شهرام شکیبا طنز مطبوعاتی حال حاضر را واکنشی به صدا و سیما دانسته و از واژه سوپاپ اطمینان برای تعریف طنز استفاده می‌کند.

وی در گفت‌وگو با ایسنا، در نگاهی تاریخی به طنز معاصر و با اشاره به فراز و فرودهای طنز در سال‌های اخیر، عنوان کرد: «اگر بخواهیم درباره‌ طنز مطبوعاتی حرف بزنیم، ناگزیر باید از مشروطه شروع کنیم. اساسا اتفاقی که در مشروطه افتاد، این بود که ما فهمیدیم در جهان چه خبر است و ما هم سعی کردیم به سایر امورات مدرن عالم نزدیک شویم.

در این دوران نمی‌توانیم طنز سیاسی و کسانی چون میرزاده‌ی عشقی را نادیده بگیریم. طنز ما اتفاقا از مشروطه بیش‌تر سیاسی شد. پیش از این هم ما هر جا ردپایی از طنز و شوخ‌طبیعی می‌دیدیم، ردپایی از سیاست را هم می‌دیدیم. گاه در حکایت‌هایی هم که از قدما مانده، می‌بینیم ته‌ریز‌هایی از سیاست وجود دارد. اوج این‌ها را در آثار عبید و حافظ می‌شود دید.»

او افزود: «عبید مشخص‌تر از همه در «اخلاق الاشراف» به این موضوع پرداخته است. اساس فلسفه‌ وجودی عبید و کاری که او انجام داده - این‌که شما رساله‌ علمی بنویسید و به آن توجه نشود و بروید سراغ طنز و شوخ‌طبعی - خودش یک دهن‌کجی بزرگ به عالم بوده است.

در شعر حافظ هم این موضوع را به شدت می‌بینیم. این را در ایهام‌هایی که حافظ به کار می‌برد، هم می‌شود دید. حتی گاه خوانش شعرهای او به چند صورت می‌شود و کلام آن‌قدر رندانه به هم بسته شده است که فقط در خوانش می‌شود برخی نکات را فهمید و در خوانش شعر، معنا کاملا عوض می‌شود.»

شکیبا عنوان کرد: «در مشروطه وقتی فضا تند، سیاسی و باز می‌شود، در آثار این نوع طنز سیاسی را می‌توان دید که با شدت و حدت از اشخاص مشخصا نام برده می‌شود و این آثار فقط هجو نیستند و به شکلی به حیطه‌ طنز وارد شده‌اند؛ مانند آن غزل میرزاده‌ عشقی که می‌گوید «من که خندم نه بر اوضاع کنون می‌خندم / من بدین گنبد بی‌سقف و ستون می‌خندم / همه کس بر بشر بوقلمونی خندند / من به ریش فلک بوقلمون می‌خندم». این نشان می‌دهد که شاعر فقط درگیر مسائل روزش نیست و از منظر بالاتری هم به عالم نگاه می‌کند و برای همین برخی چیزها به چشمش مسخره می‌آید.»

بعد از دوم خرداد طنز مطبوعاتی تند و تیز شد
این طنز‌پرداز در ادامه خاطرنشان کرد: «در دوره‌ پهلوی‌ها فضا متفاوت می‌شود و فضای باز سیاسی که سفارش و اعمال می‌شود، به طنز مطبوعاتی هم کمک می‌کند. جز شخص اول مملکت که نمی‌شود چیزی به او بگویند، شوخی‌های فراوانی، حتی با نخست‌وزیر، می‌شود.

منوچهر احترامی می‌گفت محرم‌علی خان، سانسورچی معروف دوره‌ پهلوی، می‌آمد به نشریه سر می‌زد و همه‌ مطالب را نگاه می‌کرد. با اخلاق و این چیزها کاری نداشت. فقط نگاه می‌کرد و می‌گفت که به خانواده‌ پهلوی چیزی نگفته باشید».

او سپس با اشاره به طنز در ابتدای انقلاب، اظهار کرد: «در دوره‌ مبارزاتی مردم در سال‌های 56 و 57 اتفاق شیرینی افتاده و آن شب‌نامه‌نویسی است که در آن‌ها اثری کم‌رنگ از طنز وجود دارد. برای مثال، شعرهایی با نام مستعار «اباذر مزدک» که این اسم خیلی هم رندانه انتخاب شده، کار یک نفر نبوده و چند نفر با این اسم در‌باره‌ انقلاب می‌نوشتند.»

شهرام شکیبا در ادامه گفت: «بعد از انقلاب، در سال‌های ابتدایی، هنوز فضای باز مطبوعاتی وجود داشت و مطبوعات به شدت سیاسی بودند. برای همین وقتی شما آثاری را که در این دوره خلق شده، می‌بینید، متوجه می‌شوید که وجه ادبی و طنزآمیزشان آن‌قدرها نبوده و اهمیتی نداشته است. مهم‌ترین چیز، تند بودن آثار است.

طبیعی است وقتی فضا این‌گونه می‌شود، اساسا در روزنامه‌نگاری، گرفت و گیری در کار می‌آید. این محدودیت باعث می‌شود ما به سمت و سوی طنز برویم؛ از هجو مستقیم بپرهیزیم و به سمت طنز برویم و زبان‌مان کمی هنرمندانه‌تر و استعاره و ایهام‌ها بیش‌تر شود.»

او درباره‌ طنز در دوران نزدیک به ما، بیان کرد: ‌«چیزی شبیه این ماجرا در دوم خرداد نیز اتفاق افتاد؛ با به عرصه آمدن مطبوعات دوم خردادی و با شعار «مطبوعات؛ رکن چهارم دموکراسی». یکی از پیامدهایی که این فضا داشت، این بود که شکل طنز ما عوض شد و مردم به طنزهای تند و تیزی از این دست عادت کردند.

رفتند سراغ خواندن طنز‌های تند در روزنامه‌های دوم خردادی که سیدابراهیم نبوی این حرکت را راه انداخت. طنز تند آن دوره هم از سوی دیگران به تقلید از نبوی نوشته می‌شد؛ در نتیجه، نبوی سنت گل‌آقایی در «گل‌آقا» را شکست؛ در حالی‌که خودش جزو هیأت تحریریه‌ «گل‌آقا» بود.»

این نویسنده و شاعر با اشاره به مجله‌ «گل‌آقا»، تصریح کرد: «مجله «گل‌آقا» به خاطر بستگی که با اهل سیاست داشت، از یک حاشیه‌ امنیتی برخوردار بود و در سال‌هایی که بعضی‌ها خندیدن را گناه می‌دانستند، به مردم خندیدن را یاد داد؛ این‌که می‌شود طنز خواند و به آن خندید و بی‌دین هم نبود.

«گل‌آقا» همین کژدار و مریزی را که در نوشته‌هایش داشت و گاهی هم نوشته‌هایش تند می‌شد، به کسانی که در مکتب «گل‌آقا» بودند، آموخت؛ یعنی نوعی طنز آرام، طنزی که با عصبانیت نوشته نشده و سیخکی و مستقیم توی دل موضوع نمی‌رود که بخواهد مسأله ایجاد کند.

«گل‌آقا» طنز کمی پوشیده‌تری را به دیگران یاد داد. اما بعد از دوم خرداد، این شیوه کنار رفت. تندی و مستقیم بودن بیش‌تر شد. این شاید یکی از دلایلی بود که اقبال از مجله‌ «گل‌آقا» کم شد. مردم جور دیگری از طنز را دیده و پسندیده بودند که این نوع طنز در تعاریف «گل‌آقا» از طنز جایی نداشت.»

او در ادامه‌ این بحث افزود: «‌فضا دوباره تند شد و طبیعی است وقتی فضا تند می‌شود، بعد از آن به سرعت محدودیت ایجاد می‌شود. در فضای تند، معمولا خلاقیت ایجاد نمی‌شود؛ اما نبوی توانست این کار را انجام دهد.

واقعیت ماجرا این بود که ستون طنز روزانه نوشتن به مدت طولانی با کاراکتر ثابت دشوار است. او برای همین قالب‌های مختلفی را دنبال کرد. این وجه خلاقه‌ای بود که داشت و دیگرانی که سعی داشتند از او تقلید کنند، آن را نداشتند و از او جا ماندند. تا زمانی که مطبوعات دوم خردادی به آن معنا کم‌تر و محدود شدند.»

طنز زاده محدودیت نیست
شکیبا سپس با اشاره به دیگر طنزپردازان فعال، اظهار کرد: «ابوالفضل زرویی نصرآباد در همان سال‌ها در یکی از روزنامه‌ها شروع به نوشتن کرد. رضا رفیع هم در «جام جم» می‌نوشت. علی میرفتاح را همه به عنوان سردبیر و گرافیست می‌شناختند و کسی نمی‌دانست او طنز می‌نویسند.»

نویسنده‌ کتاب طنز «دو تخم مرغ در مه» همچنین درباره‌ تأثیر اینترنت در گسترش طنز، عنوان کرد: «اتفاقی که این وسط افتاد، همه‌گیر شدن استفاده از اینترنت و وبلاگ‌ها بود و سبب شد طنزنویسان ناآزموده‌ کتاب‌نخوانده‌‌ کم‌سواد خوش‌ذوقی پیدا شوند.

اساسا بعد از ماجرای وبلاگ‌نویسی، آموزش و رفتار طنزنویسان تغییر کرد؛ یعنی دیگر هیچ‌کس فکر نمی‌کند باید چیزی بیاموزد برای این‌که بنویسد، چه در طنزنویسی و چه در اقسام دیگر نوشتن؛ مگر برای آن‌ها که نوشتن را جدی می‌دانند و تعدادشان هم زیاد نیست.»

شهرام شکیبا سپس درباره‌ این‌که آیا طنز زاده‌ محدودیت است یا نه، گفت:‌ «طنز زاده‌ محدودیت نیست؛ اما خوانندگان ما جنبه ندارند و به دنبال قهرمان به شیوه‌ی گلادیاتور می‌گردند. دوست دارند یک نفر یک شمشیر بردارد، برود وسط میدان و با قهرمان دیگر بر سر جانش قمار کند و این‌ها بنشینند آن بالا، دست بزنند و هورا بکشند.

ما همیشه دنبال قهرمان این‌جوری هستیم. حتا در برخورد با یک نویسنده و یا یک طنزنویس، فکر می‌کنیم او باید همه‌ حرف‌ها را بزند و همه چیز را بی‌پرده بگوید؛ در حالی‌که اگر قرار بود این‌گونه باشد که یک فعال سیاسی درجه یک می‌شد. طنزنویس اصلا این‌جوری نیست.

درست است شاید گاهی با خط قرمزها بازی کند؛ اما آنارشیست نیست. شاید روح عصیان‌گری داشته باشد. مردم ما این را دوست دارند و تا فضا باز می‌شود، ‌مستقیم و غیرمستقیم با کف و سوت و هورای‌شان این را نشان می‌دهند و طنزنویس را به شعار نزدیک می‌کنند.»

او در ادامه تأکید کرد: «وقتی حرکتی ایجاد می‌شود، حرکت شعار می‌سازد. اما وقتی حرکت به سوی نهادینه شدن می‌رود، شعر ساخته می‌شود. این دو با هم متفاوت است و میان شعر و شعار فاصله‌ای هست. شعار از شور می‌آید؛ اما شعر زاییده‌ شعور است.

وقتی اوضاع شلوغ می‌شود، مردم از طنزنویس می‌خواهند که برود سراغ شعار و فقط با شورش حرف بزند؛ در حالی‌که طنزنویس مشخصا باید با شعورش حرف بزند و اثرش زاییده‌ شعورش باشد.»

مخاطب‌شناسی کلید ماجراست
شکیبا خاطرنشان کرد: «مردم ما دنبال قهرمانی هستند که یک‌تنه از همه‌ خطوط عبور کند؛ برای همین نمی‌شود در این فضا فقط به خواسته‌ مردم عمل کرد. من گاهی به دوستان طنز‌نویسم می‌گویم که شما با این روحیه‌ای که دارید، چرا طنز می‌نویسید؟ شما باید بروید سر چهار‌راه لاستیک آتیش بزنید. طنز نوشتن زاییده‌ چیز دیگر و زاینده‌ چیز دیگری است. غایتش با تندی کردن فرق می‌کند.»

این طنزپرداز با اشاره به تعریف از طنز، عنوان کرد: «زرویی تعریفی از طنز دارد که خیلی قشنگ است؛ می‌گوید: «طنز بیان ظریف و هنرمندانه‌ انتقادها با زبانی شیرین، کنایی و منصفانه است.» اگر به این تعریف دقت کنیم، تکلیف ما مشخص می‌شود.

این تعریفی است که به تعریف علمی کلمه‌ «تعریف» نزدیک‌تر است. بیان هنرمندانه بسیار مهم است. گاهی ما وجه هنری را فراموش می‌کنیم یا آن‌قدر وجه هنری را غلیظ می‌کنیم که مخاطب را از دست می‌دهیم. مهم‌ترین چیزی که ما برای طنز نوشتن باید بلد باشیم، مخاطب‌شناسی است.

ما باید بدانیم در چه رسانه‌ای داریم کار می‌کنیم. با چه گستره‌ای و با چه مخاطبی و سن عقلی مواجه هستیم. در طنز هم باید اغراض ما مشخص باشد که چه می‌خواهیم بگوییم و برای کجا؟ برای روزنامه، ماهنامه، کتاب و رادیو باید متفاوت نوشت.»

شکیبا در ارزیابی خود از وضعیت طنز مطبوعاتی، گفت: «طنز مطبوعاتی ما در سال‌های اخیر بسیار کم‌رنگ شده است. ما هیچ نشریه‌ طنزی نداریم؛ در حالی‌که جامعه‌ ما واقعا به این موضوع نیاز دارد. طنز سوپاپ اطمینان است؛ چون طنز‌نویس یک‌سری نکات و کاستی‌ها را می‌بیند و به آن‌ها اشاره می‌کند.

این‌ها باعث می‌شود یک‌سری سؤال‌ها جواب داده شود. جامعه‌ای که سؤال سرگردان زیاد دارد، جامعه‌ پربحرانی خواهد شد. متأسفانه در سال‌های اخیر، روزنامه‌ها هم برای این‌که بمانند، از طنز فاصله گرفتند.»

او افزود: «من کارکرد طنز روزنامه‌‌ای را بیش از طنز مجله‌ و ماهنامه می‌دانم؛ چون طنزنویس در روزنامه مانند نیروی واکنش سریع می‌ماند و خیلی سریع وارد عمل می‌شود. دارد درباره‌ موضوع روز می‌نویسد.

مدیران مسؤول سعی می‌کردند روزنامه‌شان را حفظ کنند؛ در حالی‌که ترس بیهوده‌ای بود. در سال‌های اخیر، هیچ روزنامه‌ای برای ستون طنزش تعطیل نشده و هیچ شکایتی از طنزپردازی نشده است. کاریکاتور چرا. در عرصه‌ی کاریکاتور اتفاقاتی افتاده و به تعطیلی روزنامه و مجله منجر شده است؛ اما در حوزه‌ی طنز مکتوب خیر.

مدیران مسؤول به هر حال ترسیده‌اند و گمان کرده‌اند که نمی‌شود نوشت. همه‌ این‌ها با هم سبب شده طنز کم‌رنگ شود و خیلی‌ها در خانه‌هایشان بنشینند. البته این‌ ماه‌های اخیر تغییراتی به وجود آمده و تعداد روزنامه‌هایی که ستون طنز دارند، بیش‌تر شده است و البته هر کس با غرض خودش و بازار خودش.»

کار طنزنویس دیده‌بانی است
شکیبا با اشاره به ستون طنز روزنامه‌ها، خاطرنشان کرد: «اکنون برخی روزنامه‌ها صفحه‌ای را برای طنز ایجاد کرده‌انند؛ مانند روزنامه‌ی «روزگار». روزنامه‌ «هفت صبح» دو تا ستون طنز دارد.

در «کیهان» ستون گفت‌و‌شنود را شریعتمداری سال‌هاست که می‌نویسد. در روزنامه‌ «اعتماد» پوریا عالمی و در روزنامه‌ «جام جم»، رضا رفیع می‌نویسند. این تعداد اسم را شما اگر با چند سال پیش مقایسه کنید، می‌بینید که بیش‌تر شده است.»

او در عین حال با اشاره به استفاده از طنزپردازان، تأکید کرد: «البته متأسفانه از طنز‌نویسان استفاده هم می‌شود. وقتی به انتخابات نزدیک می‌شویم، هر جناح و گروهی سعی می‌کند طنزنویسان خودش را به کار بیندازد.

وقتی انتخابات تمام می‌شود و یک جناح یا گروه سر کار می‌آید، آن جناح یا گروهی که برنده نبوده است، طنزنویسانش را روغن‌کاری می‌کند، می‌گذارد در گاراژ برای دوره‌ بعد. انگار که به طنز‌نویس به شکل یک سلاح نگاه می‌کنند که زمانی که لازم می‌شود، او را به میدان ‌بیاورند. بعد می‌گذارندش در زاغه‌های مهمات برای بار بعد که جنگ بین‌الجناحین شروع می‌شود.»

شکیبا در ادامه عنوان کرد: «طنز‌نویس موافق به هیچ دردی نمی‌خورد. طنز‌نویس باید با روح عصیان‌گرش مثل یک دیده‌بان چشمش باز باشد و چند تا تذکر بدهد تا شاید اوضاع کمی بهتر شود.»

نویسنده‌ کتاب طنز «صفحه‌ی آخر» در جواب این سؤال که طنز همیشه سیاسی است یا در جامعه‌ ما این‌قدر سیاسی شده است، گفت: «اصل ماجرا این است که طنز در مطبوعات ما واکنش به صدا و سیماست. بعضا در صدا و سیمای ما طنز نگاهی از بالا به پایین دارد و از نگاه مسؤولان به جامعه نگاه می‌شود؛ بنابراین رفتارهای مردم سوژه‌ی شوخی‌هاست؛ در حالی‌که در مطبوعات از پایین به بالا نگاه می‌شود و از منظر مردم به بالادستی‌ها نگاه می‌شود. یکی از دلایل سیاسی بودن طنز این است.

نکته‌ دیگر این است که اساسا مگر می‌شود سیاسی ننوشت؟ «الناس علی دین ملوکهم»؛ مردم به دین و شیوه‌ بالادستی‌های‌شان رفتار می‌کنند. یک رفتار شخصی افراد در اجتماع می‌تواند ضرر و زیان‌هایی را به طیفی بزند؛ اما یک رفتار غلط سیاسی در جامعه می‌تواند تاریخ یک کشور را دچار بحران کند. طبیعی است که طنزنویسان با نکته‌بینی و عصیان‌گری که در ذات خود دارند، میل‌شان بیش‌تر باشد که بالادستی‌های خودشان را مورد نقد قرار دهند.»

او در ادامه خاطرنشان کرد: «یکی از کارهای طنز‌نویس، نقد قدرت و قدرت‌مدار است و ناخودآگاه به سراغ سیاست می‌رود. خارج از کشور ما، طنز‌نویسان با موضوعات مختلفی طنز می‌سازند. با موضوعات جنسی و اروتیک، شوخی‌های زیادی را می‌سازند که اخلاق جامعه‌ی ما این اجازه را نمی‌دهد.

آن‌ها با موضوعات دینی و مذهبی شوخی می‌کنند که اخلاق مذهبی ما به ما این جازه را نمی‌دهد. آن‌ها با سیاست هم شوخی می‌کنند که همین سیاست برای ما می‌ماند با خطوط قرمز تعریف‌شده و نشده‌اش.»

صدا و سیما ذوق منظوم مردم را کور کرد
این طنزپرداز در ادامه‌ گفت‌وگو در مقایسه‌ وضعیت طنز منثور و منظوم، عنوان کرد: «روزگاری کسانی مانند ابوالقاسم حالت و ابوتراب جلی در مطبوعات شعر طنز هم می‌گفتند. این‌ها در درجه‌ اول شاعر بودند و بعد طنز پرداز هم بودند. شاعری و طنزپردازی این‌ها هم‌بال همدیگر حرکت می‌کرد.

انصافا هر دو هم در اوج بود. در روزگار ما این اتفاق وجود ندارد. کسانی که می‌آیند سراغ شعر طنز، متأسفانه وجه قوت و قدرت شاعری‌شان به اندازه‌ای که لازم است، نیست؛ جز دو نفر؛ یکی ابوالفضل زرویی نصرآباد و دیگری عمران صلاحی، که مطالعات ادبی و وجه شاعری‌شان با وجه طنزشان هم‌بال است. در شعر سپید هم اکبر اکسیر دارد کارهای فوق‌العاده‌ای انجام می‌دهد و ما دیگر کسی را نداریم.»

او در ادامه افزود: «مردم ما هم عادت به شعر خواندن را از دست داده‌اند. شما اگر ستونی در روزنامه داشته باشید که طنز منظومی در آن باشد، مردم بسیاری از شوخی‌های شما را نمی‌فهمند؛ چون صدا و سیمای ما ذوق منظوم مردم را کور کرده است. الآن در تلویزیون ما شعر جایگاهی ندارد.

در رادیو هم حکم آجر نیمه را دارد که فاصله را پر می‌کند. همین مقداری هم که خوانده می‌شود، غلط و با ساختار تهوع‌آوری خوانده می‌شود. این‌ها باعث می‌شود مردم طنز را دوست نداشته باشند و از طنز بدشان بیاید.

ما می‌گوییم در خانه‌های ما حافظ هست؛ اما مگر بلدیم از روی آن بخوانیم؟ این‌ها باعث شده که مردم ما به شعر توجهی نداشته باشند؛ در حالی‌که ما روزگاری نسیم شمال‌ را داشته‌ایم که شعرهایش در کوچه و بازار بین مردم خوانده می‌شد.»

شهرام شکیبا سپس درباره‌ استقبال از جلسه‌های شعر طنز، عنوان کرد: «در جلسات شعر طنز که اولین آن‌ها، «در حلقه‌ رندان» نام داشت و در حوزه‌ هنری توسط زرویی برگزار شد و کارهای اجرایی‌اش را من به عهده داشتم، مردم می‌آمدند و جمع خوبی تشکیل شده بود که با زبان شعر آشتی کرده بودند.

اما آرام آرام دوستان شاعر برای این‌که واکنش خنده‌ آنی از مردم بگیرند، به سمت شوخی‌های سخیف و عامه‌پسند رفتند و جلسه از آن‌چه که بود، دور شد و وجه شعریت در پایین‌ترین حد خود قرار گرفت.

اکنون جلسات هزل داریم که هزالانی دور هم جمع می‌شوند و تنها بارقه‌ای از طنز مانده است. در این جلسات هنوز غلط وزنی و قافیه در شعرها دیده می‌شود. شعرها ضعف تألیف دارد و عاری از صنایع ادبی است؛ فقط جوک‌هایی است که منظوم شده است.»

این طنزپرداز همچنین درباره‌ بزرگ‌ترین موانع و مشکلات بر سر راه طنزنویسی، گفت: «من آدم منتقدی هستم. گاهی هم انتقادهایم تند است؛ اما آدم معتقدی هستم و بعد منتقدم. اگر معتقد نباشی، ناخودآگاه به سمت هجو می‌روی.

هدف طنز، اصلاح است؛ اما غرض هجو، براندازی است. من الآن دو سال و نیم است که طنز می‌نویسم و تا کنون هیچ اتفاقی برایم نیفتاده و تذکری ندیده‌ام؛ چون با هوشیاری می‌نویسم. محدودیت‌ها را ما خودمان ایجاد می‌کنیم، با ترس‌های‌مان و مؤمن نبودن به کارمان. وقتی چیزی می‌نویسیم که پاسخی برای آن نداریم، خودمان برای خودمان محدودیت می‌سازیم.»

او ادامه داد: «هر نویسنده‌ای باید بداند درباره‌ چه می‌نویسد. این‌جا ایران است و ما یک‌سری مرزهای اعتقادی و جغرافیایی داریم که باید آن‌ها را حفظ کنیم و این خیلی طبیعی است. همه‌ این‌ها را باید حفظ کرد و این‌ها خطوط قرمز ما هستند. اما مثلا هیچ‌کس نگفته هیأت دولت و رییس‌جمهور جزو خطوط قرمز هستند.»

شکیبا در پایان این گفت‌وگو تأکید کرد: «انتقاد باید باشد، وگرنه کلاه‌مان پس معرکه است. اگر جامعه‌ ما انتقاد نداشته باشد، جامعه‌ دینی نیست.»

28/242

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 166598

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • امير 22 IR ۱۳:۴۳ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
    1 0
    شكيباي عزيز ، دليل اصلي بي رمقي طنز و عدم استقبال مخاطب همان ترس هايي است كه شما آنها را خود ساخته ناميده ايد !. گرچه چنين نيست زيرا ميدانيد كه اين روز ها نوشتن و خصوصا مقوله طنز چقدر دشوار است و پر خطر ! . طنزي كه به مصالح مختلف ده ها بار سنباده مي خورد ديگر رمق و تواني برايش نمي ماند . موفق باشيد
  • معتاد به شکیبا IR ۱۴:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
    0 0
    ممنون شهرام جون
  • بدون نام IR ۱۷:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
    0 0
    بسیار منصفانه بود. با این شکسته نویسی ها، فاتحه نثر را نیز باید خواند و خواندن کتاب های معمولی هم دشوار خواهد شد.