شاید تا به حال زیاد از خود پرسیده باشیم که این «خبر» چیست که همه دنبال به دست آوردن آن هستند و ملاک آن هم اینکه تا کسی به کسی میرسد، از او میپرسد چه خبر و بعد از شنیدن حرفهایش باز هم میگوید دیگه چه خبر؟!
شاید پاسخ این سئوال را اینگونه بهتر بدهیم که هیچ تا به حال فکر کردهایم اگر یک روز از همه چیز «بیخبر» باشیم چه میشود؟ در بیوزنی مطلق...ناآگاهی و تاریکی و شاید همین فرار از جهل و تاریکی باشد که انسان را برای دانستن اخبار حریص میکند.
انسان موجودی اجتماعی است که تنها و بدون دیگران نمیتواند زندگی کند، همین که تنها نمیتوانیم حیات داشته باشیم یعنی دنبال چیزی هستیم برای بهتر زیستن و درپی به دست آوردن دنیایی بهتر و آیندهای مطمئنتر... به همین دلیل برای این دنیا و آینده بهتر باید دنیای پیرامونی را بهتر بشناسیم و این شاید راهی نداشته باشد جز کسب خبر و اطلاع... باید از اطراف و حال و هوای دیگران، محیط بومی و جغرافیای بینالمللی گرفته تا آب و هوا، رفت و آمدها و خیلی چیزهای دیگر «باخبر» باشیم تا به آن زندگی بهتر دستیابیم، اصلا مگر میشود بیخبر زنده بود و به حیات بشری ادامه داد؟
البته باید گفت که «خبر» فقط اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی و اطلاع از جنگ و صلح و پیروزی و شکست نیست؛ هرچند همه اینها هم شنیدنش خیلی چیزها به ما میآموزد و راه و مسیر آینده را ـ برای یافتن راههای زندگی بهتر ـ هموارتر میکند، اما در عالم عشق و عرفان هم برای رسیدن به حقیقت و قرب حق، کسب خبر و آگاهی یک هدف است و آن هم تلاش برای رسیدن به نقطه مطلوب است؛ به قول مولانا جان نباشد جز خبر در آزمون/ هر که را افزون خبر، جانش فزون....
«خبر» شاید چراغهای روشن بزرگراهی است که رسیدن به مقصد را آسانتر میکند...
با این حال و با وجودی که سالهاست خبر را به طور حرفهای دنبال میکنیم، برایم این سئوال وجود دارد که به خبر چطور نگاه میکنیم و به چه چیزی عنوان خبر میدهیم؟ این همان سئوالی است که در آینده به آن خواهم پرداخت، اگرچه دانستن نظرات مردم هم در این باره برایم لذتبخش است...
60
نظر شما