یک روز کارگرها آب ریختند توی یک ظرف و گفتند: این را تا ظهر هم بزن تا سفت بشه! من هم بی خبر کاسه را گرفتم و شروع کردم به هم زدن...ولی سفت نشد!

به گزارش خبرآنلاین، خاطرات اسماعیل زرافشان عکاس قدیمی میادین ورزشی که به پدر عکاسی ورزشی شهره بود و شنبه گذشته در سن 83 سالگی از دنیا رفت، چندی پیش منتشر شد. کتاب «حاجی زرافشان» بیشتر پیرامون خاطرات خواندنی او از سالها عکاسی در میادین ورزشی است که با اظهارات و طرح خاطرات چهره‌های مختلف کشور بویژه چهره‌های سرشناس ورزش درباره زرافشان همراه شده است.

 

زنده یاد زرافشان در این کتاب همچنین به نقل خاطرات و داستانهایی واقعی از زندگی‌اش، مصائب و مشکلات کار عکاسی، روایت هایی از تهران قدیم، دوستی و همکاری با چهره‌های بزرگ ورزشی از جمله جهان‌پهلوان تختی و ... پرداخته است.

 

سید محمد سعید مدنی، مدیر مسئول کیهان ورزشی مولف این کتاب است که پیش از این «داستان ایرج» و «ورزش و پهلوانی در شاهنامه» را در کارنامه تالیفات خود ثبت کرده است.

 

خبرآنلاین بخشی از خاطرات زنده یاد زرافشان را که در این کتاب ذکر شده، برای کاربران محترم خود منتشر می کند:

 

اوایل که همراه خانواده از اراک به تهران آمدیم، جذب کار خیاطی شدم؛ خیلی کوچک بودم...یک روز کارگرها آب ریختند توی یک ظرف و گفتند: این را تا ظهر هم بزن تا سفت بشه! من هم بی خبر کاسه را گرفتم و شروع کردم به هم زدن...ولی سفت نشد؛ آنقدر هم زدم که خودشان آمدند و کاسه را گرفتند ازم!
*
بنایی و قهوه خونه و کبابی...خلاصه برگشتم بازم خیاطی...کارم خوب شده بود که عکاسی بالای خیاطی منو خواست. این دو تاهم با هم رفیق بودن؛ گفتند پادوهامون عوض! این شد که 9 سالگی رفتم تو عکاسی...
*
بعد از عکاسی اکبر پاشنه طلا، به توصیه بابام رفتم پیش غلامرضاخان. اولین عکسم را پیش او از بابام گرفتم! چند وقت بعد از فوت پدرم _ توی 42 سالگی فوت کرد؛ توی یه دعوا ضربه خورده بود و زخمش چرک کرد و...اگه پنی سیلین اون موقع بود، بابام نمی‌مرد _رفتم چاپ عکس رنگی فتو رکس...همه اتفاقات مهم زندگی من اینجا رخ داد...ارتباطم با مطبوعات هم اینجا آغاز شد.
*
با دو تا از رفقا یک تابستان را رفتیم شمال؛ عکاس هتل رامسر شدیم...20هزار تومان درآمد بدست آوردیم؛ سهم من 6500 تومان شد. سهمم را برداشتم و برای خودم یک مغازه دست و پا کردم...این پول باعث شد تا همین امروز عکاسی کنم وگرنه تا همین الان در زیرزمین فتو رکس بودم!
*
علی کاوه 7 ساله بود که آمد در مغازه ما! با استعداد بود و من خیلی براش زحمت کشیدم تا با کتک و محبت و تشویق عکاس خوبی بشه! گاهی سر به سرش می‌گذاشتم! یکبار بهش گفتم این کاسه رو بگیر و برو فلان جا یه کاسه برق بگیر و بیار! بگو برق که اومد براتون برمیگیریم. رفته بود و آنها هم کاسه را گرفته بودند و درش را بسته بودند و گفته بودند مراقب باش درش باز نشه که برق می‌پره!

 بنابراین گزارش در بخشی از این کتاب که به یادداشت چهره های مطرح ورزش درباره این عکاس پیشکسوت است؛ نامه زنده یاد ناصر حجازی درج شده است؛ در این نامه می‌خوانیم:

«نام برادران زرافشان که آقا باقر به رحمت خدا رفته و حاج اسماعیل هنوز فعالیت می‌کند، همواره در تاریخ ورزش ایران می‌ماند. وقتی نام «زرافشان» را می‌شنوم تمام عکس‌های دوران جوانی‌ام که در مجله کیهان ورزشی چاپ شده است از مقابل چشمم رژه می‌روند؛ در واقع این مرد بزرگ یادگار دوران جوانی ما است که امروز نیز پرقدرت و پرتلاش به کارش ادامه می‌دهد. «زرافشان» در حقیقت آخرین بازمانده یک نسل عاشق است، نسلی که نه به خاطر پول بلکه از سر عشق عکس می‌گرفتند. وقتی «حاج اسماعیل» را کنار زمین‌های فوتبال با آن لبخند همیشگی می‌بینم، به این همه انگیزه و انرژی او حسادت می‌کنم.»
 

کتاب «حاجی زرافشان» را سیدمحمد سعید مدنی نوشته و انتشارات کیهان در 176صفحه و با قیمت 2200 تومان روانه بازار نشر شده است.
 

 

ساکنان پایتخت برای تهیه این کتاب‌‌‌ کافیست با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. سایر هموطنان نیز با پرداخت هزینه ارسال پستی، می توانند تلفنی سفارش کتاب دهند.

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 188841

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =