۰ نفر
۲۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۸:۴۱

محمدرضا یزدان‌پرست *

همانقدر که هنر، بازتاب جامعه معاصر خود است و همانقدر که هنرمند، فریاد مردمان زمانه خویش، جشنواره های هنری و گعده های هنرمندانه،جدا از بعد تخصصی،دارای وجهی اجتماعی هستند و چه بسا آئینه ای تا بخش وسیعی از وضعیت فرهنگی و اجتماعی روزگار خود را منعکس کنند.

جشنواره فیلم فجر امسال از این حیث، گوشه ای از خلقیات جامعه ای را برملا کرد که هر چند زایا و پویاست اما سرعت تغییرات اجتماعی در آن، بسیاری از مفاهیم و ارزش ها را جابجا کرده در حالی که اگر پیشتر، از قرن و نسل پدران و پسران و دهه، برای واحد تغییرات اجتماعی صحبت می شد، امروز از سال و ماه باید سخن گفت.

■■■

از وجه سینمایی جشنواره فیلم امسال که بگذریم، بعدی اجتماعی پیش رویمان به نمایش در می آید که بارزترین مشخصه اش، رکوردشکنی در اعتراض ها و گلایه ها و ردکردن ها و قبول نداشتن هاست.

قبل از فستيوال فيلم، در فستيوال موسیقی هم، اوضاع مشابه بود. پیش از آغاز جشنواره، عدم مقبولیت ها، در قالب نامه ای اعتراضی با امضای 700 نفر از اهالی خانه موسیقی خطاب به وزیر ارشاد، تسلیم مدیران جشنواره موسیقی شد که البته بی جواب هم نماند و مدیر روابط عمومی جشنواره گفت که "منتقدان بهتر است به پزشک اعصاب و روان مراجعه کنند!"

پیشتر از فیلم و موسیقی، حکایت یک جشنواره قدیمی ادبی - داستانی هم بهتر از این نبود؛ قبول نداشتن داوری ها و وابسته دانستن برگزیدگان و تحریم کردن و...

بیرون از فضای جشنواره ای و در مناسبات فردی هم، وضعیت تفاوتی نمی کند.یک شاعر پیشکسوت، در مصاحبه ای اشعار شاعر پیشکسوت دیگری را "خزعبلات" لقب می دهد و البته از سوی هواداران طرف روبرو، بی پاسخ نمی ماند و خلاصه گهگداری -که حالا عرصه ها و فاصله های زمانی اش کمتر از گهگاه شده- پرده ها برمی افتد و نه این، آن را قبول دارد و نه آن، این را.

■■■

حال با مرور مقدمه ابتدایی که هنر و هنرمند، پژواک بخش وسیعی از خصوصیات جامعه خود هستند و آنچه بین نخبگان فرهنگی یک جامعه می گذرد، انعکاس برآیند کلی آحاد آن جامعه قلمداد می شود، این ردکردن ها و قبول نداشتن ها و دائما معترض بودن ها، چگونه تفسیر و معنا خواهد شد؟

■■■

لطفا به این سه مثال دقت کنید:

■ اگر کسی در شغل خود، مقام بالادستی و اصطلاحا مسوولش را -بحق البته- شایسته نبیند، به او حق نمی‌دهید که فرامین آن مسوول را حتی اگر اجرا کند، قبول نداشته باشد؟!

■ خود شما اگر ببینید کسی با رابطه و قوم و خویشی، بدون تلاش، پله ها را ده تا یکی پریده و یکشبه راه صدساله ای که شما دارید با پشتکار و خون دل خوردن طی می‌کنید را طی کرده، او را با جان و دل قبول و باور خواهید داشت؟!

■ و اگر ببینید کسی با تمکن مالی پدرزادی و با رشوه، به پست و مقامی رسیده که شما سال‌هاست دارید برای گذراندن مسیر معمول مدارج همان جایگاه، خاک صحنه می خورید، مقبولیت تام و تمامی برای شما خواهد داشت؟!

و آیا این سه نمونه مختصر که برشمرده شد، مربوط به کهکشانها و کشورهای دیگر است و ما هر روز و هر هفته در اطراف و اطرافیان خود، از این موارد ندیده ایم و نمی بینیم؟!

■■■

وقتی شرایط نابرابر اجتماعی بر مناسبات حاکم شود و نخبگان و استخوان خردکرده‌های هر رشته از صحنه رانده شوند و جای آنها را میانمایگان و بی مایگانی بگیرند که نه تخصص دارند، نه مقبولیت، نه کاریزما، نه اتوریته؛ افرادی که حرفشان، حرف نیست و رای‌شان، صائب نیست و نظرشان، مرجع نیست و نگاهشان پر از خطاست؛ جامعه به وضعیت "عدم مقبولیت" می‌رسد؛ چه، باور و اقبال و اعتماد عمومی به افراد و نهادها، حاصل آگاهی و شایستگی و قانونمندی و تخصص و کاریزماست و لاغیر.

در غیر این صورت، حق و حقیقت، می شود آئینه‌ای که بر زمین کوبیده شده و خرد و خاکشیر شده و هر کسی از راه می رسد، تکه‌ای از آن پیکره واحد شکسته را از زمین برمی‌دارد و خودش را در آن تکه آئینه می بیند و یکراست می پندارد، آنچه می بیند حق است و حقیقت؛ آن زمان، مثل این زمان، هیچکس، هیچکس را "قبول" ندارد.

* روزنامه‌نگار و مجری تلویزیون 

۴۷۴۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 637165

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 4 =