هرچه به پایان حج نزدیک می شویم انسان تر می شویم و قدر همدیگر و زندگی را بیشتر می دانیم.

طواف، روح و دگر هیچ! و سعی، جسم و دگر هیچ! و ناگهان، یکباره معجزه‌آسا! - به قدرت نیاز و رحمت مهر- زمزمه‌ای! “صدای پای آب”، زمزم! و تقصیر، پایان عمره: و درپایان هفتمین سعی، بر بلندای مروه، از احرام برون آی، اصلاح کن، جامه‌ی زندگی بپوش، آزاد شو، از مروه، سعی را ترک کن، تنها و تشنه با دستهای خالی، به سراغ اسماعیلت، تنهایی تو به سر آمده است، زمزم، در پای اسماعیل تو می‌جوشد، خلق در پیرامون تو حلقه زده‌اند، و چه می‌بینی؟ ای خسته از”سعی” بر عشق تکیه کن! ای انسان مسئول! بکوش! که اسماعیل تو تشنه است، و ای”انسان عاشق” بخواه! که عشق معجزه می‌کند. گوشت را، بر دیواره قلبت بنه، به نرمی ‌بفشر، زمزمه‌اش را می‌شنوی، از سنگستان مروه، به سراغ زمزم رو، از آن بیاشام، در آن شستشو کن.

منبع:حج دکتر علی شریعتی

www.mousavichalak.ir

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 313886

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 15 =