. متأسفانه در بسياري از موارد عملکرد رسانه‌ها به گونه‌اي است که اين حالت بينابين به استقرار نمي‌رسد و نوعي طرفداري نابالغ و نامتعادل از تيم‌هاي فوتبال در بين هواداران شکل مي‌گيرد که گاه بسيار خطرناک است و منجر به حوادث ناخوشايندي در حين يا بعد از مسابقات فوتبال مي‌شود.

گفتار پنجم:ورزش رسانه‌اي، قدرت و ايدئولوژي

با بررسي دقيق رابطه فوتبال و رسانه اين سؤال مطرح مي‌شود که آيا ورزش رسانه‌اي و به خصوص فوتبال رسانه‌اي نشانه‌اي از هژموني/ سلطه ايدئولوژي خاصي است يا نه؟ شواهد نشان‌ مي‌دهد که رسانه‌هاي گروهي خواسته يا ناخواسته چنين پديده‌اي را ترويج مي‌کنند. طبق نظر جان گالتونگ فوتبال و ديگر ورزش‌هاي مطرح در جهان غرب پيامدهاي منفي در ذات خود دارند. از نظر وي مسابقات ورزشي به خصوص مسابقه‌هاي فوتبال و مسابقات بسکتبال حرفه‌اي (ان‌ بي‌ اي) ساختارها و ملاک‌هاي فرهنگ غرب درخصوص فضا، زمان، دانش، طبيعت و روابط رقابت‌آميز را بر بينندگان تلويزيون در سراسر جهان تحميل مي‌کنند. جوامع منسجم، کمتر تمايزيافته و سنتي از فوتبال تلويزيوني چيزهايي ياد مي‌گيرند که اغلب مغاير با فرهنگ و آداب و رسوم آنهاست و الگوي خشونت‌آميز، رقابتي، ابرازي و استثماري ورزش مدرن از طريق رسانه‌هاي گروهي در اين جوامع شيوع مي‌يابد. از ديدگاه گالتونگ ورزش‌هاي مدرن در اصل خود فعاليت‌هايي عاري از ارزش نيستند. اما زمينه آموزشي آنها براي سبک زندگي و نظام‌هاي ارزشي غربي باعث مي‌شود که فرهنگ‌هاي ملي و بومي را تهديد کند و زمينه بروز ملي‌گرايي پرخاشگرانه و نظامي‌گري را فراهم آورد.

 

در سطح بين‌المللي نيز فوتبال رسانه‌اي مسائل خاص خود را دارد. کشورهاي در حال توسعه معمولاً در مقايسه با کشورهاي صنعتي امکانات کمتري براي توليد برنامه‌هاي ورزشي و ضبط و پخش قابل قبول مسابقات فوتبال دارند. بنابراين براي پوشش مسابقات بزرگي مثل جام‌جهاني بايد به بنگاه‌هاي تلويزيوني کشورهاي پيشرفته متوسل شوند. اين مسئله خود باعث افزايش محصولات تجاري فرامليتي مي‌شود و اين نيز به خودي خود مسئله مهمي است. چرا که به اعتقاد صاحب‌نظران، رسانه‌هاي گروهي به همان اندازه که سرگرم‌ مي‌کنند. آموزش هم مي‌دهند و بدين دليل ورزش رسانه‌اي پيامدهاي واقعي دارد. همانند مذهب و ديگر پديده‌هاي اجتماعي، ورزش و به خصوص فوتبال نيز اغلب با اهداف سياسي به کار گرفته مي‌شود، براي تهييج يک ملت براي جنگ، براي آماده کردن آنان براي صلح، براي تحريک احساسات نژادپرستانه يا برعکس، با اين حال تکيه بر جنبه‌هاي مثبت فوتبال مي‌تواند پيامدهاي گران بها و ارزشمندي در سطح ملي و فراملي بر جاي گذارد. فوتبال مي‌تواند منجر به انسجام اجتماعي، همدلي، همکاري و درک متقابل شود، با تخليه هيجان به خصوص در جوانان به پالايش رواني آنان کمک کند و از بروز خشونت در جامعه جلوگيري کند. در سطح بين‌المللي نيز فوتبال مي‌تواند زمينه دوستي ملت‌ها، مبادلات فرهنگي مثبت و همزيستي و درک متقابل را فراهم آورد. اگرچه نمي‌توان جنبه‌هاي رقابتي فوتبال در حوزه‌هاي گوناگون، از اقتصاد تا سياست را ناديده گرفت. فوتبال در جهان معاصر پديده‌اي است که دو سيما دارد. سيمايي جذاب و زيبا که مي‌تواند زندگي را لذت‌بخش‌تر و خوشايندتر کند و سيمايي زشت که با خشونت، فساد و نايده گرفتن ارزش‌ها و اخلاقيات همراه است. ترديدي نيست که جهانيان ترجيح مي‌دهند روي اول اين پديده شگفت‌انگيز را ببينند.

5757

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 365081

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ارش A1 ۱۲:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۲
    18 0
    یک روزگاری فوتبال ورزشی بود که سادگی و صداقت درآن موج میزد و فقط یک ورزش بود و توی همه جوامع به اقشارفقیر و کم درآمد تعلق داشت .امروز شده یک تجارت پرسود و پر زرق و برق دست سرمایه دارهای کلان.فوتبال دیگه برای مردم عادی نیست.این فوتبال مثل قدیما دوست داشتنی نیست.
  • سید مجتبی موسوی خوشدل IR ۰۹:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۳
    17 0
    سلام مقاله بسیار متفکرانه ونکته سنجی بود یادمه روزی یکی از مدیران باشگاههای داخلی میگفت صدا وسیما برای پخش فوتبال باید به انها پول بده در حالی که اگر اطلاع رسانی تلوزیونی وجود نداشته باشد این تیمها فراموش خواهند شد در دوران قدیم ازدواجهای سیاسی ویا اسیران جنگی با زندگی در درون خانواده دشمن نقش مهمی ایفا کرده حتی باعث تغییر کلی فرهنگ میزبان میشدند امروزه تلوزیون به صورت مشابه درون خانواده ها راه دارد و تاثیر به سزایی در فرهنگ سازی دارد
    • محمدرضا رضایی بایندر IR ۱۰:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۳
      8 0
      دوست گرانقدرم جناب دکتر موسوی خوشدل از این که مقاله حقیر مطالعه فرمودید سپاسگزارم، موضوع جضور تلویزیون در خانواده و تأثیرات آن مسئله بسیار مهمی است. یکی از صاحب نطران با ضبیه سازی جایگاه اجاق در جوامع سنتی و نقش آن در تعاملات بین اعضای خانوادهگسترده آن زمان، از تلویزیون به عنوان اجاق سرد یاد کرده است با این تفاوت که تعملات را کم کرده و تأثیرات آن بسیار فراتر از تصور است
  • اردستاني IR ۱۱:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۴
    7 0
    سلام واقعا جاي اينگونه مقالات در ايران خالي است و خوشحالم دوستي مانند شما به اين موارد بديع مي پردازند. با اجازه شما مقاله شما را از طريق گروه «ارتباطات اجتماعي ايران» و «وبلاگ ارتباطات اجتماعي اراك» بازنشر دادم پاينده باشيد
  • رضایی صفا A1 ۱۵:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۴
    7 0
    با سلام و احترام خدمت شما جناب رضایی. مقاله ای موشکافانه و عمیق بود و جدا جای این گونه تحلیل ها را در تصمیم سازی های کلان کشور خالی ارزیابی می کنم.بی نهایت سپاسگزارم که بر علمم افزودید و مرا بنده ی خود کردید.