۰ نفر
۷ مرداد ۱۳۹۲ - ۲۰:۰۳

باید بپذیریم که «فرهنگ» جزء جدایی ناپذیر و مفهوم مورد نیاز و مرجع پاسخ به همه اختلافات انسانی است.

امروزه فرهنگ در معنای وسیع آن به الگوهای زندگی و تفکر، باز می‌گردد چرا که کاربرد مفهوم فرهنگ مستقیما به آنچه با معنا سروکار دارد، مربوط می شود. بی جهت نیست که فرهنگ را همچون آب و هوا برای یک ملت ضروری و حیاتی دانسته‌اند چرا که مردان فرهنگی می‌توانند سرشت و سرنوشت یک ملت را به اوج و فرود برسانند. اینکه امروز در هر عرصه ای که وارد می شویم، شعار «باید فرهنگ سازی شود» بلند می شود به خاطر غیبت اهالی فرهنگ است چه آنکه تمدنی که ما از آن به عنوان یک پشتوانه غنی یاد می‌کنیم در دستان بزرگ‌مردانی بوده که همگی دستی بر فرهنگ داشته‌اند و فرهنگی بوده‌اند.

متاسفانه در کشور ما اهالی فرهنگ بیش از آنکه اهل فرهنگ باشند یا رانده‌های از بازی سیاست هستند که بعد از فعالیت، یا برکناری یا بازنشستگی سری به دکان فرهنگ می‌زنند و یا نظریه‌پردازانی که فرهنگ را بخشنامه‌ای و فلسفی می‌بینند و می‌خواهند با تئوری و شعار و دستورالعمل آن را سامان بخشند.

در این میان نقش اساتیدی همچون استاد علی معلم دامغانی که هم معلم اند و هم حکیم‌اند بیش از هر زمان دیگری پررنگ می‌شود که این جماعت هم نیروسازند و هم نیرومند. چشمه‌های دانش خود را برای تربیت نسل‌های جدید به روی همه می‌گشایند و کار را اصولی و زیربنایی و از سرچشمه پیش‌ می‌برند...

حال او این روزها و به برکت دعای مردم و ایام خوش ماه مهمانی خدا بهتر است و نعمت حضور او را اهل فن بهتر می‌دانند چه آنکه از وکیل و وزیر تا شاعر و خواننده و آهنگساز همه به بالین او رفته‌اند؛ نه برای خوشامد دوربین‌ها و خبرنگارها که برای تکریم معلمی و استادی. استادی که تواضع شاخص‌ترین خصلت اوست و ادب، اصلی ترین منش او. اهل سیاست و سیاست‌بازی نیست و عزت را از صاحبش گرفته و به عزل و نصب‌ها هرگز دل خوش نکرده است. کنار رودخانه ایستاده و نگاهش به آفتاب است و ابرهای در حال گذر...

چند جرعه از زبان استاد بنوشیم:

« به قول چینی‌ها اصولاً کسی می‌تواند حکومت کند که بتواند رودخانه را کنترل کند و رودخانه موجود شگفتی است که ما آغاز و انجامش را نمی‌بینیم و نمی‌دانیم. فرصت ما یک فرصت کوتاهی در کنار رودخانه است و ای‌بسا که در دوردست‌ها باران سیل‌آسایی ببارد و طوفان و کولاک برفی باشد و رودخانه تغییر وضع خواهد داد و شما در این نقطه که هستید روی آغاز رودخانه اثری نمی‌توانید بگذارید و آب را از آن جا نمی‌توانید کنترل کنید و نسبت به نهایت هم خیلی نمی‌توانید فکر کنید.

پدیده‌ها از ما اجازه نمی‌گیرند، رودخانه هرگز از ما اجازه نگرفته بود. رودخانه بشریت از آن جا که آغاز به حرکت کرد تا اینجا که نوبت به ما رسیده هیچ وقت در کلیات از هیچ‌کس از جنس ما نه سؤالی کرده و نه به مقتضای آرزوی ما حرکتی انجام داده است؛ ولی بسیاری از ما توانستند روی رودخانه اثر بگذارند و در واقع رودخانه را به اندازه‌ای که لازم است کنترل کنند.

... اگر شما به همه آثار هنری به چشمی که شهید آوینی می‌دید بنگرید، می‌بینید یک‌باره موسیقی که برای آرامش و آسایش بشر بود به نعره‌ها و عربده‌هایی تبدیل شد که واقعی و حقیقی است اما نشانه این است که کارد بر روی برخی از استخوان‌هاست و به‌ناچار فریاد می‌کشند، این فریادها را به عنوان یک پدیده نباید سهل انگاشت. این در روزگار ما در واقع از عمق جهان ما جوشیده و صرف تنوع و تفنن نیست بلکه خود، نمایش‌ها و فیلم‌های گرایش افراطی انسان به مسئله خشونت و مسئله‌ای که از دیرباز با آن سروکار دارد را نشان می‌دهد. نه بشر خون و آتش کم دیده و نه برخی مسائل دیگر برای او مسائل نوبری بوده است، اما چرا آدم در چنین اوقاتی محو این ماجراهاست؟ آیا می‌خواهد فراموش کند؟ شواهدی داریم که تأیید می کند همان‌طور که از مواد مخدر استفاده می‌کند و در سرزمین‌هایی مثل سرزمین‌های ما که مشرق زمین است در واقع پیش از این در آن آفتاب طلایی طلوع می‌کرده حالا مثلث طلایی جایی است که از آن مواد مخدر به همه جهان صادر می‌شود. از این طلا تا آن طلا فاصله بسیار عظیمی است و او این پدیده و ده‌ها پدیده دیگر از جنس آن را حس می‌کرد.

... الان در سرزمین گسترده ما شما در هر گوشه و کنار شاعر جوانی را می‌بینید که وقتی از او می‌خواهید که شعرش را بخواند او به حالت شگفتی یک‌مرتبه شما را در مقابل دنیای باورنکردنی‌ها قرار می‌دهد که او کی وقت کرد این همه مصالح را برای سخن گفتن فراهم کند و از کجا آموخت تا به حکمت دسترسی پیدا کند و بداند که در جهان در واقع روایت چیزی است و درایت چیزی دیگر است. ای بسا آدم‌‌ها که پر از روایت‌اند و خالی‌اند، ولی آدم‌هایی که سهم روایتشان زیاد نیست اما درایتشان به حدی است که شما باید آنها را به عنوان یک ترازو قبول کنید، صاحب‌نظرند و می‌توانند داوری کنند و می‌توانند از کوه دماوند تا یک جوهر گران قیمت را وزن کنند و در هردوی اینها بی‌تکلف خیلی زود به نتیجه می‌رسند و این در گذشته‌های ما نبود.

...بشر از یک نقطه‌ای دچار بلبله بابلی شده و از یک نقطه‌ای سررشته را گم کرده و تفهیم و تفاهم را از دست داده، معلم‌ها درس می‌گویند اما آنهایی که می‌شنوند حس و دریافت ندارند. با یکدیگر سخن می‌گویند و حس و دریافت هر کسی به تناسب وضعیتی است که خودش دارد، یعنی تأویل آن چیزی است که میل اشخاص این روزها روی آثار می‌گذارد و آن روز و روزگار که مرحوم فردید به اوج کار خودش رسیده بود، حوزه علمیه هم با وجود شخصیت بزرگی مثل علامه و شاگردانش مثل حسن‌زاده آملی و جوادی آملی و بقیه کسانی که در فلسفه اسلامی کار می‌کردند و بعضی که در حوزه سابقه داشتند ولی در دانشگاه پرورش نهایی یافته بودند، اینها در فلسفه اشراق بیشتر کار کرده بودند، آثاری تولید کردند که این آثار آن روزها در آن بازار بود و می‌شد آنها را خواند و یا می‌شد این سخنان را شنید.»

خداوند به حق این روزهای عزیز، و این شب‌های معطر به عطر علی(ع) سایه‌اش را مستدام گرداند، حکیم هنرشناس عصر ما، علی معلم دامغانی را، که چه خوش گفت از غربت امیر المومنین علی (ع):

دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا/ دیده بگشا بر عدم ای مستی هستی فضا/ دیده بگشا ای پس از سوءالقضاء حسن القضاء/ دیده بگشا از کرم رنجور دردستان، عــلـــی/ بحر مروارید غم گنجور مردستان عــلـــی/ دیده بگشا رنج انسان بین و سیل اشک وآه/ کبر پَستان بین و جام جهل و فرجام گناه/ تیر و ترکش، خون و آتش، خشم سرکش، بیم چاه/ دیده بگشا بر ستم در این فریبستان عــلـــی/ شمع شبهای دُژم، ماه غریبستان، عــلـــی/ دیده بگشا، نقش انسان ماند با جامی تَهی/ سوخت لاله مرد لیلی خشک شد سرو سهی/ زآگهیمان جهل ماند و جهل ماند از آگهی/ دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان ، علی/ تیره شد از بیش و کم آیینه هستان ، علی.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 305911

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد IR ۲۰:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۰۷
    15 0
    خداوند به حق علی همه بیماران را شفای عاجل دهند
  • بی نام IR ۲۰:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۰۷
    1 0
    خدا استاد روحفظ کنه...