۰ نفر
۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۶
خانه‌ام آتش گرفته است...

آنقدر به انتظار معجزه ی گلستانِ ابراهیم نشستیم که آتش در تار و پود روزگارمان گرفت ، این بار خلیل که هیچ، آب هم یاریمان نکرد...

انسیه نوری: آنقدر نظاره گر جهان بي رحم درون و بيرونمان شديم كه جهاني درد و عجز بر سرمان آوار شد...انقدر به تماشا نشسته ايم كه گنگ و بي تفاوت ديگر حتا درد هم داغمان نميكند...

آنقدر مسئولان بي مسئوليت و متصديان امر، تنها براي كسب وجهه و اعتبار اجتماعي و همسو شدن با جريان احساسات و تبِ ژست گونه و روشنفكر نما و ترحم برانگيز اين چند سال اخير جامعه در پرداختِ سطحي به معضل اجتماعي كودكان كار و خيابان و كودكان مهاجر در ايران، تنها و تنها در مقام حرف و شعارهاي بشر دوستانه و همراهي با كمپين هاي بي اثر باقي ماندند، كه درست پيش چشمان بي شرم همه ي ما، "احد" و "صمد" دو كودك هفت و هشت ساله ي معصوم كار، نه به بهانه ي بازي و تفريح ، كه از سرِ ناچاري در يافتن اندك تحفه اي ميان زباله ها در آتشِ بي تعهدي مسئولان و نژاد پرستي و بي تفاوتي ما ملت فهيم و متمدن سوختند!
احد و صمد هر كدام سهمي داشتند از زيبايي هاي جهان ما، سهمي داشتند از دفتر و قلم و نيمكت، از بازي و دويدن و خنديدن، از بادبادك هاي رنگي هوا كردن و سرود كودكانه سر دادن، اما دريغ و درد كه ازين جهان بي سامان و از بي توجهي متصديان و در كنارش ملتي كه متفرعن و مغرور ، مهاجران را به سان مزاحم و اجنبي مي انگارد و تحميل هر جفا و نامهرباني را بر ايشان روا، سهم اين كودكان در صولت سرماي بي رحم دي ماه، گذشتن از ميان شعله ها بود و سلوكي غريب و سياووش وار در هنگامه ي اتش و دود...
سهم احد و صمد از جهان ما مردم ، تحقير هاي نژاد پرستانه و بي تفاوتي بود و از بي كفايتي متصديان امر و سر به خواب فرو بردگان، لا به لاي زباله ها پرسه زدن، تا مشق سختِ زندگي را نه از پشت نيمكت هاي كلاس كه با داغ نامهرباني بر گرده ي نحيفِ جانشان از بر كنند...
سلوك سياووش كه در حكايت اسطوره اي اين سرزمين ايينِ پاك گذشتن از دل آتش به مثابه ي گذر از ازموني براي حقانيت و راستي ست، تنها راه و رسم احد و صمد نماند و بار ديگر در فاصله اي اندك ،در هنگامه ي ديگري از آتش و دود و فرياد، مرامِ جوانان پاكباخته اي ازين سرزمين شد كه بي محابا به دل اتش زدند و شكوهمند و بي ادعا ، شرافت و پاكبازي و پاك نهادي را در گذر از زبانه هاي اتش به محك گذاشته و داغِ سوگ سياووشان را بر دل و جان اين خاك نهادند...كه يادمان بماند هنوز قهرمانها زاده ميشوند و ققنوس وار از دل اتش پر ميگيرند...
و ما هنوز بي انكه هر كداممان سهم كم كاري ها و گريز ها و بي كفايتي ها و بي مسئوليتي هايمان را درين كارزار بپذيريم، بي امان و ستيهنده، تنها به دنبال متهم كردن يكديگريم...!
مسئولاني تنها پس از حادثه كلاه بر سر و نظريه پرداز و بي اندك ذره اي تعهد و مردماني دوربين در دست و سلفي بگير و شهوت ثبت لحظه ها در دل، باري بر بارها فزاينده...كه معلوم نيست به قول شاملو، خود آیا از چه هنگام این چنین
آئین مردمی از دست بنهاده ایم؟...

همه ي ما مقصريم!
مردماني از جنس پر طمطراق تمدني دو هزار و اندي ساله كه بي اندك مطالعه و اگاهي و شناختي ، منتقد وار و مدعي، خود را مبري از هر گونه اشتباه و رذالت اخلاقي و فرهنگي ميپنداريم و همواره و هميشه در توهم "آنها" اين گونه اند و آن گونه اند به سر ميبريم و متصديان و مسئولاني از جنس خودمان، نه جز ما و از كره اي ديگر امده...!

همه ي ما مقصريم!
همه ي ما كه تنها نظاره گريم...
ساختمان پلاسكو با تمام قدمت و تمام خاطرات پنجاه و اندي ساله اش، نمادي از تمامِ ماست... از درون تك تك ما... و از فرهنگي در حال احتضار، لغزان و متزلزل، در آستانه ي ريختن و آوار شدن...
تا همين باشيم به خداي " احد" و " صمد" كه جهانمان آتشي خواهد بود بر جانمان نشسته و هويت و آرزوهايمان ، بناهايي روي آب، سخت لغزان، كه با اندك تلنگري ،آجر به آجر بر سرمان آوار خواهد شد...

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 626434

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۹:۰۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۳
    5 0
    بسیار تاثیر گذار بود. ممنون