در سال های اخیر چند رشته هنری از جمله سینما، کاریکاتور، گرافیک و چاپ تکان خورده و مورد توجه قرار گرفته است. پیش از انقلاب شاید در مجموع 10 نفر کاریکاتوریست داشتیم که میشد روی کارشان حساب کرد. اما در حال حاضر کاریکاتوریستهای زیادی داریم که کارشان خوب و در سطح بین المللی است. این مساله نشان میدهد که کاریکاتور پیشرفت کرده، اما متاسفانه برخی از رشتهها چون نقاشی هنوز آن چنان که باید جای خود را پیدا نکردهاند.
با همه این حرفها اگر بخواهیم برخی از مشکلات عرصه هنرهای تجسمی را برشماریم باید به این نکات اشاره کنیم:
- مهمترین موضوعی که اکنون مطرح است خصوصی شدن هنر در این مملکت است؛ چراکه دولت به اندازه کافی خودش مشغله و گرفتاری دارد. برای همین لازم است هنر - البته نه به طور کامل اما بخش زیادی از آن- به بخش خصوصی منتقل شود. در حال حاضر نمونههای موفق فعالیت بخش خصوصی در برنامه های بزرگ هنری را شاهد هستیم که یکی از آنها جشن تصویرسال است.
- نکته جالب توجه در جشن تصویر سال این بود که در این نمایشگاه بسیاری از جوانان درجه یک شهرستانی شرکت کرده بودند و از آنجا که در ایران مرکزیت هنر در تهران واقع شده این جوانان نمیدانند با این همه کار و استعداد به کجا بروند. در کارهایی که امسال در جشن تصویر سال ارایه شد عکسها، پوسترها و طرحهایی دیده میشد که به لحاظ سطح کار بسیار بالا بودند. متولیان امر با وجود این همه استعداد باید در نظر داشته باشند که تمرکززدایی از تهران امری واجب است و باید به هنر شهرستانها توجه کنند. مدیریت دولتی اگر می خواهد به اصطلاح چنین کاری انجام دهد باید درست عمل کند. کسانی را در راس کار قرار دهند که متخصص باشند. در خارج از کشور هر بانیکی یک مدیر خرید دارد. این فرد را مشخصا استخدام میکنند که برود و از هنرمند کار بخرد. چنین فردی باید تخصص داشته باشد ومشخص است که هر کسی را در این جایگاه قرار نمیدهند.
- نکته دیگر آنکه جایگاه هنرها مشخص نیست و هنرمند نمیداند با کجا طرف است و باید به کجا مراجعه کند. جوانان با استعداد زیادی هستند که کار میکنند اما دستشان به جایی نمیرسد و نمیدانند کدام ارگان متولی پاسخ گویی به آنها و رفع موانع از سر راهشان است.
- در خارج از کشور معمولا این گالریها هستند که به سراغ هنرمندان میروند اما در اینجا موضوع برعکس شده یعنی هنرمندان باید آنقدر دنبال گالری بگردند تا گالری داری را پیدا کنند که حاضر باشد کارشان را روی دیوار ببرد. متأسفانه گالری دارها هم اصولا ترجیح میدهند با عده محدودی از هنرمندان کار کنند و همیشه در خدمت این تعداد معدود باشند. البته این مورد دلیل مشخصی دارد، گالری دار نمیخواهد ریسک کند از این رو کارهای کسانی را عرضه میکند که میداند در نمایشگاه شان صدرصد تضمین فروش هست. به همین خاطر یک گالری دار کمتر حاضر است ریسک کند و از کسانی نمایشگاه بگذارد که ناشناخته هستند؛ هرچند هم که کارشان خوب باشد. البته این نکته در امر بیزنس کار درستی است اما از جنبه هنری و انسانی کار درستی نیست. چرا که خیلی از هنرمندان پشت درها میمانند.
- مسأله دیگر این است که مرتب از این ور و آن ور می شنویم وضع هنرهای تجسمی خوب شدهاست. در حالی که خوب شدن وضعیت از آن عدهای انگشت شمار است و اکثر هنرمندان وضعیت خوبی ندارند و تفاوتها در نحوه برخورد با هنرمندان پر واضح است. کارهای عدهای مشخص به خارج از کشور برده میشود و امکانات در اختیار عدهای معدود قرار میگیرد. کسانی که کارهای این تعداد را به خارج از کشور میبرند باید توجه داشته باشند که مسائل هنری فقط به این چند نفر خلاصه نمیشود و بسیارند کسانی که باید کشف و با آنها کار شود. این حمایتها نباید متمرکز روی عده ای باشد که بخش دولتی روی آن عده نظر دارند. این بی توجهیها و این تبعیضها ظلمی است به کسانی که استعداد و توانایی دارند.
- بانکها هم در حال حاضر کار میخرند اما از عدهای مشخص و محدود.
در سال 90 نسبت به رشد هنر کاریکاتور امیدوارم چرا که کاریکاتور به هر حال جایگاه خودش را پیدا کرد. اما یک مشکل اساسی وجود دارد و آن هم این است که این همه کاریکاتوریست نمیدانند کارهایشان را کجا چاپ کنند. مجلات و روزنامههای ما اصولا به دلایل سیاسی، اقتصادی و مسایل دیگر گرایشی به چاپ کاریکاتور ندارند. از این رو متأسفانه هنر کاریکاتور اقبالی برای چاپ کارها و گسترشش در ایران ندارد. خوب است که نسل جدید کاریکاتوریستهای موفق و با استعداد هستند اما باید فکری به حالشان شود.
52
نظر شما